İçeriğe atla

On Birinci Şuâ/fa: Revizyonlar arasındaki fark

düzenleme özeti yok
("آیا عقل می‏پذیرد که خداوند مقاصد الهی خود را در کائنات با فرمانی اعلام نکند؟ و برای پاسخ حقیقی به سه سؤال عام دهشت انگیز که «مخلوقات از کجا می‏آیند؟» و «به کجا می‏روند؟» و «چرا قافله قافله از پی هم می‏آیند و پس از مدتی درنگ، می‏روند؟» کتابی چون قرآن را..." içeriğiyle yeni sayfa oluşturdu)
Değişiklik özeti yok
 
(Aynı kullanıcının aradaki diğer 133 değişikliği gösterilmiyor)
223. satır: 223. satır:
مادام هیچ سلطنتی نیست که به اطاعت کنندگانش پاداش ندهد و نافرمانان را به مجازات نرساند؛ بی‏تردید سلطنتی سرمدی که در مرتبه ربوبیت مطلق است به منتسبان با ایمان آن سلطنت و کسانی که با طاعات، تسلیم فرامینش هستند پاداش می‏دهد و آنان را که سلطنت با عزت مذکور را با کفر و عصیان انکار می‏کنند به مجازات می‏رساند. نام‏های «رب العالمین» و «سلطان الدیان» می‏گویند پاداش و مجازات فوق متناسب با آن رحمت و جمال، و آن عزت و جلال خواهد بود.
مادام هیچ سلطنتی نیست که به اطاعت کنندگانش پاداش ندهد و نافرمانان را به مجازات نرساند؛ بی‏تردید سلطنتی سرمدی که در مرتبه ربوبیت مطلق است به منتسبان با ایمان آن سلطنت و کسانی که با طاعات، تسلیم فرامینش هستند پاداش می‏دهد و آنان را که سلطنت با عزت مذکور را با کفر و عصیان انکار می‏کنند به مجازات می‏رساند. نام‏های «رب العالمین» و «سلطان الدیان» می‏گویند پاداش و مجازات فوق متناسب با آن رحمت و جمال، و آن عزت و جلال خواهد بود.


با چشم خود به روشنی روز و آشکاری خورشید می‏بینیم که رحمتی عام و شفقت و کرمی محیط، روی زمین را فرا گرفته است؛ برای مثال رحمت مذکور در هر بهار همه درختان و نباتات میوه دار را چون حوریان بهشتی می‏پوشاند و مزین می‏کند و انواع میوه‏ها را در دستانشان قرار می‏دهد و آن‏ها نیز خطاب به ما می‏گویند، بفرمایید بگیرید و بخورید؛ یا توسط حشره‏‏یی زهردار، عسل شیرین و شفابخش را به ما می‏خوراند و به واسطه حشره‏‏یی خزنده، حریر نرم را برای ما مهیا کرده و بر ما می‏پوشاند؛ به همین ترتیب در مُشتی هسته و دانه، برای ما هزاران مَن طعام نگاه داشته و به عنوان احتیاط در این انبارهای کوچک ذخیره نموده است؛
با چشم خود به روشنی روز و آشکاری خورشید می‏بینیم که رحمتی عام و شفقت و کرمی محیط، روی زمین را فرا گرفته است؛ برای مثال رحمت مذکور در هر بهار همه درختان و نباتات میوه دار را چون حوریان بهشتی می‏پوشاند و مزین می‏کند و انواع میوه‏ها را در دستانشان قرار می‏دهد و آن‏ها نیز خطاب به ما می‏گویند، بفرمایید بگیرید و بخورید؛ یا توسط حشره‏‏یی زهردار، عسل شیرین و شفابخش را به ما می‏خوراند و به واسطه حشره‏‏یی خزنده، حریر نرم را برای ما مهیا کرده و بر ما می‏پوشاند؛ به همین ترتیب در مُشتی هسته و دانه، برای ما هزاران مَن طعام نگاه داشته و به عنوان احتیاط در این انبارهای کوچک ذخیره نموده است؛


صاحب رحمت و شفقتی که چنین می‏کند بی‏هیچ تردیدی انسان‏های مؤمن دوست داشتنی و منت پذیر و اهل پرستش را نابود نمی‏سازد، بلکه برای این که آنان را مظهر رحمت‏های درخشان‏تری کند از حیات دنیوی رها می‏سازد. این پاسخی‏ست که نام‏های «رحیم و کریم» به سؤال ما می‏دهند و می‏گویند: «الجَنَّةُ حَق»
صاحب رحمت و شفقتی که چنین می‏کند بی‏هیچ تردیدی انسان‏های مؤمن دوست داشتنی و منت پذیر و اهل پرستش را نابود نمی‏سازد، بلکه برای این که آنان را مظهر رحمت‏های درخشان‏تری کند از حیات دنیوی رها می‏سازد. این پاسخی‏ست که نام‏های «رحیم و کریم» به سؤال ما می‏دهند و می‏گویند: «الجَنَّةُ حَق»
549. satır: 549. satır:
</ref>)
</ref>)


حشر و نشر نوع بشر، هم‏چون آفرینش نفسی واحد برای او آسان است. به اعتبار همین معناست که مردم در برابر مصایب و مقاصد بزرگ '''«الله اکبر، الله اکبر»''' را چون ضرب المثلی به کار می‏برند، تا خود را تسلی دهند و آن را نقطه قوت و استناد خویش قرار دهند.
حشر و نشر نوع بشر، هم‏چون آفرینش نفسی واحد برای او آسان است. به اعتبار همین معناست که مردم در برابر مصایب و مقاصد بزرگ '''«الله اکبر، الله اکبر»''' را چون ضرب المثلی به کار می‏برند، تا خود را تسلی دهند و آن را نقطه قوت و استناد خویش قرار دهند.


آری، همان طور که در کلام نهم گفتیم این کلمه همراه با دو همتایش مغز و خلاصه نماز را که فشرده همه عبادات است تشکیل می‏دهد؛ بنابراین این سه حقیقت بزرگ یعنی '''الله اکبر، الحمدلله و سبحان الله''' که در نماز و تسبیحات تکرار می‏شوند، معنای نماز را تقویت می‏کنند. نیز سه حقیقت بزرگ مذکور به سؤالات ناشی از حیرت و لذت و هیبت که از امور فوق‏العاده عجیب و زیبا و بزرگ نشأت می‏یابد پاسخ می‏دهد؛ سؤالاتی که مدار حیرت و شکر و عظمت و کبریایی‏ست که انسان در کائنات با آن مواجه می‏شود. در بخش پایانی کلام شانزدهم به تفصیل چنین گفته ایم:
آری، همان طور که در کلام نهم گفتیم این کلمه همراه با دو همتایش مغز و خلاصه نماز را که فشرده همه عبادات است تشکیل می‏دهد؛ بنابراین این سه حقیقت بزرگ یعنی '''الله اکبر، الحمدلله و سبحان الله''' که در نماز و تسبیحات تکرار می‏شوند، معنای نماز را تقویت می‏کنند. نیز سه حقیقت بزرگ مذکور به سؤالات ناشی از حیرت و لذت و هیبت که از امور فوق‏العاده عجیب و زیبا و بزرگ نشأت می‏یابد پاسخ می‏دهد؛ سؤالاتی که مدار حیرت و شکر و عظمت و کبریایی‏ست که انسان در کائنات با آن مواجه می‏شود. در بخش پایانی کلام شانزدهم به تفصیل چنین گفته ایم:
569. satır: 569. satır:
همان طور که مسأله نخست این رساله در آغاز، درس مفیدی مربوط به نماز بود، پایان آن نیز بدون این که تأملی کرده باشم و ظاهراً خارج از اختیار من، درس بااهمیتی درباره تسبیحات نماز شد.
همان طور که مسأله نخست این رساله در آغاز، درس مفیدی مربوط به نماز بود، پایان آن نیز بدون این که تأملی کرده باشم و ظاهراً خارج از اختیار من، درس بااهمیتی درباره تسبیحات نماز شد.


'''«اَلحَمدُلله عَلی اَنعامِه».''' (<ref> خداوند را برای نعمت‏هایی که داده است سپاس.</ref>)
'''«اَلحَمدُلله عَلی اَنعامِه».''' (<ref> خداوند را برای نعمت‏هایی که داده است سپاس.</ref>)


سُب۟حَانَكَ لَا عِل۟مَ لَنَٓا اِلَّا مَا عَلَّم۟تَنَٓا اِنَّكَ اَن۟تَ ال۟عَلٖيمُ ال۟حَكٖيمُ(<ref> تو را از هر نقصی تنزیه می‏گوییم، علمی نداریم جز آن چه تو به ما آموختی، تو هر چیز را می‏دانی و هر کاری را با حکمت می‏کنی. (بقره: 32).</ref>)
سُب۟حَانَكَ لَا عِل۟مَ لَنَٓا اِلَّا مَا عَلَّم۟تَنَٓا اِنَّكَ اَن۟تَ ال۟عَلٖيمُ ال۟حَكٖيمُ(<ref> تو را از هر نقصی تنزیه می‏گوییم، علمی نداریم جز آن چه تو به ما آموختی، تو هر چیز را می‏دانی و هر کاری را با حکمت می‏کنی. (بقره: 32).</ref>)
620. satır: 620. satır:
نیز آیا ممکن است سلطان ذوالجلالی که پهنه زمین را همواره از ذی حیاتان پر و خالی می‏کند و برای این که خود را بشناساند تا دیگران عبادت و تسبیحش کنند جهان را به وجود ذی‏شعوران زینت داد، آسمان‏ها و ستارگان را خالی و تهی رها نماید، و مردمان مناسب آن‏ها را نیافریند و در کاخ‏های آسمانی ساکن نکند؟ و سلطنت ربوبی‏اش را در بزرگ‏ترین مملکت خود بی‏خدمه و بی‏شکوه بدون مأمور و نماینده و یاور و ناظر و تماشاگر و بدون عابد و رعیت رها کند؟ حاشا، به تعداد ملائک حاشا!
نیز آیا ممکن است سلطان ذوالجلالی که پهنه زمین را همواره از ذی حیاتان پر و خالی می‏کند و برای این که خود را بشناساند تا دیگران عبادت و تسبیحش کنند جهان را به وجود ذی‏شعوران زینت داد، آسمان‏ها و ستارگان را خالی و تهی رها نماید، و مردمان مناسب آن‏ها را نیافریند و در کاخ‏های آسمانی ساکن نکند؟ و سلطنت ربوبی‏اش را در بزرگ‏ترین مملکت خود بی‏خدمه و بی‏شکوه بدون مأمور و نماینده و یاور و ناظر و تماشاگر و بدون عابد و رعیت رها کند؟ حاشا، به تعداد ملائک حاشا!


