65.648
düzenleme
("قطع نظر از این امر محال، اسباب مادی به واسطه مباشرت و تماس تأثیر خود را میگذارند؛ در حالی که تماس اسباب طبیعی با ظاهر موجودات ذی حیات صورت میگیرد، اما به روشنی مشاهده میکنیم باطن ذی حیاتان که برای اسباب مادی قابل دسترسی و تماس نیست، بسیار منظمتر،..." içeriğiyle yeni sayfa oluşturdu) |
("'''«تَشَکَّلَ بِنَفسِهِ»؛''' یعنی به خودی خود شکل میگیرد." içeriğiyle yeni sayfa oluşturdu) |
||
83. satır: | 83. satır: | ||
ای منکر معاند! منیّت چنان موجب حماقت تو شده است که سفارش میکنی صد امر محال را به یکباره بپذیرند. تو موجود هستی نه مادهیی بسیط و بیروح و بیتغییر. مدام در حال تجدد و نو شدنی؛ همچون ماشینی منظم و دقیق یا مانند کاخی فوقالعاده که همواره در تحول است. ذرات همیشه در وجود تو در حال کارند. وجود تو مخصوصاً در مناسبات مربوط به رزق و به ویژه در ارتباط با بقای نوعی با کائنات مرتبط است و داد و ستد دارد. ذرات فعال در وجود تو برای جلوگیری از تخریب این مناسبت و برای ممانعت از نابودی این ارتباط دقت میکنند و با احتیاط کامل گام برمی دارند. گویی نظر بر تمام کائنات دارند و مناسبات تو را در سراسر کائنات مشاهده کرده و خود را با آن تنظیم و هماهنگ میکنند. تو با حواس ظاهری و باطنی خویش و نسبت به وضعیت فوقالعاده ذرات وجودیات استفاده میکنی. | ای منکر معاند! منیّت چنان موجب حماقت تو شده است که سفارش میکنی صد امر محال را به یکباره بپذیرند. تو موجود هستی نه مادهیی بسیط و بیروح و بیتغییر. مدام در حال تجدد و نو شدنی؛ همچون ماشینی منظم و دقیق یا مانند کاخی فوقالعاده که همواره در تحول است. ذرات همیشه در وجود تو در حال کارند. وجود تو مخصوصاً در مناسبات مربوط به رزق و به ویژه در ارتباط با بقای نوعی با کائنات مرتبط است و داد و ستد دارد. ذرات فعال در وجود تو برای جلوگیری از تخریب این مناسبت و برای ممانعت از نابودی این ارتباط دقت میکنند و با احتیاط کامل گام برمی دارند. گویی نظر بر تمام کائنات دارند و مناسبات تو را در سراسر کائنات مشاهده کرده و خود را با آن تنظیم و هماهنگ میکنند. تو با حواس ظاهری و باطنی خویش و نسبت به وضعیت فوقالعاده ذرات وجودیات استفاده میکنی. | ||
تو اگر ذرات موجود در وجودت را مأموران کوچکی ندانی که براساس قانون قدیر ازلی حرکت میکنند و اگر قبول نداشته باشی که لشکر یا نوک قلم تقدیر او (هر ذره نوک یک قلم) یا نقطههای قلم قدرت اویند (هر ذره یک نقطه)، در آن صورت هر ذرّهی فعّال مثلاً در چشم تو باید چنان چشمی داشته باشد که اولاً بتواند هر سوی پیکر جسمانیات را ببیند، در ثانی سراسر کائنات را که با آن در ارتباط هستی زیر نظر داشته باشد و گذشته و آینده و نسل و اصل و سرچشمه عناصر وجودی و منبع و معدن رزق و روزیات را بداند و بشناسد و به اندازه صد نابغه عقل و خرد داشته باشد. قائل شدن علم و شعوری صد برابر بیشتر از آن چه افلاطون داشت برای ذرات وجودی همچون تویی که بهرهیی ولو اندک از عقل ندارد، دیوانگی و کاری عبث است. | |||
'''محال دوم''' | |||
''' | |||
وجود تو به کاخی با عظمت میماند با هزار گنبد؛ سنگها در هر گنبد، بیستون، سر بر شانه هم نهاده، معلقاند. وجود تو البته از این کاخ هزاران بار عجیبتر است، زیرا سرای وجود تو دائماً در کمال دقت و نظم نو میشود. قطع نظر از روح که امر بسیار فوقالعادهییست و قلب و لطایف معنوی، هر یک از اعضای بدنت در حکم خانهیی با گنبدی زیباست. ذرات مانند سنگهای به کار رفته در گنبد، در کمال هماهنگی و تناسب در کنار هم، بنایی فوقالعاده، هنری شگفت انگیز و معجزات قدرتمندانهیی چون چشم و زبان را به نمایش میگذارند. | |||
درصورتی که هریک از این ذرات، مأمور فرمانبر گرداننده این عالم نباشند، هر ذره میبایست حاکم مطلق و در عین حال محکوم مطلق همه ذرات بدن باشد؛ باید شبیه تک تک آنها بوده و در عین حال از نظر حاکمیت باید با آنها تضاد داشته باشد؛ هم چنین میبایست مصدر و منبع اکثر صفاتی باشد که مختص واجب الوجود است، نیز کاملاً مقید و در عین حال کاملاً مطلق باشد؛ نسبت دادن مصنوع واحد و منظمی که براساس سرّ وحدت تنها میتواند اثر یک واحد احد باشد، به ذرات بیشمار، مطلبیست که اگر کسی اندک بهرهیی از شعور برده باشد درک خواهد کرد محالی آشکار و روشن میباشد. | |||
<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> | <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> |
düzenleme