|
|
(Aynı kullanıcının aradaki diğer 133 değişikliği gösterilmiyor) |
223. satır: |
223. satır: |
| مادام هیچ سلطنتی نیست که به اطاعت کنندگانش پاداش ندهد و نافرمانان را به مجازات نرساند؛ بیتردید سلطنتی سرمدی که در مرتبه ربوبیت مطلق است به منتسبان با ایمان آن سلطنت و کسانی که با طاعات، تسلیم فرامینش هستند پاداش میدهد و آنان را که سلطنت با عزت مذکور را با کفر و عصیان انکار میکنند به مجازات میرساند. نامهای «رب العالمین» و «سلطان الدیان» میگویند پاداش و مجازات فوق متناسب با آن رحمت و جمال، و آن عزت و جلال خواهد بود. | | مادام هیچ سلطنتی نیست که به اطاعت کنندگانش پاداش ندهد و نافرمانان را به مجازات نرساند؛ بیتردید سلطنتی سرمدی که در مرتبه ربوبیت مطلق است به منتسبان با ایمان آن سلطنت و کسانی که با طاعات، تسلیم فرامینش هستند پاداش میدهد و آنان را که سلطنت با عزت مذکور را با کفر و عصیان انکار میکنند به مجازات میرساند. نامهای «رب العالمین» و «سلطان الدیان» میگویند پاداش و مجازات فوق متناسب با آن رحمت و جمال، و آن عزت و جلال خواهد بود. |
|
| |
|
| با چشم خود به روشنی روز و آشکاری خورشید میبینیم که رحمتی عام و شفقت و کرمی محیط، روی زمین را فرا گرفته است؛ برای مثال رحمت مذکور در هر بهار همه درختان و نباتات میوه دار را چون حوریان بهشتی میپوشاند و مزین میکند و انواع میوهها را در دستانشان قرار میدهد و آنها نیز خطاب به ما میگویند، بفرمایید بگیرید و بخورید؛ یا توسط حشرهیی زهردار، عسل شیرین و شفابخش را به ما میخوراند و به واسطه حشرهیی خزنده، حریر نرم را برای ما مهیا کرده و بر ما میپوشاند؛ به همین ترتیب در مُشتی هسته و دانه، برای ما هزاران مَن طعام نگاه داشته و به عنوان احتیاط در این انبارهای کوچک ذخیره نموده است؛
| | با چشم خود به روشنی روز و آشکاری خورشید میبینیم که رحمتی عام و شفقت و کرمی محیط، روی زمین را فرا گرفته است؛ برای مثال رحمت مذکور در هر بهار همه درختان و نباتات میوه دار را چون حوریان بهشتی میپوشاند و مزین میکند و انواع میوهها را در دستانشان قرار میدهد و آنها نیز خطاب به ما میگویند، بفرمایید بگیرید و بخورید؛ یا توسط حشرهیی زهردار، عسل شیرین و شفابخش را به ما میخوراند و به واسطه حشرهیی خزنده، حریر نرم را برای ما مهیا کرده و بر ما میپوشاند؛ به همین ترتیب در مُشتی هسته و دانه، برای ما هزاران مَن طعام نگاه داشته و به عنوان احتیاط در این انبارهای کوچک ذخیره نموده است؛ |
|
| |
|
| صاحب رحمت و شفقتی که چنین میکند بیهیچ تردیدی انسانهای مؤمن دوست داشتنی و منت پذیر و اهل پرستش را نابود نمیسازد، بلکه برای این که آنان را مظهر رحمتهای درخشانتری کند از حیات دنیوی رها میسازد. این پاسخیست که نامهای «رحیم و کریم» به سؤال ما میدهند و میگویند: «الجَنَّةُ حَق» | | صاحب رحمت و شفقتی که چنین میکند بیهیچ تردیدی انسانهای مؤمن دوست داشتنی و منت پذیر و اهل پرستش را نابود نمیسازد، بلکه برای این که آنان را مظهر رحمتهای درخشانتری کند از حیات دنیوی رها میسازد. این پاسخیست که نامهای «رحیم و کریم» به سؤال ما میدهند و میگویند: «الجَنَّةُ حَق» |
549. satır: |
549. satır: |
| </ref>) | | </ref>) |
|
| |
|
| حشر و نشر نوع بشر، همچون آفرینش نفسی واحد برای او آسان است. به اعتبار همین معناست که مردم در برابر مصایب و مقاصد بزرگ '''«الله اکبر، الله اکبر»''' را چون ضرب المثلی به کار میبرند، تا خود را تسلی دهند و آن را نقطه قوت و استناد خویش قرار دهند.
| | حشر و نشر نوع بشر، همچون آفرینش نفسی واحد برای او آسان است. به اعتبار همین معناست که مردم در برابر مصایب و مقاصد بزرگ '''«الله اکبر، الله اکبر»''' را چون ضرب المثلی به کار میبرند، تا خود را تسلی دهند و آن را نقطه قوت و استناد خویش قرار دهند. |
|
| |
|
| آری، همان طور که در کلام نهم گفتیم این کلمه همراه با دو همتایش مغز و خلاصه نماز را که فشرده همه عبادات است تشکیل میدهد؛ بنابراین این سه حقیقت بزرگ یعنی '''الله اکبر، الحمدلله و سبحان الله''' که در نماز و تسبیحات تکرار میشوند، معنای نماز را تقویت میکنند. نیز سه حقیقت بزرگ مذکور به سؤالات ناشی از حیرت و لذت و هیبت که از امور فوقالعاده عجیب و زیبا و بزرگ نشأت مییابد پاسخ میدهد؛ سؤالاتی که مدار حیرت و شکر و عظمت و کبریاییست که انسان در کائنات با آن مواجه میشود. در بخش پایانی کلام شانزدهم به تفصیل چنین گفته ایم: | | آری، همان طور که در کلام نهم گفتیم این کلمه همراه با دو همتایش مغز و خلاصه نماز را که فشرده همه عبادات است تشکیل میدهد؛ بنابراین این سه حقیقت بزرگ یعنی '''الله اکبر، الحمدلله و سبحان الله''' که در نماز و تسبیحات تکرار میشوند، معنای نماز را تقویت میکنند. نیز سه حقیقت بزرگ مذکور به سؤالات ناشی از حیرت و لذت و هیبت که از امور فوقالعاده عجیب و زیبا و بزرگ نشأت مییابد پاسخ میدهد؛ سؤالاتی که مدار حیرت و شکر و عظمت و کبریاییست که انسان در کائنات با آن مواجه میشود. در بخش پایانی کلام شانزدهم به تفصیل چنین گفته ایم: |
569. satır: |
569. satır: |
| همان طور که مسأله نخست این رساله در آغاز، درس مفیدی مربوط به نماز بود، پایان آن نیز بدون این که تأملی کرده باشم و ظاهراً خارج از اختیار من، درس بااهمیتی درباره تسبیحات نماز شد. | | همان طور که مسأله نخست این رساله در آغاز، درس مفیدی مربوط به نماز بود، پایان آن نیز بدون این که تأملی کرده باشم و ظاهراً خارج از اختیار من، درس بااهمیتی درباره تسبیحات نماز شد. |
|
| |
|
| '''«اَلحَمدُلله عَلی اَنعامِه».''' (<ref> خداوند را برای نعمتهایی که داده است سپاس.</ref>)
| | '''«اَلحَمدُلله عَلی اَنعامِه».''' (<ref> خداوند را برای نعمتهایی که داده است سپاس.</ref>) |
|
| |
|
| سُب۟حَانَكَ لَا عِل۟مَ لَنَٓا اِلَّا مَا عَلَّم۟تَنَٓا اِنَّكَ اَن۟تَ ال۟عَلٖيمُ ال۟حَكٖيمُ(<ref> تو را از هر نقصی تنزیه میگوییم، علمی نداریم جز آن چه تو به ما آموختی، تو هر چیز را میدانی و هر کاری را با حکمت میکنی. (بقره: 32).</ref>) | | سُب۟حَانَكَ لَا عِل۟مَ لَنَٓا اِلَّا مَا عَلَّم۟تَنَٓا اِنَّكَ اَن۟تَ ال۟عَلٖيمُ ال۟حَكٖيمُ(<ref> تو را از هر نقصی تنزیه میگوییم، علمی نداریم جز آن چه تو به ما آموختی، تو هر چیز را میدانی و هر کاری را با حکمت میکنی. (بقره: 32).</ref>) |
620. satır: |
620. satır: |
| نیز آیا ممکن است سلطان ذوالجلالی که پهنه زمین را همواره از ذی حیاتان پر و خالی میکند و برای این که خود را بشناساند تا دیگران عبادت و تسبیحش کنند جهان را به وجود ذیشعوران زینت داد، آسمانها و ستارگان را خالی و تهی رها نماید، و مردمان مناسب آنها را نیافریند و در کاخهای آسمانی ساکن نکند؟ و سلطنت ربوبیاش را در بزرگترین مملکت خود بیخدمه و بیشکوه بدون مأمور و نماینده و یاور و ناظر و تماشاگر و بدون عابد و رعیت رها کند؟ حاشا، به تعداد ملائک حاشا! | | نیز آیا ممکن است سلطان ذوالجلالی که پهنه زمین را همواره از ذی حیاتان پر و خالی میکند و برای این که خود را بشناساند تا دیگران عبادت و تسبیحش کنند جهان را به وجود ذیشعوران زینت داد، آسمانها و ستارگان را خالی و تهی رها نماید، و مردمان مناسب آنها را نیافریند و در کاخهای آسمانی ساکن نکند؟ و سلطنت ربوبیاش را در بزرگترین مملکت خود بیخدمه و بیشکوه بدون مأمور و نماینده و یاور و ناظر و تماشاگر و بدون عابد و رعیت رها کند؟ حاشا، به تعداد ملائک حاشا! |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | آیا به هیچ وجه ممکن است حاکمِ حکیم و عالمِ رحیمی که عالَم را بسان کتابی آفرید و تاریخچه حیات هر درخت را در هستههایشان مندرج کرد و وظایف حیاتی هر بوته و نهالی را در بذرهایشان نگاشت و سرگذشت حیات هر ذی شعوری را در قوه حافظه آنها که به کوچکی دانه خردل است به دقت نوشت و در سراسر مُلک و دوایر سلطنتش هر عمل و حادثهیی را با تصاویر متعدد ثبت و محافظت کرد و بهشت و جهنم و صراط و میزان اکبر را برای تجلی و تحقق حکمت و رحمت و عدالتش که از پایههای اساسی ربوبیتش است، آفرید، اعمال و افعال مرتبط انسان با کائنات را برای مجازات و پاداش ثبت نکند و بدیها و خوبیهایشان را در الواح قَدَر ننویسد؟ حاشا، به تعداد حروف نگاشته شده در لوح محفوظ قَدَر حاشا! |
| Hem hiçbir cihette imkânı var mı ki bu kâinatı öyle bir kitap tarzında yazar ki her bir ağacın bütün tarihçe-i hayatını bütün çekirdeklerinde kaydeden ve her bir otun ve çiçeğin bütün vazife-i hayatiyesini bütün tohumlarında yazan ve her bir zîşuurun bütün sergüzeşte-i hayatiyesini hardal gibi küçük kuvve-i hâfızasında gayet mükemmel yazdıran ve bütün mülkünde ve devair-i saltanatında her ameli ve her hâdiseyi müteaddid fotoğraflarla alarak muhafaza eden ve rububiyetin en ehemmiyetli bir esası olan adalet, hikmet ve rahmetin tecellileri ve tahakkukları için koca cennet ve cehennemi ve sırat ve mizan-ı ekberi yaratan bir Hâkim-i Hakîm ve bir Alîm-i Rahîm, insanların kâinatı alâkadar eden amellerini yazdırmasın ve mücazat ve mükâfat için fiillerini kaydettirmesin ve seyyiat ve hasenatlarını kaderin levhalarında yazmasın? Hâşâ, kaderin levh-i mahfuzunda yazılan harfleri adedince hâşâ!
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | پس حقیقت ایمان به الله با حجتهایش، حقیقت ایمان به ملائکه و ایمان به تقدیر را به صورت قطعی اثبات میکند؛ همان طور که خورشید روز را مینمایاند و روز خورشید را؛ ارکان ایمان نیز یکدیگر را اثبات میکنند. |
| Demek, iman-ı billah hakikati, hüccetleriyle hem melâikeye iman hem kadere iman hakikatlerini dahi kat’î ispat eder. Güneş gündüzü ve gündüz güneşi gösterdiği gibi imanın rükünleri birbirini ispat ederler.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | '''نقطه دوم''' |
| '''İKİNCİ NOKTA''' | |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | ادعای همه صُحُف و کتابهای آسمانی و در رأسشان قرآن، و همه پیامبران و در رأسشان محمد (ع) بر پنج شش محور استوار است که همواره برای درس دادن آنها و اثباتشان میکوشند. تمام حجتها و دلایلی که بر نبوت و صدق مدعای آنها گواهی میدهند ناظر بر همین محورها هستند و بر حقانیتشان میافزایند. محورهای مذکور عبارتند از ایمان به الله و ایمان به آخرت و ایمان به سایر ارکان. |
| Başta Kur’an, bütün semavî kitaplar ve suhuflar ve başta Muhammed aleyhissalâtü vesselâm olarak bütün peygamberler aleyhimüsselâm, bütün davaları beş altı esas üzerine dönüyorlar. Mütemadiyen o esasları ders vermeye ve ispat etmeye çalışıyorlar. Onların peygamberliklerine ve doğruluklarına şehadet eden bütün hüccetler ve deliller, o esaslara bakıyorlar. Onların hakkaniyetlerine kuvvet veriyorlar. O esaslar ise iman-ı billah ve iman-ı bi’l-âhiret ve sair rükünlere imandır.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | تفکیک ارکان ششگانه ایمان از یکدیگر ممکن نیست. هر یک از آنها اثبات کننده ارکان دیگر است، و ارکان دیگر را اقتضا دارد. شش رکن مذکور چنان کل و کلییی هستند که تجزّی را نمیپذیرند و انقسامشان غیرممکن است. همچون درخت طوبی که ریشهاش در آسمانهاست و هرشاخه و میوه و برگ این درخت متکی به حیات کلی و لایتناهی آن میباشد. کسی که نتواند چنین حیاتی را که چون خورشید ظاهر و پرقدرت است انکار کند قطعاً حیات برگی متصل به آن را نیز نمیتواند انکار کند؛ در غیر این صورت شاخهها و برگها و میوههای آن درخت فرد منکر را تکذیب و به سکوت وا خواهد داشت. ایمان نیز با ارکان ششگانهاش همین وضع را دارد. |
| Demek, imanın altı rüknü birbirlerinden ayrılmaları mümkün değildir. Her birisi umumunu ispat eder, ister, iktiza eder. O altı, öyle bir küll ve küllîdir ki tecezzi kabul etmez ve inkısamı imkân haricindedir. Nasıl ki kökü göklerde Tûba ağacı gibi her bir dalı her bir meyvesi her bir yaprağı; o koca ağacın küllî, tükenmez hayatına dayanıyor. O kuvvetli ve güneş gibi zâhir o hayatı inkâr edemeyen, bir tek muttasıl yaprağın hayatını inkâr edemez. Eğer etse o ağaç, dalları ve meyveleri ve yaprakları sayısınca o münkiri tekzip edecek, susturacak. Öyle de iman, altı rükünleriyle aynı vaziyettedir.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | در ابتدای این مقام قصد داشتیم ارکان ششگانه ایمان را طی شش نقطه، و هر نقطه را با پنج نکته که در مجموع سی و شش نکته میشد بیان کنیم. مرادم این بود که به سؤال دهشتناکی که در ابتدا مطرح کردم پاسخ تفصیلی بدهم، اما اشکالاتی پیش آمد که اجازه این کار را به من نداد. گمان میکنم نقطه اول مقیاس بسندهییست، لذا نیازی به توضیح بیشتر برای باهوشان نیست. دانسته شد که اگر مسلمانی یکی از حقایق ایمانیه را انکار کند دچار کفر مطلق میشود، |
| Bu makamın başında, altı nokta ve her bir nokta dahi beş nükte olarak altı erkân-ı imaniyeyi otuz altı nüktede beyan etmek niyet edilmişti. Ve baştaki dehşetli suale izahat ile cevap vermek murad etmiştim. Fakat bazı arızalar meydan vermediler. Tahmin ederim ki Birinci Nokta kâfi bir mikyas olmasından daha zekilere ziyade izaha ihtiyaç kalmadı. Ve tam anlaşıldı ki bir Müslüman, bir hakikat-i imaniyeyi inkâr etse küfr-ü mutlaka düşer.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | زیرا برخلاف اجمالی که در ادیان دیگر هست در اسلام توضیح و تفصیل کامل داده شده و ارکان با یکدیگر پیوند مستحکمی دارند. مسلمانی که محمد (ع) را نمیشناسد و او را قبول ندارد، خداوند و صفاتش را نمیشناسد و آخرت را ادراک نمیکند. ایمان فرد مسلمان متکی به چنان حجتهای محکم، استوار و بیشماریست که هیچ عذری برای انکار باقی نمیماند، طوری که گویی عقل گریزی از پذیرش مطلب ندارد. |
| Çünkü başka dinlerin icmallerine mukabil, İslâmiyet’te tam izahat verilmiş, rükünler birbiriyle zincirlenmiş. Muhammed aleyhissalâtü vesselâmı tanımayan, tasdik etmeyen bir Müslüman, Allah’ı da (sıfâtıyla) daha tanımaz ve âhireti bilmez. Bir Müslüman’ın imanı, o kadar kuvvetli ve sarsılmaz hadsiz hüccetlere dayanıyor ki inkârda hiçbir özür kalmıyor. Âdeta akıl, kabulde mecbur oluyor.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | '''نقطه سوم''' |
| '''ÜÇÜNCÜ NOKTA''' | |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | زمانی الحمدلله بر زبان راندم و درصدد نعمتی برآمدم که معادل معنای گسترده و بیحد و حصرش باشد، در یک لحظه جمله زیر به خاطرم آمد: |
| Bir zaman اَل۟حَم۟دُ لِلّٰهِ dedim. Onun hadsiz geniş manasına mukabil gelecek bir nimet aradım. Birden bu cümle hatıra geldi:
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | اَل۟حَم۟دُ لِلّٰهِ عَلَى ال۟اٖيمَانِ بِاللّٰهِ وَعَلٰى وَح۟دَانِيَّتِهٖ وَعَلٰى وُجُوبِ وُجُودِهٖ وَعَلٰى صِفَاتِهٖ وَاَس۟مَائِهٖ حَم۟دًا بِعَدَدِ تَجَلِّيَاتِ اَس۟مَائِهٖ مِنَ ال۟اَزَلِ اِلَى ال۟اَبَدِ(<ref>برای ایمان به خدا، و برای وحدانیتش، و برای وجوب وجودش، و برای اسماء و صفاتش و به عدد تجلیات اسمائش از ازل تا ابد ستایش و حمد او راست.</ref>) |
| اَل۟حَم۟دُ لِلّٰهِ عَلَى ال۟اٖيمَانِ بِاللّٰهِ وَعَلٰى وَح۟دَانِيَّتِهٖ وَعَلٰى وُجُوبِ وُجُودِهٖ وَعَلٰى صِفَاتِهٖ وَاَس۟مَائِهٖ حَم۟دًا بِعَدَدِ تَجَلِّيَاتِ اَس۟مَائِهٖ مِنَ ال۟اَزَلِ اِلَى ال۟اَبَدِ | |
| </div> | |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | دیدم کاملاً معادل آن است؛ به این ترتیب که.... |
| Ben de baktım, tam mutabıktır. Şöyle ki:…
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> | | <span id="ONUNCU_MESELE_EMİRDAĞI_ÇİÇEĞİ"></span> |
| == ONUNCU MESELE EMİRDAĞI ÇİÇEĞİ == | | == مسأله دهم == |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | '''گُل امیرداغ''' |
| '''Kur’an’da olan tekrarata gelen itirazlara karşı gayet kuvvetli bir cevaptır.''' | |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | '''پاسخیست محکم به اعتراضات مربوط به تکرارهای موجود در قرآن''' |
| Aziz, sıddık kardeşlerim!
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | '''برادران صدیق و عزیزم!''' |
| Gerçi bu mesele, perişan vaziyetimden müşevveş ve letafetsiz olmuş. Fakat o müşevveş ibare altında çok kıymetli bir nevi i’cazı kat’î bildim. Maatteessüf ifadeye muktedir olamadım. Her ne kadar ibaresi sönük olsa da Kur’an’a ait olmak cihetiyle hem ibadet-i tefekküriye hem kudsî, yüksek, parlak bir cevherin sadefidir. Yırtık libasına değil, elindeki elmasa bakılsın.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | گرچه این مسأله به دلیل اوضاع پریشانم درهم ریخته و بینظم شد، اما زیر آن عبارات مشوش نوعی اعجاز قطعی ارزشمند یافتم. متأسفانه موفق به بیان مطلب نشدم. به رغم نارسایی عبارات، از آن لحاظ که موضوع مربوط به قرآن است به صدفی میماند که گوهری درخشان، متعالی و قدسی را دربرگرفته است و عبادتی متفکرانه به شمار میرود. نه به جامه ژندهاش، که به الماسی که در اختیار دارد بنگرید. درصورتی که مناسب باشد آن را «مسأله دهم» بنامید؛ وگرنه آن را نامهیی بدانید در پاسخ به نامههای تبریکتان. |
| Hem bunu gayet hasta ve perişan ve gıdasız, bir iki gün ramazanda, mecburiyetle gayet mücmel ve kısa ve bir cümlede pek çok hakikatleri ve müteaddid hüccetleri dercederek yazdım. Kusura bakılmasın. '''(*<ref>*Denizli hapsinin meyvesine Onuncu Mesele olarak Emirdağı’nın ve bu ramazan-ı şerifin nurlu bir küçük çiçeğidir. Tekrarat-ı Kur’aniyenin bir hikmetini beyanla ehl-i dalaletin ufunetli ve zehirli evhamlarını izale eder.</ref>)'''
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> | | در ضمن، متن حاضر را در یکی دو روز از ایام ماه رمضان در حالی که بسیار بیمار بودم، غذایی نداشتم و وضعیتم آشفته بود، در حالت اجبار و کاملاً مجمل و کوتاه نوشتم؛ طوری که حجتهای متعدد و حقایق فراوانی را در هر کدام از جملهها درج نمودهام. معذورم بدارید. (<ref> به عنوان مسأله دهم زندان دنیزلی، گل کوچک و منوریست از برای امیرداغ و این رمضان شریف. با بیان حکمتی از تکرارهای قرآنی، اوهام زهرآگین و عفونت زده اهل ضلالت را از بین میبرد.</ref>) |
| Aziz, sıddık kardeşlerim!