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
آیا به هیچ وجه ممکن است حاکمِ حکیم و عالمِ رحیمی که عالَم را بسان کتابی آفرید و تاریخچه حیات هر درخت را در هسته‏هایشان مندرج کرد و وظایف حیاتی هر بوته و نهالی را در بذرهایشان نگاشت و سرگذشت حیات هر ذی شعوری را در قوه حافظه آن‏ها که به کوچکی دانه خردل است به دقت نوشت و در سراسر مُلک و دوایر سلطنتش هر عمل و حادثه‏‏یی را با تصاویر متعدد ثبت و محافظت کرد و بهشت و جهنم و صراط و میزان اکبر را برای تجلی و تحقق حکمت و رحمت و عدالتش که از پایه‏های اساسی ربوبیتش است، آفرید، اعمال و افعال مرتبط انسان با کائنات را برای مجازات و پاداش ثبت نکند و بدی‏ها و خوبی‏هایشان را در الواح قَدَر ننویسد؟ حاشا، به تعداد حروف نگاشته شده در لوح محفوظ قَدَر حاشا!
Hem hiçbir cihette imkânı var mı ki bu kâinatı öyle bir kitap tarzında yazar ki her bir ağacın bütün tarihçe-i hayatını bütün çekirdeklerinde kaydeden ve her bir otun ve çiçeğin bütün vazife-i hayatiyesini bütün tohumlarında yazan ve her bir zîşuurun bütün sergüzeşte-i hayatiyesini hardal gibi küçük kuvve-i hâfızasında gayet mükemmel yazdıran ve bütün mülkünde ve devair-i saltanatında her ameli ve her hâdiseyi müteaddid fotoğraflarla alarak muhafaza eden ve rububiyetin en ehemmiyetli bir esası olan adalet, hikmet ve rahmetin tecellileri ve tahakkukları için koca cennet ve cehennemi ve sırat ve mizan-ı ekberi yaratan bir Hâkim-i Hakîm ve bir Alîm-i Rahîm, insanların kâinatı alâkadar eden amellerini yazdırmasın ve mücazat ve mükâfat için fiillerini kaydettirmesin ve seyyiat ve hasenatlarını kaderin levhalarında yazmasın? Hâşâ, kaderin levh-i mahfuzunda yazılan harfleri adedince hâşâ!
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
پس حقیقت ایمان به الله با حجت‏هایش، حقیقت ایمان به ملائکه و ایمان به تقدیر را به صورت قطعی اثبات می‏کند؛ همان طور که خورشید روز را می‏نمایاند و روز خورشید را؛ ارکان ایمان نیز یک‏دیگر را اثبات می‏کنند.
Demek, iman-ı billah hakikati, hüccetleriyle hem melâikeye iman hem kadere iman hakikatlerini dahi kat’î ispat eder. Güneş gündüzü ve gündüz güneşi gösterdiği gibi imanın rükünleri birbirini ispat ederler.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
'''نقطه دوم'''
'''İKİNCİ NOKTA'''
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
ادعای همه صُحُف و کتاب‏های آسمانی و در رأس‏شان قرآن، و همه پیامبران و در رأس‏شان محمد (ع) بر پنج شش محور استوار است که همواره برای درس دادن آن‏ها و اثباتشان می‏کوشند. تمام حجت‏ها و دلایلی که بر نبوت و صدق مدعای آن‏ها گواهی می‏دهند ناظر بر همین محورها هستند و بر حقانیت‏شان می‏افزایند. محورهای مذکور عبارتند از ایمان به الله و ایمان به آخرت و ایمان به سایر ارکان.
Başta Kur’an, bütün semavî kitaplar ve suhuflar ve başta Muhammed aleyhissalâtü vesselâm olarak bütün peygamberler aleyhimüsselâm, bütün davaları beş altı esas üzerine dönüyorlar. Mütemadiyen o esasları ders vermeye ve ispat etmeye çalışıyorlar. Onların peygamberliklerine ve doğruluklarına şehadet eden bütün hüccetler ve deliller, o esaslara bakıyorlar. Onların hakkaniyetlerine kuvvet veriyorlar. O esaslar ise iman-ı billah ve iman-ı bi’l-âhiret ve sair rükünlere imandır.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
تفکیک ارکان ششگانه ایمان از یک‏دیگر ممکن نیست. هر یک از آن‏ها اثبات کننده ارکان دیگر است، و ارکان دیگر را اقتضا دارد. شش رکن مذکور چنان کل و کلی‏یی هستند که تجزّی را نمی‏پذیرند و انقسام‏شان غیرممکن است. هم‏چون درخت طوبی که ریشه‏اش در آسمان‏هاست و هرشاخه و میوه و برگ این درخت متکی به حیات کلی و لایتناهی آن می‏باشد. کسی که نتواند چنین حیاتی را که چون خورشید ظاهر و پرقدرت است انکار کند قطعاً حیات برگی متصل به آن را نیز نمی‏تواند انکار کند؛ در غیر این صورت شاخه‏ها و برگ‏ها و میوه‏های آن درخت فرد منکر را تکذیب و به سکوت وا خواهد داشت. ایمان نیز با ارکان ششگانه‏اش همین وضع را دارد.
Demek, imanın altı rüknü birbirlerinden ayrılmaları mümkün değildir. Her birisi umumunu ispat eder, ister, iktiza eder. O altı, öyle bir küll ve küllîdir ki tecezzi kabul etmez ve inkısamı imkân haricindedir. Nasıl ki kökü göklerde Tûba ağacı gibi her bir dalı her bir meyvesi her bir yaprağı; o koca ağacın küllî, tükenmez hayatına dayanıyor. O kuvvetli ve güneş gibi zâhir o hayatı inkâr edemeyen, bir tek muttasıl yaprağın hayatını inkâr edemez. Eğer etse o ağaç, dalları ve meyveleri ve yaprakları sayısınca o münkiri tekzip edecek, susturacak. Öyle de iman, altı rükünleriyle aynı vaziyettedir.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
در ابتدای این مقام قصد داشتیم ارکان ششگانه ایمان را طی شش نقطه، و هر نقطه را با پنج نکته که در مجموع سی و شش نکته می‏شد بیان کنیم. مرادم این بود که به سؤال دهشتناکی که در ابتدا مطرح کردم پاسخ تفصیلی بدهم، اما اشکالاتی پیش آمد که اجازه این کار را به من نداد. گمان می‏کنم نقطه اول مقیاس بسنده‏‏یی‏ست، لذا نیازی به توضیح بیش‏تر برای باهوشان نیست. دانسته شد که اگر مسلمانی یکی از حقایق ایمانیه را انکار کند دچار کفر مطلق می‏شود،
Bu makamın başında, altı nokta ve her bir nokta dahi beş nükte olarak altı erkân-ı imaniyeyi otuz altı nüktede beyan etmek niyet edilmişti. Ve baştaki dehşetli suale izahat ile cevap vermek murad etmiştim. Fakat bazı arızalar meydan vermediler. Tahmin ederim ki Birinci Nokta kâfi bir mikyas olmasından daha zekilere ziyade izaha ihtiyaç kalmadı. Ve tam anlaşıldı ki bir Müslüman, bir hakikat-i imaniyeyi inkâr etse küfr-ü mutlaka düşer.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
زیرا برخلاف اجمالی که در ادیان دیگر هست در اسلام توضیح و تفصیل کامل داده شده و ارکان با یک‏دیگر پیوند مستحکمی دارند. مسلمانی که محمد (ع) را نمی‏شناسد و او را قبول ندارد، خداوند و صفاتش را نمی‏شناسد و آخرت را ادراک نمی‏کند. ایمان فرد مسلمان متکی به چنان حجت‏های محکم، استوار و بی‏شماری‏ست که هیچ عذری برای انکار باقی نمی‏ماند، طوری که گویی عقل گریزی از پذیرش مطلب ندارد.
Çünkü başka dinlerin icmallerine mukabil, İslâmiyet’te tam izahat verilmiş, rükünler birbiriyle zincirlenmiş. Muhammed aleyhissalâtü vesselâmı tanımayan, tasdik etmeyen bir Müslüman, Allah’ı da (sıfâtıyla) daha tanımaz ve âhireti bilmez. Bir Müslüman’ın imanı, o kadar kuvvetli ve sarsılmaz hadsiz hüccetlere dayanıyor ki inkârda hiçbir özür kalmıyor. Âdeta akıl, kabulde mecbur oluyor.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
'''نقطه سوم'''
'''ÜÇÜNCÜ NOKTA'''
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
زمانی الحمدلله بر زبان راندم و درصدد نعمتی برآمدم که معادل معنای گسترده و بی‏حد و حصرش باشد، در یک لحظه جمله زیر به خاطرم آمد:
Bir zaman اَل۟حَم۟دُ لِلّٰهِ dedim. Onun hadsiz geniş manasına mukabil gelecek bir nimet aradım. Birden bu cümle hatıra geldi:
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
اَل۟حَم۟دُ لِلّٰهِ عَلَى ال۟اٖيمَانِ بِاللّٰهِ وَعَلٰى وَح۟دَانِيَّتِهٖ وَعَلٰى وُجُوبِ وُجُودِهٖ وَعَلٰى صِفَاتِهٖ وَاَس۟مَائِهٖ حَم۟دًا بِعَدَدِ تَجَلِّيَاتِ اَس۟مَائِهٖ مِنَ ال۟اَزَلِ اِلَى ال۟اَبَدِ(<ref>برای ایمان به خدا، و برای وحدانیتش، و برای وجوب وجودش، و برای اسماء و صفاتش و به عدد تجلیات اسمائش از ازل تا ابد ستایش و حمد او راست.</ref>)
اَل۟حَم۟دُ لِلّٰهِ عَلَى ال۟اٖيمَانِ بِاللّٰهِ وَعَلٰى وَح۟دَانِيَّتِهٖ وَعَلٰى وُجُوبِ وُجُودِهٖ وَعَلٰى صِفَاتِهٖ وَاَس۟مَائِهٖ حَم۟دًا بِعَدَدِ تَجَلِّيَاتِ اَس۟مَائِهٖ مِنَ ال۟اَزَلِ اِلَى ال۟اَبَدِ
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
دیدم کاملاً معادل آن است؛ به این ترتیب که....
Ben de baktım, tam mutabıktır. Şöyle ki:…
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
<span id="ONUNCU_MESELE_EMİRDAĞI_ÇİÇEĞİ"></span>
== ONUNCU MESELE EMİRDAĞI ÇİÇEĞİ ==
== مسأله دهم ==
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
'''گُل امیرداغ'''
'''Kur’an’da olan tekrarata gelen itirazlara karşı gayet kuvvetli bir cevaptır.'''
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
'''پاسخی‏ست محکم به اعتراضات مربوط به تکرارهای موجود در قرآن'''
Aziz, sıddık kardeşlerim!
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
'''برادران صدیق و عزیزم!'''
Gerçi bu mesele, perişan vaziyetimden müşevveş ve letafetsiz olmuş. Fakat o müşevveş ibare altında çok kıymetli bir nevi i’cazı kat’î bildim. Maatteessüf ifadeye muktedir olamadım. Her ne kadar ibaresi sönük olsa da Kur’an’a ait olmak cihetiyle hem ibadet-i tefekküriye hem kudsî, yüksek, parlak bir cevherin sadefidir. Yırtık libasına değil, elindeki elmasa bakılsın.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
گرچه این مسأله به دلیل اوضاع پریشانم درهم ریخته و بی‏نظم شد، اما زیر آن عبارات مشوش نوعی اعجاز قطعی ارزشمند یافتم. متأسفانه موفق به بیان مطلب نشدم. به رغم نارسایی عبارات، از آن لحاظ که موضوع مربوط به قرآن است به صدفی می‏ماند که گوهری درخشان، متعالی و قدسی را دربرگرفته است و عبادتی متفکرانه به شمار می‏رود. نه به جامه ژنده‏اش، که به الماسی که در اختیار دارد بنگرید. درصورتی که مناسب باشد آن را «مسأله دهم» بنامید؛ وگرنه آن را نامه‏‏یی بدانید در پاسخ به نامه‏های تبریکتان.
Hem bunu gayet hasta ve perişan ve gıdasız, bir iki gün ramazanda, mecburiyetle gayet mücmel ve kısa ve bir cümlede pek çok hakikatleri ve müteaddid hüccetleri dercederek yazdım. Kusura bakılmasın. '''(*<ref>*Denizli hapsinin meyvesine Onuncu Mesele olarak Emirdağı’nın ve bu ramazan-ı şerifin nurlu bir küçük çiçeğidir. Tekrarat-ı Kur’aniyenin bir hikmetini beyanla ehl-i dalaletin ufunetli ve zehirli evhamlarını izale eder.</ref>)'''
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
در ضمن، متن حاضر را در یکی دو روز از ایام ماه رمضان در حالی که بسیار بیمار بودم، غذایی نداشتم و وضعیتم آشفته بود، در حالت اجبار و کاملاً مجمل و کوتاه نوشتم؛ طوری که حجت‏های متعدد و حقایق فراوانی را در هر کدام از جمله‏ها درج نموده‏ام. معذورم بدارید. (<ref> به عنوان مسأله دهم زندان دنیزلی، گل کوچک و منوری‏ست از برای امیرداغ و این رمضان شریف. با بیان حکمتی از تکرارهای قرآنی، اوهام زهرآگین و عفونت زده اهل ضلالت را از بین می‏برد.</ref>)
Aziz, sıddık kardeşlerim!
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
برادران صدیق و عزیزم!
