64.622
düzenleme
("البته و بدون هیچ تردیدی چنان که در کلام دهم ثابت کردهایم خواستههای کاملاً قطعی آن رحمت، حکمت، عنایت، عدالت و سلطنت سرمدی با عدم تحقق آخرت و حشر و نشر معطل میماند و (درصورتی که حشری در کار نباشد) آن جمال رحمت بیمنتها جای خود را به نامهربانی کریه و بی..." içeriğiyle yeni sayfa oluşturdu) |
("اما انکار کننده مجبور است تمام نقاط زمین را بگردد و نشان دهد که در هیچ کجای عالم چنین چیزی وجود ندارد؛ به همین ترتیب، کسی که از بهشت و دار السعاده خبر میدهد و وجود آن را اثبات میکند، کافیست اثری از آن را مانند فیلمهای سینمایی، یا سایه و رشحهیی از..." içeriğiyle yeni sayfa oluşturdu) |
||
339. satır: | 339. satır: | ||
موجودی که از لحاظ لذتهای زندگانی، متألمترین است و لذتهایش آلوده به سختترین دردها میباشد، | موجودی که از لحاظ لذتهای زندگانی، متألمترین است و لذتهایش آلوده به سختترین دردها میباشد، | ||
موجودی که بیش از دیگران مشتاق و نیازمند بقا و شایسته و لایق آن است | |||
و با ادعیه فراوان تداوم حیات و سعادت ابدی را درخواست و التماس میکند | |||
و اگر تمام لذتهای دنیا به او داده شود تأمین کننده خواست او برای بقا نیست، | |||
موجودی که اعجوبه آفرینش و از معجزات خارقالعاده قدرت صمدانیست و ذات عطاکننده احسان را در حد پرستش دوست دارد، و موجب میشود آن ذات را دوست بدارند و خود دوست داشته میشود، | |||
موجودی که دربرگیرنده همه کائنات است و تمام جهازات انسانی او شهادت میدهند که برای رفتن به ابدیت خلق شده است، | |||
موجودی که با حقایق بیست گانه کلی، به اسم حقِ حضرت حق دل میبندد و اعمالش با نام حفیظ «حفیظ ذوالجلال» همواره ثبت میگردد - ذوالجلالی که جزییترین نیازهای کوچکترین ذی حیاتان را میبیند و نیازهایش را میشنود و عملاً استجابت میکند - و افعال مرتبط با کائنات او توسط کرام الکاتبین آن اسم نگاشته میشود؛ انسانی که بیش از هر چیز دیگر مظهرآن اسم و در کانون توجهاش قرار میگیرد؛ البته و بدون هیچ تردیدی به حکم حقیقتهای بیستگانه مذکور، حشر و نشری برایش هست و پاداش خدمات گذشته و مجازات کوتاهیهایش را به واسطه اسم «حق» خواهد دید، و براساس اسم «حفیظ» برای هر عمل کوچک و بزرگِ ثبت شدهاش به حساب کشیده شده و بازخواست خواهد شد، و در دار بقا دروازههای مهمانسرای سعادت ابدی یا محبس شقاوت دائمی به رویش گشوده میشود. افسری که در این دنیا فرماندهی طایفههای فراوانی را برعهده داشته، با آنها آمیخته و گاه آنها را درهم آمیخته، این طور نیست که زیر خاک رود و چنان بخوابد که گویی هیچگاه بیدار نمیشود و درخصوص اعمالش بازخواست نخواهد شد. | |||
درغیر این صورت چگونه ممکن است حکمتی که صدای مگسی را میشنود و با عطای حق حیاتش، بالفعل به او پاسخ میدهد، دعای کسی را که به زبان حقایق بیستگانه مذکور بیان میشود و درعرش و فرش طنینانداز میگردد، نشنود و (ندای) حقوق انسانی بیشمار مربوط به بقا را که قدرتی چون رعد و برق دارد، نادیده بگیرد و همه آن را ضایع کند؟ حکمتی که براساس گواهی نظم موجود در بال مگس، حتی به قدر بال مگسی اسراف نمیکند، چگونه ممکن است همه آن استعدادهای مرتبط با حقایق مذکور و افعال و آرزوهای امتداد یافته تا ابد و بسیاری از حقایق و روابط موجود در کائنات را که تغذیه کننده خواستهها و استعدادهای مزبورند هدر دهد؟ | |||
این مطلب چنان نکوهیده و غیرمنصفانه و غیرممکن است که همه موجودات شهادت دهنده بر نامهای حق و حفیظ و حکیم و جمیل و رحیم آن را رد میکنند و میگویند «صد بار محال و به هزار وجه ممتنع است.» | |||
<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> | <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> |
düzenleme