| |
| </div> | |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | برادران صدیق و عزیزم! |
| Ramazan-ı şerifte Kur’an-ı Mu’cizü’l-Beyan’ı okurken Risale-i Nur’a işaretleri Birinci Şuâ’da beyan olunan otuz üç âyetten hangisi gelse bakıyordum ki o âyetin sahifesi ve yaprağı ve kıssası dahi Risale-i Nur’a ve şakirdlerine kıssadan hisse almak noktasında bir derece bakıyor. Hususan Sure-i Nur’dan Âyetü’n-Nur, on parmakla Risale-i Nur’a baktığı gibi arkasındaki Âyet-i Zulümat dahi muarızlarına tam bakıyor ve ziyade hisse veriyor. Âdeta o makam, cüz’iyetten çıkıp külliyet kesbeder ve bu asırda o küllînin tam bir ferdi Risale-i Nur ve şakirdleridir diye hissettim.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | در رمضان شریف هنگام تلاوت قرآن معجز بیان، سی و سه آیهیی را که در شعاع اول آوردهام و اشاره است به رساله نور، از نظر گذراندم؛ دیدم صفحه و برگ و قصه هر کدام از آن آیات از این نظر که برای رساله نور و شاگردانش حصهیی از قصه است درجهیی متوجه ماست. به ویژه آیه نور در سوره نور که گویی با ده انگشت به رساله نور اشاره دارد و آیه ظلمت در همان جا کاملاً ناظر بر معارضان رساله نور است. احساس کردم مقام مذکور گویی از جزیی بودن خارج شده و کلیت کسب نموده است و در این عصر رساله نور و شاگردانش فردی از افراد آن کلی هستند. |
| Evet, Kur’an’ın hitabı, evvela Mütekellim-i Ezelî’nin rububiyet-i âmmesinin geniş makamından hem nev-i beşer, belki kâinat namına muhatap olan zatın geniş makamından hem umum nev-i benî-Âdem’in bütün asırlarda irşadlarının gayet vüs’atli makamından hem dünya ve âhiretin ve arz ve semavatın ve ezel ve ebedin ve Hâlık-ı kâinat’ın rububiyetine ve bütün mahlukatın tedbirine dair kavanin-i İlahiyenin gayet yüksek ve ihatalı beyanatının geniş makamından aldığı vüs’at ve ulviyet ve ihata cihetiyle o hitap, öyle bir yüksek i’caz ve şümul gösterir ki ders-i Kur’an’ın muhataplarından en kesretli taife olan tabaka-i avamın basit fehimlerini okşayan zâhirî ve basit mertebesi dahi en ulvi tabakayı da tam hissedar eder.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | آری، خطاب قرآن از مقام فراگیر ربوبیت عامهی متکلم ازلی، نیز از مقام گسترده ذاتی که به نام نوع بشر و سراسر هستی مورد خطاب قرار گیرد و از مقام بسیار وسیع ارشاد بنی آدم و نوع بشر در همه اعصار، و از مقام والا و محیطِ قوانین دایر بر تدبیر تمامی مخلوقات و ربوبیت خالق کاینات و از (قوانین دایر بر) دنیا و آخرت و زمین و آسمانها و ازل و ابد، (خطاب قرآن) وسعت و علویت و احاطه کسب میکند؛ که به سبب این علویت و وسعت و احاطه چنان اعجاز و شمول از خود نشان میدهد، که مرتبه ساده و ظاهری آن، ادراک بسیط طبقه عوام را به عنوان وسیعترین قشر مورد خطابِ دروس قرآنی، نوازش میدهد و درعین حال طبقات برتر را نیز بهره مند میسازد. |
| Güya kıssadan yalnız bir hisse ve bir hikâye-i tarihiyeden bir ibret değil belki bir küllî düsturun efradı olarak her asra ve her tabakaya hitap ederek taze nâzil oluyor ve bilhassa çok tekrarla اَلظَّالِمٖينَ ، اَلظَّالِمٖينَ deyip tehditleri ve zulümlerinin cezası olan musibet-i semaviye ve arziyeyi şiddetle beyanı, bu asrın emsalsiz zulümlerine kavm-i Âd ve Semud ve Firavun’un başlarına gelen azaplar ile baktırıyor ve mazlum ehl-i imana İbrahim (as) ve Musa (as) gibi enbiyanın necatlarıyla teselli veriyor.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | گویی این طور نیست که سهم اندکی از کل ماجرا یا درس عبرتی از حکایتی تاریخی مطرح باشد، بلکه فرمانی کلیست که برای خطاب به همه اعصار و همه طبقات، نو به نو نازل میشود. مخصوصاً با تکرار فراوان «الظالمین، الظالمین» و بیان شدید مصایب زمینی و آسمانی که جزای تهدیدها و ستمگریهایشان است، ما را متوجه ظلمهای عجیب این عصر و عذابهایی که بر سر فرعون و قوم عاد و ثمود آمد میکند؛ و با یادآوری نجات انبیایی چون ابراهیم و موسی (ع) به مظلومان اهل ایمان تسلی میدهد. |
| Evet, nazar-ı gaflet ve dalalette, vahşetli ve dehşetli bir ademistan ve elîm ve mahvolmuş bir mezaristan olan bütün geçmiş zaman ve ölmüş karnlar ve asırlar; canlı birer sahife-i ibret ve baştan başa ruhlu, hayattar bir acib âlem ve mevcud ve bizimle münasebettar bir memleket-i Rabbaniye suretinde sinema perdeleri gibi kâh bizi o zamanlara kâh o zamanları yanımıza getirerek her asra ve her tabakaya gösterip yüksek bir i’caz ile ders veren Kur’an-ı Mu’cizü’l-Beyan, aynı i’cazla nazar-ı dalalette camid, perişan, ölü, hadsiz bir vahşetgâh olan ve firak ve zevalde yuvarlanan bu kâinatı bir kitab-ı Samedanî, bir şehr-i Rahmanî, bir meşher-i sun’-u Rabbanî olarak o camidatı canlandırarak, birer vazifedar suretinde birbiriyle konuşturup ve birbirinin imdadına koşturup nev-i beşere ve cin ve meleğe hakiki ve nurlu ve zevkli hikmet dersleri veren bu Kur’an-ı Azîmüşşan, elbette her harfinde on ve yüz ve bazen bin ve binler sevap bulunması ve bütün cin ve ins toplansa onun mislini getirememesi ve bütün benî-Âdem’le ve kâinatla tam yerinde konuşması ve her zaman milyonlar hâfızların kalplerinde zevkle yazılması ve çok tekrarla ve kesretli tekraratıyla usandırmaması ve çok iltibas yerleri ve cümleleriyle beraber çocukların nazik ve basit kafalarında mükemmel yerleşmesi ve hastaların ve az sözden müteessir olan ve sekeratta olanların kulağında mâ-i zemzem misillü hoş gelmesi gibi kudsî imtiyazları kazanır ve iki cihanın saadetlerini kendi şakirdlerine kazandırır.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | قرآن معجز بیان، زمانهای گذشته و قرنها و اعصار گذشته را که در نظر غافلان و گمراهان، عدمستانی وحشتناک و دهشت انگیز و گورستانی نابود شده و دردناک میباشد، را به صورت کتابهای عبرت انگیز و عوالمی عجیب، زنده، موجود و دارای روح؛ و در ارتباط با ما چون مملکتی ربّانی همانند آن چه در پرده سینما دیده میشود، نشان داده، گاه ما را به گذشته میبرد و گاه گذشته را نزد ما میآورد و با نشان دادنش به هر عصر و طبقهیی با اعجازی متعالی تعلیم میدهد. قرآن عظیم الشأن با همان اعجاز کائنات را که در نظر غافلان، جامد و پریشان و بیروح، و وحشتکدهیی بزرگ است و میان فراق و زوال در حال دست و پا زدن؛ به صورت کتابی صمدانی، شهری رحمانی، و نمایشگاه صنع ربّانی، نشان میدهد و با زنده کردن همان چیزهای به ظاهر جامد و موظف کردن شان، به سخن گفتن با یکدیگر و یاوری هم وامی دارد و به این ترتیب، به نوع بشر و جن و مَلک درس حقیقی و نورانی حکمت میدهد. قرآن امتیازات قدسی مانند موارد زیر دارد: 1. در هر حرف قرآن ده، صد و گاه هزار و هزاران ثواب وجود دارد. 2. اگر جن و انس جمع آیند نخواهند توانست مانند قرآن را بیاورند. 3. قرآن با تمام فرزندان آدم و تمام جهان هستی در جایگاه خودشان سخن میگوید. 4.همواره در قلب میلیونها حافظ با ذوق نقش میبندد. 5. به رغم تکرارهای فراوانش خسته کننده نیست. 6. با داشتن جملات پیچیده در ذهن لطیف و بسیط کودکان نیز به صورت کامل نقش میبندد. 7. نزد بیماران و کسانی که با شنیدن کمترین سخنی متأثر میشوند و کسانی که در سکرات مرگ به سر میبرند چون آب زمزم، گوارا به نظر میرسد. |
| Ve tercümanının ümmiyet mertebesini tam riayet etmek sırrıyla hiçbir tekellüf ve hiçbir tasannu ve hiçbir gösterişe meydan vermeden selaset-i fıtriyesini ve doğrudan doğruya semadan gelmesini ve en kesretli olan tabaka-i avamın basit fehimlerini tenezzülat-ı kelâmiye ile okşamak hikmetiyle en ziyade sema ve arz gibi en zâhir ve bedihî sahifeleri açıp o âdiyat altındaki hârikulâde mu’cizat-ı kudretini ve manidar sutûr-u hikmetini ders vermekle lütf-u irşadda güzel bir i’caz gösterir.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> | | قرآن سعادت هر دو جهان را نصیب شاگردان خود میکند و به موجب رعایت دقیق مرتبه اُمیّت ترجمان (<ref> مقصود حضرت رسول (ع) میباشد.</ref>)، بیآنکه به تکلف و تصنع و تظاهر میدان دهد با سلاست فطری و نزول مستقیمش از آسمان و نوازش ادراک بسیط طبقه عوام با تنزّلات کلامی (<ref> مقصود سخنگفتن حق در حد فهم بشر میباشد.</ref>) که قشر کثیری را تشکیل میدهند، ظاهرترین و بدیهیترین صفحات ارض و سماء را میگشاید و معجزات خارقالعاده قدرت حق و سُطور حکمت معنادارش را تعلیم میدهد و بدین طریق در لطف و ارشاد، اعجازی نیکو به نمایش میگذارد. |
| Tekrarı iktiza eden dua ve davet ve zikir ve tevhid kitabı dahi olduğunu bildirmek sırrıyla güzel, tatlı tekraratıyla bir tek cümlede ve bir tek kıssada ayrı ayrı çok manaları, ayrı ayrı muhatap tabakalarına tefhim etmekte ve cüz’î ve âdi bir hâdisede en cüz’î ve ehemmiyetsiz şeyler dahi nazar-ı merhametinde ve daire-i tedbir ve iradesinde bulunmasını bildirmek sırrıyla tesis-i İslâmiyette ve tedvin-i şeriatta sahabelerin cüz’î hâdiselerini dahi nazar-ı ehemmiyete almasında hem küllî düsturların bulunması hem umumî olan İslâmiyet’in ve şeriatın tesisinde o cüz’î hâdiseler, çekirdekler hükmünde çok ehemmiyetli meyveleri verdikleri cihetinde de bir nev-i i’cazını gösterir.
| |
| </div> | |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | قرآن خود را کتاب دعا، دعوت، ذکر و توحیدی معرفی میکند که اقتضای تکرار دارد و به موجب این راز با تکرارهای زیبا و دلنشیناش در جملهیی یا قصهیی معانی متعدد و فراوانی را به مخاطبان از طبقات گوناگون تفهیم میکند. در حادثهیی جزیی و عادی، به بیاهمیتترین و پیش پا افتادهترین چیزها نیز با نظر مرحمت مینگرد و اعلام میکند که همین مطالب در دایره تدبیر و اراده حق قرار دارند، و با بیان این راز کوچکترین حوادث مربوط به صحابه در زمان صدر اسلام و شکل گیری شریعت را مورد توجه قرار میدهد و درعین حال دارای قوانین کلی نیز هست. بیان حوادث جزیی زمان تأسیس اسلام و شریعت از آن نظر که دانههایی هستند و میوههای با اهمیتی از آنها حاصل میشود، نشانگر نوعی اعجاز است. |
| Evet, ihtiyacın tekerrürüyle, tekrarın lüzumu haysiyetiyle yirmi sene zarfında pek çok mükerrer suallere cevap olarak ayrı ayrı çok tabakalara ders veren ve koca kâinatı parça parça edip kıyamette şeklini değiştirerek dünyayı kaldırıp onun yerine azametli âhireti kuracak ve zerrattan yıldızlara kadar bütün cüz’iyat ve külliyatı, tek bir zatın elinde ve tasarrufunda bulunduğunu ispat edecek ve kâinatı ve arz ve semavatı ve anâsırı kızdıran ve hiddete getiren nev-i beşerin zulümlerine, kâinatın netice-i hilkati hesabına gazab-ı İlahî ve hiddet-i Rabbaniyeyi gösterecek hadsiz hârika ve nihayetsiz dehşetli ve geniş bir inkılabın tesisinde binler netice kuvvetinde bazı cümleleri ve hadsiz delillerin neticesi olan bir kısım âyetleri tekrar etmek; değil bir kusur, belki gayet kuvvetli bir i’caz ve gayet yüksek bir belâgat ve mukteza-yı hale gayet mutabık bir cezalettir ve fesahattir.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | آری، قرآن با توجه به لزوم تکرار و تکرّر احتیاج، در مدّت بیست سال، بهعنوان جواب برای سؤالهای مکرر، به بسیاری از طبقات درس داده، و اثبات میکند؛ که از ذرّات گرفته تا سیّارات در تصرف یک ذات قرار دارد، و اوست که کاینات با عظمت را تکهتکه کرده، و در قیامت شکل آن را عوض میکند. و دنیا را از میان برداشته، و آخرت را بهجای آن قرار میدهد. و غضب الهی را بهحساب نتیجهی خلقت کاینات در مقابل ظلم نوع بشر - که عناصر و زمین و آسمانها و کاینات را به خشم میآورد - نشان میدهد. و در زمان تأسیس انقلابی دهشتناک و گسترده و فوقالعاده، با تکرار بعضی جملات که به اندازة هزاران نتیجه قوت دارند، و تکرار بعضی آیات که نتایج دلایل بیشماری میباشند؛ نه تنها قصوری مرتکب نمیشود؛ بلکه خبر از اعجازی قوی و بلاغتی عالی و فصاحت و سلاستی کاملاً مطابق مقتضای حال دارد. |
| Mesela, bir tek âyet iken yüz on dört defa tekerrür eden بِس۟مِ اللّٰهِ الرَّح۟مٰنِ الرَّحٖيمِ cümlesi, Risale-i Nur’un On Dördüncü Lem’a’sında beyan edildiği gibi arşı ferşle bağlayan ve kâinatı ışıklandıran ve her dakika herkes ona muhtaç olan öyle bir hakikattir ki milyonlar defa tekrar edilse yine ihtiyaç var. Değil yalnız ekmek gibi her gün, belki hava ve ziya gibi her dakika ona ihtiyaç ve iştiyak vardır.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | مثلاً عبارت بِس۟مِ اللّٰهِ الرَّح۟مٰنِ الرَّحٖيمِ که یک آیه است 114 مرتبه در قرآن تکرار میشود؛ چنان که در لمعه چهاردهم رساله نور بیان شده حقیقتیست که فرش را به عرش پیوند میدهد، عالم را روشنایی میبخشد و هرکسی در هر لحظه بدان محتاج است؛ این عبارت اگر میلیونها بار هم تکرار گردد باز هم نیازمند آنیم. نه این که مانند نان هر روز به آن نیازمند باشیم؛ بلکه همچون هوا و نور هر لحظه محتاج و مشتاق آن هستیم. |
| Hem mesela, Sure-i طٰسٓمٓ de sekiz defa tekrar edilen şu اِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ ال۟عَزٖيزُ الرَّحٖيمُ âyeti, o surede hikâye edilen peygamberlerin necatlarını ve kavimlerinin azaplarını, kâinatın netice-i hilkati hesabına ve rububiyet-i âmmenin namına o binler hakikat kuvvetinde olan âyeti tekrar ederek, izzet-i Rabbaniye o zalim kavimlerin azabını ve rahîmiyet-i İlahiye dahi enbiyanın necatlarını iktiza ettiğini ders vermek için binler defa tekrar olsa yine ihtiyaç ve iştiyak var ve i’cazlı, îcazlı bir ulvi belâgattır.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> | | مثال دیگر آیه: اِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ ال۟عَزٖيزُ الرَّحٖيمُ (<ref> پروردگارت بیتردید خداییست که قدرتش بر هرچیز غالب است و رحمتش همه جا را فراگرفته است. (شعرا: 9).</ref>) است که در سوره «شعرا» هشت بار تکرار میشود؛ با ذکر نجات پیامبران و عذاب قومشان به حساب نتیجه خلقت کائنات و ربوبیت عامه، آیهیی که قوّت هزاران حقیقت را دارد تکرار میگردد. عزت ربّانی عذاب قوم ظالم و رحیمیت الهی نجات انبیا را اقتضا دارد؛ حال اگر آیه فوق با هدف تعلیم، هزاران بار هم تکرار شود چون بلاغتی عالی و موجز و معجزه وار است بازهم احتیاج و اشتیاق به آن وجود دارد. |
| Hem mesela, Sure-i Rahman’da tekrar edilen فَبِاَىِّ اٰلَٓاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ âyeti ile Sure-i Mürselât’ta وَي۟لٌ يَو۟مَئِذٍ لِل۟مُكَذِّبٖينَ âyeti, cin ve nev-i beşerin, kâinatı kızdıran ve arz ve semavatı hiddete getiren ve hilkat-i âlemin neticelerini bozan ve haşmet-i saltanat-ı İlahiyeye karşı inkâr ve istihfafla mukabele eden küfür ve küfranlarını ve zulümlerini ve bütün mahlukatın hukuklarına tecavüzlerini, asırlara ve arz ve semavata tehditkârane haykıran bu iki âyet, böyle binler hakikatlerle alâkadar ve binler mesele kuvvetinde olan bir ders-i umumîde binler defa tekrar edilse yine lüzum var ve celalli bir i’caz ve cemalli bir îcaz-ı belâgattır.
| |
| </div> | |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | یا در سوره «الرحمن» که آیه : |
| Hem mesela, Kur’an’ın hakiki ve tam bir nevi münâcatı ve Kur’an’dan çıkan bir çeşit hülâsası olan Cevşenü’l-Kebir namındaki münâcat-ı Peygamberîde yüz defa سُب۟حَانَكَ يَا لَٓا اِلٰهَ اِلَّا اَن۟تَ ال۟اَمَانُ ال۟اَمَانُ خَلِّص۟نَا وَ اَجِر۟نَا وَ نَجِّنَا مِنَ النَّارِ cümlesi tekrarında tevhid gibi kâinatça en büyük hakikat ve tesbih ve takdis gibi mahlukatın rububiyete karşı üç muazzam vazifesinden en ehemmiyetli vazifesi ve şakavet-i ebediyeden kurtulmak gibi nev-i insanın en dehşetli meselesi ve ubudiyet ve acz-i beşerînin en lüzumlu neticesi bulunması cihetiyle binler defa tekrar edilse yine azdır.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> | | فَبِاَىِّ اٰلَٓاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ(<ref> ای جن و انس! کدام یک از نعمتهای پروردگارتان را تکذیب میکنید؟ (رحمن: 13).</ref>) |
| İşte –namaz tesbihatı gibi ibadetlerden bir kısmının tekrarı sünnet bulunan maddeler gibi– tekrarat-ı Kur’aniye, bu gibi metin esaslara bakıyor. Hattâ bazen bir sahifede iktiza-yı makam ve ihtiyac-ı ifham ve belâgat-ı beyan cihetiyle yirmi defa sarîhan ve zımnen tevhid hakikatini ifade eder. Değil usanç, belki kuvvet ve şevk ve halâvet verir. Risale-i Nur’da, tekrarat-ı Kur’aniye ne kadar yerinde ve münasip ve belâgatça makbul olduğu hüccetleriyle beyan edilmiş.
| | و در سوره «مرسلات» که آیه: |
| </div> | |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> | | وَي۟لٌ يَو۟مَئِذٍ لِل۟مُكَذِّبٖينَ(<ref> در آن روز وای بر تکذیب کنندگان! (مرسلات: 15).</ref>) |
| '''Kur’an-ı Mu’cizü’l-Beyan’ın Mekkiye sureleriyle Medeniye sureleri belâgat noktasında ve i’caz cihetinde ve tafsil ve icmal vechinde birbirinden ayrı olmasının sırr-ı hikmeti şudur ki:'''
| |
| </div> | |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | تکرار میشود کفر و ظلم جن و نوع بشر را یادآوری میکند که عالم هستی را به غلیان آورده و موجب حدّت زمین و آسمانها میگردد و نتایج خلقت جهان را تخریب میکند و با انکار و تحقیربه مقابله با حشمت سلطنت الهی میپردازد. آری، این دو آیه که کفر و کفران و تجاوز آنها به حقوق تمام مخلوقات را به همه اعصار و زمین و آسمانها هشدار داده فریاد میکند، با هزاران حقیقت مشابه مرتبط است و درسی عمومیست، از قوت هزاران مسأله برخوردار میباشد و اگر هزاران بار هم تکرار شود چون بلاغتیست دارای اعجازی شکوهمند و ایجازی زیبا، بازهم بدان نیاز است. |
| Mekke’de birinci safta muhatap ve muarızları, Kureyş müşrikleri ve ümmileri olduğundan belâgatça kuvvetli bir üslub-u âlî ve îcazlı, mukni, kanaat verici bir icmal ve tesbit için tekrar lâzım geldiğinden ekseriyetçe Mekkî sureleri erkân-ı imaniyeyi ve tevhidin mertebelerini gayet kuvvetli ve yüksek ve i’cazlı bir îcaz ile ifade ve tekrar ederek mebde ve meâdi, Allah’ı ve âhireti, değil yalnız bir sahifede, bir âyette, bir cümlede, bir kelimede belki bazen bir harfte ve takdim-tehir, tarif-tenkir ve hazf-zikir gibi heyetlerde öyle kuvvetli ispat eder ki ilm-i belâgatın dâhî imamları hayretle karşılamışlar.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> | | نمونه دیگر مناجات نبوی «جوشن کبیر» است که نوعی مناجات حقیقیه قرآنیه و برآمده از قرآن و در واقع به نوعی خلاصه آن است؛ و عبارت '''«سُبحَانَکَ یا لا اِلهَ اِلّا اَنتَ اَلاَمَانُ اَلامَاَن خَلِّصنا و اَجِرنَا و نَجِّنَا مِنَ النَّار»''' (<ref> تو از عجز و شریک منزه و مقدسی، جز تو خدایی نیست که به داد ما برسد، الامان، الامان! ما را از آتش عذاب و جهنم نجات بده، خلاص و رهایمان کن.</ref>) صد بار در آن تکرار میشود. در این تکرار از آن نظر که از توحید به عنوان بزرگترین حقیقت عالم و وظایفی چون تقدیس و تسبیح از مهمترین وظایف مخلوقات در برابر ربوبیت حق و رهایی از شقاوت ابدی - که از دهشتناکترین مسایل نوع انسان و لازمترین نتیجه عجز و عبودیت انسان میباشد - یاد میشود، اگر هزاران بار هم تکرار شود باز ناچیز است. |
| Risale-i Nur ve bilhassa Kur’an’ın kırk vech-i i’cazını icmalen ispat eden Yirmi Beşinci Söz, zeylleriyle beraber ve nazımdaki vech-i i’cazı hârika bir tarzda beyan ve ispat eden Arabî Risale-i Nur’dan İşaratü’l-İ’caz tefsiri bilfiil göstermişler ki Mekkî sure ve âyetlerde en âlî bir üslub-u belâgat ve en yüksek bir i’caz-ı îcazî vardır.
| |
| </div> | |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | تکرارهای قرآنی ناظر بر چنین مبانی متینیست. حتی گاه در صفحهیی به اقتضای مقام و نیاز افهام و بلاغت بیان، مطلبی تا بیست مرتبه صریحاً یا ضمناً تکرار میگردد و حقیقت توحید را بیان میدارد و نه تنها موجب ملال نمیشود، بلکه شوق و حلاوت و قوّت را زیاد میکند. در رساله نور با دلایل کافی بیان شده است که تکرارهای قرآنی تا چه حد بجا و مناسب و مطابق بلاغت است. |
| Amma Medine sure ve âyetlerinin birinci safta muhatap ve muarızları ise Allah’ı tasdik eden Yahudi ve Nasâra gibi ehl-i kitap olduğundan mukteza-yı belâgat ve irşad ve mutabık-ı makam ve halin lüzumundan, sade ve vâzıh ve tafsilli bir üslupla ehl-i kitaba karşı dinin yüksek usûlünü ve imanın rükünlerini değil belki medar-ı ihtilaf olan şeriatın ve ahkâmın ve teferruatın ve küllî kanunların menşeleri ve sebepleri olan cüz’iyatın beyanı lâzım geldiğinden, o sure ve âyetlerde ekseriyetçe tafsil ve izah ve sade üslupla beyanat içinde Kur’an’a mahsus emsalsiz bir tarz-ı beyanla, birden o cüz’î teferruat hâdisesi içinde yüksek, kuvvetli bir fezleke, bir hâtime, bir hüccet ve o cüz’î hâdise-i şer’iyeyi küllîleştiren ve imtisalini iman-ı billah ile temin eden bir cümle-i tevhidiye ve esmaiye ve uhreviyeyi zikreder. O makamı nurlandırır, ulvileştirir, küllîleştirir.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> | | <nowiki></nowiki> |
| Risale-i Nur, âyetlerin âhirlerinde ekseriyetle gelen اِنَّ اللّٰهَ عَلٰى كُلِّ شَى۟ءٍ قَدٖيرٌ اِنَّ اللّٰهَ بِكُلِّ شَى۟ءٍ عَلٖيمٌ وَهُوَ ال۟عَزٖيزُ الرَّحٖيمُ وَهُوَ ال۟عَزٖيزُ ال۟حَكٖيمُ gibi tevhidi veya âhireti ifade eden fezlekeler ve hâtimelerde ne kadar yüksek bir belâgat ve meziyetler ve cezaletler ve nükteler bulunduğunu Yirmi Beşinci Söz’ün İkinci Şule’sinin İkinci Nur’unda o fezleke ve hâtimelerin pek çok nüktelerinden ve meziyetlerinden on tanesini beyan ederek o hülâsalarda bir mu’cize-i kübra bulunduğunu muannidlere de ispat etmiş.
| | |
| </div> | | سورههای مکی و مدنی قرآن معجز بیان از نقطه نظر بلاغت و از لحاظ اعجاز و تفصیل و اجمال با هم متفاوتند و سرّ حکمت آن این است که مخاطب و معارضان صف اول قرآن در مکه اُمّیّون و مشرکان بودهاند، لذا برای برخورداری از قوّت بلاغت و اسلوبی عالی و موجز و قانع کننده تکرار مطالب لازم بوده است؛ به همین دلیل سورههای مکی اغلب ارکان ایمان و مراتب توحید را با ایجازی اعجازآمیز و قوی و عالی بیان و تکرار نموده مبداء و معاد، و خدا و آخرت را نه در یک صفحه و یک آیه و یک جمله و یک کلمه بلکه گاه دریک حرف با تقدیم و تأخیر یا تعریف و تنکیر یا حذف و ذکر، آن چنان با قوت اثبات میکند که بزرگان علم بلاغت نیز حیرت میکنند. |
| | |
| | رسالة نور و مخصوصاً «کلام بیست و پنجم» - که چهل نوع اعجاز قرآن را اجمالاً اثبات میکند - به همراه آنچه در ذیل آن بیان گردیده، و نیز رسالة نور عربی به نام تفسیر«اشارات الاعجاز» - که وجه اعجازی موجود در نظم (قرآن) را به طرز خارق العادهیی بیان و اثبات میکند - (همگی) نشان میدهند؛ که سورهها و آیات مکی در بلاغت دارای عالیترین اسلوب و در ایجاز دارای عالیترین اعجاز میباشند. |
| | |
| | اما مخاطبان و معارضان صف اول سورهها و آیات مدنی، اهل کتابی چون یهود و نصاری بودند که خدا را قبول داشتند، لذا ضرورتی در بیان ارکان ایمان و اصول متعالی دین در برابر اهل کتاب به نحوی که تناسب با بلاغت و ارشاد و تطابق با مقام و حال داشته و ساده و واضح و تفصیلی باشد وجود نداشت؛ به همین دلیل طرح جزییات احکام شرعی و اسباب و ریشههای قوانین کلی که مدار اختلاف بود لازم مینمود؛ پس سورهها و آیات مدنی غالباً با اسلوبی ساده اما تفصیلی و همراه توضیح با شیوه بینظیری که خاص قرآن است در چارچوب حوادثی که پدید میآمد بیان میگردید و مشتمل بود بر خلاصهیی محکم، خاتمه، دلیل و عبارتی توحیدی و اسمایی و اخروی که موجب کلی شدن حادثه جزیی شرعی و انتسابش به ایمان به الله میگردید. به این ترتیب مقام مذکور نورانی میشود، تعالی مییابد و صورت کلی به خود میگیرد. |
| | |
| | در نور دوم از شعله دوم کلام بیست و پنجم رساله نور درباره عبارات فشرده یا خاتمههایی چون: |
| | |
| | اِنَّ اللّٰهَ عَلٰى كُلِّ شَى۟ءٍ قَدٖيرٌ(<ref> به تحقیق خداوند بر انجام هر چیزی قادر است.(بقره: 20).</ref>)، |
| | اِنَّ اللّٰهَ بِكُلِّ شَى۟ءٍ عَلٖيمٌ(<ref> بیتردید خداوند همه چیز را میداند.(عنکبوت: 62).</ref>)، |
| | وَهُوَ ال۟عَزٖيزُ الرَّحٖيمُ(<ref> قدرت او بر همه چیز غالب است، او هر کاری را با حکمت انجام میدهد.(روم: 27).</ref>) |
| | |
| | وَهُوَ ال۟عَزٖيزُ ال۟حَكٖيمُ(<ref> قدرت او بر همه چیز غالب است، او بسیار بخشنده است.(روم: 5).</ref>) |
| | |
| | که افاده توحید و آخرت را دارند، درباره بلاغت و ویژگی و سلاست و نکات آنها توضیحاتی داده شده و ده نکته و مزیت از مزایای فراوانشان بیان گردیده و برای معاندان نیز اثبات شده است که همین عبارات کوتاه معجزات بزرگی هستند. |
| | |
| | آری، قرآن در بیان جزییات شرعی و قوانین اجتماعی، نظر مخاطب را در یک آن به نقاط کلی متعالی جلب میکند، اسلوب سادهاش را به شیوهیی عالی مبدل میسازد و مخاطب را از درس شریعت به درس توحید رهنمون میگردد و به این ترتیب نشان میدهد که قرآن کتاب شریعت و احکام و حکمت است و در عین حال کتاب عقیده و ایمان و ذکر و فکر و دعا و دعوت نیز هست؛ و در هر مقام مقاصد ارشادی و قرآنی فراوانی را تعلیم میدهد و جدا از طرز بلاغتی که در آیات مکی هست فصاحتی نورانی و اعجاز آمیز را ظاهر میسازد. |
| | |
| | گاه در دو کلمه مثلاً رَبُّ ال۟عَالَمٖينَ (<ref> پروردگار جهانیان.</ref>) رَبُّ ال۟عَالَمٖينَ (<ref> پروردگارت.</ref>) درس احدیت و واحدیت میدهد و در متن احدیت، افاده واحدیت میکند. حتی در یک جمله همان طور که ذرهیی را در مردمک چشم دیده و گنجانده است، خورشید را با همان آیه و همان ابزار در مردمک دیده آسمان قرار میدهد و آسمان را بینا میکند، |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | مثلاً بعد از آیه: |
| Evet Kur’an, o teferruat-ı şer’iye ve kavanin-i içtimaiyenin beyanı içinde birden muhatabın nazarını en yüksek ve küllî noktalara kaldırıp, sade üslubu bir ulvi üsluba ve şeriat dersinden tevhid dersine çevirerek Kur’an’ı hem bir kitab-ı şeriat ve ahkâm ve hikmet hem bir kitab-ı akide ve iman ve zikir ve fikir ve dua ve davet olduğunu gösterip her makamda çok makasıd-ı irşadiye ve Kur’aniyeyi ders vermesiyle Mekkiye âyetlerin tarz-ı belâgatlarından ayrı ve parlak, mu’cizane bir cezalet izhar eder.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> | | خَلَقَ السَّمٰوَاتِ وَ ال۟اَر۟ضَ(<ref> اوست که آسمانها و زمین را خلق کرد.(حدید: 4).</ref>) عبارت ﭿﮃ ﮄ ﮅ ﮆ ﮇ ﮈﮉﮊﮋﭾ (<ref> او شب را در روز و روز را در شب داخل میکند.(حدید: 6).</ref>) را قرار میدهد و آن گاه میفرماید: |
| Bazen iki kelimede mesela رَبُّ ال۟عَالَمٖينَ ve رَبُّكَ de رَبُّكَ tabiriyle ehadiyeti ve رَبُّ ال۟عَالَمٖينَ ile vâhidiyeti bildirir. Ehadiyet içinde vâhidiyeti ifade eder. Hattâ bir cümlede, bir zerreyi bir göz bebeğinde gördüğü ve yerleştirdiği gibi güneşi dahi aynı âyetle, aynı çekiçle göğün göz bebeğinde yerleştirir ve göğe bir göz yapar.