Ramazan-ı şerifte Kur’an-ı Mu’cizü’l-Beyan’ı okurken Risale-i Nur’a işaretleri Birinci Şuâ’da beyan olunan otuz üç âyetten hangisi gelse bakıyordum ki o âyetin sahifesi ve yaprağı ve kıssası dahi Risale-i Nur’a ve şakirdlerine kıssadan hisse almak noktasında bir derece bakıyor. Hususan Sure-i Nur’dan Âyetü’n-Nur, on parmakla Risale-i Nur’a baktığı gibi arkasındaki Âyet-i Zulümat dahi muarızlarına tam bakıyor ve ziyade hisse veriyor. Âdeta o makam, cüz’iyetten çıkıp külliyet kesbeder ve bu asırda o küllînin tam bir ferdi Risale-i Nur ve şakirdleridir diye hissettim.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
در رمضان شریف هنگام تلاوت قرآن معجز بیان، سی و سه آیه‏‏یی را که در شعاع اول آورده‏ام و اشاره است به رساله نور، از نظر گذراندم؛ دیدم صفحه و برگ و قصه هر کدام از آن آیات از این نظر که برای رساله نور و شاگردانش حصه‏‏یی از قصه است درجه‏یی متوجه ماست. به ویژه آیه نور در سوره نور که گویی با ده انگشت به رساله نور اشاره دارد و آیه ظلمت در همان جا کاملاً ناظر بر معارضان رساله نور است. احساس کردم مقام مذکور گویی از جزیی بودن خارج شده و کلیت کسب نموده است و در این عصر رساله نور و شاگردانش فردی از افراد آن کلی هستند.
Evet, Kur’an’ın hitabı, evvela Mütekellim-i Ezelî’nin rububiyet-i âmmesinin geniş makamından hem nev-i beşer, belki kâinat namına muhatap olan zatın geniş makamından hem umum nev-i benî-Âdem’in bütün asırlarda irşadlarının gayet vüs’atli makamından hem dünya ve âhiretin ve arz ve semavatın ve ezel ve ebedin ve Hâlık-ı kâinat’ın rububiyetine ve bütün mahlukatın tedbirine dair kavanin-i İlahiyenin gayet yüksek ve ihatalı beyanatının geniş makamından aldığı vüs’at ve ulviyet ve ihata cihetiyle o hitap, öyle bir yüksek i’caz ve şümul gösterir ki ders-i Kur’an’ın muhataplarından en kesretli taife olan tabaka-i avamın basit fehimlerini okşayan zâhirî ve basit mertebesi dahi en ulvi tabakayı da tam hissedar eder.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
آری، خطاب قرآن از مقام فراگیر ربوبیت عامه‏ی متکلم ازلی، نیز از مقام گسترده ذاتی که به نام نوع بشر و سراسر هستی مورد خطاب قرار گیرد و از مقام بسیار وسیع ارشاد بنی آدم و نوع بشر در همه اعصار، و از مقام والا و محیطِ قوانین دایر بر تدبیر تمامی مخلوقات و ربوبیت خالق کاینات و از (قوانین دایر بر) دنیا و آخرت و زمین و آسمان‏ها و ازل و ابد، (خطاب قرآن) وسعت و علویت و احاطه کسب می‏کند؛ که به ‏سبب این علویت و وسعت و احاطه چنان اعجاز و شمول از خود نشان می‏دهد، که مرتبه ساده و ظاهری آن، ادراک بسیط طبقه عوام را به‏ عنوان وسیع‏ترین قشر مورد خطابِ دروس قرآنی، نوازش می‏دهد و درعین حال طبقات برتر را نیز بهره مند می‏سازد.
Güya kıssadan yalnız bir hisse ve bir hikâye-i tarihiyeden bir ibret değil belki bir küllî düsturun efradı olarak her asra ve her tabakaya hitap ederek taze nâzil oluyor ve bilhassa çok tekrarla اَلظَّالِمٖينَ ، اَلظَّالِمٖينَ deyip tehditleri ve zulümlerinin cezası olan musibet-i semaviye ve arziyeyi şiddetle beyanı, bu asrın emsalsiz zulümlerine kavm-i Âd ve Semud ve Firavun’un başlarına gelen azaplar ile baktırıyor ve mazlum ehl-i imana İbrahim (as) ve Musa (as) gibi enbiyanın necatlarıyla teselli veriyor.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
گویی این طور نیست که سهم اندکی از کل ماجرا یا درس عبرتی از حکایتی تاریخی مطرح باشد، بلکه فرمانی کلی‏ست که برای خطاب به همه اعصار و همه طبقات، نو به نو نازل می‏شود. مخصوصاً با تکرار فراوان «الظالمین، الظالمین» و بیان شدید مصایب زمینی و آسمانی که جزای تهدیدها و ستمگری‏هایشان است، ما را متوجه ظلم‏های عجیب این عصر و عذاب‏هایی که بر سر فرعون و قوم عاد و ثمود آمد می‏کند؛ و با یادآوری نجات انبیایی چون ابراهیم و موسی (ع) به مظلومان اهل ایمان تسلی می‏دهد.
Evet, nazar-ı gaflet ve dalalette, vahşetli ve dehşetli bir ademistan ve elîm ve mahvolmuş bir mezaristan olan bütün geçmiş zaman ve ölmüş karnlar ve asırlar; canlı birer sahife-i ibret ve baştan başa ruhlu, hayattar bir acib âlem ve mevcud ve bizimle münasebettar bir memleket-i Rabbaniye suretinde sinema perdeleri gibi kâh bizi o zamanlara kâh o zamanları yanımıza getirerek her asra ve her tabakaya gösterip yüksek bir i’caz ile ders veren Kur’an-ı Mu’cizü’l-Beyan, aynı i’cazla nazar-ı dalalette camid, perişan, ölü, hadsiz bir vahşetgâh olan ve firak ve zevalde yuvarlanan bu kâinatı bir kitab-ı Samedanî, bir şehr-i Rahmanî, bir meşher-i sun’-u Rabbanî olarak o camidatı canlandırarak, birer vazifedar suretinde birbiriyle konuşturup ve birbirinin imdadına koşturup nev-i beşere ve cin ve meleğe hakiki ve nurlu ve zevkli hikmet dersleri veren bu Kur’an-ı Azîmüşşan, elbette her harfinde on ve yüz ve bazen bin ve binler sevap bulunması ve bütün cin ve ins toplansa onun mislini getirememesi ve bütün benî-Âdem’le ve kâinatla tam yerinde konuşması ve her zaman milyonlar hâfızların kalplerinde zevkle yazılması ve çok tekrarla ve kesretli tekraratıyla usandırmaması ve çok iltibas yerleri ve cümleleriyle beraber çocukların nazik ve basit kafalarında mükemmel yerleşmesi ve hastaların ve az sözden müteessir olan ve sekeratta olanların kulağında mâ-i zemzem misillü hoş gelmesi gibi kudsî imtiyazları kazanır ve iki cihanın saadetlerini kendi şakirdlerine kazandırır.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
قرآن معجز بیان، زمان‏های گذشته و قرن‏ها و اعصار گذشته را که در نظر غافلان و گمراهان، عدمستانی وحشتناک و دهشت انگیز و گورستانی نابود شده و دردناک می‏باشد، را به صورت کتاب‏های عبرت‏ انگیز و عوالمی عجیب، زنده، موجود و دارای روح؛ و در ارتباط با ما چون مملکتی ربّانی همانند آن چه در پرده سینما دیده می‏شود، نشان داده، گاه ما را به گذشته می‏برد و گاه گذشته را نزد ما می‏آورد و با نشان دادنش به هر عصر و طبقه‏‏یی با اعجازی متعالی تعلیم می‏دهد. قرآن عظیم الشأن با همان اعجاز کائنات را که در نظر غافلان، جامد و پریشان و بی‏روح، و وحشتکده‏‏یی بزرگ است و میان فراق و زوال در حال دست و پا زدن؛ به صورت کتابی صمدانی، شهری رحمانی، و نمایشگاه صنع ربّانی، نشان می‏دهد و با زنده کردن همان چیزهای به ظاهر جامد و موظف کردن شان، به سخن گفتن با یک‏دیگر و یاوری هم وامی دارد و به این ترتیب، به نوع بشر و جن و مَلک درس حقیقی و نورانی حکمت می‏دهد. قرآن امتیازات قدسی مانند موارد زیر دارد: 1. در هر حرف قرآن ده، صد و گاه هزار و هزاران ثواب وجود دارد. 2. اگر جن و انس جمع آیند نخواهند توانست مانند قرآن را بیاورند. 3. قرآن با تمام فرزندان آدم و تمام جهان هستی در جایگاه خودشان سخن می‏گوید. 4.همواره در قلب میلیون‏ها حافظ با ذوق نقش می‏بندد. 5. به رغم تکرارهای فراوانش خسته کننده نیست. 6. با داشتن جملات پیچیده در ذهن لطیف و بسیط کودکان نیز به صورت کامل نقش می‏بندد. 7. نزد بیماران و کسانی که با شنیدن کم‏ترین سخنی متأثر می‏شوند و کسانی که در سکرات مرگ به سر می‏برند چون آب زمزم، گوارا به نظر می‏رسد.
Ve tercümanının ümmiyet mertebesini tam riayet etmek sırrıyla hiçbir tekellüf ve hiçbir tasannu ve hiçbir gösterişe meydan vermeden selaset-i fıtriyesini ve doğrudan doğruya semadan gelmesini ve en kesretli olan tabaka-i avamın basit fehimlerini tenezzülat-ı kelâmiye ile okşamak hikmetiyle en ziyade sema ve arz gibi en zâhir ve bedihî sahifeleri açıp o âdiyat altındaki hârikulâde mu’cizat-ı kudretini ve manidar sutûr-u hikmetini ders vermekle lütf-u irşadda güzel bir i’caz gösterir.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
قرآن سعادت هر دو جهان را نصیب شاگردان خود می‏کند و به موجب رعایت دقیق مرتبه اُمیّت ترجمان (<ref> مقصود حضرت رسول (ع) می‏باشد.</ref>)، بی‏آن‏که به تکلف و تصنع و تظاهر میدان دهد با سلاست فطری و نزول مستقیمش از آسمان و نوازش ادراک بسیط طبقه عوام با تنزّلات کلامی (<ref> مقصود سخن‏گفتن حق در حد فهم بشر می‏باشد.</ref>) که قشر کثیری را تشکیل می‏دهند، ظاهرترین و بدیهی‏ترین صفحات ارض و سماء را می‏گشاید و معجزات خارق‏العاده قدرت حق و سُطور حکمت معنادارش را تعلیم می‏دهد و بدین طریق در لطف و ارشاد، اعجازی نیکو به نمایش می‏گذارد.
Tekrarı iktiza eden dua ve davet ve zikir ve tevhid kitabı dahi olduğunu bildirmek sırrıyla güzel, tatlı tekraratıyla bir tek cümlede ve bir tek kıssada ayrı ayrı çok manaları, ayrı ayrı muhatap tabakalarına tefhim etmekte ve cüz’î ve âdi bir hâdisede en cüz’î ve ehemmiyetsiz şeyler dahi nazar-ı merhametinde ve daire-i tedbir ve iradesinde bulunmasını bildirmek sırrıyla tesis-i İslâmiyette ve tedvin-i şeriatta sahabelerin cüz’î hâdiselerini dahi nazar-ı ehemmiyete almasında hem küllî düsturların bulunması hem umumî olan İslâmiyet’in ve şeriatın tesisinde o cüz’î hâdiseler, çekirdekler hükmünde çok ehemmiyetli meyveleri verdikleri cihetinde de bir nev-i i’cazını gösterir.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
قرآن خود را کتاب دعا، دعوت، ذکر و توحیدی معرفی می‏کند که اقتضای تکرار دارد و به موجب این راز با تکرارهای زیبا و دل‏نشین‏اش در جمله‏‏یی یا قصه‏‏یی معانی متعدد و فراوانی را به مخاطبان از طبقات گوناگون تفهیم می‏کند. در حادثه‏‏یی جزیی و عادی، به بی‏اهمیت‏ترین و پیش پا افتاده‏ترین چیزها نیز با نظر مرحمت می‏نگرد و اعلام می‏کند که همین مطالب در دایره تدبیر و اراده حق قرار دارند، و با بیان این راز کوچک‏ترین حوادث مربوط به صحابه در زمان صدر اسلام و شکل گیری شریعت را مورد توجه قرار می‏دهد و درعین حال دارای قوانین کلی نیز هست. بیان حوادث جزیی زمان تأسیس اسلام و شریعت از آن نظر که دانه‏هایی هستند و میوه‏های با اهمیتی از آن‏ها حاصل می‏شود، نشانگر نوعی اعجاز است.
Evet, ihtiyacın tekerrürüyle, tekrarın lüzumu haysiyetiyle yirmi sene zarfında pek çok mükerrer suallere cevap olarak ayrı ayrı çok tabakalara ders veren ve koca kâinatı parça parça edip kıyamette şeklini değiştirerek dünyayı kaldırıp onun yerine azametli âhireti kuracak ve zerrattan yıldızlara kadar bütün cüz’iyat ve külliyatı, tek bir zatın elinde ve tasarrufunda bulunduğunu ispat edecek ve kâinatı ve arz ve semavatı ve anâsırı kızdıran ve hiddete getiren nev-i beşerin zulümlerine, kâinatın netice-i hilkati hesabına gazab-ı İlahî ve hiddet-i Rabbaniyeyi gösterecek hadsiz hârika ve nihayetsiz dehşetli ve geniş bir inkılabın tesisinde binler netice kuvvetinde bazı cümleleri ve hadsiz delillerin neticesi olan bir kısım âyetleri tekrar etmek; değil bir kusur, belki gayet kuvvetli bir i’caz ve gayet yüksek bir belâgat ve mukteza-yı hale gayet mutabık bir cezalettir ve fesahattir.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
