64.902
düzenleme
("زیرا به هیچ وجه احتمال و امکان ندارد وهم و فکری عاری از حقیقت، نیز صفتی بیاصل و اساس، همه چشمهای تیزبین تا این حد کنجکاو و راسخ را به یکباره فریب دهد و موجب خطای آنها گردد. مسافر دانست حتی سوفسطائیان احمقی که وجود عالم را انکار میکنند راضی به داشت..." içeriğiyle yeni sayfa oluşturdu) |
("حقیقت وحی با بروزی بسیار قدرتمند همواره در هر سوی عالم غیب حکمرانی میکند. شهادتی محکمتر از شهادت کائنات و مخلوقات بر وجود و توحید، توأم با حقیقت وحی و الهام از علام الغیوب عطا میگردد. خود را، وجود و وحدت خود را به شهادت مخلوقات خود محصور نمیکند. خود..." içeriğiyle yeni sayfa oluşturdu) |
||
423. satır: | 423. satır: | ||
«لاَ اِلهَ الاَّ اللهُ الوَاجِبُ الوُجُودِ الَّذی دَلَّ علی وُجُوبِ وُجُودِهِ فِی وَحدَتِهِ اِجمَاعُ العُقُولِ المُستَقِیمَة المُنَوَّرَةِ بِاعِتقَادَاتِهَا المُتَوَافقَةِ وَ بِقَنَاعَاتِهَا وَ یَقِیِنیَّاتهَا المُتَطَابقَةِ مَعَ تَخَالُفِ الاستعدَادَاتِ وَ المَذَاهِبِ وَ کَذَا دَلَّ عَلی وُجُوبِ وُجُودِهِ فِی وَحدَتِهِ ِاتّفَاقُ القُلُوبِ السَّلِیمَة النُّورَانِیَّه بِکَشفِیَّاتِهَا المُتَطَابِقَة وَ بِمُشَاهَدَاتِهَا المُتَوَافِقَةِ مَعَ تَبَایُنِ المَسَالِکِ وَ المَشَارِبِ» | «لاَ اِلهَ الاَّ اللهُ الوَاجِبُ الوُجُودِ الَّذی دَلَّ علی وُجُوبِ وُجُودِهِ فِی وَحدَتِهِ اِجمَاعُ العُقُولِ المُستَقِیمَة المُنَوَّرَةِ بِاعِتقَادَاتِهَا المُتَوَافقَةِ وَ بِقَنَاعَاتِهَا وَ یَقِیِنیَّاتهَا المُتَطَابقَةِ مَعَ تَخَالُفِ الاستعدَادَاتِ وَ المَذَاهِبِ وَ کَذَا دَلَّ عَلی وُجُوبِ وُجُودِهِ فِی وَحدَتِهِ ِاتّفَاقُ القُلُوبِ السَّلِیمَة النُّورَانِیَّه بِکَشفِیَّاتِهَا المُتَطَابِقَة وَ بِمُشَاهَدَاتِهَا المُتَوَافِقَةِ مَعَ تَبَایُنِ المَسَالِکِ وَ المَشَارِبِ» | ||
سپس مسافری که از نزدیک به عالم غیب مینگریست و مشغول سیاحت در عقل و قلب بود، برای این که بداند سخن عالم غیب چیست با کنجکاوی شروع به گشودن دریچه آن کرد. به این میاندیشید: ذاتی که در عالم جسمانی شهادت با این تعداد از مخلوقات زیبا و هنرمندانهاش میخواهد خود را بشناساند، و با این همه نعمتهای دلنشین و دلپذیرش میخواهد او را دوست بدارند، و با این همه آثار بیشمار ماهرانه و اعجاز آمیز میخواهد کمالات پنهان خود را آشکار کند، ذاتی که این مطالب را بیش از قول و کلام با عمل و کاملاً ظاهر میخواهد و به زبان حال بیان میدارد، قطعاً و بیتردید در پس پرده غیب قرار دارد. البته و به هر حال، او که عملاً و حالاً سخن میگوید، قولاً و کلاماً نیز مطالب را بیان میدارد و خود را میشناساند و موجب میشود او را دوست بدارند. پس مسافر گفت باید از تجلیات غیبی او را بشناسیم، این بود که قلبش وارد شد و با دیده عقل مشاهده کرد: | |||
حقیقت وحی با بروزی بسیار قدرتمند همواره در هر سوی عالم غیب حکمرانی میکند. شهادتی محکمتر از شهادت کائنات و مخلوقات بر وجود و توحید، توأم با حقیقت وحی و الهام از علام الغیوب عطا میگردد. خود را، وجود و وحدت خود را به شهادت مخلوقات خود محصور نمیکند. خود با زبانی شایسته کلام ازلی سخن میگوید. کلام او نیز که در هر جا با علم و قدرت خویش حاضر و ناظر است، لایتناهیست و همان طور که معنای کلامش او را میشناساند، تکلُّمش نیز او را با صفاتش معرفی میکند. | |||
<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> | <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> |
düzenleme