| |
| </div> | |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | يُولِجُ الَّي۟لَ فِى النَّهَارِ وَ يُولِجُ النَّهَارَ فِى الَّي۟لِ وَ هُوَ عَلٖيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ(<ref> او هر آن چه را در دلها پنهان است میداند.(حدید: 6).</ref>) یعنی در آفرینش شگفت انگیز زمین و آسمانها، خطرات قلب را نیز میداند و آن را تدبیر میکند، لذا طرز بیانی که ساده و در مرتبه امییون بود و محاورهیی که بسیط و جزیی بود و میزان فهم عوام را در نظر داشت تبدیل به گفتگویی متعالی، جذّاب، عمومی و ارشاد کننده میشود. |
| Mesela خَلَقَ السَّمٰوَاتِ وَ ال۟اَر۟ضَ âyetinden sonra يُولِجُ الَّي۟لَ فِى النَّهَارِ وَ يُولِجُ النَّهَارَ فِى الَّي۟لِ âyetinin akabinde وَ هُوَ عَلٖيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ der. “Zemin ve göklerin haşmet-i hilkatinde kalbin dahi hatıratını bilir, idare eder.” der, tarzında bir beyanat cihetiyle o sade ve ümmiyet mertebesini ve avamın fehmini nazara alan o basit ve cüz’î muhavere, o tarz ile ulvi ve cazibedar ve umumî ve irşadkâr bir mükâlemeye döner.
| |
| </div> | |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | '''یک سؤال مهم:''' گاهی حقیقتی به این دلیل که توسط نظرهای سطحی تشخیص داده نمیشود و یا در بعضی مقامها (به این دلیل که) از حادثهیی جزیی، خلاصهیی کوتاه و عالی و دستوری کلی بیان میگردد؛ مناسب دیده نمیشود، (و آن را) متوهمانه نقصان مینامند، مثلاً ذکر دستور به غایت متعالی: |
| '''Ehemmiyetli Bir Sual:''' Bazen bir hakikat, sathî nazarlara görünmediğinden ve bazı makamlarda cüz’î ve âdi bir hâdiseden yüksek bir fezleke-i tevhidi veya küllî bir düsturu beyan etmekte münasebet bilinmediğinden bir kusur tevehhüm edilir. Mesela “Hazret-i Yusuf aleyhisselâm, kardeşini bir hile ile alması” içinde وَفَو۟قَ كُلِّ ذٖى عِل۟مٍ عَلٖيمٌ diye gayet yüksek bir düsturun zikri, belâgatça münasebeti görünmüyor. Bunun sırrı ve hikmeti nedir? | |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> | | وَفَو۟قَ كُلِّ ذٖى عِل۟مٍ عَلٖيمٌ(<ref> فوق هر دانایی، دانایی کاملتر هست. (یوسف: 76).</ref>) |
| '''Elcevap:''' Her biri birer küçük Kur’an olan ekser uzun sure ve mutavassıtlarda ve çok sahife ve makamlarda yalnız iki üç maksat değil belki Kur’an mahiyeti hem bir kitab-ı zikir ve iman ve fikir hem bir kitab-ı şeriat ve hikmet ve irşad gibi çok kitapları ve ayrı ayrı dersleri tazammun ederek rububiyet-i İlahiyenin her şeye ihatasını ve haşmetli tecelliyatını ifade etmek cihetiyle, kâinat kitab-ı kebirinin bir nevi kıraatı olan Kur’an, elbette her makamda, hattâ bazen bir sahifede çok maksatları takiben marifetullahtan ve tevhidin mertebelerinden ve iman hakikatlerinden ders verdiği haysiyetiyle, öbür makamda mesela, zâhirce zayıf bir münasebetle başka bir ders açar ve o zayıf münasebete çok kuvvetli münasebetler iltihak ederler. O makama gayet mutabık olur, mertebe-i belâgatı yükseklenir.
| |
| </div> | |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | در داستان حضرت یوسف که میخواست به نحوی برادرش را نزد خود نگاهدارد، ظاهراً با بلاغت مناسبتی ندارد، سرّ و حکمت این چیست؟ |
| '''İkinci Bir Sual:''' Kur’an’da sarîhan ve zımnen ve işareten, âhiret ve tevhidi ve beşerin mükâfat ve mücazatını binler defa ispat edip nazara vermenin ve her surede her sahifede her makamda ders vermenin hikmeti nedir?
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | '''پاسخ:''' از آن جا که هر یک از سورههای طولانی یا متوسط، خود به منزله قرآنی کوچک هستند و بسیاری از صفحات و مطالب قرآن فقط یکی دو مقصد نداشته و قرآن اصولاً کتاب ذکر و ایمان و فکر است و درعین حال کتابهای متعددی در شریعت و حکمت و ارشاد را دربرمی گیرد و دارای دروس فراوان و جداگانهیی میباشد، در بیان احاطه ربوبیت الهی بر همه چیز و تجلیات باشکوهش، در واقع نوعی قرائت کتاب کبیر کائنات است و البته در هر موقعیت حتی گاه در یک صفحه مقاصد متعددی را تعقیب میکند و درخصوص معرفت الله و مراتب توحید و حقایق ایمان به ما درسها میدهد، و در موقعیتی دیگر مثلاً به مناسبتی در ظاهر ضعیف درس دیگری میگشاید و مناسبات مستحکمی را به مناسبت ضعیف پیشین الحاق میکند؛ به این ترتیب، مناسبت مورد بحث کاملاً مطابق آن مطلب بوده و مرتبه بلاغتش ارتقا مییابد. |
| '''Elcevap:''' Daire-i imkânda ve kâinatın sergüzeştine ait inkılablarda ve emanet-i kübrayı ve hilafet-i arziyeyi omuzuna alan nev-i beşerin şakavet ve saadet-i ebediyeye medar olan vazifesine dair en ehemmiyetli en büyük en dehşetli meselelerinden en azametlilerini ders vermek ve hadsiz şüpheleri izale etmek ve gayet şiddetli inkârları ve inatları kırmak cihetinde elbette o dehşetli inkılabları tasdik ettirmek ve o inkılablar azametinde büyük ve beşere en elzem ve en zarurî meseleleri teslim ettirmek için Kur’an, binler defa değil belki milyonlar defa onlara baktırsa yine israf değil ki milyonlar kere tekrar ile o bahisler Kur’an’da okunur, usanç vermez, ihtiyaç kesilmez. | |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | '''سؤال دوم:''' این که قرآن در هر سوره، صفحه و هر موقعیتی به صراحت یا ضمنی یا به اشاره، آخرت و توحید و مکافات و مجازات بشر را هزاران بار گوشزد میکند چه حکمتی دارد؟ |
| Mesela اِنَّ الَّذٖينَ اٰمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُم۟ جَنَّاتٌ تَج۟رٖى مِن۟ تَح۟تِهَا ال۟اَن۟هَارُ ... خَالِدٖينَ فٖيهَٓا اَبَدًا âyetinin gösterdiği müjde-i saadet-i ebediye hakikati, bîçare beşere her dakika kendini gösteren hakikat-i mevtin hem insanı hem dünyasını hem bütün ahbabını idam-ı ebedîsinden kurtarıp ebedî bir saltanatı kazandırdığından, milyarlar defa tekrar edilse ve kâinat kadar ehemmiyet verilse yine israf olmaz, kıymetten düşmez.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | '''پاسخ:''' برای تعلیم عظیمترین، مهمترین، بزرگترین و شگفت انگیزترین مسایل مربوط به وظایف انسان که مدار سعادت و شقاوت بشری در دایره امکان و در انقلابات مربوط به گذشته عالم هستیست، انسانی که امانت کبری و مسؤولیت خلافت زمین را بر دوش میکشد، و به منظور برطرف نمودن شبهات بیشمار و انکارهای شدید و از میان برداشتن عنادهاست که قرآن انقلابات دهشت انگیز را تصدیق کرده، و مسایل ضروری و لازمی به بزرگی همان انقلابها را به بشر یادآوری میکند. حال اگر قرآن مسایل مذکور را نه فقط هزاران بار بلکه میلیونها مرتبه یادآوری کند بازهم زیاده روی نخواهد بود؛ مباحث مزبور با میلیونها بار تکرار در قرآن خوانده میشود و به هیچ وجه ملال آور نیست و انسان همواره بدانها نیازمند است. |
| İşte bu çeşit hadsiz kıymettar meseleleri ders veren ve kâinatı bir hane gibi değiştiren ve şeklini bozan dehşetli inkılabları tesis etmekte iknaya ve inandırmaya ve ispata çalışan Kur’an-ı Mu’cizü’l-Beyan elbette sarîhan ve zımnen ve işareten binler defa o meselelere nazar-ı dikkati celbetmek; değil israf belki ekmek, ilaç, hava, ziya gibi birer hâcet-i zaruriye hükmünde ihsanını tazelendirir.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | مثلاً حقیقت بشارت سعادت ابدی که در آیه زیر بیان میگردد: |
| Hem mesela اِنَّ ال۟كَافِرٖينَ فٖى نَارِ جَهَنَّمَ ve اَلظَّالِمٖينَ لَهُم۟ عَذَابٌ اَلٖيمٌ gibi tehdit âyetlerini Kur’an gayet şiddetle ve hiddetle ve gayet kuvvet ve tekrarla zikretmesinin hikmeti ise –Risale-i Nur’da kat’î ispat edildiği gibi– beşerin küfrü, kâinatın ve ekser mahlukatın hukukuna öyle bir tecavüzdür ki semavatı ve arzı kızdırıyor ve anâsırı hiddete getirip tufanlar ile o zalimleri tokatlıyor. Ve اِذَٓا اُل۟قُوا فٖيهَا سَمِعُوا لَهَا شَهٖيقًا وَهِىَ تَفُورُ تَكَادُ تَمَيَّزُ مِنَ ال۟غَي۟ظِ âyetinin sarahatiyle o zalim münkirlere cehennem, öyle öfkeleniyor ki hiddetinden parçalanmak derecesine geliyor.
| | |
| </div> | | اِنَّ الَّذٖينَ اٰمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُم۟ جَنَّاتٌ تَج۟رٖى مِن۟ تَح۟تِهَا ال۟اَن۟هَارُ ... خَالِدٖينَ فٖيهَٓا اَبَدًا(<ref> برای ایمان آورندگان و کسانی که کارهای صالح میکنند، بهشتهایی هست که از زیرشان نهرها جاریست، و رستگاری و کامیابی بزرگ این است. (بروج: 11).</ref>) |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | انسان درمانده و دنیا و دوستانش را از اعدام ابدی موت که هر لحظه خود را به او مینمایاند، میرهاند و سلطنتی ابدی را نصیب او میکند، لذا حتی اگر یک میلیارد بار تکرار گردد و به اندازه کائنات به آن اهمیت داده شود باز هم اسراف نخواهد بود و ارزشش را از دست نخواهد داد. |
| İşte böyle bir cinayet-i âmmeye ve hadsiz bir tecavüze karşı beşerin küçüklük ve ehemmiyetsizliği noktasına değil belki zalimane cinayetinin azametine ve kâfirane tecavüzünün dehşetine karşı Sultan-ı Kâinat, kendi raiyetinin hukuklarının ehemmiyetini ve o münkirlerin küfür ve zulmündeki nihayetsiz çirkinliğini göstermek hikmetiyle fermanında gayet hiddet ve şiddetle o cinayeti ve cezasını değil bin defa, belki milyonlar ve milyarlar ile tekrar etse yine israf ve kusur değil ki bin seneden beri yüzer milyon insanlar her gün usanmadan kemal-i iştiyakla ve ihtiyaçla okurlar.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | آری، قرآن معجز بیانی که میکوشد چنین مسایل با ارزشی را تعلیم دهد و در حین تأسیس انقلابهای دهشتناک که کاینات را مانند یک خانه دچار تغییر و تحوّل کرده، و صورت آن را تخریب میکند؛ سعی در اقناع و باوراندن و اثبات مسایل مذکور دارد. شکی نیست که به صورت صریح یا ضمنی یا به اشاره، نظرها را هزاران بار به مسائل مذکور جلب میکند و این امر نه تنها اسراف و زیاده روی نیست، بلکه در حکم حاجاتی ضروری چون نان و دارو و هوا و نور است و موجب تازگی احسان او میگردد. |
| Evet, her gün her zaman, herkes için bir âlem gider, taze bir âlemin kapısı kendine açılmasından, o geçici her bir âlemini nurlandırmak için ihtiyaç ve iştiyakla لَٓا اِلٰهَ اِلَّا اللّٰهُ cümlesini binler defa tekrar ile o değişen perdelere ve âlemlere her birisine bir لَٓا اِلٰهَ اِلَّا اللّٰهُ ı lamba yaptığı gibi öyle de o kesretli, geçici perdeleri ve tazelenen seyyar kâinatları karanlıklandırmamak ve âyine-i hayatında in’ikas eden suretlerini çirkinleştirmemek ve lehinde şahit olabilen o misafir vaziyetleri aleyhine çevirmemek için o cinayetlerin cezalarını ve Padişah-ı Ezelî’nin şiddetli ve inatları kıran tehditlerini, her vakit Kur’an’ı okumakla tahattur edip nefsin tuğyanından kurtulmaya çalışmak hikmetiyle Kur’an, gayet mu’cizane tekrar eder ve bu derece kuvvet ve şiddet ve tekrarla tehdidat-ı Kur’aniyeyi hakikatsiz tevehhüm etmekten şeytan bile kaçar. Ve onları dinlemeyen münkirlere cehennem azabı ayn-ı adalettir, diye gösterir.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | یا مثلاً حکمت این که قرآن آیات تهدید آمیزی چون |
| Hem mesela, asâ-yı Musa gibi çok hikmetleri ve faydaları bulunan kıssa-i Musa’nın (as) ve sair enbiyanın kıssalarını çok tekrarında, risalet-i Ahmediyenin hakkaniyetine bütün enbiyanın nübüvvetlerini hüccet gösterip onların umumunu inkâr edemeyen, bu zatın risaletini hakikat noktasında inkâr edemez hikmetiyle ve herkes, her vakit bütün Kur’an’ı okumaya muktedir ve muvaffak olamadığından her bir uzun ve mutavassıt sureyi birer küçük Kur’an hükmüne getirmek için ehemmiyetli erkân-ı imaniye gibi o kıssaları tekrar etmesi; değil israf belki mu’cizane bir belâgattır ve hâdise-i Muhammediye bütün benî-Âdem’in en büyük hâdisesi ve kâinatın en azametli meselesi olduğunu ders vermektir.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> | | اِنَّ ال۟كَافِرٖينَ فٖى نَارِ جَهَنَّمَ(<ref> کسانی که کفر پیشه اند، آتش دوزخ برای انان است. (فاطر: 36)</ref>) |
| Evet, Kur’an’da Zat-ı Ahmediye’ye en büyük makam vermek ve dört erkân-ı imaniyeyi içine almakla لَٓا اِلٰهَ اِلَّا اللّٰهُ rüknüne denk tutulan مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّٰهِ ve risalet-i Muhammediye kâinatın en büyük hakikati ve Zat-ı Ahmediye, bütün mahlukatın en eşrefi ve hakikat-i Muhammediye tabir edilen küllî şahsiyet-i maneviyesi ve makam-ı kudsîsi, iki cihanın en parlak bir güneşi olduğuna ve bu hârika makama liyakatine pek çok hüccetleri ve emareleri, kat’î bir surette Risale-i Nur’da ispat edilmiş. Binden birisi şudur ki:
| |
| </div> | |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> | | اَلظَّالِمٖينَ لَهُم۟ عَذَابٌ اَلٖيمٌ(<ref> بی گمان کافران عذاب دردناکی دارند. (ابراهیم: 22)</ref>)را با شدت و حدّت تمام و مکرر ذکر میکند، چنان که در رساله نور به صورت قطعی اثبات شده است، این است که کفر بشر چنان تجاوزی به حقوق کائنات و بیشتر آفریدگان است که موجب خشم آسمانها و زمین میشود و عناصر را به تلاطم وامی دارد و به وسیله توفانها بر آن ظالمان سیلی میزند. براساس صراحت آیه: |
| اَلسَّبَبُ كَال۟فَاعِلِ düsturuyla, bütün ümmetinin bütün zamanlarda işlediği hasenatın bir misli onun defter-i hasenatına girmesi ve bütün kâinatın hakikatlerini, getirdiği nur ile nurlandırması, değil yalnız cin, ins, melek ve zîhayatı, belki kâinatı, semavat ve arzı minnettar eylemesi ve istidat lisanıyla nebatatın duaları ve ihtiyac-ı fıtrî diliyle hayvanatın duaları, gözümüz önünde bilfiil kabul olmasının şehadetiyle milyonlar, belki milyarlar fıtrî ve reddedilmez duaları makbul olan suleha-yı ümmeti her gün o zata salât ü selâm unvanıyla rahmet duaları ve manevî kazançlarını en evvel o zata bağışlamaları ve bütün ümmetçe okunan Kur’an’ın üç yüz bin harfinin her birisinde on sevaptan tâ yüz, tâ bin hasene ve meyve vermesinden yalnız kıraat-ı Kur’an cihetiyle defter-i a’maline hadsiz nurlar girmesi haysiyetiyle o zatın şahsiyet-i maneviyesi olan hakikat-i Muhammediye, istikbalde bir şecere-i tûba-i cennet hükmünde olacağını Allâmü’l-guyub bilmiş ve görmüş, o makama göre Kur’an’ında o azîm ehemmiyeti vermiş ve fermanında ona tebaiyetle ve sünnetine ittiba ile şefaatine mazhariyeti en ehemmiyetli bir mesele-i insaniye göstermiş ve o haşmetli şecere-i tûbanın bir çekirdeği olan şahsiyet-i beşeriyetini ve bidayetteki vaziyet-i insaniyesini ara sıra nazara almasıdır.
| |
| </div> | |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> | | اِذَٓا اُل۟قُوا فٖيهَا سَمِعُوا لَهَا شَهٖيقًا وَهِىَ تَفُورُ تَكَادُ تَمَيَّزُ مِنَ ال۟غَي۟ظِ(<ref> وقتی به میان پرتاب شدند غرش جهنم را میشنوند که در حال غلیان است. چیزی نمیماند که جهنم از خشمی که به آنان دارد برخود بشکافد. (مُلک: 8-7).</ref>) جهنم به ظالمان اهل انکار چنان خشم میگیرد که چیزی نمیماند براثر این خشم بشکافد. |
| İşte Kur’an’ın tekrar edilen hakikatleri bu kıymette olduğundan tekraratında kuvvetli ve geniş bir mu’cize-i maneviye bulunmasına fıtrat-ı selime şehadet eder. Meğer maddiyyunluk taunuyla maraz-ı kalbe ve vicdan hastalığına müptela ola.
| |
| </div> | |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | حکمت سلطان کائنات اقتضا میکند که در برابر چنین جنایت عام و تجاوز بزرگی بدون لحاظ کوچکی و بیاهمیتی بشر، در مقابله با بزرگی جنایتی ظالمانه و وحشتِ تجاوزی کافرانه، اهمیت حقوق رعایای خویش و پستی بینهایت ظلم و کفر منکران را نشان دهد، پس اگر در فرمان خود جنایت مذکور و سزایش را با حدّت و شدت فراوان نه هزاربار بلکه میلیون و میلیاردها بار تکرار کند، این نه اسراف و زیاده رویست و نه قصور؛ بیش از هزار سال است که صدها میلیون انسان هر روز چنین آیاتی را با کمال اشتیاق و بدون آن که موجب ملالشان شود و از سر نیاز تلاوت میکنند. |
| قَد۟ يُن۟كِرُ ال۟مَر۟ءُ ضَو۟ءَ الشَّم۟سِ مِن۟ رَمَدٍ وَ يُن۟كِرُ ال۟فَمُ طَع۟مَ ال۟مَاءِ مِن۟ سَقَمٍ kaidesine dâhil olur.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | آری، هر روز و همواره عالمی بر هرکس میگذرد و درهای جهان جدیدی بر او گشوده میشود، او برای روشنایی هریک از عوالم گذرا با اشتیاق و از سر نیاز عبارت '''«لا اله الا الله»''' را هزاران بار تکرار میکند؛ بنابراین بر هر کدام آن پردهها و عالمهای گذرا چراغ '''«لا اله الا الله»''' میآویزد؛ به همین ترتیب، برای این که پردههای گذرا و کثیر و عوالم متحرکی را که مدام در حال نو شدن هستند تاریک و ظلمانی نکند و صورتهایی را که در آیینه حیاتش بازتاب مییابند زشت نسازد و اوضاع مسافرگونهیی را که میتواند شاهدی موافق باشد علیه خود درنیاورد، و برای اینکه مجازات آن جنایات و تهدیدهای شدید پادشاه ازلی را که عناد معاندان را درهم میشکند در یاد داشته باشد، قرآن میخواند تا از طغیان نفسش رهایی یابد؛ قرآن این موضوع را به طرز اعجازآمیزی بارها تکرار میکند؛ حتی شیطان هم از این که تهدیدات شدید و قوی و تکراری قرآنی را متوهمانه باطل بداند ابا دارد، لذا عذاب جهنم برای منکرانی که گوششان به این مطالب بدهکار نیست، عین عدالت است. |
| === '''BU ONUNCU MESELE’YE''' '''BİR HÂTİME OLARAK İKİ HÂŞİYEDİR''' ===
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | مثالِ دیگر داستان موسی (ع) و سایر انبیاست که چون عصای موسی حکمتها و فواید فراوان دارد در قرآن بارها تکرار میشود. خداوند نبوت همه پیامبران را حجتی بر حقانیت رسالت احمدیه قرار میدهد. کسی که قادر به انکار همه آنها نباشد از نقطه نظر حقیقت، رسالت آن حضرت را نیز نمیتواند انکار کند. بر اساس این حکمت است که هر کسی قادر به تلاوت همه قرآن در هر زمانی نیست و اصولاً موفق به این امر نمیشود، لذا هر سوره طولانی یا متوسطی را در حکم قرآنی کوچک قرار داد و داستانهای ذکر شده را چون ارکان مهم ایمان تکرار نمود و این نه تنها اسراف و زیاده روی نیست، بلکه بلاغتی اعجاز آمیز است؛ به این ترتیب قرآن تعلیم میدهد که پدیده محمدیه بزرگترین حادثه تاریخ بنی آدم و عظیمترین مسأله کائنات است. |
| '''Birincisi:''' Bundan '''(*<ref>*Bu risalenin telifinden on iki sene evvel. (Nâşir)</ref>)''' on iki sene evvel işittim ki en dehşetli ve muannid bir zındık, Kur’an’a karşı suikastını tercümesiyle yapmaya başlamış ve demiş ki: “Kur’an tercüme edilsin, tâ ne mal olduğu bilinsin.” Yani, lüzumsuz tekraratı herkes görsün ve tercümesi onun yerinde okunsun diye dehşetli bir plan çevirmiş.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | آری، با اعطای عالیترین مقام به ذات احمدیه در قرآن و با دربرگرفتن چهار رکن ایمانی، '''«لا اله الا الله»''' را معادل '''«محمد رسول الله»''' و رسالت محمدیه قرار دادن، معلوم میشود ذات احمدیه بزرگترین حقیقت عالم هستی و اشرف مخلوقات است و مقام قدسی و شخصیت معنوی و کلی پیامبر که از آن به حقیقت محمدیه تعبیر میشود، درخشانترین خورشید دو جهان است؛ نشانهها و حجتهای فراوان بر شایستگی او برای این مقام به یقین در رساله نور بیان و اثبات شده است، که یک نمونه از هزاران نمونه آن چنین است: |
| Fakat Risale-i Nur’un cerh edilmez hüccetleri kat’î ispat etmiş ki Kur’an’ın hakiki tercümesi kabil değil ve lisan-ı nahvî olan lisan-ı Arabî yerinde Kur’an’ın meziyetlerini ve nüktelerini başka lisan muhafaza edemez ve her bir harfi, on adetten bine kadar sevap veren kelimat-ı Kur’aniyenin mu’cizane ve cem’iyetli tabirleri yerinde, beşerin âdi ve cüz’î tercümeleri tutamaz, onun yerinde camilerde okunmaz diye Risale-i Nur, her tarafta intişarıyla o dehşetli planı akîm bıraktı. Fakat o zındıktan ders alan münafıklar, yine şeytan hesabına Kur’an güneşini üflemekle söndürmeye, aptal çocuklar gibi ahmakane ve divanecesine çalışmaları hikmetiyle, bana gayet sıkı ve sıkıcı ve sıkıntılı bir halette bu Onuncu Mesele yazdırıldı tahmin ediyorum. Başkalarla görüşemediğim için hakikat-i hali bilemiyorum.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | براساس قاعده '''«السَّبَبُ کَالفاعِل»''' نمونهیی از کارهای نیکویی که امت در همه زمانها انجام میدهد در دفتر حسنات او ثبت میگردد. او با نوری که آورد به تمام حقایق عالم هستی روشنایی بخشید و به این ترتیب نه تنها بر جن و انس و ملک و ذی حیاتان که برکائنات و سماوات و ارض منت نهاد. ما در مقابل چشمان خود میبینیم که دعای نباتات بر اساس زبان استعدادشان و دعای حیوانات براساس زبان احتیاجات فطری آنها پذیرفته میشود؛ به گواهی همین امر، میلیونها و بلکه میلیاردها دعای فطری و پذیرفته شدنی صالحان امت، روزانه تحت عنوان صلوات و سلام نثار آن ذات میگردد؛ آنها دعای رحمت و بهرههای معنوی خویش را پیش از همه نثار روح پیامبر میکنند؛ نیز در هر حرف قرآنی که سیصدهزار حرف دارد و توسط آحاد امت قرائت میشود از ده تا صد ثواب، تا هزار حسنه و ثمره هست، لذا فقط به سبب قرائت قرآن انوار بیمنتهایی در دفتر اعمال پیامبر ثبت میگردد؛ پس علام الغیوب دانسته و مشاهده کرده است که حقیقت محمدیه که شخصیت معنوی ذات احمدیست در آتیه حکم شجره طوبای جنت را خواهد داشت، لذا چنین اهمیت عظیمی را در قرآن یادآور شده و اعلام کرده است که با تبعیت از او و پیروی از سنتش، مظهریت شفاعتش مسأله بسیار مهم انسانیست؛ و گاهی از شخصیت بشری او که مغز شجره باشکوه طوبیست و وضعیت انسانی او در آغاز، یاد میکند. |
| '''İkinci Hâşiye:''' Denizli hapsinden tahliyemizden sonra meşhur Şehir Otelinin yüksek katında oturmuştum. Karşımda güzel bahçelerde kesretli kavak ağaçları birer halka-i zikir tarzında gayet latîf, tatlı bir surette hem kendileri hem dalları hem yaprakları, havanın dokunmasıyla cezbekârane ve cazibedarane hareketle raksları, kardeşlerimin müfarakatlarından ve yalnız kaldığımdan hüzünlü ve gamlı kalbime ilişti. Birden güz ve kış mevsimi hatıra geldi ve bana bir gaflet bastı. Ben, o kemal-i neşe ile cilvelenen o nâzenin kavaklara ve zîhayatlara o kadar acıdım ki gözlerim yaşla doldu. Kâinatın süslü perdesi altındaki ademleri, firakları ihtar ve ihsasıyla kâinat dolusu firakların, zevallerin hüzünleri başıma toplandı. | |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | از آن جا که حقایق تکرار شده در قرآن دارای چنین ارزشهایی هستند، فطرت پاک و سالم گواهی میدهد که از معجزاتی معنوی، محکم و گسترده برخوردارند. خلاف این مطلب زمانیست که فرد بر اثر طاعون مادیت دچار بیماری قلب و وجدان شده باشد... |
| Birden hakikat-i Muhammediyenin (asm) getirdiği nur, imdada yetişti. O hadsiz hüzünleri ve gamları, sürurlara çevirdi. Hattâ o nurun, herkes ve her ehl-i iman gibi benim hakkımda milyon feyzinden yalnız o vakitte, o vaziyete temas eden imdat ve tesellisi için Zat-ı Muhammediye’ye (asm) karşı ebediyen minnettar oldum. Şöyle ki:
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> | | که در آن صورت شامل قاعده '''«قَد یُنکِرُ المَرْءُ ضُوءَ الشَّمسِ مِن رمَدٍٍ؛ وَ یُنْکِرُ الفَمُ طَعمَ المَاءِ مِن سَقَمٍ.»''' (<ref> انسان گاهی به دلیل بیماری چشم، منکر نور خورشید میشود؛ به دلیل بیماری دهان نیز طعم آب را نمیپسندد.</ref>) میگردد. |
| Ol nazar-ı gaflet, o mübarek nâzeninleri; vazifesiz, neticesiz, bir mevsimde görünüp, hareketleri neşeden değil belki güya ademden ve firaktan titreyerek hiçliğe düştüklerini göstermekle, herkes gibi bendeki aşk-ı beka ve hubb-u mehasin ve muhabbet-i vücud ve şefkat-i cinsiye ve alâka-i hayatiyeye medar olan damarlarıma o derece dokundu ki böyle dünyayı bir manevî cehenneme ve aklı bir tazip âletine çevirdiği sırada, Muhammed aleyhissalâtü vesselâmın beşere hediye getirdiği nur perdeyi kaldırdı; idam, adem, hiçlik, vazifesizlik, abes, firak, fânilik yerinde o kavakların her birinin yaprakları adedince hikmetleri, manaları ve Risale-i Nur’da ispat edildiği gibi üç kısma ayrılan neticeleri ve vazifeleri var, diye gösterdi:
| |
| </div> | |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> | | <span id="BU_ONUNCU_MESELE’YE_BİR_HÂTİME_OLARAK_İKİ_HÂŞİYEDİR"></span> |
| '''Birinci kısım neticeleri:''' Sâni’-i Zülcelal’in esmasına bakar. Mesela, nasıl ki bir usta hârika bir makineyi yapsa onu takdir eden herkes o zata “Mâşâallah, bârekellah” deyip alkışlar. Öyle de o makine dahi ondan maksud neticeleri tam tamına göstermesiyle, lisan-ı haliyle ustasını tebrik eder, alkışlar. Her zîhayat ve her şey böyle bir makinedir, ustasını tebriklerle alkışlar.