آری، قرآن با توجه به لزوم تکرار و تکرّر احتیاج، در مدّت بیست سال، به‏عنوان جواب برای سؤال‏های مکرر، به بسیاری از طبقات درس داده، و اثبات می‏کند؛ که از ذرّات گرفته تا سیّارات در تصرف یک ذات قرار دارد، و اوست که کاینات با عظمت را تکه‏تکه کرده، و در قیامت شکل آن را عوض می‏کند. و دنیا را از میان برداشته، و آخرت را به‏جای آن قرار می‏دهد. و غضب الهی را به‏حساب نتیجه‏ی خلقت کاینات‏ در مقابل ظلم نوع بشر - که عناصر و زمین و آسمان‏ها و کاینات را به‏ خشم می‏آورد - نشان می‏دهد. و در زمان تأسیس انقلابی دهشتناک و گسترده و فوق‏العاده، با تکرار بعضی جملات که به اندازة هزاران نتیجه قوت دارند، و تکرار بعضی آیات که نتایج دلایل بی‏شماری می‏باشند؛ نه تنها قصوری مرتکب نمی‏شود؛ بلکه خبر از اعجازی قوی و بلاغتی عالی و فصاحت و سلاستی کاملاً مطابق مقتضای حال دارد.
Mesela, bir tek âyet iken yüz on dört defa tekerrür eden بِس۟مِ اللّٰهِ الرَّح۟مٰنِ الرَّحٖيمِ cümlesi, Risale-i Nur’un On Dördüncü Lem’a’sında beyan edildiği gibi arşı ferşle bağlayan ve kâinatı ışıklandıran ve her dakika herkes ona muhtaç olan öyle bir hakikattir ki milyonlar defa tekrar edilse yine ihtiyaç var. Değil yalnız ekmek gibi her gün, belki hava ve ziya gibi her dakika ona ihtiyaç ve iştiyak vardır.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
مثلاً عبارت بِس۟مِ اللّٰهِ الرَّح۟مٰنِ الرَّحٖيمِ که یک آیه است 114 مرتبه در قرآن تکرار می‏شود؛ چنان که در لمعه چهاردهم رساله نور بیان شده حقیقتی‏ست که فرش را به عرش پیوند می‏دهد، عالم را روشنایی می‏بخشد و هرکسی در هر لحظه بدان محتاج است؛ این عبارت اگر میلیون‏ها بار هم تکرار گردد باز هم نیازمند آنیم. نه این که مانند نان هر روز به آن نیازمند باشیم؛ بلکه هم‏چون هوا و نور هر لحظه محتاج و مشتاق آن هستیم.
Hem mesela, Sure-i طٰسٓمٓ de sekiz defa tekrar edilen şu اِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ ال۟عَزٖيزُ الرَّحٖيمُ âyeti, o surede hikâye edilen peygamberlerin necatlarını ve kavimlerinin azaplarını, kâinatın netice-i hilkati hesabına ve rububiyet-i âmmenin namına o binler hakikat kuvvetinde olan âyeti tekrar ederek, izzet-i Rabbaniye o zalim kavimlerin azabını ve rahîmiyet-i İlahiye dahi enbiyanın necatlarını iktiza ettiğini ders vermek için binler defa tekrar olsa yine ihtiyaç ve iştiyak var ve i’cazlı, îcazlı bir ulvi belâgattır.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
مثال دیگر آیه: اِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ ال۟عَزٖيزُ الرَّحٖيمُ (<ref> پروردگارت بی‏تردید خدایی‏ست که قدرتش بر هرچیز غالب است و رحمتش همه جا را فراگرفته است. (شعرا: 9).</ref>) است که در سوره «شعرا» هشت بار تکرار می‏شود؛ با ذکر نجات پیامبران و عذاب قوم‏شان به حساب نتیجه خلقت کائنات و ربوبیت عامه، آیه‏‏یی که قوّت هزاران حقیقت را دارد تکرار می‏گردد. عزت ربّانی عذاب قوم ظالم و رحیمیت الهی نجات انبیا را اقتضا دارد؛ حال اگر آیه فوق با هدف تعلیم، هزاران بار هم تکرار شود چون بلاغتی عالی و موجز و معجزه وار است بازهم احتیاج و اشتیاق به آن وجود دارد.
Hem mesela, Sure-i Rahman’da tekrar edilen فَبِاَىِّ اٰلَٓاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ âyeti ile Sure-i Mürselât’ta وَي۟لٌ يَو۟مَئِذٍ لِل۟مُكَذِّبٖينَ âyeti, cin ve nev-i beşerin, kâinatı kızdıran ve arz ve semavatı hiddete getiren ve hilkat-i âlemin neticelerini bozan ve haşmet-i saltanat-ı İlahiyeye karşı inkâr ve istihfafla mukabele eden küfür ve küfranlarını ve zulümlerini ve bütün mahlukatın hukuklarına tecavüzlerini, asırlara ve arz ve semavata tehditkârane haykıran bu iki âyet, böyle binler hakikatlerle alâkadar ve binler mesele kuvvetinde olan bir ders-i umumîde binler defa tekrar edilse yine lüzum var ve celalli bir i’caz ve cemalli bir îcaz-ı belâgattır.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
یا در سوره «الرحمن» که آیه :
Hem mesela, Kur’an’ın hakiki ve tam bir nevi münâcatı ve Kur’an’dan çıkan bir çeşit hülâsası olan Cevşenü’l-Kebir namındaki münâcat-ı Peygamberîde yüz defa سُب۟حَانَكَ يَا لَٓا اِلٰهَ اِلَّا اَن۟تَ ال۟اَمَانُ ال۟اَمَانُ خَلِّص۟نَا وَ اَجِر۟نَا وَ نَجِّنَا مِنَ النَّارِ cümlesi tekrarında tevhid gibi kâinatça en büyük hakikat ve tesbih ve takdis gibi mahlukatın rububiyete karşı üç muazzam vazifesinden en ehemmiyetli vazifesi ve şakavet-i ebediyeden kurtulmak gibi nev-i insanın en dehşetli meselesi ve ubudiyet ve acz-i beşerînin en lüzumlu neticesi bulunması cihetiyle binler defa tekrar edilse yine azdır.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
فَبِاَىِّ اٰلَٓاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ(<ref> ای جن و انس! کدام یک از نعمت‏های پروردگارتان را تکذیب می‏کنید؟ (رحمن: 13).</ref>)
İşte –namaz tesbihatı gibi ibadetlerden bir kısmının tekrarı sünnet bulunan maddeler gibi– tekrarat-ı Kur’aniye, bu gibi metin esaslara bakıyor. Hattâ bazen bir sahifede iktiza-yı makam ve ihtiyac-ı ifham ve belâgat-ı beyan cihetiyle yirmi defa sarîhan ve zımnen tevhid hakikatini ifade eder. Değil usanç, belki kuvvet ve şevk ve halâvet verir. Risale-i Nur’da, tekrarat-ı Kur’aniye ne kadar yerinde ve münasip ve belâgatça makbul olduğu hüccetleriyle beyan edilmiş.
و در سوره «مرسلات» که آیه:
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
وَي۟لٌ يَو۟مَئِذٍ لِل۟مُكَذِّبٖينَ(<ref> در آن روز وای بر تکذیب کنندگان! (مرسلات: 15).</ref>)
'''Kur’an-ı Mu’cizü’l-Beyan’ın Mekkiye sureleriyle Medeniye sureleri belâgat noktasında ve i’caz cihetinde ve tafsil ve icmal vechinde birbirinden ayrı olmasının sırr-ı hikmeti şudur ki:'''
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
تکرار می‏شود کفر و ظلم جن و نوع بشر را یادآوری می‏کند که عالم هستی را به غلیان آورده و موجب حدّت زمین و آسمان‏ها می‏گردد و نتایج خلقت جهان را تخریب می‏کند و با انکار و تحقیربه مقابله با حشمت سلطنت الهی می‏پردازد. آری، این دو آیه که کفر و کفران و تجاوز آن‏ها به حقوق تمام مخلوقات را به همه اعصار و زمین و آسمان‏ها هشدار داده فریاد می‏کند، با هزاران حقیقت مشابه مرتبط است و درسی عمومی‏ست، از قوت هزاران مسأله برخوردار می‏باشد و اگر هزاران بار هم تکرار شود چون بلاغتی‏ست دارای اعجازی شکوهمند و ایجازی زیبا، بازهم بدان نیاز است.
Mekke’de birinci safta muhatap ve muarızları, Kureyş müşrikleri ve ümmileri olduğundan belâgatça kuvvetli bir üslub-u âlî ve îcazlı, mukni, kanaat verici bir icmal ve tesbit için tekrar lâzım geldiğinden ekseriyetçe Mekkî sureleri erkân-ı imaniyeyi ve tevhidin mertebelerini gayet kuvvetli ve yüksek ve i’cazlı bir îcaz ile ifade ve tekrar ederek mebde ve meâdi, Allah’ı ve âhireti, değil yalnız bir sahifede, bir âyette, bir cümlede, bir kelimede belki bazen bir harfte ve takdim-tehir, tarif-tenkir ve hazf-zikir gibi heyetlerde öyle kuvvetli ispat eder ki ilm-i belâgatın dâhî imamları hayretle karşılamışlar.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
نمونه دیگر مناجات نبوی «جوشن کبیر» است که نوعی مناجات حقیقیه قرآنیه و برآمده از قرآن و در واقع به نوعی خلاصه آن است؛ و عبارت '''«سُبحَانَکَ یا لا اِلهَ اِلّا اَنتَ اَلاَمَانُ اَلامَاَن خَلِّصنا و اَجِرنَا و نَجِّنَا مِنَ النَّار»''' (<ref> تو از عجز و شریک منزه و مقدسی، جز تو خدایی نیست که به داد ما برسد، الامان، الامان! ما را از آتش عذاب و جهنم نجات بده، خلاص و رهایمان کن.</ref>)  صد بار در آن تکرار می‏شود. در این تکرار از آن نظر که از توحید به عنوان بزرگ‏ترین حقیقت عالم و وظایفی چون تقدیس و تسبیح از مهم‏ترین وظایف مخلوقات در برابر ربوبیت حق و رهایی از شقاوت ابدی - که از دهشتناک‏ترین مسایل نوع انسان و لازم‏ترین نتیجه عجز و عبودیت انسان می‏باشد - یاد می‏شود، اگر هزاران بار هم تکرار شود باز ناچیز است.
Risale-i Nur ve bilhassa Kur’an’ın kırk vech-i i’cazını icmalen ispat eden Yirmi Beşinci Söz, zeylleriyle beraber ve nazımdaki vech-i i’cazı hârika bir tarzda beyan ve ispat eden Arabî Risale-i Nur’dan İşaratü’l-İ’caz tefsiri bilfiil göstermişler ki Mekkî sure ve âyetlerde en âlî bir üslub-u belâgat ve en yüksek bir i’caz-ı îcazî vardır.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
تکرارهای قرآنی ناظر بر چنین مبانی متینی‏ست. حتی گاه در صفحه‏‏یی به اقتضای مقام و نیاز افهام و بلاغت بیان، مطلبی تا بیست مرتبه صریحاً یا ضمناً تکرار می‏گردد و حقیقت توحید را بیان می‏دارد و نه تنها موجب ملال نمی‏شود، بلکه شوق و حلاوت و قوّت را زیاد می‏کند. در رساله نور با دلایل کافی بیان شده است که تکرارهای قرآنی تا چه حد بجا و مناسب و مطابق بلاغت است.
Amma Medine sure ve âyetlerinin birinci safta muhatap ve muarızları ise Allah’ı tasdik eden Yahudi ve Nasâra gibi ehl-i kitap olduğundan mukteza-yı belâgat ve irşad ve mutabık-ı makam ve halin lüzumundan, sade ve vâzıh ve tafsilli bir üslupla ehl-i kitaba karşı dinin yüksek usûlünü ve imanın rükünlerini değil belki medar-ı ihtilaf olan şeriatın ve ahkâmın ve teferruatın ve küllî kanunların menşeleri ve sebepleri olan cüz’iyatın beyanı lâzım geldiğinden, o sure ve âyetlerde ekseriyetçe tafsil ve izah ve sade üslupla beyanat içinde Kur’an’a mahsus emsalsiz bir tarz-ı beyanla, birden o cüz’î teferruat hâdisesi içinde yüksek, kuvvetli bir fezleke, bir hâtime, bir hüccet ve o cüz’î hâdise-i şer’iyeyi küllîleştiren ve imtisalini iman-ı billah ile temin eden bir cümle-i tevhidiye ve esmaiye ve uhreviyeyi zikreder. O makamı nurlandırır, ulvileştirir, küllîleştirir.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
<nowiki></nowiki>
Risale-i Nur, âyetlerin âhirlerinde ekseriyetle gelen اِنَّ اللّٰهَ عَلٰى كُلِّ شَى۟ءٍ قَدٖيرٌ ۝ اِنَّ اللّٰهَ بِكُلِّ شَى۟ءٍ عَلٖيمٌ ۝ وَهُوَ ال۟عَزٖيزُ الرَّحٖيمُ ۝ وَهُوَ ال۟عَزٖيزُ ال۟حَكٖيمُ gibi tevhidi veya âhireti ifade eden fezlekeler ve hâtimelerde ne kadar yüksek bir belâgat ve meziyetler ve cezaletler ve nükteler bulunduğunu Yirmi Beşinci Söz’ün İkinci Şule’sinin İkinci Nur’unda o fezleke ve hâtimelerin pek çok nüktelerinden ve meziyetlerinden on tanesini beyan ederek o hülâsalarda bir mu’cize-i kübra bulunduğunu muannidlere de ispat etmiş.
 