| | === دو حاشیه همچون خاتمهیی بر مسأله دهم === |
| </div> | |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | '''حاشیه اول:''' دوازده سال پیش از تألیف این رساله شنیدم که وحشتناکترین و معاندترین زندیق، سوء قصدش را نسبت به قرآن در قالب ترجمه آن آغاز کرده و گفته است: «بگذار ترجمه شود تا همه بدانند چه در چنته دارد.» |
| '''İkinci kısım hikmetleri ise:''' Zîhayatın ve zîşuurun nazarlarına bakar. Onlara şirin bir mütalaagâh, birer kitab-ı marifet olur. Manalarını zîşuurun zihinlerinde ve suretlerini kuvve-i hâfızalarında ve elvah-ı misaliyede ve âlem-i gaybın defterlerinde daire-i vücudda bırakıp sonra âlem-i şehadeti terk eder, âlem-i gayba çekilir. Demek, surî bir vücudu bırakır, manevî ve gaybî ve ilmî çok vücudları kazanır. | |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | یعنی طرح مغرضانهیی در پیش گرفته و مثلاً خواسته است دیگران به جای قرآن ترجمه او را بخوانند و تکرارهای غیر ضروری قرآن را ببینند، اما حجتهای خدشه ناپذیر رساله نور با یقین اثبات کرده است که برگردان حقیقی قرآن غیرممکن است و هیچ زبان دیگری قادر به حفظ مزایا و نکات قرآن که به زبان عربیست نمیباشد. کلمات قرآنی از ده تا هزار ثواب دربردارند و با ترجمههای عادی و جزیی بشر نمیتوان تعابیر جامع و اعجازآمیز قرآنی را منتقل کرد. رساله نور با این ادعا که نمیتوان ترجمه مذکور را به جای قرآن در مساجد قرائت کرد طرح وحشتناک مورد اشاره را عقیم گذاشت، اما منافقانی که از آن زندیق درس میگرفتند با محاسبات شیطانی خواستند همچون کودکان نادان خورشید قرآن را با فوت کردن خاموش کنند؛ کارهای دیوانه وار و احمقانهیی کردند. احساس میکنم حکمت این بود که در حالت روحی سخت و آزار دهنده و حساسی «مسأله دهم» برمن القا شود تا آن را بنگارم. چون با دیگران دیداری نداشتم قادر به درک حقیقت حال نیستم. |
| Evet, madem Allah var ve ilmi ihata eder. Elbette adem, idam, hiçlik, mahv, fena; hakikat noktasında ehl-i imanın dünyasında yoktur ve kâfir münkirlerin dünyaları ademle, firakla, hiçlikle, fânilikle doludur. İşte bu hakikati, umumun lisanında gezen bu gelen darb-ı mesel ders verip der: “Kimin için Allah var, ona her şey var ve kimin için yoksa her şey ona yoktur, hiçtir.”
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | '''حاشیه دوم:''' پس از آزادی از زندان دنیزلی در طبقه بالای هتل مشهور شهر نشسته بودم. درختان انبوه بید در باغهای زیبای مقابل به چشم میخورد و شاخ و برگهایشان به نحوی که گویی در حلقه ذکرند به شکل بسیار لطیف با نوازش باد و با حرکاتی جذاب و گیرا در رقص بودند. این منظره بر قلبم که بر اثر تنهایی و مفارقت دوستان، محزون و غمگین بود تأثیر گذاشت. به یکباره پاییز و زمستان به ذهنم خطور کرد و غفلتی بر من مستولی شد. دلم برای بیدهای نازنین و موجودات دیگری که با کمال ذوق و شوق جلوه نمایی میکردند چنان به رحم آمد که چشمانم پر از اشک شد. فراقها و رفتنهایی را که زیر پرده تزیین شده عالم هستی بود احساس کردم و مملو از فراق و حزن و اندوه حاصل از رفتن شدم. |
| '''Elhasıl:''' Nasıl ki iman, ölüm vaktinde insanı idam-ı ebedîden kurtarıyor; öyle de herkesin hususi dünyasını dahi idamdan ve hiçlik karanlıklarından kurtarıyor. Ve küfür ise hususan küfr-ü mutlak olsa hem o insanı hem hususi dünyasını ölümle idam edip manevî cehennem zulmetlerine atar. Hayatının lezzetlerini acı zehirlere çevirir. Hayat-ı dünyeviyeyi âhiretine tercih edenlerin kulakları çınlasın. Gelsinler, buna ya bir çare bulsunlar veya imana girsinler. Bu dehşetli hasarattan kurtulsunlar. | |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | در یک لحظه نور حقیقت محمدیه (ع) به دادم رسید و غم و اندوه فراوان را به شادی و نشاط تبدیل کرد. آن نور مانند هرکس و هر اهل ایمان دیگری میلیونها فیض نصیبم کرده بود، اما من به دلیل یاری و تسلی که در آن لحظه و در آن وضعیت نصیبم گردید تا ابد مدیون ذات محمدیه شدم. مطلب از این قرار بود: |
| سُب۟حَانَكَ لَا عِل۟مَ لَنَٓا اِلَّا مَا عَلَّم۟تَنَٓا اِنَّكَ اَن۟تَ ال۟عَلٖيمُ ال۟حَكٖيمُ
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | غفلتی که در ابتدا بر من چیره شد موجودات نازنین را در نظرم بیمسؤولیت و بینتیجه جلوه داد؛ طوری که احساس کردم در فصلی ظاهر میشوند و حرکاتشان نه بر اثر ذوق و شوق که از وحشت فراق و عدم است؛ احساس کردم به وادی عدم سقوط میکنند. این حس مانند هر کس دیگری احساسات مرا نیز که عشق بقا و حب محاسن و محبت وجود و شفقت جنسیه و علاقه به زندگی را میفهمیدم چنان جریحهدار کرد که به نظرم آمد دنیا چون جهنمیست و عقل ابزاری برای عذاب؛ در این جا نوری که محمد (ع) برای بشر به ارمغان آورده بود حجاب را کنار زد و من دیدم هر یک از آن درختان بید به جای نیستی و عدم و پوچی و بیمسؤولیتی و بیهودگی و فراق و فنا به تعداد برگهایشان دارای حکمت و معنا هستند و همان طور که در رساله نور اثبات کردهایم از سه قسم نتیجه و وظیفه برخوردارند: |
| Duanıza çok muhtaç ve size çok müştak kardeşiniz
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | '''قسم اول:''' مربوط به اسماء صانع ذوالجلال است، مثلاً همان طور که اگراستادی ماشین فوقالعادهیی بسازد همه از او تعریف و تمجید کرده ماشاءالله و بارک الله خواهند گفت، ماشین مذکور نیز با به نمایش گذاشتن مقاصد و نتایج ساخته شدنش در حقیقت با زبان حال به سازنده خود تبریک میگوید و او را تمجید میکند. همه ذی حیاتان و اشیا نیز مانند همان ماشین هستند و با تبریک گفتنهایشان سازنده خود را تمجید میکنند. |
| '''Said Nursî''' | |
| </div>
| |
|
| |
|
| | '''قسم دومِ''' حکمتهای مورد بحث نیز متوجه نظر ذی حیاتان و ذی شعوران است. هر یک موردی برای مطالعه و همچون کتاب معرفت میشوند، معانی خود را در اذهان ذی شعوران و صورتهایشان را در قوه حافظه آنها و الواح مثالی و دفاتر عالم غیب و دایره وجود قرار داده و عالم شهادت را ترک گفته و به عالم غیب منتقل میشوند، یعنی وجود صوری را رها کرده، و وجودهای متعدد معنوی و غیبی و علمی را به دست میآورند. |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | آری، مادام که خدا هست و علمش همه چیز را در احاطه خود دارد مواردی چون عدم، نیستی، هیچی، نابود شدن و فنا حقیقتاً در دنیای فردی که اهل ایمان است جایی ندارد، اما دنیای کافران پر است از عدم و فراق و پوچی و از بین رفتن. ضرب المثل زیر که زبانزد عام است حقیقت مذکور را تعلیم میدهد: |
| '''Onuncu Mesele Münasebetiyle Hüsrev’in Üstadına Yazdığı Mektup'''
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | '''«هر کس که خدا را دارد همه چیز دارد و هرکس که خدا را ندارد هیچ چیز ندارد و خود هیچ است.»''' |
| '''Çok sevgili üstadım efendim!''' | |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | '''نتیجه:''' ایمان چنان که در زمان مرگ انسان را از نیستی ابدی میرهاند، به همان ترتیب دنیای خصوصی هر کس را نیز از نیستی و ظلمات پوچی نجات میدهد. کفر هم به ویژه اگر کفر مطلق باشد انسان و دنیای خصوصیاش را به واسطه مرگ نابود میکند و موجب سقوط او به ظلمات جهنم میشود و لذتهای زندگیاش را به زهر تبدیل میکند. آنان که حیات دنیوی را بر آخرت ترجیح میدهند هشیار باشند! بیایند برای این مسأله چارهیی بیابند یا وارد قلمرو ایمان گردند و از خسارات وحشتناک رهایی بیابند. |
| Cenab-ı Hakk’a hadsiz şükürler olsun, iki aylık iftirak üzüntülerini ve muhaberesizlik ızdıraplarını hafifleştiren ve kalplerimize taze hayat bahşeden ve ruhlarımıza yeni, safi bir nesîm ihda eden Kur’an’ın celalli ve izzetli, rahmetli ve şefkatli âyetlerindeki tekraratın mehasinini ta’dad eden, hikmet-i tekrarının lüzum ve ehemmiyetini izah eden ve Risale-i Nur’un bir hârika müdafaası olan Denizli Meyvesinin Onuncu Meselesi namını alan “Emirdağı Çiçeği”ni aldık. Elhak, takdir ve tahsine çok lâyık olan bu çiçeği kokladıkça ruhumuzdaki iştiyak yükseldi. Dokuz aylık hapis sıkıntısına mukabil, Meyve’nin Dokuz Meselesi nasıl beraetimize büyük bir vesile olmakla güzelliğini göstermiş ise Onuncu Meselesi olan çiçeği de Kur’an’ın îcazlı i’cazındaki hârikaları göstermekle o nisbette güzelliğini göstermektedir.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> | | سُب۟حَانَكَ لَا عِل۟مَ لَنَٓا اِلَّا مَا عَلَّم۟تَنَٓا اِنَّكَ اَن۟تَ ال۟عَلٖيمُ ال۟حَكٖيمُ(<ref> تو را از هر نقصی منزه میدانیم، جز آن چه ما را یاد دادی دانشی نداریم. تو همه چیز را میدانی و هر کاری را با حکمت انجام میدهی. (بقره: 32).</ref>) |
| Evet, sevgili üstadım, gülün çiçeğindeki fevkalâde letafet ve güzellik, ağacındaki dikenleri nazara hiç göstermediği gibi; bu nurani çiçek de bize dokuz aylık hapis sıkıntısını unutturacak bir şekilde o sıkıntılarımızı da hiçe indirmiştir.
| |
| </div> | |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | برادرتان که مشتاق شما و محتاج دعاهایتان است |
| Mütalaasına doyulmayacak şekilde kaleme alınan ve akılları hayrete sevk eden bu nurani çiçek, muhtevi olduğu çok güzelliklerinden bilhassa Kur’an’ın tercümesi suretiyle nazar-ı beşerde âdileştirilmek ihanetine mukabil; o tekraratın kıymetini tam göstermekle, Kur’an’ın cihan-değer ulviyetini meydana koymuştur.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | '''سعید نورسی''' |
| Sâliklerinin her asırda fevkalâde bir metanetle sarılmaları ile ve emir ve nehyine tamamen inkıyad etmeleriyle, güya yeni nâzil olmuş gibi tazeliği ispat edilmiş olan Kur’an-ı Mu’cizü’l-Beyan’ın, bütün asırlarda, zalimlerine karşı şiddetli ve dehşetli ve tekrarlı tehditleri ve mazlumlarına karşı şefkatli ve rahmetli mükerrer taltifleri, hususuyla bu asrımıza bakan tehdidatı içinde zalimlerine misli görülmemiş bir halette, sanki feze’-i ekberden bir numuneyi andıran semavî bir cehennemle altı yedi seneden beri mütemadiyen feryad u figan ettirmesi ve keza mazlumlarının bu asırdaki küllî fertleri başında Risale-i Nur talebelerinin bulunması ve hakikaten bu talebeleri de ümem-i sâlifenin enbiyalarına verilen necatlar gibi pek büyük umumî ve hususi necatlara mazhar etmesi ve muarızları olan dinsizlerin cehennemî azapla tokatlanmalarını göstermesi hem iki güzel ve latîf hâşiyelerle hâtime verilmek suretiyle çiçeğin tamam edilmesi, bu fakir talebeniz Hüsrev’i o kadar büyük bir sürurla sonsuz bir şükre sevk etti ki bu güzel çiçeğin verdiği sevinç ve süruru, müddet-i ömrümde hissetmediğimi sevgili üstadıma arz ettiğim gibi kardeşlerime de kerratla söylemişim.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| |
| Cenab-ı Hak, zayıf ve tahammülsüz omuzlarına pek azametli bâr-ı sakîl tahmil edilen siz sevgili üstadımızdan ebediyen razı olsun. Ve yüklerinizi tahfif etmekle yüzlerinizi ebede kadar güldürsün, âmin!
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | '''نامهیی که خسرو به مناسبت مسأله دهم برای استادش نوشته است''' |
| Evet, sevgili üstadım, biz; Allah’tan, Kur’an’dan, Habib-i Zîşan’dan ve Risale-i Nur’dan ve Kur’an dellâlı siz sevgili üstadımızdan ebediyen razıyız. Ve intisabımızdan hiçbir cihetle pişmanlığımız yok. Hem kalbimizde zerre kadar kötülük etmek için niyet yok. Biz ancak Allah’ı ve rızasını istiyoruz. Gün geçtikçe, rızası içinde, Cenab-ı Hakk’a vuslat iştiyaklarını kalbimizde teksif ediyoruz. Bilâ-istisna bize fenalık edenleri Cenab-ı Hakk’a terk etmekle affetmek ve bilakis bize zulmeden o zalimler de dâhil olduğu halde, herkese iyilik etmek, Risale-i Nur talebelerinin kalplerine yerleşen bir şiar-ı İslâm olduğunu, biz istemeyerek ilan eden Hazret-i Allah’a hadsiz hudutsuz şükürler ediyoruz.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | '''استاد و سرور بسیار محبوبم''' |
| Çok kusurlu talebeniz
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | حضرت حق را بینهایت سپاس که «گل امیرداغ» که «مسأله دهم ثمره دنیزلی» نام گرفته است به دستمان رسید؛ اضطراب دو ماه دوری و بیخبری را کم نمود، زندگی دوبارهیی نصیب قلبمان کرد، و نسیمی خوش و تازه به ارواحمان ارزانی داشت. آن نوشته، محاسن تکرار در آیات باشکوه و عزیز، محبت آمیز و مهربانانه قرآن را احصاء نموده، حکمت و لزوم تکرار و اهمیت آن را شرح داده و دفاعیه جانانهیی از رساله نور است. با استشمام این گل که الحق شایسته کمال تقدیر و تحسین است اشتیاق روحمان تعالی یافت؛ همچنان که ثمره (دنیزلی) با نُه مسأله مندرج در آن در عوض فشار نُه ماه حبس وسیله بزرگی برای آزادی ما شد و زیباییاش را بدین صورت نشان داد، گل آن نیز که دهمین مسألهاش است مطالب فوقالعاده در اعجاز مجمل قرآن را نشان میدهد و به همین نسبت زیباییاش را به نمایش میگذارد. |
| '''Hüsrev'''
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | آری، استاد محبوبم! همچنان که لطافت و جمال فوقالعاده گل اجازه نظر به خارهای آن را نمیدهد، این گل نورانی نیز فشارهای نُه ماه زندان را از یاد ما بُرد، طوری که گویی چنین چیزی وجود نداشته است. |
| == ON BİRİNCİ MESELE ==
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | گل نورانی (ثمره دنیزلی) طوری نگاشته شده که کسی از مطالعهاش سیر نمیشود، عقول را شگفت زده میکند و به دلیل زیباییهایی که دارد – به ویژه در مقابله با اهانت به قرآن، اهانتی که با ترجمهی قرآن قصد عادی سازی قرآن را در نظر مردم داشت- و با نشان دادن ارزش دقیق تکرارها، برتری قرآن را که معادل همه عالم است در میان میگذارد. |
| Meyve’nin On Birinci Mesele’sinin başı, bir meyvesi cennet ve biri saadet-i ebediye ve biri rü’yetullah olan iman şecere-i kudsiyesinin hadsiz, küllî ve cüz’î meyvelerinden yüzer numuneleri Risale-i Nur’da beyan ve hüccetlerle ispat edildiğinden, izahını Siracünnur’a havale edip küllî erkânının değil belki cüz’î ve cüzlerin, cüz’î ve hususi meyvelerinden birkaç numune beyan edilecek.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> | | نو بودن قرآن معجز بیانی که سالکانش در همه اعصار با متانتی فوقالعاده بدان دست مییازند و به امر و نهیهایش کاملاً گردن مینهند، در این کتاب به نحوی ثابت شده است که گویی به تازگی نازل گردیده است. قرآن در همه زمانها ظالمان را مکرر و به طرز وحشتناک و شدیدی تهدید میکند و به همین ترتیب بارها نسبت به مظلومان اظهار لطف و رحمت و مهربانی دارد. مخصوصاً تهدیداتی که متوجه ظالمان عصر کنونی ماست و نمونهاش دیده نشده است، گویی از شش، هفت سال پیش با جهنّمی آسمانی که تمثیلی از فَزَع اکبر (<ref> فزع اکبر: قیامت </ref>) میباشد، موجب فریاد و فغانشان شده است؛ و نیز وجود طلبههای رساله نور در کنار هر یک از مظلومان این عصر در حقیقت این طلاب را مانند نجاتی که به انبیای امتهای پیشین داده شده بود مظهر نجاتهای بزرگ و کوچک قرار داده و نشان میدهد که بیدینانی که معارض آنانند با عذابی جهنمی سیلی میخورند؛ کتابی که با دو حاشیه لطیف و زیبا خاتمه مییابد طلبه فقیرتان، خسرو را با چنان سرور عظیمی به سوی شکر بیحد و حصر سوق داد که شادی و نشاط حاصل از مشاهده این گل زیبا را هیچ گاه در طول عمرم احساس نکرده بودم؛ این را چنان که به استاد محبوبم عرض کرده بودم به برادرانم نیز به کرات گفتهام. |
| '''Birisi:''' Bir gün bir duada “Yâ Rabbî! Cebrail, Mikâil, İsrafil, Azrail hürmetlerine ve şefaatlerine, beni cin ve insin şerlerinden muhafaza eyle!” mealinde duayı dediğim zaman, herkesi titreten ve dehşet veren Azrail namını zikrettiğim vakit gayet tatlı ve tesellidar ve sevimli bir halet hissettim. Elhamdülillah, dedim. Azrail’i cidden sevmeye başladım. Melâikeye iman rüknünün bu cüz’î ferdinin pek çok meyvelerinden yalnız bir cüz’î meyvesine gayet kısa bir işaret ederiz.