</div>
سوره‏های مکی و مدنی قرآن معجز بیان از نقطه نظر بلاغت و از لحاظ اعجاز و تفصیل و اجمال با هم متفاوتند و سرّ حکمت آن این است که مخاطب و معارضان صف اول قرآن در مکه اُمّیّون و مشرکان بوده‏اند، لذا برای برخورداری از قوّت بلاغت و اسلوبی عالی و موجز و قانع کننده تکرار مطالب لازم بوده است؛ به همین دلیل سوره‏های مکی اغلب ارکان ایمان و مراتب توحید را با ایجازی اعجازآمیز و قوی و عالی بیان و تکرار نموده مبداء و معاد، و خدا و آخرت را نه در یک صفحه و یک آیه و یک جمله و یک کلمه بلکه گاه دریک حرف با تقدیم و تأخیر یا تعریف و تنکیر یا حذف و ذکر، آن چنان با قوت اثبات می‏کند که بزرگان علم بلاغت نیز حیرت می‏کنند.
 
رسالة نور و مخصوصاً «کلام بیست و پنجم» - که چهل نوع اعجاز قرآن را اجمالاً اثبات می‏کند - به همراه آنچه در ذیل آن بیان گردیده، و نیز رسالة نور عربی به نام تفسیر«اشارات الاعجاز» - که وجه اعجازی موجود در نظم (قرآن) را به طرز خارق العاده‏یی بیان و اثبات می‏کند - (همگی) نشان می‏دهند؛ که سوره‏ها و آیات مکی در بلاغت دارای عالی‏ترین اسلوب و در ایجاز دارای عالی‏ترین اعجاز می‏باشند.
 