| |
| </div> | |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | حضرت حق از شما استاد محبوب که بار سنگین و بزرگی را بر دوش ضعیف و نحیفتان تحمل میکنید تا ابد راضی باشد و با تخفیف این سنگینی تا ابد رخسارتان را بشاش فرماید؛ آمین! |
| '''Birisi:''' İnsanın en kıymetli ve üstünde titrediği malı, onun ruhudur. Onu zayi olmaktan ve fenadan ve başıboşluktan muhafaza etmek için kuvvetli ve emin bir ele teslimin derin bir sevinç verdiğini kat’î hissettim. Ve insanın amelini yazan melekler hatırıma geldi. Baktım, aynen bu meyve gibi çok tatlı meyveleri var.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | '''آری، استاد محبوبم! ما از خدا، از قرآن، از حبیب ذی شان، از رساله نور و از شما که ترجمان قرآن هستید برای همیشه راضی خواهیم بود و از انتسابمان به شما به هیچ وجه پشیمان نیستیم.''' در وجودمان قصد حتی ذرهیی انجام کار بد نیست؛ ما فقط خواستار خدا و رضای او هستیم و روز به روز در متن رضای او اشتیاق وصلش را در قلبمان محکمتر میکنیم. ما بدون استثنا همه کسانی را که به ما بدی کرده و میکنند به حضرت حق میسپاریم، آنان را میبخشیم و در عوض به همه کسانی که ظلم کنندگان به ما را نیز شامل میشوند خوبی میکنیم و این امر به عنوان یک شعار اسلام در قلب طلبههای نور جای گرفته است. و حضرت حق را بینهایت سپاس میگوییم، که این خصلت را بدون خواست ما بر همگان اعلام میدارد. |
| '''Birisi:''' Her insan kıymetli bir sözünü ve fiilini bâkileştirmek için iştiyakla kitabet ve şiir hattâ sinema ile hıfzına çalışır. Hususan o fiillerin cennette bâki meyveleri bulunsa daha ziyade merak eder. “Kiramen Kâtibîn” insanın omuzlarında durup onları ebedî manzaralarda göstermek ve sahiplerine daimî mükâfat kazandırmak, o kadar bana şirin geldi ki tarif edemem. | |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | شاگرد سراپا تقصیرتان |
| Sonra ehl-i dünyanın, beni hayat-ı içtimaiyedeki her şeyden tecrit etmek içinde bütün kitaplarımdan ve dostlarımdan ve hizmetçilerimden ve teselli verici işlerden ayrı düşürmeleriyle beraber, gurbet vahşeti beni sıkarken ve boş dünya başıma yıkılırken melâikeye imanın pek çok meyvelerinden birisi imdadıma geldi. Kâinatımı ve dünyamı şenlendirdi, melekler ve ruhanîlerle doldurdu, âlemimi sevinçle güldürdü. Ve ehl-i dalaletin dünyaları vahşet ve boşluk ve karanlıkla ağladıklarını gösterdi.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | '''خسرو''' |
| Hayalim bu meyvenin lezzetiyle mesrur iken umum peygamberlere imanın pek çok meyvelerinden buna benzer bir tek meyvesini aldı, tattı. Birden, bütün geçmiş zamanlardaki enbiyalarla yaşamış gibi onlara imanım ve tasdikim, o zamanları ışıklandırdı ve imanımı küllî yapıp genişlendirdi. Ve Âhir Zaman Peygamberimizin imana ait olan davalarına binler imza bastırdı, şeytanları susturdu.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> | | <span id="ON_BİRİNCİ_MESELE"></span> |
| '''Birden Hikmetü’l-İstiaze Lem’ası’nda kat’î cevabı bulunan bir sual kalbime geldi ki:'''
| | == مسأله یازدهم == |
| </div> | |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | ابتدای مسأله یازدهم ثمره، شامل نتایجی چون بهشت، سعادت ابدی، و رؤیت الله از میوههای بیشمار، کلی و جزیی شجره قدسیه ایمان است که صدها نمونه آن در رساله نور بیان گردیده و با دلایل متقن به اثبات رسیده است. توضیح مطلب را به «سراج النور» ارجاع میدهیم و بدون آن که متعرض ارکان کلی آن شویم، فقط چند نمونه از ثمرات خاص و جزیی از جزییات و اجزای موضوع بیان میگردد. |
| “Bu meyveler gibi hadsiz tatlı semereler ve faydalar ve hasenatın gayet güzel neticeleri ve menfaatleri ve Erhamü’r-Râhimîn’in gayet merhametkârane tevfikleri ve inayetleri ehl-i hidayete yardım edip kuvvet verdikleri halde, ehl-i dalalet neden çok defa galebe eder ve bazen yirmisi, yüz tane ehl-i hidayeti perişan eder?” diye manen benden soruldu. Ve bu tefekkür içinde, şeytanın gayet zayıf desiselerine karşı Kur’an’ın büyük tahşidatı ve melâikeleri ve Cenab-ı Hakk’ın yardımını ehl-i imana göndermesi hatıra geldi. Risale-i Nur’un onun hikmetini kat’î hüccetlerle izahına binaen, o sualin cevabına gayet kısa bir işaret ederiz:
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | روزی در دعایی گفتم '''«پروردگارا مرا به حرمت و شفاعت جبرائیل، میکائیل، اسرافیل، و عزرائیل از شر جن و انس محافظت فرما»''' وقتی نام عزرائیل را که موجب ترس و وحشت همه است بر زبان آوردم احساس شیرین، آرامش بخش و دوست داشتنی به من دست داد. گفتم '''«الحمدلله»''' به جد شروع به دوست داشتن عزرائیل کردم. به ثمرهی جزیی از ثمرات بسیار ایمان به عزرائیل به عنوان یکی از ملائکه اشارهی مختصری میکنیم: |
| Evet, bazen serseri ve gizli, muzır bir adamın bir saraya ateş atmaya çalışması yüzünden –yüzer adamın yapması gibi– yüzer adamın muhafazası ile ve bazen devlete ve padişaha iltica ile o sarayın vücudu devam edebilir. Çünkü onun vücudu, bütün şeraitin ve erkânın ve esbabın vücuduyla olabilir. Fakat onun ademi ve harap olması bir tek şartın ademiyle vaki ve bir serserinin bir kibritiyle yanıp mahvolduğu gibi, ins ve cin şeytanları az bir fiil ile büyük tahribat ve dehşetli manevî yangınlar yaparlar.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | '''اولاً:''' با ارزشترین دارایی انسان که دست و پایش در ارتباط با آن به لرزه میافتد روح اوست. برای جلوگیری از ضایع شدن و نابودی و بلاتکلیفی (روح)، سپردن آن به دستانی قدرتمند و امین، سروری عمیق نصیبم کرد. فرشتگانی را به یاد آوردم که اعمال انسان را ثبت میکنند. دیدم مانند همین میوه چه ثمرات دلپذیری دارند. |
| Evet, bütün fenalıklar ve günahlar ve şerlerin mâyesi ve esasları ademdir, tahriptir. Sureten vücudun altında, adem ve bozmak saklıdır.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | '''ثانیاً:''' هر کس برای باقی ماندنِ سخن یا فعل با ارزش خود، توسط کتابت، شعر و حتی فیلم و سینما مشتاقانه نسبت به حفظ آن میکوشد. مخصوصاً اگر افعالی مطرح باشد که در بهشت ثمراتی بار آورد؛ در این صورت فرد علاقمندتر میشود. احساس کراماً کاتبین که در طرف چپ و راست انسان نشسته و (اعمال و افعال انسان را) برای نشان دادن در مناظر ابدی و کسب مکافات دایمی (ثبت میکنند)؛ در نظرم چنان شیرین و دلچسب آمد که قادر به بیانش نیستم. |
| İşte cinnî ve insî şeytanlar ve şerirler, bu noktaya istinaden gayet zayıf bir kuvvetle hadsiz bir kuvvete karşı dayanıp, ehl-i hak ve hakikati Cenab-ı Hakk’ın dergâhına ilticaya ve kaçmaya her vakit mecbur ettiğinden, Kur’an onları himaye için büyük tahşidat yapar. Doksan dokuz esma-i İlahiyeyi onların ellerine verir. O düşmanlara karşı sebat etmelerine çok şiddetli emirler verir.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | آنگاه که اهل دنیا موجب انزوایم از همه جوانب زندگی اجتماعی، از کتابها، دوستان، خدمتکاران و همه کارهایی که باعث آرامشم میشد گردیدند و زمانی که تحت فشار وحشت غربت بودم و دنیای پوچ بر سرم آوار میشد، یکی از ثمرات بیشمار ایمان به ملائکه به دادم رسید. جهان هستی و دنیایم را شادمان و پر از فرشتگان و روحانیون کرد و موجب شد جهانی که در آن زندگی میکردم با شادی لبخند بزند. در همان موقع نشانم دادند که عالم اهل ضلالت مملو از وحشت و پوچی و گریستن است. |
| Bu cevaptan, birden pek büyük bir hakikatin ucu ve azametli, dehşetli bir meselenin esası göründü. Şöyle ki:
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | قوه خیالم در همان حال که به سبب لذت حاصل از ثمره مزبور شاد و مسرور بود میوه مشابهی از میوههای فراوان ایمان به همه پیامبران را مزه مزه کرد. در یک لحظه احساس کردم همراه همه انبیای گذشته زیسته ام، ایمان و تصدیقم نسبت به آنها، زمانهای سابق را روشنایی بخشید، ایمانم را وسعت بخشید و کلیت داد. نیز بر ادعاهای پیامبر آخر زمانمان در باره ایمان، گواهی داد و شیاطین را مجبور به سکوت کرد. |
| Nasıl ki cennet, bütün vücud âlemlerinin mahsulatını taşıyor ve dünyanın yetiştirdiği tohumları bâkiyane sümbüllendiriyor, öyle de cehennem dahi hadsiz dehşetli adem ve hiçlik âlemlerinin çok elîm neticelerini göstermek için o adem mahsulatlarını kavuruyor ve o dehşetli cehennem fabrikası, sair vazifeleri içinde, âlem-i vücud kâinatını âlem-i adem pisliklerinden temizlettiriyor. Bu dehşetli meselenin şimdilik kapısını açmayacağız. İnşâallah sonra izah edilecek.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | ناگهان سؤالی بر قلبم خطور کرد که پاسخ قطعی آن در '''«لمعه حکمةُ الاستعاذه»''' آمده است. سؤال این بود: |
| '''Hem meleklere iman meyvesinden bir cüzü ve Münker ve Nekir’e ait bir numunesi şudur:''' | |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | «در حالی که نتایج و منافع زیبای ثمرات و فواید و حسنات بسیار دلنشینی چون میوههای ذکر شده، و توفیقات و عنایات مهربانانه ارحم الراحمین اهل هدایت را یاری میکنند و به آنها قوت و نیرو میدهند چرا اهل ضلالت در اغلب اوقات چیره میشوند و گاه بیست نفر از آنها موجبات پریشانی صد نفر از اهل هدایت را فراهم میکنند؟» آری، احساس کردم سؤالی بدین معنا از من پرسیده شد. در چنین اندیشهیی بودم که به یاد ملائکه و تأکیدهای قرآن افتادم که در برابر دسیسههای بسیار ضعیف شیطان یاری جناب حق نصیب اهل ایمان میگردد. با توجه به شرح مُدَلَّل و بیان حکمت قطعی این موضوع در رساله نور، اشاره بسیار مختصری به پاسخ سؤال مذکور میکنیم: |
| Herkes gibi ben dahi muhakkak gireceğim, diye mezarıma hayalen girdim. Ve kabirde yalnız, kimsesiz, karanlık, soğuk, dar bir haps-i münferidde bir tecrid-i mutlak içindeki tevahhuş ve meyusiyetten tedehhüş ederken, birden Münker ve Nekir taifesinden iki mübarek arkadaş çıkıp geldiler. Benimle münazaraya başladılar. Kalbim ve kabrim genişlediler, nurlandılar, hararetlendiler; âlem-i ervaha pencereler açıldı. Ben de şimdi hayalen ve istikbalde hakikaten göreceğim o vaziyete bütün canımla sevindim ve şükrettim.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | آری، گاه در برابر تلاش پنهانی فردی دیوانه و آسیب رسان در آتش زدن خانهیی که صد نفر آن را بنا کرده و صدها نفر از آن محافظت میکنند حتی ممکن است به دولت و پادشاه مراجعه شود و به این ترتیب خانه مذکور پابرجا باقی بماند. وجودِ آن خانه به وجود شرایط، ارکان و اسباب لازم بستگی دارد، اما از بین رفتن و تخریب آن با از بین رفتن فقط یکی از شرایط واقع میگردد، یعنی با کبریت کشیدن دیوانهیی میسوزد و از بین میرود. به همین ترتیب است، که شیاطین انس و جن با کمترین کاری که انجام میدهند موجب تخریبهای بزرگ و آتش سوزیهای معنوی وحشتناکی میشوند. |
| Sarf ve nahiv ilmini okuyan bir medrese talebesinin vefat edip, kabirde Münker ve Nekir’in مَن رَبُّكَ “Senin Rabb’in kimdir?” diye suallerine karşı, kendini medresede zannedip nahiv ilmi ile cevap vererek: “مَن ۟ mübtedadır, رَبُّكَ onun haberidir; müşkül bir meseleyi benden sorunuz, bu kolaydır.” diyerek hem o melâikeleri hem hazır ruhları hem o vakıayı müşahede eden orada bulunan bir keşfe’l-kubur velisini güldürdü ve rahmet-i İlahiyeyi tebessüme getirdi, azaptan kurtulduğu gibi; Risale-i Nur’un bir şehit kahramanı olan merhum Hâfız Ali, hapiste Meyve Risalesi’ni kemal-i aşkla yazarken ve okurken vefat edip kabirde melâike-i suale mahkemedeki gibi Meyve hakikatleri ile cevap verdiği misillü; ben de ve Risale-i Nur şakirdleri de o suallere karşı Risale-i Nur’un parlak ve kuvvetli hüccetleriyle istikbalde hakikaten ve şimdi manen cevap verip onları tasdike ve tahsine ve tebrike sevk edecekler, inşâallah.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | ریشه و اساس همه بدیها و معاصی و شرور، عدم و نابودیست، و زیر صورت وجود، عدم و تخریب، مخفیست. |
| '''Hem meleklere imanın saadet-i dünyeviyeye medar cüz’î bir numunesi şudur ki:'''
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | شیاطین و شرور انسی و جنی در استناد به این نقطه با قدرتی بسیار اندک در برابر قدرتی بیحد و حصر میایستند و اهل حق و حقیقت را همواره مجبور به فرار به سوی درگاه حضرت حق میکنند؛ و قرآن نیز بر حمایت از آنان (اهل حقیقت) همیشه تأکید میکند و اسماء نود و نه گانه الهی را در اختیارشان میگذارد و دستور اکید میدهد که در برابر دشمنان ثابت قدم باشند. |
| İlmihalden iman dersini alan bir masum çocuğun, yanında ağlayan ve masum bir kardeşinin vefatı için vaveylâ eden diğer bir çocuğa: “Ağlama, şükreyle. Senin kardeşin meleklerle beraber cennete gitti; orada gezer, bizden daha iyi keyfedecek, melekler gibi uçacak, her yeri seyredebilir.” deyip feryat edenin ağlamasını tebessüme ve sevince çevirmesidir.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | با این پاسخ به یک باره نشانههای حقیقتی عظیم، و اساس مسألهیی بزرگ و شگفت انگیز. به ترتیب زیر دیده شد: |
| Ben de aynen bu ağlayan çocuk gibi bu hazîn kışta ve elîm bir vaziyetimde gayet elîm iki vefat haberini aldım. Biri, hem âlî mekteplerde birinciliği kazanan hem Risale-i Nur’un hakikatlerini neşreden biraderzadem merhum Fuad; ikincisi, hacca gidip sekerat içinde tavaf ederken tavaf içinde vefat eden âlime Hanım namındaki merhume hemşirem. Bu iki akrabamın ölümleri, İhtiyar Risalesi’nde yazılan merhum Abdurrahman’ın vefatı gibi beni ağlatırken; imanın nuruyla o masum Fuad, o saliha Hanım, insanlar yerinde meleklere, hurilere arkadaş olduklarını ve bu dünyanın tehlike ve günahlarından kurtulduklarını manen, kalben gördüm. O şiddetli hüzün yerinde büyük bir sevinç hissedip hem onları hem Fuad’ın pederi kardeşim Abdülmecid’i hem kendimi tebrik ederek Erhamü’r-Râhimîn’e şükrettim. Bu iki merhumeye rahmet duası niyetiyle buraya yazıldı, kaydedildi.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | همچنان که بهشت محصولات تمام عالم وجود را دربردارد و بذرهای رسیده دنیا را به صورت دائمی میپرورد، جهنم نیز برای نشان دادن نتایج بسیارالیم عوالم ترسناک و بیحد و حصر عدم و پوچی، محصولات عدمی را تهیّه میکند و کارخانه وحشتناک جهنم علاوه بر سایر وظایفی که دارد عالم وجود و کائنات را از زشتیهای عالم عدم پاک و منزه میکند. فعلاً نمیخواهیم باب این مسأله وحشتناک را بگشاییم. ان شاء الله بعداً توضیح داده خواهد شد. |
| Risale-i Nur’daki bütün mizanlar ve muvazeneler, imanın saadet-i dünyeviyeye ve uhreviyeye medar meyvelerini beyan ederler. Ve o küllî ve büyük meyveler, bu dünyada gösterdikleri saadet-i hayatiye ve lezzet-i ömür cihetiyle her mü’minin imanı ona bir saadet-i ebediyeyi kazandıracak belki sümbül verecek ve o surette inkişaf edecek, diye haber verirler.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | نیز، جزیی از ثمره ایمان به ملائکه و نمونهیی مربوط به نکیر و منکر چنین است: |
| Ve o küllî ve pek çok meyvelerinden beş meyvesi, meyve-i mi’rac olarak Otuz Birinci Söz’ün âhirinde ve beş meyvesi Yirmi Dördüncü Söz’ün Beşinci Dal’ında numune olarak yazılmış. Erkân-ı imaniyenin her birinin ayrı ayrı pek çok belki hadsiz meyveleri olduğu gibi mecmuunun birden çok meyvelerinden bir meyvesi, koca cennet ve biri de saadet-i ebediye ve biri de belki en tatlısı da rü’yet-i İlahiyedir, diye başta demiştik. Ve Otuz İkinci Söz’ün âhirindeki muvazenede, imanın saadet-i dâreyne medar bir kısım semereleri güzel izah edilmiş.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | در عالم خیال وارد گوری شدم که مانند هر کس دیگری باید وارد آن میشدم؛ در حالی که در گور تاریک و سرد که به سلولی انفرادی میماند، تنها و بیکس غرق ناامیدی و وحشت و تنهایی مطلق برخود میلرزیدم، ناگهان دو دوست عزیز از طایفه نکیر و منکر رخ نمودند و به سویم آمدند، و شروع به گفتگو با من کردند. قلبم و قبرم وسعت یافت، نورانی و گرم شد، و دریچههایی به سوی عالم ارواح گشوده شد. از آن چه در عالم خیال میدیدم و قرار بود در آینده واقعاً به سرم آید از جان و دل شاد شدم و شکر گفتم. |
| İman-ı bi’l-kader rüknünün kıymettar meyveleri bu dünyada bulunduğuna bir delil, umum lisanında مَن۟ اٰمَنَ بِال۟قَدَرِ اَمِنَ مِنَ ال۟كَدَرِ darb-ı mesel olmuştur. Yani “Kadere iman eden, gamlardan kurtulur.” Risale-i Kader’in âhirinde güzel bir temsil ile iki adamın şahane bir sarayın bahçesine girmesiyle, bir küllî meyvesi beyan edilmiş. Hattâ ben kendi hayatımda binler tecrübelerimle gördüm ve bildim ki kadere iman olmazsa hayat-ı dünyeviye saadeti mahvolur. Elîm musibetlerde ne vakit kadere iman cihetine bakardım; musibet gayet hafifleşiyor, görüyordum. Ve kadere iman etmeyen nasıl yaşayabilir, diye hayret ederdim.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | یکی از طلاب علوم دینی که صرف و نحو میخوانده از دنیا میرود. در قبر نکیر و منکر از او میپرسند '''«من ربک؟»''' او که گمان میکرده همچنان در مدرسه است براساس علم نحو در پاسخ میگوید: «من، مبتدا و ربک خبر آن است. این مطلب آسانیست، سؤالات سختتری بپرسید.» به این ترتیب فرشتگان و ارواح حاضر و ولییی را که در آن جا کشف القبور کرده و شاهد ماجرا بوده است به خنده وامی دارد و رحمت الهی نیز متبسم میشود و طلبه ما از عذاب نجات مییابد. مرحوم حافظ علی که از شهدای قهرمان رساله نور است در زندان هنگامی که رساله ثمره را با کمال اشتیاق مینوشت و مطالعه میکرد از دنیا رفت. در قبر به فرشتگانی که مأمور سؤالند مانند جلسه دادگاه با حقایق رساله ثمره جواب میداده است. من و طلاب رساله نور نیز سؤالات آنان را در آینده به شکل حقیقی و در حال حاضر به لحاظ معنایی بر اساس حجتهای قوی و درخشان رساله نور پاسخ داده و انشاءالله آنها را به تصدیق و تحسین و تبریک وا خواهیم داشت. |
| '''Melâikeye iman rüknünün küllî meyvelerinden birisine, Yirmi İkinci Söz’ün İkinci Makam’ında şöyle işaret edilmiş ki:''' | |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | نمونهی جزیی از این که ایمان به ملائکه مدار سعادت دنیویست: |
| Azrail aleyhisselâm Cenab-ı Hakk’a münâcat edip demiş: “Kabz-ı ervah vazifesinde senin ibadın benden küsecekler, şekva edecekler.” Ona cevaben denilmiş: “Senin vazifene hastalıkları ve musibetleri perde yapacağım. Tâ ibadımın şekvaları onlara gitsin, sana gelmesin.”
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | کودک معصومی که درس از علم فقه گرفته بود به کودک دیگری که در کنارش بود و برای درگذشت برادرش شیون میکرد گفت: '''«گریه نکن، شکر کن... برادر تو همراه فرشتگان به سوی بهشت رفت، در آن جا گشت و گذار میکند و بیش از ما لذت میبرد، مانند فرشتگان بال خواهد زد؛ او حالا میتواند همه جا را ببیند.»''' و به این ترتیب گریه او را به تبسم و شادی تبدیل کرد. |
| Aynen bu perdeler gibi Azrail aleyhisselâmın vazifesi de bir perdedir. Tâ haksız şekvalar Cenab-ı Hakk’a gitmesin. Çünkü ölümdeki hikmet ve rahmet ve güzellik ve maslahat cihetini herkes göremez. Zâhire bakıp itiraz eder, şekvaya başlar. İşte bu haksız şekvalar Rahîm-i Mutlak’a gitmemek hikmetiyle Azrail aleyhisselâm perde olmuş.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | من نیز مانند همان کودکی که میگریست در این زمستان حزین و وضعیت الیمی که دارم خبر بسیار دردناک درگذشت دو نفر را شنیدم. یکی از آنها برادر زادهام مرحوم فؤاد بود که در مکتبهای معتبر و عالی همواره مقام اول را کسب میکرد و به نشر حقایق رساله نور اشتغال داشت؛ دیگری نیز همشیره مرحومهام عالمه خانم بود که به سفر حج رفت و در حین سکرات به طواف مشغول بوده و درگذشت. در مرگ این دو همچون درگذشت مرحوم عبدالرحمن که شرح آن در رساله سالمندان آمده است، گریستم اما در عین حال به نور ایمان و در عالم معنا دیدم که فؤاد بیگناه و آن بانوی صالحه به جای انسانها با فرشتگان دوست شدهاند، و از مهالک و معاصی دنیوی نجات یافتهاند. به جای آن غم و اندوه شدید شادی بزرگی احساس کردم، به آنها، به پدر فؤاد یعنی برادرم عبدالمجید و به خودم تبریک گفتم و شکر خدای ارحم الراحمین را به جا آوردم. این مطلب را به نیت دعای رحمت برای آن دو مرحوم نوشتم و ثبت کردم. |
| Aynen bunun gibi bütün meleklerin, belki bütün esbab-ı zâhiriyenin vazifeleri, izzet-i rububiyetin perdeleridir. Tâ güzellikleri görünmeyen ve hikmetleri bilinmeyen şeylerde kudret-i İlahiyenin izzeti ve kudsiyeti ve rahmetinin ihatası muhafaza edilsin, itiraza hedef olmasın ve hasis ve ehemmiyetsiz ve merhametsiz şeyler ile kudretin mübaşereti nazar-ı zâhirîde görünmesin. Yoksa hiçbir sebebin hakiki tesiri ve icada hiç kabiliyeti olmadığını, her şeyde tevhid sikkeleri kat’î gösterdiğini, Risale-i Nur hadsiz delilleriyle ispat etmiş.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | '''تمام موازین و موازنههای مندرج در رساله نور، ثمرات ایمان را که مدار سعادت دنیوی و اخرویست بیان میکند.''' ثمرات و فواید بزرگ و کلی ایمان در این دنیا موجب سعادت حیات و لذت عمر هستند، از این جهت، ایمانِ هر فرد مؤمن برایش سعادت ابدی را نتیجه خواهد داد. بلکه در آخرت به صورت سعادت سنبله خواهد داد، و به آن صورت خواهد شکفت. |
| Halk etmek, icad etmek ona mahsustur. Esbab, yalnız bir perdedir. Melâike gibi zîşuur olanların, yalnız cüz-i ihtiyarıyla cüz’î, icadsız, kesb denilen bir nevi hizmet-i fıtriye ve amelî bir nevi ubudiyetten başka ellerinde yoktur.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | و پنج فایده از ثمرات کلی و بسیار فراوان مذکور تحت عنوان «میوه معراج» در بخش پایانی کلام سی و یکم و پنج فایده دیگر در شاخه پنجم کلام بیست و چهارم به عنوان نمونه نوشته شده است. در آغاز گفته بودیم همان طور که هر یک از ارکان ایمان دارای ثمراتی جدا جدا، بسیار زیاد و بینهایت میباشند، ثمرهیی از ثمرات فراوان آن مجموعه، بهشت برین، ثمره دیگر سعادت ابدی و باز ثمره دیگر و شاید دلچسبترینشان رؤیت الهیست. در موازنه بخش پایانی کلام سی و دوم قسمی از ثمرات ایمان که مدار سعادت دو جهان است به وضوح توضیح داده شده است. |
| Evet, izzet ve azamet isterler ki esbab, perdedar-ı dest-i kudret ola aklın nazarında.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | یکی از دلایل وجود ثمرات با ارزش رکن ایمان به قَدَر در این دنیا، در زبان مردم به این صورت ضرب المثل شده است: '''«مَن آمَنَ بِالقَدَر اَمِنَ مِن الکدَرِ»''' یعنی کسی '''که به تقدیر الهی ایمان داشته باشد از غم و غصه نجات مییابد.''' در پایان رساله قَدَر با تمثیل زیبای ورود دو مرد به باغ قصری شاهانه، ثمرة کلی آن بیان شده است. من حتی در زندگی خودم به سبب هزاران تجربه دریافته و دانستهام که '''اگر ایمان به قَدَر الهی نباشد سعادت حیات دنیوی از بین میرود. در مصیبتهای دردناک هر گاه از زاویه ایمان به قَدَر، نگاه میکردم میدیدم درد مصیبت به مقدار زیادی کم میشود، و حیرت میکردم از این که چگونه میتوان بدون ایمان به قَدَر الهی زندگی کرد.''' |
| Tevhid ve ehadiyet isterler ki esbab, ellerini çeksinler tesir-i hakikiden.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | در مقام دوم کلام بیست و دوم به یکی از ثمرات کلی رکن ایمان به ملائکه چنین اشاره شده است: عزرائیل (ع) در مناجاتی خطاب به حضرت حق میگوید: |