اما مخاطبان و معارضان صف اول سوره‏ها و آیات مدنی، اهل کتابی چون یهود و نصاری بودند که خدا را قبول داشتند، لذا ضرورتی در بیان ارکان ایمان و اصول متعالی دین در برابر اهل کتاب به نحوی که تناسب با بلاغت و ارشاد و تطابق با مقام و حال داشته و ساده و واضح و تفصیلی باشد وجود نداشت؛ به همین دلیل طرح جزییات احکام شرعی و اسباب و ریشه‏های قوانین کلی که مدار اختلاف بود لازم می‏نمود؛ پس سوره‏ها و آیات مدنی غالباً با اسلوبی ساده اما تفصیلی و همراه توضیح با شیوه بی‏نظیری که خاص قرآن است در چارچوب حوادثی که پدید می‏آمد بیان می‏گردید و مشتمل بود بر خلاصه‏‏یی محکم، خاتمه، دلیل و عبارتی توحیدی و اسمایی و اخروی که موجب کلی شدن حادثه جزیی شرعی و انتسابش به ایمان به الله می‏گردید. به این ترتیب مقام مذکور نورانی می‏شود، تعالی می‏یابد و صورت کلی به خود می‏گیرد.
 
در نور دوم از شعله دوم کلام بیست و پنجم رساله نور درباره عبارات فشرده یا خاتمه‏هایی چون:
 
اِنَّ اللّٰهَ عَلٰى كُلِّ شَى۟ءٍ قَدٖيرٌ(<ref> به تحقیق خداوند بر انجام هر چیزی قادر است.(بقره: 20).</ref>)،
اِنَّ اللّٰهَ بِكُلِّ شَى۟ءٍ عَلٖيمٌ(<ref> بی‏تردید خداوند همه چیز را می‏داند.(عنکبوت: 62).</ref>)،
وَهُوَ ال۟عَزٖيزُ الرَّحٖيمُ(<ref> قدرت او بر همه چیز غالب است، او هر کاری را با حکمت انجام می‏دهد.(روم: 27).</ref>)
 
وَهُوَ ال۟عَزٖيزُ ال۟حَكٖيمُ(<ref> قدرت او بر همه چیز غالب است، او بسیار بخشنده است.(روم: 5).</ref>)
 
که افاده توحید و آخرت را دارند، درباره بلاغت و ویژگی و سلاست و نکات آن‏ها توضیحاتی داده شده و ده نکته و مزیت از مزایای فراوان‏شان بیان گردیده و برای معاندان نیز اثبات شده است که همین عبارات کوتاه معجزات بزرگی هستند.
 
آری، قرآن در بیان جزییات شرعی و قوانین اجتماعی، نظر مخاطب را در یک آن به نقاط کلی متعالی جلب می‏کند، اسلوب ساده‏اش را به شیوه‏‏یی عالی مبدل می‏سازد و مخاطب را از درس شریعت به درس توحید رهنمون می‏گردد و به این ترتیب نشان می‏دهد که قرآن کتاب شریعت و احکام و حکمت است و در عین حال کتاب عقیده و ایمان و ذکر و فکر و دعا و دعوت نیز هست؛ و در هر مقام مقاصد ارشادی و قرآنی فراوانی را تعلیم می‏دهد و جدا از طرز بلاغتی که در آیات مکی هست فصاحتی نورانی و اعجاز آمیز را ظاهر می‏سازد.
 