| İşte nasıl ki melekler ve umûr-u hayriyede ve vücudiyede istihdam edilen zâhirî sebepler, güzellikleri görünmeyen ve bilinmeyen şeylerde kudret-i Rabbaniyeyi kusurdan, zulümden muhafaza edip takdis ve tesbih-i İlahîde birer vesiledirler.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | '''«در عمل به وظیفه قبض ارواح، بندگانت از من دلخور میشوند و گلایه خواهند کرد.»''' در پاسخ به او گفته میشود: '''«بیماریها و مصایب را در برابر انجام وظیفه تو پردهیی قرار میدهم تا شکایت بندگانم از آنها باشد و چیزی متوجه تو نشود.» |
| Aynen öyle de cinnî ve insî şeytanlar ve muzır maddelerin umûr-u şerriyede ve ademiyede istimalleri dahi yine kudret-i Sübhaniyeyi gadirden ve haksız itirazlardan ve şekvalara hedef olmaktan kurtarmak ile takdis ve tesbihat-ı Rabbaniyeye ve kâinattaki bütün kusurattan müberra ve münezzehiyetine hizmet ediyorlar. Çünkü bütün kusurlar ademden ve kabiliyetsizlikten ve tahripten ve vazife yapmamaktan –ki birer ademdirler– ve vücudî olmayan ademî fiillerden geliyor.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | وظیفه عزرائیل نیز پردهیی مانند همین پردههاست تا شکوائیههای بیجا متوجه حضرت حق نگردد، زیرا هر کسی قادر به مشاهده حکمت، رحمت، جمال و مصلحتی که در مرگ وجود دارد نمیباشد. ظاهر را میبینند و لب به اعتراض میگشایند و شروع به گلایه میکنند.''' برای آن که چنین شکوائیههای نابجایی متوجه رحیم مطلق نگردد، حکمت این است که عزرائیل (ع) پرده و حجاب باشد. |
| Bu şeytanî ve şerli perdeler, o kusurata merci olup itiraz ve şekvaları bi’l-istihkak kendilerine alarak Cenab-ı Hakk’ın takdisine vesile oluyorlar. Zaten şerli ve ademî ve tahripçi işlerde kuvvet ve iktidar lâzım değil; az bir fiil ve cüz’î bir kuvvet, belki vazifesini yapmamak ile bazen büyük ademler ve bozmaklar oluyor. O şerir fâiller, muktedir zannedilirler. Halbuki ademden başka hiç tesirleri ve cüz’î bir kesbden hariç bir kuvvetleri yoktur. Fakat o şerler ademden geldiklerinden o şerirler hakiki fâildirler. Bi’l-istihkak, eğer zîşuur ise cezayı çekerler. Demek, seyyiatta o fenalar fâildirler.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | به همین ترتیب، وظیفه همه ملائک و بلکه همه اسباب ظاهری آن است که پردهیی در برابر عزت ربوبی شوند، تا عزت و تقدس قدرت الهی و احاطه رحمتش در چیزهایی که زیبایی آنها دیده نمیشود و حکمتهایشان دانسته نمیشود، محفوظ بماند و آماج اعتراضها واقع نگردد و مباشرت قدرت در چیزهای بیارزش و بیترحم و بیارزش (در ظاهر) دیده نشود؛ وگرنه رساله نور با دلایل بیشمار اثبات کرده است که خاتم توحید نشان از آن دارد که هیچ سببی تأثیر حقیقی ندارد و در ایجاد نیز فاقد قابلیت لازم است. |
| Fakat haseneler ve hayırlarda ve amel-i salihte vücud olmasından, o iyiler hakiki fâil ve müessir değiller. Belki kabildirler, feyz-i İlahîyi kabul ederler ve mükâfatları dahi sırf bir fazl-ı İlahîdir, diye Kur’an-ı Hakîm مَٓا اَصَابَكَ مِن۟ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّٰهِ وَمَٓا اَصَابَكَ مِن۟ سَيِّئَةٍ فَمِن۟ نَف۟سِكَ ferman eder.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | '''آفریدن یا ایجاد کردن خاص اوست. اسباب پردهیی بیش نیستند. ذی شعورانی چون فرشتگان به سبب اختیارات جزیی شان، جز نوعی خدمت فطری که کسب نامیده میشود و عملی جز عبودیت آن هم بدون امکان ایجاد، در اختیار ندارند.''' |
| '''Elhasıl:''' Vücud kâinatları ve hadsiz adem âlemleri birbirleriyle çarpışırken ve cennet ve cehennem gibi meyveler verirken ve bütün vücud âlemleri اَل۟حَم۟دُ لِلّٰهِ اَل۟حَم۟دُ لِلّٰهِ ve bütün adem âlemleri سُب۟حَانَ اللّٰهِ سُب۟حَانَ اللّٰهِ derken ve ihatalı bir kanun-u mübareze ile melekler şeytanlarla ve hayırlar şerlerle tâ kalbin etrafındaki ilham, vesvese ile mücadele ederken birden meleklere imanın bu meyvesi tecelli eder, meseleyi halledip karanlık kâinatı ışıklandırır. اَللّٰهُ نُورُ السَّمٰوَاتِ وَال۟اَر۟ضِ âyetinin envarından bir nurunu bize gösterir ve bu meyve ne kadar tatlı olduğunu tattırır. | |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | '''آری، عزت و عظمت خواهان این هستند که اسباب، پرده دار دست قدرت حق باشند، در نظر عقل؛''' |
| '''İkinci bir küllî meyvesine Yirmi Dördüncü ve elifler kerametini gösteren Yirmi Dokuzuncu Sözler işaret edip parlak bir surette meleklerin vücudunu ve vazifesini ispat etmişler.''' | |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | '''توحید و احدیت نیز میخواهند اسباب، دست خود را از تأثیر حقیقی کوتاه کنند.''' |
| Evet, kâinatın her tarafında, cüz’î ve küllî her şeyde, her nevide, kendini tanıttırmak ve sevdirmek içinde merhametkârane bir haşmet-i rububiyet, elbette o haşmete, o merhamete, o tanıttırmaya, o sevdirmeye karşı şükür ve takdis içinde bir geniş ve ihatalı ve şuurkârane bir ubudiyetle mukabele etmesi lâzım ve kat’îdir. Ve şuursuz cemadat ve erkân-ı azîme-i kâinat hesabına o vazifeyi ancak hadsiz melekler görebilir ve o saltanat-ı rububiyetin her tarafta, serâda süreyyada, zeminin temelinde, dışında hakîmane ve haşmetkârane icraatını onlar temsil edebilirler.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | پس همچنان که ملائکه و اسباب ظاهری که در امور وجودی و خیریه به کار گرفته میشوند، قدرت ربانیه را در چیزهایی که زیباییهایشان دیده و دانسته نمیشود، از ظلم و قصور محافظت نموده و هر یک وسیلهیی برای تقدیس و تسبیح الهی به شمار میروند، |
| Mesela, felsefenin ruhsuz kanunları pek karanlık ve vahşetli gösterdikleri hilkat-i arziye ve vaziyet-i fıtriyesini, bu meyve ile nurlu, ünsiyetli bir tarzda Sevr ve Hut namlarındaki iki meleğin omuzlarında, yani nezaretlerinde ve cennetten getirilen ve fâni küre-i arzın bâki bir temel taşı olmak, yani ileride bâki cennete bir kısmını devretmeye bir işaret için Sahret namında uhrevî bir madde, bir hakikat gönderilip Sevr ve Hut meleklerine bir nokta-i istinad edilmiş diye Benî-İsrail’in eski peygamberlerinden rivayet var ve İbn-i Abbas’tan dahi mervîdir. Maatteessüf bu kudsî mana, mürur-u zamanla bu teşbih, avamın nazarında hakikat telakki edilmekle, aklın haricinde bir suret almış.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | به همان ترتیب، کاربرد شیاطین انس و جن و مواد مُضر در امور شرّی و عدمی نیز قدرت سبحانی را از ظلم و ستم و اعتراضات نابجا و شکوائیهها میرهاند و به تقدیس و تسبیح ربّانی و منزه و مبرا بودنش از هرگونه قصوری که ممکن است در کائنات باشد خدمت میکند، زیرا همه نقصانها از عدم و از نداشتن قابلیت و از تخریب و از انجام ندادن وظیفه - که هر یک از اینها نوعی مسأله عدمیست- و از افعال عدمی که فاقد وجودند سرچشمه میگیرد. |
| Madem melekler havada gezdikleri gibi toprakta ve taşta ve yerin merkezinde de gezerler; elbette onların ve küre-i arzın, üstünde duracak cismanî taş ve balığa ve öküze ihtiyaçları yoktur.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | این حجابهای شیطانی و مبتنی بر شرّ، مرجع آن نقصانها قرار میگیرند و اعتراضها را به سوی خود جلب میکنند و به این ترتیب وسیلهیی برای تقدیس حضرت حق میشوند. در واقع در امور عدمی و تخریبی و شرّی نیازی به قوت و اقتدار نیست؛ کاری کوچک و قوتی جزیی بلکه انجام ندادن وظیفه کافیست تا گاهی موجب عدمها و تخریبهای بزرگ گردد. فاعلان شرور گمان میرود که مقتدرند؛ در حالی که جز عدم تأثیری ندارند و خارج از کسبی جزیی، قدرتی ندارند، لذا چون شروران مزبور ریشه در عدم دارند پس شروران فاعلان حقیقیاند. آنها مستحق آناند که اگر ذی شعورند مجازات را متحمل شوند. |
| Hem mesela, küre-i arz, küre-i arzın nevileri adedince başlar ve o nevilerin fertleri sayısınca diller ve o fertlerin aza ve yaprak ve meyveleri miktarınca tesbihatlar yaptığı için elbette o haşmetli ve şuursuz ubudiyet-i fıtriyeyi bilerek, şuurdarane temsil edip dergâh-ı İlahiyeye takdim etmek için kırk bin başlı ve her başı kırk bin dil ile ve her bir dil ile kırk bin tesbihat yapan bir melek-i müekkeli bulunacak ki ayn-ı hakikat olarak Muhbir-i Sadık haber vermiş.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | پس شروران در سیئات، فاعلند و فقط در حسنات و امور خیر و اعمال صالحه صحبت از وجود میشود و نیکان فاعلان و مؤثران حقیقی نیستند، آنها قابلند و فیض الهی را میپذیرند و پاداششان نیز فضلی الهیست لذا قرآن حکیم میفرماید: |
| Ve hilkat-i kâinatın en ehemmiyetli neticesi olan insanlarla münasebat-ı Rabbaniyeyi tebliğ ve izhar eden Cebrail (as) ve zîhayat âleminde en haşmetli ve en dehşetli olan diriltmek ve hayat vermek ve ölümle terhis etmekteki Hâlık’a mahsus olan icraat-ı İlahiyeyi yalnız temsil edip ubudiyetkârane nezaret eden İsrafil (as) ve Azrail (as) ve hayat dairesinde rahmetin en cem’iyetli, en geniş, en zevkli olan rızıktaki ihsanat-ı Rahmaniyeye nezaretle beraber, şuursuz şükürleri şuur ile temsil eden Mikâil (as) gibi meleklerin pek acib mahiyette olarak bulunmaları ve vücudları ve ruhların bekaları, saltanat ve haşmet-i rububiyetin muktezasıdır. Onların ve her birinin mahsus taifelerinin vücudları, kâinatta güneş gibi görünen saltanat ve haşmetin vücudu derecesinde kat’îdir ve şüphesizdir. Melâikeye ait başka maddeler bunlara kıyas edilsin.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> | | مَٓا اَصَابَكَ مِن۟ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّٰهِ وَمَٓا اَصَابَكَ مِن۟ سَيِّئَةٍ فَمِن۟ نَف۟سِكَ(<ref>(ای پیغمبر!) آنچه از خیر و خوبی (از قبیل: رفاه و نعمت و عافیت و سلامت) به تو میرسد، از (فضل) خدا (بر تو) میرسد و آنچه بلا و بدی ( از قبیل: سختی و بیماری و درد و رنج) به تو می رسد از خود تو است (و بهسبب قصور و گناهی است که مرتکب شدهای). (نسا: 79).</ref>) |
| Evet, küre-i arzda dört yüz bin nevileri zîhayattan halk eden, hattâ en âdi ve müteaffin maddelerden zîruhları çoklukla yaratan ve her tarafı onlarla şenlendiren ve mu’cizat-ı sanatına karşı, onlara dilleriyle “Mâşâallah, Bârekellah, Sübhanallah” dedirten ve ihsanat-ı rahmetine mukabil “Elhamdülillah, Ve’ş-şükrü lillah, Allahu ekber” o hayvancıklara söylettiren bir Kadîr-i Zülcelali ve’l-cemal, elbette bilâ-şek velâ-şüphe, koca semavata münasip, isyansız ve daima ubudiyette olan sekeneleri ve ruhanîleri yaratmış, semavatı şenlendirmiş, boş bırakmamış. Ve hayvanatın taifelerinden pek çok ziyade ayrı ayrı nevileri meleklerden icad etmiş ki bir kısmı küçücük olarak yağmur ve kar katrelerine binip sanat ve rahmet-i İlahiyeyi kendi dilleriyle alkışlıyorlar; bir kısmı, birer seyyar yıldızlara binip feza-yı kâinatta seyahat içinde azamet ve izzet ve haşmet-i rububiyete karşı tekbir ve tehlil ile ubudiyetlerini âleme ilan ediyorlar.
| |
| </div> | |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> | | '''نتیجه:''' در حالی که کائنات هستی و عوالم بیشمار عدم در مقابله با یکدیگر نتایجی چون بهشت و جهنم را حاصل میکنند و همه عوالم وجود '''«الحمدلله، الحمدلله»''' و تمام عوالم عدم '''«سبحان الله، سبحان الله»''' سر میدهند و با قانون مبارزهیی فراگیر، ملائکه با شیاطین و خیرها با شرّها در مبارزهاند و این رودررویی تا مبارزه الهام و وسوسه در اطراف قلب کشیده میشود، به یکباره یکی از ثمرات ایمان به فرشتگان تجلی میکند، و مسأله حل شده و عالم ظلمانی، نورانی و درخشان میشود؛ نوری از انوار آیه مبارکه اَللّٰهُ نُورُ السَّمٰوَاتِ وَال۟اَر۟ضِ(<ref> خدا روشنگر آسمانها و زمین است.(نور: 35).</ref>) را نشانمان میدهد و شیرینی آن را به ما میچشاند. |
| Evet, zaman-ı Âdem’den beri bütün semavî kitaplar ve dinler, meleklerin vücudlarına ve ubudiyetlerine ittifakları ve bütün asırlarda melekler ile konuşmalar ve muhavereler, kesretli tevatür ile insanlar içinde vuku bulduğunu nakil ve rivayetleri ise görmediğimiz Amerika insanlarının vücudları gibi meleklerin vücudlarını ve bizimle alâkadar olduklarını kat’î ispat eder.
| |
| </div> | |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | در کلام بیست و چهارم و در کلام بیست و نهم – که دارای کرامت الفهاست- به یکی دیگر از ثمرات کلی این مطلب اشاره میشود و وجود ملائکه و وظایف آنها به وضوح اثبات میگردد. |
| İşte şimdi gel, iman nuruyla bu küllî ikinci meyveye bak ve tat; nasıl kâinatı baştan başa şenlendirip, güzelleştirip bir mescid-i ekbere ve büyük bir ibadethaneye çeviriyor. Ve fen ve felsefenin soğuk, hayatsız, zulmetli, dehşetli göstermelerine mukabil; hayatlı, şuurlu, ışıklı, ünsiyetli, tatlı bir kâinat göstererek bâki hayatın bir cilve-i lezzetini ehl-i imana derecesine göre dünyada dahi tattırır.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | آری، حشمت ربوبی پرمهر و محبتی که میخواهد خود را در هر سوی کائنات، در هر چیز کلی و جزیی، و در هر نوعی معرفی کند تا او را بشناسند و دوست داشته باشند، طبیعیست که در مقابل آن حشمت و مرحمت و معرفی و دوست داشتن باید با عبودیتی گسترده، فراگیر و مبتنی بر معرفت و شعور توأم با شکر و تقدیس مواجه شود؛ این امری لازم و قطعیست. این وظیفه را فقط و فقط ملائکه بیشمار هستند که میتوانند به حساب جمادات و ارکان عظیم فاقد شعور در کائنات انجام دهند و فقط آنها هستند که میتوانند اجرائیات حکیمانه و باشکوه سلطنت ربوبی را در هر سو، در زمین و آسمان، در عمق زمین، و بیرون آن نمایندگی کنند. |
| '''Tetimme:''' Nasıl ki vahdet ve ehadiyet sırrıyla kâinatın her tarafında aynı kudret, aynı isim, aynı hikmet, aynı sanat bulunmasıyla Hâlık’ın vahdet ve tasarrufu ve icad ve rububiyeti ve hallakıyet ve kudsiyeti, cüz’î küllî her bir masnûun hal dili ile ilan ediliyor. Aynen öyle de her tarafta melekleri halk edip her mahlukun lisan-ı hal ile şuursuz yaptıkları tesbihatı, meleklerin ubudiyetkârane dilleriyle yaptırıyor.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | برای مثال قوانین بیروح فلسفه، خلقت زمین و وضعیت فطری آن را بسیار ظلمانی و وحشت انگیز نشان میدهد؛ در حالی که به واسطه این ثمره نورانی، زمین به طرز مأنوسی بر گُرده دو ملک به نامهای ثور و حوت قرار دارد و در واقع تحت نظارت آنهاست؛ یعنی مادهیی اخروی به نام «صَخرَت» که از بهشت آورده شده و سنگ بنای باقی کره زمینیست که فانی میباشد؛ و اشارهییست به این که قسمی از آن در آتیه به بهشت باقی منتقل خواهد شد، و برای ملائکهیی چون ثور و حوت نقطه استناد قرار گرفته است؛ براین اساس از پیامبران قدیم بنی اسرائیل روایاتی هست و از ابن عباس نیز روایت شده است. متأسفانه این معنای قدسی و این تشبیه به مرور زمان در نظر عوام حقیقت تلقی شده و شکلی غیر منطقی به خود گرفته است. |
| Meleklerin hiçbir cihette hilaf-ı emir hareketleri yoktur. Hâlis bir ubudiyetten başka hiçbir icad ve emirsiz hiçbir müdahale, hattâ izinsiz şefaatleri dahi olmaz. Tam عِبَادٌ مُك۟رَمُونَ يَف۟عَلُونَ مَا يُؤ۟مَرُونَ sırrına mazhardırlar.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | فرشتگان همان طور که در هوا گشت و گذار میکنند در خاک و سنگ و زمین نیز حضور دارند، لذا آنها نیازی به سنگ جسمانی و کره زمین نیز نیازی به ماهی و گاو ندارند که بر رویشان قرار بگیرند. |
| == HÂTİME == | | |
| Gayet ehemmiyetli bir nükte-i i’caziyeye dair, birden, ihtiyarsız, mağribden sonra kalbe ihtar edilen ve Sure-i قُل۟ اَعُوذُ بِرَبِّ ال۟فَلَقِ ın zâhir bir mu’cize-i gaybiyesini gösteren uzun bir hakikate kısa bir işarettir.
| | یا مثلاً کره زمین که به تعداد سرهای انواع (موجودات) و به تعداد زبان افراد انواع مذکور و همین طور به تعداد اعضا و برگها و میوههای آن افراد تسبیح میگوید، بیشک با آگاهی از آن عبودیت باشکوه و فاقد شعور فطری و برای این که آنها را با معرفت نمایندگی و تقدیم درگاه الهی کند به فرشته موکلی نیاز دارد که دارای چهل هزار سر باشد؛ هر سر چهل هزار زبان داشته باشد و با هر زبان چهل هزار تسبیح بگوید. این مطلب را که عین حقیقت است مخبر صادق خبر داده است. |
| </div>
| | |
| | فرشتگانی چون جبرائیل که مناسبات ربّانی را به مهمترین نتیجه آفرینش کائنات یعنی انسان تبلیغ و اظهار میکند، و اسرافیل و عزرائیل (ع) که اجرائیات الهی و خاص آفریدگار همچون زنده کردن، حیات بخشیدن و آماده ساختن برای مرگ را - که در عالم ذی حیاتان موارد وحشتناک و با حشمتی به شمار میروند - نمایندگی میکنند و با عبودیت تمام بر آنها نظارت دارند؛ و هم چنین میکائیل (ع) که بر احسانهای رحمانی در رزق و روزی به عنوان جامعترین، گستردهترین، و لذتبخشترین امور در دایره حیات نظارت دارد و شکر و سپاسهای فاقد شعور را با شعور و معرفت نمایندگی میکند، ماهیتهای بسیار عجیبی دارند و بقای روح و وجودشان مقتضای سلطنت و حشمت ربوبیست. وجود آنها و هر یک از طوائف مخصوص آنها به اندازه وجود حشمت و سلطنتی که در هستی چون خورشید ظاهر است، قطعی و یقینی میباشد. مسایل دیگر مربوط به ملائکه را باید با همین مطالب قیاس نمود. |
| | |
| | آری، قدیر ذوالجلال و الجمالی که بر روی کره زمین چهارصد هزار نوع ذی حیات آفرید، و حتی از متعفنترین و سادهترین مواد، بسیاری از ذی روحان را خلق کرد و هر سو را به وجود آنان مبارک گرداند و طوری تدبیر نمود که در مقابل صُنع معجزاتش به زبان خویش '''«ماشاء الله، بارک الله، سبحان الله»''' بگویند و در برابر احسانهای رحمتش '''«الحمدلله، والشکر لله، الله اکبر»''' بر زبان آورند، البته و بدون هیچ شک و شبههیی، ساکنان و روحانیونی دائماً در عبودیت و به دور از عصیان و گردنکشی و مناسب با آسمانهای بزرگ خلق نموده و سماوات را به وجودشان مبارک گردانده و خالی رها ننموده است. بسیار بیشتر از انواع حیوانات، انواع ملایکهیی آفرید که قسمی از آنها بسیار کوچکند و سوار بر دانههای برف و باران با زبان خود آفرینش و رحمت الهی را تقدیر میکنند؛ قسمی دیگر سوار بر ستارگان سیار و در حال گشت و گذار در کائنات، در برابر عظمت و عزت و حشمت ربوبی، تکبیر و تهلیل سر میدهند و به این ترتیب عبودیتشان را به عالمیان اعلام میدارند. |
| | |
| | آری، از زمان آدم تاکنون همه کتابها و ادیان سماوی بر وجود ملائکه و عبودیتشان اتفاق نظر داشتهاند؛ نیز روایتهای فراوان و متواتری مبنی بر وقوع گفتگو و محاوره با فرشتگان در تمام اعصار وجود داشته است. این مطالب، وجود ملائک و این که با ما مرتبط هستند را به همان ترتیبی که مردم آمریکا را ندیدهایم، اما به وجودشان اطمینان داریم، برایمان به صورت قطعی ثابت میکند. |
| | |
| | اینک بیا و با نور ایمان به دومین ثمره کلی بنگر و آن را بچش؛ و ببین چگونه سرتاسر عالم هستی را مُزین ساخته، زیبا نموده و تبدیل به بزرگترین مسجد و معبد پهناوری کرده است و در برابر نمایش سرد و مرده و تاریک و وحشتناک فن و فلسفه، عالمی دلنشین، مأنوس، نورانی، باشعور و زنده را نشان میدهد و جلوهیی از لذت حیات باقی را نسبت به درجات اهل ایمان در همین دنیا به آنها میچشاند. |
| | |
| | '''تتمه:''' هم چنان که در هر سوی کائنات به سرّ وحدت و احدیت، عین قدرت، عین اسم، عین حکمت، و عین صنعت وجود دارد، و هر آفریدهیی به زبان حال خویش بر وحدت و تصرف و ایجاد و ربوبیت و خلاقیت و قدسیت آفریدگار گواهی میدهد؛ به همان ترتیب، فرشتگان را خلق کرد و تسبیحاتی را که هر مخلوق به زبان حال و بدون ادراک بیان میدارد توسط ملائکه با زبانی مبتنی بر عبودیت به انجام میرساند. |
| | |
| | فرشتگان به هیچ وجه بر خلاف فرامین الهی حرکتی نمیکنند، جز عبودیتی خالص کار دیگری ندارند و بیفرمان الهی در هیچ کاری دخالتی ندارند، آنها حتی بدون رخصت قادر به شفاعت نیز نیستند. ملائکه به تمام معنا مظهر سرّ عِبَادٌ مُك۟رَمُونَ(<ref> بلکه بندگان گرامی و محترمی هستند. (انبیا: 26).</ref>)؛ يَف۟عَلُونَ مَا يُؤ۟مَرُونَ(<ref> و آنچه را مأمورند انجام می دهند. (نحل: 50)</ref>)هستند. |
| | |
| | == خاتمه == |
| | اشاره مختصریست بر حقیقتی مفصل که یکی از معجزات غیبی و آشکارسوره قُل۟ اَعُوذُ بِرَبِّ ال۟فَلَقِ را نشان میدهد. اشارتی که پس از مغرب ناگهان و بیاختیار بر قلبم الهام شد که شامل نکتهیی اعجاز آمیز و به غایت مهم میباشد. |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| |
| بِس۟مِ اللّٰهِ الرَّح۟مٰنِ الرَّحٖيمِ | | بِس۟مِ اللّٰهِ الرَّح۟مٰنِ الرَّحٖيمِ |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | قُل۟ اَعُوذُ بِرَبِّ ال۟فَلَقِ مِن۟ شَرِّ مَا خَلَقَ وَمِن۟ شَرِّ غَاسِقٍ اِذَا وَقَبَ وَمِن۟ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِى ال۟عُقَدِ وَمِن۟ شَرِّ حَاسِدٍ اِذَا حَسَدَ(<ref>بگو: پناه میبرم به خداوندگار سپیده دم * از شرّ هرآنچه خداوند آفریده است * و از شرّ شب بدانگاه که کاملاً فرا میرسد ( و جهان را به زیر تاریکی خود میگیرد.) * و از شرّ کسانی که در گرهها میدمند ( و با نیرنگسازی و حُقّه بازی خود، ارادهها، ایمانها، عقیدهها، محبّتها، و پیوندها را سست مینمایند و فساد و تباهی میکنند). * و از شرّ حسود بدانگاه که حسد میورزد. (فلق: 5-1).</ref>) |
| قُل۟ اَعُوذُ بِرَبِّ ال۟فَلَقِ مِن۟ شَرِّ مَا خَلَقَ وَمِن۟ شَرِّ غَاسِقٍ اِذَا وَقَبَ وَمِن۟ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِى ال۟عُقَدِ وَمِن۟ شَرِّ حَاسِدٍ اِذَا حَسَدَ | |
| </div> | |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | صرفاً به لحاظ معنای اشاری، در این سوره عظیم و خارقالعاده به پیامبر و امت او فرمان داده میشود: '''«از شرور و شیاطین انسی و جنی که در کائنات به حساب عوالم عدمی فعالند خود را حفظ کنید.»''' این فرمان همه اعصار را شامل میشود و مخصوصاً با معنای اشاری که دارد دوران عجیب روزگار ما را آشکارا مورد خطاب قرار میدهد و خدمتگزاران قرآن را به استعاذه فرا میخواند. این معجزه غیبی با پنج اشاره به طور خلاصه بیان میشود. |
| İşte yalnız mana-yı işarî cihetinde bu sure-i azîme-i hârika “Kâinatta adem âlemleri hesabına çalışan şerirlerden ve insî ve cinnî şeytanlardan kendinizi muhafaza ediniz.” Peygamberimize ve ümmetine emrederek, her asra baktığı gibi mana-yı işarîsiyle bu acib asrımıza daha ziyade, belki zâhir bir tarzda bakar; Kur’an’ın hizmetkârlarını istiazeye davet eder. Bu mu’cize-i gaybiye, beş işaretle kısaca beyan edilecek. Şöyle ki:
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | هر یک از آیات این سوره معانی فراوانی دارد. این که در معنای اشاری، در پنج جمله آن، چهار بار کلمه «شر» تکرار میشود و با مناسبتی معنوی و با قوت، به چهار نوع از شرور و انقلابات و مبارزات مادی و معنوی دهشت انگیز و توفانی این عصر اشاره میشود و در معنا فرمان داده میشود که '''«از این موارد دور شوید.»''' بیتردید ارشادی غیبیست که شایسته اعجاز قرآن میباشد. |
| Bu surenin her bir âyetinin manaları çoktur. Yalnız mana-yı işarî ile beş cümlesinde dört defa “şer” kelimesini tekrar etmek ve kuvvetli münasebet-i maneviye ile beraber dört tarzda bu asrın emsalsiz dört dehşetli ve fırtınalı maddî ve manevî şerlerine ve inkılablarına ve mübarezelerine aynı tarihiyle parmak basmak ve manen “Bunlardan çekininiz!” emretmek, elbette Kur’an’ın i’cazına yakışır bir irşad-ı gaybîdir.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | مثلاً قُل۟ اَعُوذُ بِرَبِّ ال۟فَلَقِ در ابتدای سوره براساس حساب ابجد و جفر اشاره است به تاریخ 1352 یا 1354 که نشان از آمادگی پرحرص و حسد نوع بشر برای وقوع جنگ جهانی دوم بعد از جنگ اول دارد. این آیه به لحاظ معنا به امت محمدیه میگوید: '''«وارد این جنگ نشوید و به خدایتان پناه ببرید.»''' در معنایی رمزی نیز به شاگردان رساله نور که خدمتکاران قرآن هستند با توجهی ویژه خبر میدهد که در تاریخ مذکور از زندان اسکی شهیر و شرّی وحشتناک نجات یافته و طرح نابود کردنشان عقیم خواهد ماند، لذا به زبان رمز به آنها امر میکند به خدا پناه ببرند و استعاذه کنند. |
| Mesela, başta قُل۟ اَعُوذُ بِرَبِّ ال۟فَلَقِ cümlesi, bin üç yüz elli iki veya dört (1352-1354) tarihine hesab-ı ebcedî ve cifriyle tevafuk edip nev-i beşerde en geniş hırs ve hasedle ve Birinci Harb’in sebebiyle vukua gelmeye hazırlanan İkinci Harb-i Umumî’ye işaret eder. Ve ümmet-i Muhammediyeye (asm) manen der: “Bu harbe girmeyiniz ve Rabb’inize iltica ediniz!” Ve bir mana-yı remziyle, Kur’an’ın hizmetkârlarından olan Risale-i Nur şakirdlerine hususi bir iltifat ile onların Eskişehir hapsinden, dehşetli bir şerden aynı tarihiyle kurtulmalarına ve haklarındaki imha planının akîm bırakılmasına remzen haber verir; manen “İstiaze ediniz!” emreder gibi bir remiz verir.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | یا آیه مِن۟ شَرِّ مَا خَلَقَ بدون شمارش تشدید، میشود 1361؛ که اشارهییست به خسارات ظالمانه و بیرحمانه این جنگ بینظیر با تاریخهای هجری و رومی؛ و در عین حال با معنایی رمزی، به شاگردان نور که با تمام توانشان در راه خدمت به قرآن تلاش میکنند اشاره دارد که از طرح گسترده نابودی و بلایی الیم و وحشتناک و زندان دنیزلی نجات مییابند. به زبان اشاره به آنها میگوید: '''«خود را از شر خلق محافظت کنید.»''' |
| Hem mesela مِن۟ شَرِّ مَا خَلَقَ cümlesi –şedde sayılmaz– bin üç yüz altmış bir (1361) ederek bu emsalsiz harbin merhametsiz ve zalimane tahribatına Rumî ve hicrî tarihiyle parmak bastığı gibi; aynı zamanda bütün kuvvetleriyle Kur’an’ın hizmetine çalışan Nur şakirdlerinin geniş bir imha planından ve elîm ve dehşetli bir beladan ve Denizli hapsinden kurtulmalarına tevafukla, bir mana-yı remzî ile onlara da bakar. “Halk’ın şerrinden kendinizi koruyunuz!” gizli bir îma ile der.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | نمونه دیگر عبارت اَلنَّفَّاثَاتِ فِى ال۟عُقَدِ است (تشدیدها شمرده نمیشوند.) که میشود 1328؛ اگر لامی را که همراه تشدید هست به حساب آوریم عدد 1358 اشارهیی به سال 1358 زمانی که غدّاران اجنبی با حرص و حسد و با فکر نابود کردن نتایج انقلاب آزادی خواهانة ما – که در حمایت از قرآن صورت گرفته بود – سلطنت را تبدیل کرده و با راه اندازی جنگهای بالکان و ایتالیا و (جنگهای جهانی) اوّل و دوّم، شرارتهای مادّی و معنوی خود را با دمیدن افکار زهرآلود دیپلماتهایشان از طریق رادیو در اذهان هرکس جای دادند؛ و طرحهای پنهان خود را به نقاط حساس مقدّرات بشر تلقین کردند. اشراری را به میدان آوردند تا مقدمات نابودی وحشیانه پیشرفتهای هزارساله تمدن را فراهم آورند. این نکات کاملاً مطابق معنای اَلنَّفَّاثَاتِ فِى ال۟عُقَدِ است. |
| Hem mesela اَلنَّفَّاثَاتِ فِى ال۟عُقَدِ cümlesi –şeddeler sayılmaz– bin üç yüz yirmi sekiz (1328) eğer şeddedeki (lâm) sayılsa bin üç yüz elli sekiz (1358) adediyle bu umumî harpleri yapan ecnebi gaddarların hırs ve hasedle bizdeki Hürriyet İnkılabı’nın Kur’an lehindeki neticelerini bozmak fikriyle tebeddül-ü saltanat ve Balkan ve İtalyan Harpleri ve Birinci Harb-i Umumî’nin patlamasıyla maddî ve manevî şerlerini, siyasî diplomatların radyo diliyle herkesin kafalarına sihirbaz ve zehirli üflemeleriyle ve mukadderat-ı beşerin düğme ve ukdelerine gizli planlarını telkin etmeleriyle bin senelik medeniyet terakkiyatını vahşiyane mahveden şerlerin vücuda gelmeye hazırlanmaları tarihine tevafuk ederek اَلنَّفَّاثَاتِ فِى ال۟عُقَدِ in tam manasına tetabuk eder.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | به همین ترتیب وَمِن۟ شَرِّ حَاسِدٍ اِذَا حَسَدَ (بدون در نظر گرفتن تشدید و تنوین) معادل رقم 1347 است که در این تاریخ به موجب اجبار معاهدات اجنبی، بحران عجیبی در این وطن صورت گرفت و بهسبب تحکم فلسفه، در میان این ملت دیندار تحولات مهمی ایجاد شد و درعین حال حسادتها و رقابتهای وحشتناک دولتها موجب وقوع جنگ جهانی دوم گردید. توافق و تطابق معنای اشاری آیه فوق با حوادث ذکر شده بیشک لمعهیی از اعجاز غیبی آن است. |
| Hem mesela وَمِن۟ شَرِّ حَاسِدٍ اِذَا حَسَدَ cümlesi –şedde ve tenvin sayılmaz– yine bin üç yüz kırk yedi (1347) edip aynı tarihte, ecnebi muahedelerin icbarıyla bu vatanda ehemmiyetli sarsıntılar ve felsefenin tahakkümüyle bu dindar millette ehemmiyetli tahavvüller vücuda gelmesine ve aynı tarihte, devletlerde İkinci Harb-i Umumî’yi ihzar eden dehşetli hasedler ve rekabetlerin çarpışmaları tarihine bu mana-yı işarî ile tam tamına tevafuku ve manen tetabuku, elbette bu kudsî surenin bir lem’a-i i’caz-ı gaybîsidir.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | '''یادآوری:''' |
| '''Bir İhtar:''' | |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | هر آیه معانی متعددی دارد. نیز هر معنایی، کلیست و ممکن است در هر دورهیی افرادی را شامل شود. در این بحث صرفاً معنای اشاری آیات که متوجه دوره کنونی ماست مد نظر است. در برابر معنای کلی آیه، عصر و زمانه ما یکی از افراد آن به شمار میرود، لیکن به سبب خصوصیاتی که کسب کرده است موجب میشود که آیه به تاریخ آن حادثه بنگرد. من چهار سال است که نه میدانم این جنگ چه وقایع یا چه نتایجی داشته و نه پرسیدهام که صلح شده است یا نه؛ لذا هیچ گاه به این سوره قدسی از آن نظر مراجعه نکردم تا بدانم چه قدر به زمانه ما و به این جنگ اشاره دارد؛ و گرنه در بخشهای مختلف رساله نور مخصوصاً در رسائل ثمانیه بیان و اثبات گردیده است که این خزانه چه اسرار فراوان دیگری دارد. بحث را در این جا کوتاه میکنم و خواننده را به همان جا ارجاع میدهم. |
| Her bir âyetin müteaddid manaları vardır. Hem her bir mana küllîdir. Her asırda efradı bulunur. Bahsimizde bu asrımıza bakan yalnız mana-yı işarî tabakasıdır. Hem o küllî manada, asrımız bir ferttir. Fakat hususiyet kesbetmiş ki ona tarihiyle bakar. Ben dört senedir, bu harbin ne safahatını ve ne de neticelerini ve ne de sulh olmuş olmamış bilmediğimden ve sormadığımdan, bu kudsî surenin daha ne kadar bu asra ve bu harbe işareti var, diye daha onun kapısını çalmadım. Yoksa bu hazinede daha çok esrar var olduğu, Risale-i Nur’un eczalarında hususan Rumuzat-ı Semaniye Risalelerinde beyan ve ispat edildiğinden onlara havale edip kısa kesiyorum.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | '''پاسخ سؤالی که ممکن است به ذهن خطور کند:''' |
| '''Hatıra gelebilen bir sualin cevabıdır''' | |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | در این لمعه اعجازیه، به مناسبتی بسیار ظریف و لطیف و به سبب رمز و اشاره است که در مِن۟ شَرِّ مَا خَلَقَ ابتدای آیه هم مِن۟ و هم شَرِّ را در محاسبه آوردهایم، و در وَمِن۟ شَرِّ حَاسِدٍ اِذَا حَسَدَ پایانی فقط شَرِّ را حساب نموده و وَمِن۟ را نادیده گرفتهایم، نیز در وَمِن۟ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِى ال۟عُقَدِ هر دوی آنها را به حساب نیاوردهایم، زیرا در مخلوقات جز شر، خیرهایی هم هست و همه شرها متوجه هرکسی نمیشود. «من» که تبعیضیه است و معنای «بعضی» را میدهد و «شر» به صورت رمز، وارد این مطلب شده است، اما فقط حسود حسد میورزد، و کاملاً شرّ میشود و لزومی به مفهوم «بعضی» نیست. در رمـز اَلنَّفَّاثَاتِ فِى ال۟عُقَدِ که گفتیم شامل دیپلماتهای ساحری میشود که برای منافعشان آتش به کره زمین میدمند که هرچه میکنند برای تخریب و نابودیست، لذا لزومی به واژه «شرّ» نمیماند، زیرا همه کارهایشان «شرّ» است. |
| Bu lem’a-i i’caziyede, baştaki مِن۟ شَرِّ مَا خَلَقَ da hem مِن۟ hem شَرِّ kelimeleri hesaba girmesi ve âhirde وَمِن۟ شَرِّ حَاسِدٍ اِذَا حَسَدَ yalnız شَرِّ kelimesi girmesi وَمِن۟ girmemesi ve وَمِن۟ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِى ال۟عُقَدِ ikisi de hesap edilmemesi gayet ince ve latîf bir münasebete îma ve remiz içindir. Çünkü halklarda, şerden başka hayırlar da var. Hem bütün şer herkese gelmez. Buna remzen, bazıyeti ifade eden مِن۟ ve شَرِّ girmişler. Hâsid, hased ettiği zaman bütün şerdir, bazıyete lüzum yoktur. Ve اَلنَّفَّاثَاتِ فِى ال۟عُقَدِ remziyle, kendi menfaatleri için küre-i arza ateş atan üfleyicilerin ve sihirbaz o diplomatların tahribata ait bütün işleri ayn-ı şerdir, diye daha شَرِّ kelimesine lüzum kalmadı.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | '''حاشیهیی بر یک نکته اعجازی این سوره''' |
| '''Bu Sureye Ait Bir Nükte-i İ’caziyenin Hâşiyesidir''' | |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | هم چنان که این سوره با چهار جمله از پنج جمله خود با معنای اشاری چهار انقلاب و توفان بزرگ شرارت انگیز عصر ما را در نظر دارد، با چهار مرتبه تکرار مِن۟ شَرِّ (تشدید حساب نمیشود) در واقع با چهار معنای اشاری و در مقام جفر، به وحشتناکترین فتنه عالم اسلام یعنی حمله چنگیز و هلاکو و عصر فروپاشی دولت عباسی نظر دارد و بر آن تأکید میکند. |
| Nasıl bu sure, beş cümlesinden dört cümlesi ile bu asrımızın dört büyük şerli inkılablarına ve fırtınalarına mana-yı işarî ile bakar; aynen öyle de dört defa tekraren مِن۟ شَرِّ –şedde sayılmaz– kelimesiyle âlem-i İslâm’ca en dehşetli olan Cengiz ve Hülâgu fitnesinin ve Abbasî Devleti’nin inkıraz zamanının asrına, dört defa mana-yı işarî ile ve makam-ı cifrî ile bakar ve parmak basar.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | آری، شَرِّ بدون تشدید معادل 500 است و مِن۟ 90؛ بسیاری از آیات ناظر بر آینده در واقع هم به دورههای گذشته و هم زمانه فعلی ما نظر دارند. امام علی و غوث اعظم (قَدَّسَ الله سِرَّه) نیز که از آینده خبر دادهاند؛ به همین ترتیب با توجه به دورههای گذشـته و زمـانه و دوره فعلی ما خبـر دادهانـد. |
| Evet –şeddesiz– شَرِّ beş yüz (500) eder; مِن۟ doksandır (90). İstikbale bakan çok âyetler hem bu asrımıza hem o asırlara işaret etmeleri cihetinde, istikbalden haber veren İmam-ı Ali (ra) ve Gavs-ı A’zam (ks) dahi aynen hem bu asrımıza hem o asra bakıp haber vermişler.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | غاسـق در غَاسِقٍ اِذَا وَقَبَ معادل 1161 و اِذَا وَقَبَ 810 است؛ لذا این آیه به شرارتهای مهم مادی و معنوی آن روزگاران اشاره دارد نه زمانه فعلی. جمع این دو رقم 1971 میلادی میشود و خبر از شرّی وحشتناک در آن تاریخ میدهد. اگر سی سال بعد محصول بذرهای فعلی اصلاح نشود، بیشک باید منتظر سیلیهای دهشت انگیزی بود. |
| غَاسِقٍ اِذَا وَقَبَ kelimeleri bu zamana değil belki غَاسِقٍ bin yüz altmış bir (1161) ve اِذَا وَقَبَ sekiz yüz on (810) ederek, o zamanlarda ehemmiyetli maddî manevî şerlere işaret eder. Eğer beraber olsa miladî bin dokuz yüz yetmiş bir (1971) olur. O tarihte dehşetli bir şerden haber verir. Yirmi sene sonra, şimdiki tohumların mahsulü ıslah olmazsa elbette tokatları dehşetli olacak. | |
| </div>
| |
|
| |
|
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | '''لاحقهیی بر حاشیه مسأله یازدهم''' |
| '''On Birinci Mesele’nin Hâşiyesinin Bir Lâhikasıdır''' | |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| |
| بِس۟مِ اللّٰهِ الرَّح۟مٰنِ الرَّحٖيمِ | | بِس۟مِ اللّٰهِ الرَّح۟مٰنِ الرَّحٖيمِ |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | حساب (ابجدی) عبارات پایانی آیت الکرسی به ترتیب زیر است: |
| Âyetü’l-Kürsî’nin tetimmesi olan
| | |
| 1928 veya 1929 1350
| | لَٓا اِك۟رَاهَ فِى {الدّٖينِ قَد۟ تَبَيَّنَ الرُّش۟دُ} مِنَ ال۟غَىِّ (<ref>اجبار و اکراهی در (قبول) دین نیست. چرا که هدایت و کمال از گمراهی و ضلال مشخص شده است. (بقره: 256)</ref>) 1350. |
| لَٓا اِك۟رَاهَ فِى {الدّٖينِ قَد۟ تَبَيَّنَ الرُّش۟دُ} مِنَ ال۟غَىِّ {فَمَن۟ يَك۟فُر۟ بِالطَّاغُوتِ} | | |
| 1347 946 (Risale-i Nur ismine muvafık)
| | {فَمَن۟ يَك۟فُر۟ بِالطَّاغُوتِ}(<ref>بنابراین کسی که از طاغوت (شیطان و بتها و معبودهای پوشالی و هر موجودی که بر عقل بشورد و آن را از حق منصرف کند) نافرمانی کند. (بقره:256)</ref>) –1929 یا 1928. |
| {وَيُؤ۟مِن۟ بِاللّٰهِ فَقَدِ اس۟تَم۟سَكَ} {بِال۟عُر۟وَةِ ال۟وُث۟قٰى} لَا ان۟فِصَامَ لَهَا وَاللّٰهُ | | |
| 1372 eğer beraber olsa 1012;
| | وَيُؤ۟مِن۟ بِاللّٰهِ فَقَدِ اس۟تَم۟سَكَ (<ref>و</ref>) – 946، مطابق نام رساله نور. |
| -şeddesiz- eğer beraber olmazsa 945 -bir şedde sayılmaz-
| | |
| سَمٖيعٌ عَلٖيمٌ {اَللّٰهُ}{وَلِىُّ الَّذٖينَ اٰمَنُوا} يُخ۟رِجُهُم۟ مِنَ {الظُّلُمَاتِ}
| | بِال۟عُر۟وَةِ ال۟وُث۟قٰى(<ref>و به خدا ایمان بیاورد، به محکمترین دستاویز در آویخته است. (بقره:256)</ref>) 1347. |
| 1417
| | |
| اِلَى النُّورِ وَالَّذٖينَ كَفَـرُٓوا اَو۟لِيَٓاؤُهُمُ {الطَّاغُوتُ}
| | {وَيُؤ۟مِن۟ بِاللّٰهِ فَقَدِ اس۟تَم۟سَكَ} {بِال۟عُر۟وَةِ ال۟وُث۟قٰى} لَا ان۟فِصَامَ لَهَا وَاللّٰ (<ref>اصلاً گسستن ندارد و خداوند شنوا و دانا است. ( و سخنان پنهان و آشکار مردمان را میشنود و از کردار کوچک و بزرگ همگان آگاهی دارد). خداوند متولّی و عهدهدار (امور) کسانی است که ایمان آوردهاند. (بقره:256)</ref>) – اگر باهم خوانده شود 1012، درغیر این صورت 945 (یکی از تشدیدها محاسبه نمیشود). |
| 1338 -şedde sayılmaz-
| | |
| {يُخ۟رِجُونَهُم۟ مِنَ النُّورِ اِلَى} الظُّلُمَاتِ | | يُخ۟رِجُهُم۟ مِنَ (الظُّلُمَاتِ) اِلَى النُّورِ(<ref>ایشان را از تاریکیهای (زمخت گمراهی شکِ و حیرت) بیرون میآورد و بهسوی نور (حق و اطمینان) رهنمون میشود. (بقره:257)</ref>) 1372 (بدون تشدید). |
| 1295 -şedde sayılır-
| | |
| {اُولٰٓئِكَ اَص۟حَابُ النَّارِ هُم۟ فٖيهَا خَالِدُونَ}
| | وَالَّذٖينَ كَفَـرُٓوا اَو۟لِيَٓاؤُهُمُ {الطَّاغُوتُ} اِلَى النُّورِ (<ref>و (امّا) کسانی که کفر ورزیده اند، طاغوت (شیاطین و داعیان شرّ و ضلال) متولّی و سرپرست ایشانند. (بقره:257)</ref>) 1417. |
| de Risaletü’n-Nur’un hem iki kere ismine hem suret-i mücahedesine hem tahakkukuna ve telif ve tekemmül zamanına tam tamına tevafukuyla beraber ehl-i küfrün bin iki yüz doksan üç (1293) harbiyle âlem-i İslâm’ın nurunu söndürmeye çalışması tarihine ve Birinci Harb-i Umumî’den istifade ile bin üç yüz otuz sekizde (1338) bilfiil nurdan zulümata atmak için yapılan dehşetli muahedeler tarihine tam tamına tevafuku ve içinde mükerreren nur ve zulümat karşılaştırılması ve bu mücahede-i maneviyede Kur’an’ın nurundan gelen bir nur, ehl-i imana bir nokta-i istinad olacağını mana-yı işarî ile haber veriyor, diye kalbime ihtar edildi. Ben de mecbur oldum, yazdım. Sonra baktım ki manasının münasebeti bu asrımıza o kadar kuvvetlidir ki hiç tevafuk emaresi olmasa da yine bu âyetler her asra baktığı gibi mana-yı işarî ile bizimle de konuşuyor, kanaatim geldi. Evet,
| | |
| </div>
| | {يُخ۟رِجُونَهُم۟ مِنَ النُّورِ اِلَى} الظُّلُمَاتِ (<ref>آنان را از نور(ایمان و فطرت پاک) بیرون آورده بهسوی تاریکیهای (زمخت کفر و فساد) میکشانند. (بقره:257)</ref>) 1338 (تشدید محاسبه نمیشود). |
| | |
| | اُولٰٓئِكَ اَص۟حَابُ النَّارِ هُم۟ فٖيهَا خَالِدُونَ (<ref>آنان دوزخیانند و در آنجا جاودانه میمانند. (بقره:257)</ref>) 1295 (با محاسبه تشدید). |
| | |
| | بر قلبم الهام شد که درآیات فوق علاوه بر این که نام رساله نور دوبار ذکر میشود، به صورت مجاهده و تحقّق و تألیف و زمان تکامل آن تطابق کاملی وجود دارد. جز آن، بر کوشش کافران اشاره میشود که با جنگ 1293 میخواستند نور عالم اسلام را خاموش کنند؛ هم چنین با زمان معاهدات وحشتناکی که به واسطه جنگ اول (1338) تنظیم شد و عملاً درصدد انتقال از نور به ظلمات بودند کاملاً مطابق است؛ آیات مزبور همین طور با ذکرمواجهه مکرر نور و ظلمات، دراین مجاهدت معنوی با معنای اشاری، از نوری یاد میکند که برخاسته از نور قرآن است و نقطه اتکای اهل ایمان خواهد شد. |
| | |
| | من هم مجبور شدم بنویسم، سپس دیدم مناسبت معنای آیات مذکور با اوضاع زمانه ما آن قدر زیاد است که حتی اگر هیچ نشانه تناسبی وجود نداشته باشد، چون مربوط به همه زمانهاست قطعاً با زبان اشاری با ما نیز گفتگو میکند. |
| | |
| | آری، اولاً جمله لَٓا اِك۟رَاهَ فِى الدّٖينِ قَد۟ تَبَيَّنَ الرُّش۟دُ (<ref> اجبار و اکراهی در (قبول) دین نیست. چرا که هدایت و کمال از گمراهی و ضلال مشخص شده است. (بقره: 256).</ref>) براساس حساب ابجد و جفر بر تاریخ 1350 انگشت مینهد و با معنای اشاری میگوید: هر چند در آن تاریخ در پی جدایی دین از دنیا، آزادی وجدان – که با اکراه و اجبار در دین و مجاهدهی دینی و جهاد با سلاح برای دین مخالف است – بهعنوان قانون اساسی حکومتها، و بهعنوان یک اصل سیاسی مورد قبول واقع شده و حکومت به جمهوری لائیک تبدیل خواهد شد. امّا بهجای آن یک جهاد دینی معنوی با شمشیر ایمان تحقیقی صورت خواهد گرفت. آری، عبارت فوق با نشان دادن لمعهیی از اعجاز، خبر میدهد که نوری برخاسته از قرآن رشد و ارشاد و حق و حقیقت دین را با براهین محکم در مقابل دیدگان ظاهر میکند و آن را شرح و توضیح میدهد. |
| | |
| | آیات فوق تا کلمه «خالدون» نشانه پنهانیست که با مواجهه مکرر نور و ظلمات، و ایمان و تاریکیها - که منبع و اصل همه موازنههای رساله نور است - به مبارزه و جهاد معنوی در تاریخ مذکور و قهرمان بزرگ آن یعنی «رساله نور» اشاره دارد؛ رسالهیی که صدها طلسم دینی را میگشاید و شمشیر الماس آن نیازی به شمشیرهای مادی دیگر باقی نمیگذارد. |
| | |
| | آری، بینهایت سپاس که بیست سال است رساله نور بالفعل نمایانگر این اخبار غیبی و لمعه اعجازی بوده است، و به دلیل همین سرّ اعظم است که شاگردان رساله نور در سیاست دنیا و جریاناتش و مجادلات مادی آن دخالتی ندارند و برایش اهمیتی قائل نیستند و مرتبه خود را تا آن حد تنزل نمیدهند. نیز شاگردان حقیقی رساله نور به بدترین دشمن خود و در مقابل تجاوزات تحقیرآمیزش میگویند: |
| | |
| | «ای بیچاره! ما سعی میکنیم تو را از نابودی همیشگی برهانیم و از پایینترین و دردناکترین درجه حیوانیت فانی به سعادت باقی انسانیت انتقال دهیم،اما تو برای نابودی و از بین بردن ما تلاش میکنی، لذات تو در این دنیا بسیار ناچیز، کوتاه و مجازاتت در آخرت بسیار زیاد و طولانیست. مرگ ما آزاد شدن است، برو! ما خود را با تو مشغول نمیکنیم، هر چه میخواهی بکن!» |
| | |
| | شاگردان رساله نور از دشمن ظالم عصبانی نیستند، برای او دل میسوزانند و به او محبت میکنند و با امید نجات او برای اصلاحش تلاش میکنند. |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | '''ثانیاً،''' |
| '''Evvela:''' Başta لَٓا اِك۟رَاهَ فِى الدّٖينِ قَد۟ تَبَيَّنَ الرُّش۟دُ cümlesi, makam-ı cifrî ve ebcedî ile bin üç yüz elli (1350) tarihine parmak basar ve mana-yı işarî ile der: Gerçi o tarihte, dini dünyadan tefrik ile dinde ikraha ve icbara ve mücahede-i diniyeye ve din için silahla cihada muarız olan hürriyet-i vicdan, hükûmetlerde bir kanun-u esasî, bir düstur-u siyasî oluyor ve hükûmet laik cumhuriyete döner. Fakat ona mukabil manevî bir cihad-ı dinî, iman-ı tahkikî kılıncıyla olacak. Çünkü dindeki rüşd ü irşad ve hak ve hakikati gözlere gösterecek derecede kuvvetli bürhanları izhar edip tebyin ve tebeyyün eden bir nur Kur’an’dan çıkacak, diye haber verip bir lem’a-i i’caz gösterir. | |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | با دقت به دو عبارت قدسی: |
| Hem tâ خَالِدُونَ kelimesine kadar Risale-i Nur’daki bütün muvazenelerin aslı, menbaı olarak aynen o muvazeneler gibi mükerreren nur ve zulümat ve iman ve karanlıkları karşılaştırmasıyla gizli bir emaredir ki o tarihte bulunan cihad-ı manevî mübarezesinde büyük bir kahraman; Nur namında Risale-i Nur’dur ki dinde bulunan yüzer tılsımları keşfeden onun manevî elmas kılıncı, maddî kılınçlara ihtiyaç bırakmıyor.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> | | وَيُؤ۟مِن۟ بِاللّٰهِ فَقَدِ اس۟تَم۟سَكَ(<ref>و</ref>) بِال۟عُر۟وَةِ ال۟وُث۟قٰى(<ref>و به خدا ایمان بیاورد، به محکمترین دستاویز در آویخته است. (بقره: 256).</ref>) |
| Evet, hadsiz şükürler olsun ki yirmi senedir Risale-i Nur bu ihbar-ı gaybı ve lem’a-i i’cazı bilfiil göstermiştir. Ve bu sırr-ı azîm içindir ki Risale-i Nur şakirdleri dünya siyasetine ve cereyanlarına ve maddî mücadelelerine karışmıyorlar ve ehemmiyet vermiyorlar ve tenezzül etmiyorlar ve hakiki şakirdleri en dehşetli bir hasmına ve hakaretli tecavüzüne karşı ona der:
| |
| </div> | |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | میبینیم که با مناسبت معنوی قوی و براساس حساب ابجد و جفر، اولی بر نام رساله نور و دومی بر تحقق و تکامل و فتوحات درخشان آن به طور کامل مطابقت دارد؛ و با معنایی رمزی خبر میدهد که رساله نور در زمانه فعلی و در حال حاضر یک ﭿﰑﰒﭾ است، یعنی ریسمان و حبل الهی بسیارمحکم است و کسی که دست در آن آویزد و بدان متوسل شود نجات مییابد. |
| “Ey bedbaht! Ben seni idam-ı ebedîden kurtarmaya ve fâni hayvaniyetin en süflî ve elîm derecesinden bir bâki insaniyet saadetine çıkarmaya çalışıyorum. Sen benim ölümüme ve idamıma çalışıyorsun. Senin bu dünyada lezzetin pek az, pek kısa ve âhirette ceza ve belaların pek çok ve pek uzundur. Ve benim ölümüm bir terhistir. Haydi def’ol; senin ile uğraşmam, ne yaparsan yap!” der. O zalim düşmanına hiddet değil belki acıyor, şefkat ediyor, keşke kurtulsa idi diyerek ıslahına çalışır.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> | | ثالثاً، عبارت اَللّٰهُ وَلِىُّ الَّذٖينَ اٰمَنُوا(<ref>خداوند متولّی و عهدهدار (امور) کسانی است که ایمان آوردهاند. (بقره: 257).</ref>) به لحاظ معنا و براساس حساب جفر اشارهیی رمزی به رساله نور دارد، به این شکل... |
| '''Sâniyen:'''
| |
| </div> | |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> | | (در این مقام پرده فرو آمد و به ادامه نگارش اجازه داده نشد، پس به زمان دیگری موکول میشود.)(<ref>دلیل این که اجازه داده نشد قسم باقی این نکته در این لحظه نوشته شود، ارتباطی است که تا حدودی با دنیا و سیاست داشت، ما از نگاه به این عرصه منع شدهایم. آری، «اِنَّ الانسَانَ لَیَطغی» ناظر به این طاغوت است و به آن توجه میدهد.</ref>) |
| { وَيُؤ۟مِن۟ بِاللّٰهِ فَقَدِ اس۟تَم۟سَكَ }{ بِال۟عُر۟وَةِ ال۟وُث۟قٰى }
| |
| </div> | |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | اِنَّ ال۟اِن۟سَانَ لَيَط۟غٰى |
| Bu iki kudsî cümleler, kuvvetli münasebet-i maneviye ile beraber makam-ı cifrî ve ebcedî hesabıyla birincisi Risaletü’n-Nur’un ismine, ikincisi onun tahakkukuna ve tekemmülüne ve parlak fütuhatına manen ve cifren tam tamına tetabukları bir emaredir ki Risaletü’n-Nur bu asırda, bu tarihte bir “urvetü’l-vüska”dır. Yani çok muhkem, kopmaz bir zincir ve bir “hablullah”tır. Ona elini atan yapışan necat bulur, diye mana-yı remziyle haber verir.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | '''سعید نورسی''' |
| '''Sâlisen:''' اَللّٰهُ وَلِىُّ الَّذٖينَ اٰمَنُوا cümlesi hem mana hem cifir ile Risaletü’n-Nur’a bir remzi var. Şöyle ki: … | |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| |
| '''Hâşiye:''' Bu nüktenin bâki kısmı şimdilik yazdırılmadığının sebebi, bir derece dünyaya, siyasete temasıdır. Biz de bakmaktan memnûuz. Evet اِنَّ ال۟اِن۟سَانَ لَيَط۟غٰى bu tağuta bakar ve baktırır.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | '''بخشی از نامه خسرو، قهرمان رساله نور که درباره مسأله یازدهم «ثمره» نوشته است:''' |
| '''Said Nursî''' | |
| </div>
| |
|
| |
|
| | بِاسمِهِ سُبحَانَهُ؛ وَ اِن مِن شَیَ ءٍ اِلاً یُسَبِّحُ بِحَمدِهِ |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | اَلسَّلاَمُ عَلَیکُم وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ |
| '''Risale-i Nur kahramanı Hüsrev’in “Meyve’nin On Birinci Mesele’si” münasebetiyle yazdığı mektubun bir parçasıdır.'''