گاه در دو کلمه مثلاً رَبُّ ال۟عَالَمٖينَ (<ref> پروردگار جهانیان.</ref>) رَبُّ ال۟عَالَمٖينَ (<ref> پروردگارت.</ref>) درس احدیت و واحدیت می‏دهد و در متن احدیت، افاده واحدیت می‏کند. حتی در یک جمله همان طور که ذره‏‏یی را در مردمک چشم دیده و گنجانده است، خورشید را با همان آیه و همان ابزار در مردمک دیده آسمان قرار می‏دهد و آسمان را بینا می‏کند،


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
مثلاً بعد از آیه:
Evet Kur’an, o teferruat-ı şer’iye ve kavanin-i içtimaiyenin beyanı içinde birden muhatabın nazarını en yüksek ve küllî noktalara kaldırıp, sade üslubu bir ulvi üsluba ve şeriat dersinden tevhid dersine çevirerek Kur’an’ı hem bir kitab-ı şeriat ve ahkâm ve hikmet hem bir kitab-ı akide ve iman ve zikir ve fikir ve dua ve davet olduğunu gösterip her makamda çok makasıd-ı irşadiye ve Kur’aniyeyi ders vermesiyle Mekkiye âyetlerin tarz-ı belâgatlarından ayrı ve parlak, mu’cizane bir cezalet izhar eder.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
خَلَقَ السَّمٰوَاتِ وَ ال۟اَر۟ضَ(<ref> اوست که آسمان‏ها و زمین را خلق کرد.(حدید: 4).</ref>) عبارت ﭿﮃ ﮄ  ﮅ ﮆ ﮇ ﮈﮉﮊﮋﭾ (<ref> او شب را در روز و روز را در شب داخل می‏کند.(حدید: 6).</ref>) را قرار می‏دهد و آن گاه می‏فرماید:
Bazen iki kelimede mesela رَبُّ ال۟عَالَمٖينَ ve رَبُّكَ de رَبُّكَ tabiriyle ehadiyeti ve رَبُّ ال۟عَالَمٖينَ ile vâhidiyeti bildirir. Ehadiyet içinde vâhidiyeti ifade eder. Hattâ bir cümlede, bir zerreyi bir göz bebeğinde gördüğü ve yerleştirdiği gibi güneşi dahi aynı âyetle, aynı çekiçle göğün göz bebeğinde yerleştirir ve göğe bir göz yapar.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
يُولِجُ الَّي۟لَ فِى النَّهَارِ وَ يُولِجُ النَّهَارَ فِى الَّي۟لِ وَ هُوَ عَلٖيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ(<ref> او هر آن چه را در دل‏ها پنهان است می‏داند.(حدید: 6).</ref>) یعنی در آفرینش شگفت انگیز زمین و آسمان‏ها، خطرات قلب را نیز می‏داند و آن را تدبیر می‏کند، لذا طرز بیانی که ساده و در مرتبه امییون بود و محاوره‏‏یی که بسیط و جزیی بود و میزان فهم عوام را در نظر داشت تبدیل به گفتگویی متعالی، جذّاب، عمومی و ارشاد کننده می‏شود.
Mesela خَلَقَ السَّمٰوَاتِ وَ ال۟اَر۟ضَ âyetinden sonra يُولِجُ الَّي۟لَ فِى النَّهَارِ وَ يُولِجُ النَّهَارَ فِى الَّي۟لِ âyetinin akabinde وَ هُوَ عَلٖيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ der. “Zemin ve göklerin haşmet-i hilkatinde kalbin dahi hatıratını bilir, idare eder.” der, tarzında bir beyanat cihetiyle o sade ve ümmiyet mertebesini ve avamın fehmini nazara alan o basit ve cüz’î muhavere, o tarz ile ulvi ve cazibedar ve umumî ve irşadkâr bir mükâlemeye döner.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
'''یک سؤال مهم:''' گاهی حقیقتی به این دلیل که توسط نظرهای سطحی تشخیص داده نمی‏شود و یا در بعضی مقام‏ها (به این دلیل که) از حادثه‏یی جزیی، خلاصه‏یی کوتاه و عالی و دستوری کلی بیان می‏گردد؛ مناسب دیده نمی‏شود، (و آن را) متوهمانه نقصان می‏نامند، مثلاً ذکر دستور به غایت متعالی:
'''Ehemmiyetli Bir Sual:''' Bazen bir hakikat, sathî nazarlara görünmediğinden ve bazı makamlarda cüz’î ve âdi bir hâdiseden yüksek bir fezleke-i tevhidi veya küllî bir düsturu beyan etmekte münasebet bilinmediğinden bir kusur tevehhüm edilir. Mesela “Hazret-i Yusuf aleyhisselâm, kardeşini bir hile ile alması” içinde وَفَو۟قَ كُلِّ ذٖى عِل۟مٍ عَلٖيمٌ diye gayet yüksek bir düsturun zikri, belâgatça münasebeti görünmüyor. Bunun sırrı ve hikmeti nedir?
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
وَفَو۟قَ كُلِّ ذٖى عِل۟مٍ عَلٖيمٌ(<ref> فوق هر دانایی، دانایی کامل‏تر هست. (یوسف: 76).</ref>)
'''Elcevap:''' Her biri birer küçük Kur’an olan ekser uzun sure ve mutavassıtlarda ve çok sahife ve makamlarda yalnız iki üç maksat değil belki Kur’an mahiyeti hem bir kitab-ı zikir ve iman ve fikir hem bir kitab-ı şeriat ve hikmet ve irşad gibi çok kitapları ve ayrı ayrı dersleri tazammun ederek rububiyet-i İlahiyenin her şeye ihatasını ve haşmetli tecelliyatını ifade etmek cihetiyle, kâinat kitab-ı kebirinin bir nevi kıraatı olan Kur’an, elbette her makamda, hattâ bazen bir sahifede çok maksatları takiben marifetullahtan ve tevhidin mertebelerinden ve iman hakikatlerinden ders verdiği haysiyetiyle, öbür makamda mesela, zâhirce zayıf bir münasebetle başka bir ders açar ve o zayıf münasebete çok kuvvetli münasebetler iltihak ederler. O makama gayet mutabık olur, mertebe-i belâgatı yükseklenir.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
در داستان حضرت یوسف که می‏خواست به نحوی برادرش را نزد خود نگاهدارد، ظاهراً با بلاغت مناسبتی ندارد، سرّ و حکمت این چیست؟
'''İkinci Bir Sual:''' Kur’an’da sarîhan ve zımnen ve işareten, âhiret ve tevhidi ve beşerin mükâfat ve mücazatını binler defa ispat edip nazara vermenin ve her surede her sahifede her makamda ders vermenin hikmeti nedir?
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
'''پاسخ:''' از آن جا که هر یک از سوره‏های طولانی یا متوسط، خود به منزله قرآنی کوچک هستند و بسیاری از صفحات و مطالب قرآن فقط یکی دو مقصد نداشته و قرآن اصولاً کتاب ذکر و ایمان و فکر است و درعین حال کتاب‏های متعددی در شریعت و حکمت و ارشاد را دربرمی گیرد و دارای دروس فراوان و جداگانه‏‏یی می‏باشد، در بیان احاطه ربوبیت الهی بر همه چیز و تجلیات باشکوهش، در واقع نوعی قرائت کتاب کبیر کائنات است و البته در هر موقعیت حتی گاه در یک صفحه مقاصد متعددی را تعقیب می‏کند و درخصوص معرفت الله و مراتب توحید و حقایق ایمان به ما درس‏ها می‏دهد، و در موقعیتی دیگر مثلاً به مناسبتی در ظاهر ضعیف درس دیگری می‏گشاید و مناسبات مستحکمی را به مناسبت ضعیف پیشین الحاق می‏کند؛ به این ترتیب، مناسبت مورد بحث کاملاً مطابق آن مطلب بوده و مرتبه بلاغتش ارتقا می‏یابد.
'''Elcevap:''' Daire-i imkânda ve kâinatın sergüzeştine ait inkılablarda ve emanet-i kübrayı ve hilafet-i arziyeyi omuzuna alan nev-i beşerin şakavet ve saadet-i ebediyeye medar olan vazifesine dair en ehemmiyetli en büyük en dehşetli meselelerinden en azametlilerini ders vermek ve hadsiz şüpheleri izale etmek ve gayet şiddetli inkârları ve inatları kırmak cihetinde elbette o dehşetli inkılabları tasdik ettirmek ve o inkılablar azametinde büyük ve beşere en elzem ve en zarurî meseleleri teslim ettirmek için Kur’an, binler defa değil belki milyonlar defa onlara baktırsa yine israf değil ki milyonlar kere tekrar ile o bahisler Kur’an’da okunur, usanç vermez, ihtiyaç kesilmez.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
'''سؤال دوم:''' این که قرآن در هر سوره، صفحه و هر موقعیتی به صراحت یا ضمنی یا به اشاره، آخرت و توحید و مکافات و مجازات بشر را هزاران بار گوشزد می‏کند چه حکمتی دارد؟
Mesela اِنَّ الَّذٖينَ اٰمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُم۟ جَنَّاتٌ تَج۟رٖى مِن۟ تَح۟تِهَا ال۟اَن۟هَارُ ۝ ... خَالِدٖينَ فٖيهَٓا اَبَدًا âyetinin gösterdiği müjde-i saadet-i ebediye hakikati, bîçare beşere her dakika kendini gösteren hakikat-i mevtin hem insanı hem dünyasını hem bütün ahbabını idam-ı ebedîsinden kurtarıp ebedî bir saltanatı kazandırdığından, milyarlar defa tekrar edilse ve kâinat kadar ehemmiyet verilse yine israf olmaz, kıymetten düşmez.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
'''پاسخ:''' برای تعلیم عظیم‏ترین، مهمترین، بزرگ‏ترین و شگفت انگیزترین مسایل مربوط به وظایف انسان که مدار سعادت و شقاوت بشری در دایره امکان و در انقلابات مربوط به گذشته عالم هستی‏ست، انسانی که امانت کبری و مسؤولیت خلافت زمین را بر دوش می‏کشد، و به منظور برطرف نمودن شبهات بی‏شمار و انکارهای شدید و از میان برداشتن عنادها‏ست که قرآن انقلابات دهشت انگیز را تصدیق کرده، و مسایل ضروری و لازمی به بزرگی همان انقلاب‏ها را به بشر یادآوری می‏کند. حال اگر قرآن مسایل مذکور را نه فقط هزاران بار بلکه میلیون‏ها مرتبه یادآوری کند بازهم زیاده روی نخواهد بود؛ مباحث مزبور با میلیون‏ها بار تکرار در قرآن خوانده می‏شود و به هیچ وجه ملال آور نیست و انسان همواره بدان‏ها نیازمند است.
İşte bu çeşit hadsiz kıymettar meseleleri ders veren ve kâinatı bir hane gibi değiştiren ve şeklini bozan dehşetli inkılabları tesis etmekte iknaya ve inandırmaya ve ispata çalışan Kur’an-ı Mu’cizü’l-Beyan elbette sarîhan ve zımnen ve işareten binler defa o meselelere nazar-ı dikkati celbetmek; değil israf belki ekmek, ilaç, hava, ziya gibi birer hâcet-i zaruriye hükmünde ihsanını tazelendirir.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
مثلاً حقیقت بشارت سعادت ابدی که در آیه زیر بیان می‏گردد:
Hem mesela اِنَّ ال۟كَافِرٖينَ فٖى نَارِ جَهَنَّمَ ve اَلظَّالِمٖينَ لَهُم۟ عَذَابٌ اَلٖيمٌ gibi tehdit âyetlerini Kur’an gayet şiddetle ve hiddetle ve gayet kuvvet ve tekrarla zikretmesinin hikmeti ise –Risale-i Nur’da kat’î ispat edildiği gibi– beşerin küfrü, kâinatın ve ekser mahlukatın hukukuna öyle bir tecavüzdür ki semavatı ve arzı kızdırıyor ve anâsırı hiddete getirip tufanlar ile o zalimleri tokatlıyor. Ve اِذَٓا اُل۟قُوا فٖيهَا سَمِعُوا لَهَا شَهٖيقًا وَهِىَ تَفُورُ ۝ تَكَادُ تَمَيَّزُ مِنَ ال۟غَي۟ظِ âyetinin sarahatiyle o zalim münkirlere cehennem, öyle öfkeleniyor ki hiddetinden parçalanmak derecesine geliyor.
</div>
اِنَّ الَّذٖينَ اٰمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُم۟ جَنَّاتٌ تَج۟رٖى مِن۟ تَح۟تِهَا ال۟اَن۟هَارُ ۝ ... خَالِدٖينَ فٖيهَٓا اَبَدًا(<ref> برای ایمان آورندگان و کسانی که کارهای صالح می‏کنند، بهشت‏هایی هست که از زیرشان نهرها جاری‏ست، و رستگاری و کامیابی بزرگ این است. (بروج: 11).</ref>)