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | '''استاد و سرور بسیار ارزشمند، محبوب و عزیزمان!''' |
| بِاس۟مِهٖ سُب۟حَانَهُ وَ اِن۟ مِن۟ شَى۟ءٍ اِلَّا يُسَبِّحُ بِحَم۟دِهٖ
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | «ثمره» که با نُه مسألهاش حاوی مطالب مفیدی برای مملکت و ملت است، در زمانهیی شگفت، و در میان عاصیان سرمست و دشمنانی خطرناک، به شکلی حیرت افزا به نجات شاگردانش اکتفا نکرده، بلکه با مسألههای دهم و یازدهمش مخصوصاً طلبههای رساله نور را در طی طریق حق تشویق میکند و از احوال قبر – مکانی که حقیقتاً عازمش هستند و یادش لرزه بر اندام هرکس میاندازد و به ویژه برای اهل غفلت منزلی بسیار ترسناک و دردآور و عذاب دهنده در زیر خاک است - آگاه مینماید و موجب میشود فرشتگانی را که قرار است ببینند و با آنها گفتگو کنند دوست بدارند؛ و با آن مکان بیشتر مأنوس شوند. نیز وحشت فوقالعاده درباره قبر را که نخستین منزل ترسناک انسان پس از مردن است تعدیل میکند و باعث میشود انسان نفس راحتی بکشد. به ویژه این رساله برای کسانی مانند من که آن عالم نورانی را ندیدهاند در حکم چراغ درخشانیست که شعاعهای آن فاصلههای هزاران ساله را روشن میکند. این رساله چون بوستانی نمونه و پُر گل است که همواره باید آن را بوئید. |
| اَلسَّلَامُ عَلَي۟كُم۟ وَ رَح۟مَةُ اللّٰهِ وَ بَرَكَاتُهُ
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | آری، ما به استاد محبوبمان عرض میکنیم همچون طلبهیی که هر روز در برابر استاد درس پس میدهد، فیوضاتی را که از رساله نور کسب میکنیم همواره خدمت استاد عزیزمان عرضه میداریم، لیکن استاد محبوب ما فعلاً بیانات خویش را بهحال تعطیل در آوردهاند. |
| '''Çok mübarek, çok kıymettar, çok sevgili üstadımız efendimiz!'''
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | استاد عزیزم! |
| Millet ve memleket için çok büyük güzellikleri ihtiva eden “Meyve” dokuz meselesiyle dehşetli bir zamanda, müthiş âsiler içinde, en büyük düşmanlar arasında, hayret-feza bir surette şakirdlerine necat vermeye vesile olmakla kalmamış, Onuncu ve On Birinci Meseleleri ile hususuyla Nur’un şakirdlerini hakikat yollarında alkışlamış. Ve gidecekleri hakiki mekânları olan kabirdeki ahvallerinden ve herkesi titreten ve bilhassa ehl-i gaflet için çok korkunç, çok elemli, çok acıklı bir menzil olan toprak altında göreceği ve konuşacağı melâikelerle konuşmayı ve refakati sevdirerek bu mekâna daha çok ünsiyet izhar etmekle bu korkulu ilk menzil hakkındaki fevka’l-had korkularımızı ta’dil etmiş, nefes aldırmış. Hususuyla o âlemin nurani hayatını benim gibi göremeyenlerin ellerinde şuâatı, yüz binlerle senelik mesafelere uzanan bir elektrik lambası hükmüne geçmiş. Hem de daima koklanılacak numunelik bir çiçek bahçesi olmuştur.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | حقیقت رساله نور و زیباییهای مجموعه «ثمره» و فیضی که از گلهایش نصیب ما میشود مرا واداشته است، که به عنوان فردی از افراد جامعه سخن بگویم، و به قلب بسیاری از کسانی که چون من سخن میگویند حیات بخشیده است. حال، گامهایی که در محیط فعلی به سوی رساله نور برداشته میشود و دستانی که به سویش دراز میشوند، با یازدهمین گل رساله ثمره، متانت بیشتری کسب کرده، بروز یافته و به فعالیت میپردازند. |
| Evet, biz sevgili üstadımıza arz ediyoruz ki her gün dersini hocasına okuyan bir talebe gibi Nur’dan aldığımız feyizlerimizi, her vakit için sevgili üstadımıza arz edelim. Fakat sevgili üstadımız şimdilik konuşmalarını tatil buyurdular.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | طلبه بسیار حقیرتان |
| Ey aziz üstadım! Risale-i Nur’un hakikati ve Meyve’nin güzelliği ve çiçeğinin feyzi, beni minnettarane bir parça memleketim namına konuşturmuş ve benim gibi konuşan çok kalplere hayat vermiş. Şimdi muhitimizde Risale-i Nur’a karşı atılan adımlar ve uzatılan eller, Meyve’nin On Birinci çiçeği ile daha çok metanet kesbetmiş, inkişaf etmiş, faaliyete başlamıştır.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | '''خسرو''' |
| Çok hakir talebeniz
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | '''مطلب زیر مکتوبیست که به مناسبت تبریک ماه رمضان، به نام همه طلبههای رساله نور در اسپارتا نوشته و در سیزده بند تنظیم شده است.''' |
| '''Hüsrev''' | |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | بِاسمِهِ سُبحَانَهُ، و اِن مِن شَی ءٍ اِلاَّ یُسِّبحُ بِحَمدِهِ |
| '''Isparta’daki umum Risale-i Nur talebeleri namına ramazan tebriği münasebetiyle yazılmış ve on üç fıkra ile ta’dil edilmiş bir mektuptur.'''
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | حضرت استاد و سرور گرامی! |
| بِاس۟مِهٖ سُب۟حَانَهُ وَ اِن۟ مِن۟ شَى۟ءٍ اِلَّا يُسَبِّحُ بِحَم۟دِهٖ
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | ای که برای سلامت جهان اسلام در دنیا و آخرت، به واسطه فیض قرآن و حقیقت رساله نور و همت شاگردان صادق، با چشمان مبارک خویش به جای اشک خون میگریید؛ |
| Ey âlem-i İslâm’ın dünya ve âhirette selâmeti için Kur’an’ın feyziyle ve Risale-i Nur’un hakikatiyle ve sadık şakirdlerin himmetiyle mübarek gözlerinden yaş yerine kan akıtan;
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | و در بحبوحه پردغدغه و توفانی فتنه آخر زمان بیش از حضرت ایوب گرفتار بیماریها و دردهایید |
| Ve ey fitne-i âhir zamanın şu dağdağalı ve fırtınalı zamanında Hazret-i Eyyüb aleyhisselâmdan ziyade hastalıklara, dertlere giriftar olan;
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | و به نور قرآن و براهین رساله نور و تلاش شاگردان، امراض مادی و معنوی عالم اسلام را مانند لقمان حکیم مداوا میکنید |
| Ve Kur’an’ın nuruyla ve Risale-i Nur’un bürhanlarıyla ve şakirdlerin gayretiyle âlem-i İslâm’ın maddî ve manevî hastalıklarını Hekîm-i Lokman gibi tedaviye çalışan;
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | و ای کسی که با کرامات عَلَویه و غوثیه و به موجب سی و سه آیه از آیات قرآن ثابت کردید که اجزای نوری که در دستان مبارک خود دارید حق و حقیقت است؛ |
| Ve ey mübarek ellerinde mevcud olan Nur parçalarının hak ve hakikat olduğunu Kur’an’ın otuz üç âyetiyle ve keramet-i Aleviye ve Gavsiye ile ispat eden;
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | و ای کسی که با حال سالمندی و زار و نحیف و ضعیف و ترحم انگیز خود بیش از هرکس دیگری تا حد فدا کردن جان خویش نگران جهان اسلام هستید و برای کسانی که درصدد آزارتان هستند، با حقیقت قرآن و براهین رساله نور و صداقت و راستی طلبههای نور دعای خیر میکنید و پاسخشان را به نیکی میدهید؛ |
| Ve ey kendisi hasta ve ihtiyar ve zayıf ve gayet acınacak bir halde olduğuna göre herkesten ziyade âlem-i İslâm’a can feda eder derecesinde acıyarak kendine fenalık etmek isteyenlere Kur’an’ın hakikatiyle ve Risale-i Nur’un hüccetleriyle, Nur talebelerinin sadakatleriyle hayırlı dualar ve iyilik etmek ile karşılayan;
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | خود و طلبههایتان به سبب انتشار آیت الکبرا از آثار مهم تان، مصیبت دیدید و زندانی شدید و شما تحت ارشادات قرآن و دروس رساله نور و اشتیاق شاگردان، |
| Ve yazdığı mühim eserlerinden Âyetü’l-Kübra’nın tabıyla kendi zatına ve talebelerine gelen musibette hapishanelere düşen;
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | زندان را به مدرسه یوسفیه تبدیل نمودید و آن را آموزشگاهی کردید |
| Ve o zindanları Kur’an’ın irşadıyla ve Risale-i Nur’un dersiyle ve şakirdlerin iştiyakı ile bir medrese-i Yusufiyeye çeviren ve bir dershane yapan;
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | و موجب شدید همه ناآگاهانی که در بین ما بودند در آن آموزشگاه قرآن را ختم کنند و آزاد شوند؛ |
| Ve içimizde bulunan cahil olanların hepsini Kur’an’ı o dershanede hatmettirerek çıkaran;
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | و در آن مصیبت، با نیروی قدسی قرآن و تسلی رساله نور و تحمل برادران، با این که ضعیف و سالمند بودید همه دردها و مصائب مان را به دوش کشیدید |
| Ve o musibette Kur’an’ın kuvve-i kudsiyesiyle ve Risale-i Nur’un tesellisiyle ve kardeşlerin tahammülleriyle ihtiyar ve zayıf olduğu halde bütün ağırlıklarımızı ve yüklerimizi üzerine alan;
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | و با رسالههای «ثمره» و«دفاعیات» که تحریر نمودید به واسطه اعجاز قرآن معجز بیان و براهین محکم رساله نور و اخلاص شاگردان و به اذن الهی درهای زندان را گشودید و موجب آزادی محبوسان شدید |
| Ve yazdığı Meyve ve Müdafaaname risaleleriyle Kur’an-ı Mu’cizü’l-Beyan’ın i’cazıyla ve Risale-i Nur’un kuvvetli bürhanlarıyla ve şakirdlerin ihlası ile izn-i İlahî ile o zindan kapılarını açtırıp beraet kazandıran;
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | و آن روز را برای ما و برای عالم اسلام عید کردید |
| Ve o günde bize ve âlem-i İslâm’a bayram yaptıran;
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | و حقیقتاً اثبات نمودید که رسالههای نور «نور علی نور» است و حق نوشته و خوانده شدن آزادانهاش را تا قیامت کسب نمودید؛ |
| Ve hakikaten Risale-i Nurları “Nurun alâ nur” olduğunu ispat ederek kıyamete kadar serbest okunup ve yazılmasına hak kazandıran;
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | و اثبات کردید که عالم اسلام با غذای قدسی قرآن عظیم الشأن و طعام اخروی رساله نور و اشتهای شاگردان، همچون نان و آب و هوا به این رسالهها محتاج است؛ و هزاران فرد با خواندن و نوشتن این رسالهها مؤمنانه از دنیا میروند؛ |
| Ve âlem-i İslâm’ın Kur’an-ı Azîmüşşan’ın gıda-i kudsîsiyle ve Nur’un uhrevî taamıyla ve şakirdlerinin iştihasıyla ekmek, su ve hava gibi bu Nurlara pek çok ihtiyacı olduğunu ve bu Nurları okuyup yazanlardan binler kişi imanla kabre girdiğini ispat eden;
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | ای که طلاب خود را هیچ کجا مغلوب و سرشکسته نمیکنید |
| Ve kendisine mensup talebelerini hiçbir yerde mağlup ve mahcup etmeyen;
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | و امروز با دروس قرآن آسمانی و اساس رساله نور و ذکاوت شاگردان و هم چنین با مسألههای دهم و یازدهم و گلهای رساله ثمره، عطش قلوب مان را که در آتش فراقتان میسوزد با مسایل و گلهای مبارک آن چون آب حیات و شراب کوثرفرومی نشانید و به سوی شادی و سرور سوق میدهید؛ |
| Ve elyevm Kur’an’ın semavî dersleriyle ve Risale-i Nur’un esasatıyla ve şakirdlerinin zekâvetleriyle ve Meyve’nin Onuncu ve On Birinci Mesele ve çiçekleriyle firak ateşiyle gece gündüz yanan kalplerimizi âb-ı hayat ve şarab-ı kevser gibi o mübarek “Mesele” ve “Çiçekler” ile kalplerimizin ateşini söndürüp sürur ve feraha sevk eden;
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | ای که مرگ را براساس وعد و وعیدهای قطعی قرآن عظیم الشأن و کشف قطعی رساله نور و مشاهده شاگردان درگذشته و مشاهدات صاحبان کشف القبور، در نظر اهل ایمان نجات از نابودی ابدی خواندید و تذکرهیی برای رهایی از ناامیدی؛ مرگی را که جهانیان بیش از هر چیز دیگر از آن واهمه دارند؛ |
| Ve ey âlemin (Kur’an-ı Azîmüşşan’ın kat’î vaadiyle ve tehdidi ile ve Risale-i Nur’un keşf-i kat’îsiyle ve merhum şakirdlerinin müşahedesiyle ve onlardaki keşfe’l-kubur sahiplerinin görmesiyle) en çok korktuğu ölümü ehl-i iman için idam-ı ebedîden kurtarıp bir terhis tezkeresine çeviren;
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | اثبات کردید که زیباترین سفر برای رفتن به سوی نور است |
| Ve âlem-i Nur’a gitmek için güzel bir yolculuk olduğunu ispat eden;
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | و درعین حال برای کفار و منافقان چیزی جز نابودی همیشگی نیست. |
| Ve kâfir ve münafıklar için idam-ı ebedî olduğunu bildiren;
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | ای که با اخبار قطعی قرآن معجز البیان – تحت تصدیق چهل وجه اعجازیش و هزاران معجزة احمدی (ع) - و با حجّتهای رساله نور برآمده از آن (قرآن) که معاندترین دشمنان را مغلوب میکند، و با نشانهها و تجربهها و اعتقادات فراوان شاگردان رساله نور اثبات نمودید که گور تنگ و سرد و تاریک و ترسناک برای مؤمنان مأوایی در بهشت و دری به بوستان جنت است |
| Kur’an-ı Mu’cizü’l-Beyan’ın, bin mu’cizat-ı Ahmediye aleyhissalâtü vesselâm ve kırk vech-i i’cazının tasdiki altında ihbarat-ı kat’iyesiyle, ondan çıkan Risale-i Nur’un en muannid düşmanlarını mağlup eden hüccetleriyle ve Nur şakirdlerinin çok emarelerin ve tecrübelerin ve kanaatlerinin teslimi ile o korkunç, karanlık, soğuk ve dar kabri, ehl-i iman için cennet çukurundan bir çukur ve cennet bahçesinin bir kapısı olduğunu ispat eden;
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | و برای کفار و زندیقان منافق دالانی از جهنم و پر از مار و عقرب؛ و دو فرشته نکیر و منکر که به آن جا میآیند مونس و رفیقی برای رهروان طریق حق و حقیقتاند؛ |
| Ve kâfir ve münafık zındıklar için cehennem çukurundan yılan ve akreplerle dolu bir çukur olduğunu ispat eden ve oraya gelecek olan Münker Nekir isminde melâikeleri ehl-i hak ve hakikat yolunda gidenler için birer munis arkadaş yapan;
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | ای کسی که طلبههای رساله نور را از صنف طلاب علوم دانسته و با درگذشت مرحوم شهید قهرمان «حافظ علی» کشف نمودید که آنان سؤالات نکیر و منکر را با رساله نور پاسخ میدهند، |
| Ve Risale-i Nur’un şakirdlerini talebe-i ulûm sınıfına dâhil edip Münker Nekir suallerine Risale-i Nur ile cevap verdiklerini merhum kahraman şehit Hâfız Ali’nin vefatıyla keşfeden;
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | و از درگاه رحمت الهی مسألت کردید که زندگان مان نیز پاسخهای لازم را براساس رساله نور دهند. |
| Ve hayatta bulunanlarımızın da yine Risale-i Nur’la cevap vermemizi rahmet-i İlahiyeden dua ve niyaz eden;
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | ای که نشان دادید قرآن برای هر طبقه از طبقات چهل گانه (بشر) دارای معجزه است و کلام ازلیست که ناظر بر کل کائنات است، و این را در رسالههای معجزات قرآنیه و رساله ثمانیهی رساله نور – که تفسیر قرآن است - اثبات کردید؛ و با عنایت به غیرت و حمیت فوقالعاده برادران و شاگردان که چون گردانندگان کارگاه نورند، از آنها خواستید رسالهها نگاشته شوند؛ نگارشی که از زمان حیات رسول الله(ع) تاکنون کسی این چنین قادر به انجام اعجازآمیز آن نبوده است. با این حال به خسرو کاتب قهرمان رساله نور گفتید «بنویس» و قرآنی همانند آن که در لوح محفوظ نوشته شده، نوشته شد؛ و به صورتی بینظیر و زیبا و خارقالعاده که نظیر آن نه دیده شده و نه شنیده شده تعریف و اثبات کردید که قرآن عظیم الشأن حقاً کلام الله است و در مرتبه بالاتری از همه کتابهای آسمانی دیگر قرار دارد و از همه آنها با فضیلتتر است و در یک فاتحه آن هزاران فاتحه و در یک سوره اخلاصش هزاران اخلاص هست و با هر حرفش ده و صد و هزار و هزاران ثواب و حسنه نصیب انسان میشود. |
| Ve Hazret-i Kur’an’ı, Kur’an-ı Azîmüşşan’ın kırk tabakadan her tabakaya göre bir nevi i’caz-ı manevîsini göstermesiyle ve umum kâinata bakan kelâm-ı ezelî olmasıyla ve tefsiri olan Risale-i Nur’un Mu’cizat-ı Kur’aniye ve Rumuzat-ı Semaniye risaleleriyle ve Risale-i Nur Gül Fabrikasının serkâtibi gibi kahraman kardeşlerin ve şakirdlerin fevkalâde gayretleriyle asr-ı saadetten beri böyle hârika bir surette mu’cizeli olarak yazılmasına hiç kimse kādir olmadığı halde Risale-i Nur’un kahraman bir kâtibi olan Hüsrev’e “Yaz!” emir buyurulmasıyla, Levh-i Mahfuz’daki yazılan Kur’an gibi yazılması ve Kur’an-ı Azîmüşşan’ın hak kelâmullah olduğunu ve bütün semavî kitapların en büyüğü ve en efdali ve bir Fatiha içinde binler Fatiha ve bir İhlas içinde binler İhlas ve hurufatının birden on ve yüz ve bin ve binler sevap ve hasene verdiklerini hiç görülmedik ve işitilmedik pek güzel ve hârika bir surette tarif ve ispat eden;
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | با نشان دادن معجزات قرآن معجز بیان که از هزار و سیصد سال تاکنون ادامه داشته و با شکست دادن مخالفان آن و با دلایل آشکار همانطور که چشم نور را تشخیص میدهد و با قلمهای الماس شاگردان رساله نوری که تاکنون همتایش دیده نشده با «بیست و پنجمین کلام» و ضمایمش که عالم را تحت فرمان خود میخواند و متمردترین و معاندترین افراد را وادار به سکوت میکند به چهل وجه اعجاز قرآن را اثبات مینمایید؛ |
| Ve Kur’an-ı Mu’cizü’l-Beyan’ın bin üç yüz seneden beri i’cazını göstermesiyle ve muarızlarını durdurmasıyla ve Nur’un gözlere gösterir derecede zâhir delilleri ile ve Nur şakirdlerinin elmas kalemleriyle bu zamana kadar misli görülmedik Risale-i Nur’un dünyaya ferman okuyan ve en mütemerrid ve muannidleri susturan Yirmi Beşinci Söz ve zeylleri kırk vecihle i’caz-ı Kur’anî olduğunu ispat eden;
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | هم چنین ثابت میکنید که حضرت پیغمبر(ع) رسول برحق است و افضل صد و بیست و چهار هزار پیامبر پیشین، و سید آنان است و هزاران معجزه او را در رسالهیی به نام «معجزات احمدیه (ع)» به شکل نیکویی برمی شمرید و نیز با توجه به این که قرآن عظیم الشأن رسول اکرم (ع) را رحمة للعالمین خوانده و رساله نور از ابتدا تا انتها این مطلب را با براهین اثبات میکند، همواره بیان میدارید که افعال و احوال رسول اکرم باید نمونه همه باشد، زیرا مطمئنترین و کاملترین رهبر و هدایت کننده اوست و این را حتی به نابینایان نیز ابلاغ میکنید؛ از آن جا که هنگام انتشار رساله نور در آناتولی و ممالک دیگر همواره بلایا، دفع و زمان ممانعت از انتشارش مردم با مصایب مواجه میشدهاند و شاگردان رساله نور به رغم مواجهه با مشکلات واقعاً سنگین و با کمال متانت به خدمتشان ادامه داده و با ارتباطاتشان از سنت سنیه پیامبر(ع) پیروی کردهاند، گوشزد کردهاید که این کار تا چه حد سودمند و نافع است؛ میگویید تبعیت از سنت رسول در زمانه فعلی پاداش صد شهید را دارد |
| Ve ey Hazret-i Peygamber aleyhissalâtü vesselâmın hak peygamber olduğuna ve umum yüz yirmi dört bin peygamberlerin efdali ve seyyidi olduğuna dair binler mu’cizelerini “Mu’cizat-ı Ahmediye” (asm) namındaki Risale-i Nur’u ile güzel bir surette ispat eden ve Kur’an-ı Azîmüşşan’ın Resul-i Ekrem aleyhissalâtü vesselâmın rahmeten li’l-âlemîn olduğunu kâinatta ilan etmesiyle ve Nur’un baştan nihayete kadar onun rahmeten li’l-âlemîn olduğunu bürhanlarla ispat etmesiyle ve o resulün ef’al ve ahvali, kâinatta numune-i iktida olacak en sağlam, en güzel rehber olduğunu hattâ körlere de göstermesiyle ve Anadolu ve hususi memleketlerde Nur’un intişarı zamanında belaların ref’i ve susturulmasıyla musibetlerin gelmesi şehadetiyle ve Nur şakirdlerinin gayet ağır müşkülatlar içinde kemal-i metanetle hizmet ve irtibatlarıyla o zatın (asm) sünnet-i seniyesine ittiba etmek, ne kadar kârlı olduğunu ve bir sünnete bu zamanda ittibada yüz şehidin ecrini kazandığını bildiren;
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | و همان طور که صدقه دافع قضا و بلاست رساله نور هم بیست سال است که قضا و بلایی را که ممکن بود آناتولی را گرفتار کند دفع کرده است؛ این را به عین الیقین اثبات کردهاید، ای استاد ارجمند و سرور گرامی ما! |
| Ve sadaka, kaza ve belayı nasıl def’ediyorsa Risale-i Nur’un da Anadolu’ya gelecek kazayı, belayı, yirmi senedir def’ettiğini aynelyakîn ispat eden üstad-ı ekremimiz efendimiz hazretleri!
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | اینک رفع توقیف رساله نور، شما استاد محبوب و بعد ما طلبههای عاجز و گناهکار سپس عالم اسلام را بسیار شاد و خرسند کرد؛ طوری که امروز دومین عید بزرگ مان به شمار میرود. این عید شریف را به استاد عزیزمان تبریک میگوییم و عید سومتان یعنی رمضان مبارک و لیلة القدرتان را گرامی میداریم. از خداوند میخواهیم امثال این اعیاد را فراوان فرماید و از تقصیرات ما قاصران درگذرد. همه دوستان خدمت شما سلام میرسانند و بر دستان مبارکتان بوسه میزنند و از سرور گرامی خود التماس دعا دارند. |
| Şimdi şu Risale-i Nur’un beraeti, başta siz sevgili üstadımızı, sonra biz âciz, kusurlu talebelerinizi, sonra âlem-i İslâm’ı sürura sevk ederek ikinci büyük bir bayram yaptırdığından siz mübarek üstadımızın bu büyük bayram-ı şerifinizi tebrik ile ve yine üçüncü bayram olan ramazan-ı şerifinizi ve Leyle-i Kadrinizi tebrik, emsal-i kesîresiyle müşerref olmaklığımızı niyaz ve biz kusurluların kusurlarımızın affını rica ederek umumen selâm ile mübarek ellerinizden öper ve dualarınızı temenni ederiz, efendimiz hazretleri.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | '''طلبههای نور در اسپارتا و حومه''' |
| '''Isparta ve havalisinde bulunan Nur talebeleri''' | |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | عدم قبول متواضعانه مطالب این نامه که صد بار بیش از حد و حدود من است کفران نعمت و نادیده گرفتن حُسن ظن همه شاگردان عزیز است، در عین حال پذیرش آن نیز ممکن است موجب غرور و منیت و تکبر گردد، لذا تصویری از این مکتوب مفصل را که کاتب رساله نور به نام همه شاگردان نگاشته، بهعلاوة سيزدهبندي را که اضافه کردهام برایتان ارسال میکنم تا هم شکر و سپاسگزاری کرده باشم و هم دچارغرور و کفران نعمت نشده باشم. آن را تحت عنوان «نامهیی از طلبههای رساله نور در اسپارتا و حومه» در پایان مسأله یازدهم رساله ثمره قرار دهید. |
| Haddimden yüz derece ziyade olan bu mektup muhteviyatını tevazu ile reddetmek bir küfran-ı nimet ve umum şakirdlerin hüsn-ü zanlarına karşı bir ihanet olması ve aynen kabul etmek bir gurur, bir enaniyet ve benlik bulunması cihetiyle, umum namına Risale-i Nur kâtibinin yazdığı bu uzun mektubu –on üç fıkraları ilâve edip– hem bir şükr-ü manevî hem gururdan hem küfran-ı nimetten kurtulmak için size bir suretini gönderiyorum ki Meyve’nin On Birinci Mesele’sinin âhirinde “Risale-i Nur’un Isparta ve civarı talebelerinin bir mektubudur” diye ilhak edilsin.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | وقتی مشغول جرح و تعدیل و نگارش این نامه بودم کبوتری دو مرتبه بر پنجره کناری اتاقم نشست. میخواست داخل بیاید، اما سر جیلان (جیلان چالیشکان از شاگردان سعید نورسی.م) را دید و نیامد. چند دقیقه بعد کبوتر دیگری به همین شکل آمد و درآن جا نشست، باز هم کاتب را دید و وارد نشد. گفتم: حتماً مانند پرنده قدوس اول بشارت دهنده است، یا از این که نامههای متعددی مانند این نامه را مینویسیم آمده است تا مبارکی جرح و تعدیلها را تبریک بگوید. |
| Ben bu mektubu, bu tadilat ile yazdığımız halde iki defa bir güvercin yanımızdaki pencereye geldi. İçeriye girecekti, Ceylan’ın başını gördü, girmedi. Birkaç dakika sonra başkası aynen geldi. Yine yazanı gördü, girmedi. Ben dedim: Herhalde evvelki serçe ve kuddüs kuşu gibi müjdecilerdir. Veyahut bu mektup gibi müteaddid mektupları yazdığımızdan, mübarek mektubun ta’dili ile mübarekiyetini tebrik için gelmişler, kanaatimiz geldi.
| |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
| | '''سعید نورسی''' |
| '''Said Nursî''' | |
| </div>
| |
|
| |
|
| <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> | | <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> |