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
انسان درمانده و دنیا و دوستانش را از اعدام ابدی موت که هر لحظه خود را به او می‏نمایاند، می‏رهاند و سلطنتی ابدی را نصیب او می‏کند، لذا حتی اگر یک میلیارد بار تکرار گردد و به اندازه کائنات به آن اهمیت داده شود باز هم اسراف نخواهد بود و ارزشش را از دست نخواهد داد.
İşte böyle bir cinayet-i âmmeye ve hadsiz bir tecavüze karşı beşerin küçüklük ve ehemmiyetsizliği noktasına değil belki zalimane cinayetinin azametine ve kâfirane tecavüzünün dehşetine karşı Sultan-ı Kâinat, kendi raiyetinin hukuklarının ehemmiyetini ve o münkirlerin küfür ve zulmündeki nihayetsiz çirkinliğini göstermek hikmetiyle fermanında gayet hiddet ve şiddetle o cinayeti ve cezasını değil bin defa, belki milyonlar ve milyarlar ile tekrar etse yine israf ve kusur değil ki bin seneden beri yüzer milyon insanlar her gün usanmadan kemal-i iştiyakla ve ihtiyaçla okurlar.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
آری، قرآن معجز بیانی که می‏کوشد چنین مسایل با ارزشی را تعلیم دهد و در حین تأسیس انقلاب‏های دهشتناک که کاینات را مانند یک خانه دچار تغییر و تحوّل کرده، و صورت آن را تخریب می‏کند؛ سعی در اقناع و باوراندن و اثبات مسایل مذکور دارد. شکی نیست که به صورت صریح یا ضمنی یا به اشاره، نظرها را هزاران بار به مسائل مذکور جلب می‏کند و این امر نه تنها اسراف و زیاده روی نیست، بلکه در حکم حاجاتی ضروری چون نان و دارو و هوا و نور است و موجب تازگی احسان او می‏گردد.
Evet, her gün her zaman, herkes için bir âlem gider, taze bir âlemin kapısı kendine açılmasından, o geçici her bir âlemini nurlandırmak için ihtiyaç ve iştiyakla لَٓا اِلٰهَ اِلَّا اللّٰهُ cümlesini binler defa tekrar ile o değişen perdelere ve âlemlere her birisine bir لَٓا اِلٰهَ اِلَّا اللّٰهُ ı lamba yaptığı gibi öyle de o kesretli, geçici perdeleri ve tazelenen seyyar kâinatları karanlıklandırmamak ve âyine-i hayatında in’ikas eden suretlerini çirkinleştirmemek ve lehinde şahit olabilen o misafir vaziyetleri aleyhine çevirmemek için o cinayetlerin cezalarını ve Padişah-ı Ezelî’nin şiddetli ve inatları kıran tehditlerini, her vakit Kur’an’ı okumakla tahattur edip nefsin tuğyanından kurtulmaya çalışmak hikmetiyle Kur’an, gayet mu’cizane tekrar eder ve bu derece kuvvet ve şiddet ve tekrarla tehdidat-ı Kur’aniyeyi hakikatsiz tevehhüm etmekten şeytan bile kaçar. Ve onları dinlemeyen münkirlere cehennem azabı ayn-ı adalettir, diye gösterir.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
یا مثلاً حکمت این که قرآن آیات تهدید آمیزی چون
Hem mesela, asâ-yı Musa gibi çok hikmetleri ve faydaları bulunan kıssa-i Musa’nın (as) ve sair enbiyanın kıssalarını çok tekrarında, risalet-i Ahmediyenin hakkaniyetine bütün enbiyanın nübüvvetlerini hüccet gösterip onların umumunu inkâr edemeyen, bu zatın risaletini hakikat noktasında inkâr edemez hikmetiyle ve herkes, her vakit bütün Kur’an’ı okumaya muktedir ve muvaffak olamadığından her bir uzun ve mutavassıt sureyi birer küçük Kur’an hükmüne getirmek için ehemmiyetli erkân-ı imaniye gibi o kıssaları tekrar etmesi; değil israf belki mu’cizane bir belâgattır ve hâdise-i Muhammediye bütün benî-Âdem’in en büyük hâdisesi ve kâinatın en azametli meselesi olduğunu ders vermektir.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
اِنَّ ال۟كَافِرٖينَ فٖى نَارِ جَهَنَّمَ(<ref> کسانی که کفر پیشه اند، آتش دوزخ برای انان است. (فاطر: 36)</ref>)
Evet, Kur’an’da Zat-ı Ahmediye’ye en büyük makam vermek ve dört erkân-ı imaniyeyi içine almakla لَٓا اِلٰهَ اِلَّا اللّٰهُ rüknüne denk tutulan مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّٰهِ ve risalet-i Muhammediye kâinatın en büyük hakikati ve Zat-ı Ahmediye, bütün mahlukatın en eşrefi ve hakikat-i Muhammediye tabir edilen küllî şahsiyet-i maneviyesi ve makam-ı kudsîsi, iki cihanın en parlak bir güneşi olduğuna ve bu hârika makama liyakatine pek çok hüccetleri ve emareleri, kat’î bir surette Risale-i Nur’da ispat edilmiş. Binden birisi şudur ki:
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
اَلظَّالِمٖينَ لَهُم۟ عَذَابٌ اَلٖيمٌ(<ref> بی گمان کافران عذاب دردناکی دارند. (ابراهیم: 22)</ref>)را با شدت و حدّت تمام و مکرر ذکر می‏کند، چنان که در رساله نور به صورت قطعی اثبات شده است، این است که کفر بشر چنان تجاوزی به حقوق کائنات و بیش‏تر آفریدگان است که موجب خشم آسمان‏ها و زمین می‏شود و عناصر را به تلاطم وامی دارد و به وسیله توفان‏ها بر آن ظالمان سیلی می‏زند. براساس صراحت آیه:
اَلسَّبَبُ كَال۟فَاعِلِ düsturuyla, bütün ümmetinin bütün zamanlarda işlediği hasenatın bir misli onun defter-i hasenatına girmesi ve bütün kâinatın hakikatlerini, getirdiği nur ile nurlandırması, değil yalnız cin, ins, melek ve zîhayatı, belki kâinatı, semavat ve arzı minnettar eylemesi ve istidat lisanıyla nebatatın duaları ve ihtiyac-ı fıtrî diliyle hayvanatın duaları, gözümüz önünde bilfiil kabul olmasının şehadetiyle milyonlar, belki milyarlar fıtrî ve reddedilmez duaları makbul olan suleha-yı ümmeti her gün o zata salât ü selâm unvanıyla rahmet duaları ve manevî kazançlarını en evvel o zata bağışlamaları ve bütün ümmetçe okunan Kur’an’ın üç yüz bin harfinin her birisinde on sevaptan tâ yüz, tâ bin hasene ve meyve vermesinden yalnız kıraat-ı Kur’an cihetiyle defter-i a’maline hadsiz nurlar girmesi haysiyetiyle o zatın şahsiyet-i maneviyesi olan hakikat-i Muhammediye, istikbalde bir şecere-i tûba-i cennet hükmünde olacağını Allâmü’l-guyub bilmiş ve görmüş, o makama göre Kur’an’ında o azîm ehemmiyeti vermiş ve fermanında ona tebaiyetle ve sünnetine ittiba ile şefaatine mazhariyeti en ehemmiyetli bir mesele-i insaniye göstermiş ve o haşmetli şecere-i tûbanın bir çekirdeği olan şahsiyet-i beşeriyetini ve bidayetteki vaziyet-i insaniyesini ara sıra nazara almasıdır.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
اِذَٓا اُل۟قُوا فٖيهَا سَمِعُوا لَهَا شَهٖيقًا وَهِىَ تَفُورُ ۝ تَكَادُ تَمَيَّزُ مِنَ ال۟غَي۟ظِ(<ref> وقتی به میان پرتاب شدند غرش جهنم را می‏شنوند که در حال غلیان است. چیزی نمی‏ماند که جهنم از خشمی که به آنان دارد برخود بشکافد. (مُلک: 8-7).</ref>) جهنم به ظالمان اهل انکار چنان خشم می‏گیرد که چیزی نمی‏ماند براثر این خشم بشکافد.
İşte Kur’an’ın tekrar edilen hakikatleri bu kıymette olduğundan tekraratında kuvvetli ve geniş bir mu’cize-i maneviye bulunmasına fıtrat-ı selime şehadet eder. Meğer maddiyyunluk taunuyla maraz-ı kalbe ve vicdan hastalığına müptela ola.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
حکمت سلطان کائنات اقتضا می‏کند که در برابر چنین جنایت عام و تجاوز بزرگی بدون لحاظ کوچکی و بی‏اهمیتی بشر، در مقابله با بزرگی جنایتی ظالمانه و وحشتِ تجاوزی کافرانه، اهمیت حقوق رعایای خویش و پستی بی‏نهایت ظلم و کفر منکران را نشان دهد، پس اگر در فرمان خود جنایت مذکور و سزایش را با حدّت و شدت فراوان نه هزاربار بلکه میلیون و میلیاردها بار تکرار کند، این نه اسراف و زیاده روی‏ست و نه قصور؛ بیش از هزار سال است که صدها میلیون انسان هر روز چنین آیاتی را با کمال اشتیاق و بدون آن که موجب ملال‏شان شود و از سر نیاز تلاوت می‏کنند.
قَد۟ يُن۟كِرُ ال۟مَر۟ءُ ضَو۟ءَ الشَّم۟سِ مِن۟ رَمَدٍ وَ يُن۟كِرُ ال۟فَمُ طَع۟مَ ال۟مَاءِ مِن۟ سَقَمٍ kaidesine dâhil olur.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
آری، هر روز و همواره عالمی بر هرکس می‏گذرد و درهای جهان جدیدی بر او گشوده می‏شود، او برای روشنایی هریک از عوالم گذرا با اشتیاق و از سر نیاز عبارت '''«لا اله الا الله»''' را هزاران بار تکرار می‏کند؛ بنابراین بر هر کدام آن پرده‏ها و عالم‏های گذرا چراغ '''«لا اله الا الله»''' می‏آویزد؛ به همین ترتیب، برای این که پرده‏های گذرا و کثیر و عوالم متحرکی را که مدام در حال نو شدن هستند تاریک و ظلمانی نکند و صورت‏هایی را که در آیینه حیاتش بازتاب می‏یابند زشت نسازد و اوضاع مسافرگونه‏‏یی را که می‏تواند شاهدی موافق باشد علیه خود درنیاورد، و برای این‏که مجازات آن جنایات و تهدیدهای شدید پادشاه ازلی را که عناد معاندان را درهم می‏شکند در یاد داشته باشد، قرآن می‏خواند تا از طغیان نفسش رهایی یابد؛ قرآن این موضوع را به طرز اعجازآمیزی بارها تکرار می‏کند؛ حتی شیطان هم از این که تهدیدات شدید و قوی و تکراری قرآنی را متوهمانه باطل بداند ابا دارد، لذا عذاب جهنم برای منکرانی که گوش‏شان به این مطالب بدهکار نیست، عین عدالت است.
=== '''BU ONUNCU MESELE’YE''' '''BİR HÂTİME OLARAK İKİ HÂŞİYEDİR''' ===
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
مثالِ دیگر داستان موسی (ع) و سایر انبیاست که چون عصای موسی حکمت‏ها و فواید فراوان دارد در قرآن بارها تکرار می‏شود. خداوند نبوت همه پیامبران را حجتی بر حقانیت رسالت احمدیه قرار می‏دهد. کسی که قادر به انکار همه آن‏ها نباشد از نقطه نظر حقیقت، رسالت آن حضرت را نیز نمی‏تواند انکار کند. بر اساس این حکمت است که هر کسی قادر به تلاوت همه قرآن در هر زمانی نیست و اصولاً موفق به این امر نمی‏شود، لذا هر سوره طولانی یا متوسطی را در حکم قرآنی کوچک قرار داد و داستان‏های ذکر شده را چون ارکان مهم ایمان تکرار نمود و این نه تنها اسراف و زیاده روی نیست، بلکه بلاغتی اعجاز آمیز است؛ به این ترتیب قرآن تعلیم می‏دهد که پدیده محمدیه بزرگ‏ترین حادثه تاریخ بنی آدم و عظیم‏ترین مسأله کائنات است.
'''Birincisi:''' Bundan '''(*<ref>*Bu risalenin telifinden on iki sene evvel. (Nâşir)</ref>)''' on iki sene evvel işittim ki en dehşetli ve muannid bir zındık, Kur’an’a karşı suikastını tercümesiyle yapmaya başlamış ve demiş ki: “Kur’an tercüme edilsin, tâ ne mal olduğu bilinsin.” Yani, lüzumsuz tekraratı herkes görsün ve tercümesi onun yerinde okunsun diye dehşetli bir plan çevirmiş.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
آری، با اعطای عالی‏ترین مقام به ذات احمدیه در قرآن و با دربرگرفتن چهار رکن ایمانی، '''«لا اله الا الله»''' را معادل '''«محمد رسول الله»''' و رسالت محمدیه قرار دادن، معلوم می‏شود ذات احمدیه بزرگ‏ترین حقیقت عالم هستی و اشرف مخلوقات است و مقام قدسی و شخصیت معنوی و کلی پیامبر که از آن به حقیقت محمدیه تعبیر می‏شود، درخشان‏ترین خورشید دو جهان است؛ نشانه‏ها و حجت‏های فراوان بر شایستگی او برای این مقام به یقین در رساله نور بیان و اثبات شده است، که یک نمونه از هزاران نمونه آن چنین است:
Fakat Risale-i Nur’un cerh edilmez hüccetleri kat’î ispat etmiş ki Kur’an’ın hakiki tercümesi kabil değil ve lisan-ı nahvî olan lisan-ı Arabî yerinde Kur’an’ın meziyetlerini ve nüktelerini başka lisan muhafaza edemez ve her bir harfi, on adetten bine kadar sevap veren kelimat-ı Kur’aniyenin mu’cizane ve cem’iyetli tabirleri yerinde, beşerin âdi ve cüz’î tercümeleri tutamaz, onun yerinde camilerde okunmaz diye Risale-i Nur, her tarafta intişarıyla o dehşetli planı akîm bıraktı. Fakat o zındıktan ders alan münafıklar, yine şeytan hesabına Kur’an güneşini üflemekle söndürmeye, aptal çocuklar gibi ahmakane ve divanecesine çalışmaları hikmetiyle, bana gayet sıkı ve sıkıcı ve sıkıntılı bir halette bu Onuncu Mesele yazdırıldı tahmin ediyorum. Başkalarla görüşemediğim için hakikat-i hali bilemiyorum.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
براساس قاعده '''«السَّبَبُ کَالفاعِل»''' نمونه‏‏یی از کارهای نیکویی که امت در همه زمان‏ها انجام می‏دهد در دفتر حسنات او ثبت می‏گردد. او با نوری که آورد به تمام حقایق عالم هستی روشنایی بخشید و به این ترتیب نه تنها بر جن و انس و ملک و ذی حیاتان که برکائنات و سماوات و ارض منت نهاد. ما در مقابل چشمان خود می‏بینیم که دعای نباتات بر اساس زبان استعدادشان و دعای حیوانات براساس زبان احتیاجات فطری آن‏ها پذیرفته می‏شود؛ به گواهی همین امر، میلیون‏ها و بلکه میلیاردها دعای فطری و پذیرفته شدنی صالحان امت، روزانه تحت عنوان صلوات و سلام نثار آن ذات می‏گردد؛ آن‏ها دعای رحمت و بهره‏های معنوی خویش را پیش از همه نثار روح پیامبر می‏کنند؛ نیز در هر حرف قرآنی که سیصدهزار حرف دارد و توسط آحاد امت قرائت می‏شود از ده تا صد ثواب، تا هزار حسنه و ثمره هست، لذا فقط به سبب قرائت قرآن انوار بی‏منتهایی در دفتر اعمال پیامبر ثبت می‏گردد؛ پس علام الغیوب دانسته و مشاهده کرده است که حقیقت محمدیه که شخصیت معنوی ذات احمدی‏ست در آتیه حکم شجره طوبای جنت را خواهد داشت، لذا چنین اهمیت عظیمی را در قرآن یادآور شده و اعلام کرده است که با تبعیت از او و پیروی از سنتش، مظهریت شفاعتش مسأله بسیار مهم انسانی‏ست؛ و گاهی از شخصیت بشری او که مغز شجره باشکوه طوبی‏ست و وضعیت انسانی او در آغاز، یاد می‏کند.
'''İkinci Hâşiye:''' Denizli hapsinden tahliyemizden sonra meşhur Şehir Otelinin yüksek katında oturmuştum. Karşımda güzel bahçelerde kesretli kavak ağaçları birer halka-i zikir tarzında gayet latîf, tatlı bir surette hem kendileri hem dalları hem yaprakları, havanın dokunmasıyla cezbekârane ve cazibedarane hareketle raksları, kardeşlerimin müfarakatlarından ve yalnız kaldığımdan hüzünlü ve gamlı kalbime ilişti. Birden güz ve kış mevsimi hatıra geldi ve bana bir gaflet bastı. Ben, o kemal-i neşe ile cilvelenen o nâzenin kavaklara ve zîhayatlara o kadar acıdım ki gözlerim yaşla doldu. Kâinatın süslü perdesi altındaki ademleri, firakları ihtar ve ihsasıyla kâinat dolusu firakların, zevallerin hüzünleri başıma toplandı.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
از آن جا که حقایق تکرار شده در قرآن دارای چنین ارزش‏هایی هستند، فطرت پاک و سالم گواهی می‏دهد که از معجزاتی معنوی، محکم و گسترده برخوردارند. خلاف این مطلب زمانی‏ست که فرد بر اثر طاعون مادیت دچار بیماری قلب و وجدان شده باشد...
Birden hakikat-i Muhammediyenin (asm) getirdiği nur, imdada yetişti. O hadsiz hüzünleri ve gamları, sürurlara çevirdi. Hattâ o nurun, herkes ve her ehl-i iman gibi benim hakkımda milyon feyzinden yalnız o vakitte, o vaziyete temas eden imdat ve tesellisi için Zat-ı Muhammediye’ye (asm) karşı ebediyen minnettar oldum. Şöyle ki:
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
که در آن صورت شامل قاعده '''«قَد یُنکِرُ المَرْءُ ضُوءَ الشَّمسِ مِن رمَدٍٍ؛ وَ یُنْکِرُ الفَمُ طَعمَ المَاءِ مِن سَقَمٍ.»''' (<ref> انسان گاهی به دلیل بیماری چشم، منکر نور خورشید می‏شود؛ به دلیل بیماری دهان نیز طعم آب را نمی‏پسندد.</ref>)  می‏گردد.
Ol nazar-ı gaflet, o mübarek nâzeninleri; vazifesiz, neticesiz, bir mevsimde görünüp, hareketleri neşeden değil belki güya ademden ve firaktan titreyerek hiçliğe düştüklerini göstermekle, herkes gibi bendeki aşk-ı beka ve hubb-u mehasin ve muhabbet-i vücud ve şefkat-i cinsiye ve alâka-i hayatiyeye medar olan damarlarıma o derece dokundu ki böyle dünyayı bir manevî cehenneme ve aklı bir tazip âletine çevirdiği sırada, Muhammed aleyhissalâtü vesselâmın beşere hediye getirdiği nur perdeyi kaldırdı; idam, adem, hiçlik, vazifesizlik, abes, firak, fânilik yerinde o kavakların her birinin yaprakları adedince hikmetleri, manaları ve Risale-i Nur’da ispat edildiği gibi üç kısma ayrılan neticeleri ve vazifeleri var, diye gösterdi:
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
<span id="BU_ONUNCU_MESELE’YE_BİR_HÂTİME_OLARAK_İKİ_HÂŞİYEDİR"></span>
'''Birinci kısım neticeleri:''' Sâni’-i Zülcelal’in esmasına bakar. Mesela, nasıl ki bir usta hârika bir makineyi yapsa onu takdir eden herkes o zata “Mâşâallah, bârekellah” deyip alkışlar. Öyle de o makine dahi ondan maksud neticeleri tam tamına göstermesiyle, lisan-ı haliyle ustasını tebrik eder, alkışlar. Her zîhayat ve her şey böyle bir makinedir, ustasını tebriklerle alkışlar.
=== دو حاشیه هم‏چون خاتمه‏‏یی بر مسأله دهم ===
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
'''حاشیه اول:''' دوازده سال پیش از تألیف این رساله شنیدم که وحشتناک‏ترین و معاندترین زندیق، سوء قصدش را نسبت به قرآن در قالب ترجمه آن آغاز کرده و گفته است: «بگذار ترجمه شود تا همه بدانند چه در چنته دارد.»
'''İkinci kısım hikmetleri ise:''' Zîhayatın ve zîşuurun nazarlarına bakar. Onlara şirin bir mütalaagâh, birer kitab-ı marifet olur. Manalarını zîşuurun zihinlerinde ve suretlerini kuvve-i hâfızalarında ve elvah-ı misaliyede ve âlem-i gaybın defterlerinde daire-i vücudda bırakıp sonra âlem-i şehadeti terk eder, âlem-i gayba çekilir. Demek, surî bir vücudu bırakır, manevî ve gaybî ve ilmî çok vücudları kazanır.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
یعنی طرح مغرضانه‏‏یی در پیش گرفته و مثلاً خواسته است دیگران به جای قرآن ترجمه او را بخوانند و تکرارهای غیر ضروری قرآن را ببینند، اما حجت‏های خدشه ناپذیر رساله نور با یقین اثبات کرده است که برگردان حقیقی قرآن غیرممکن است و هیچ زبان دیگری قادر به حفظ مزایا و نکات قرآن که به زبان عربی‏ست نمی‏باشد. کلمات قرآنی از ده تا هزار ثواب دربردارند و با ترجمه‏های عادی و جزیی بشر نمی‏توان تعابیر جامع و اعجازآمیز قرآنی را منتقل کرد. رساله نور با این ادعا که نمی‏توان ترجمه مذکور را به جای قرآن در مساجد قرائت کرد طرح وحشتناک مورد اشاره را عقیم گذاشت، اما منافقانی که از آن زندیق درس می‏گرفتند با محاسبات شیطانی خواستند هم‏چون کودکان نادان خورشید قرآن را با فوت کردن خاموش کنند؛ کارهای دیوانه وار و احمقانه‏‏یی کردند. احساس می‏کنم حکمت این بود که در حالت روحی سخت و آزار دهنده و حساسی «مسأله دهم» برمن القا شود تا آن را بنگارم. چون با دیگران دیداری نداشتم قادر به درک حقیقت حال نیستم.
Evet, madem Allah var ve ilmi ihata eder. Elbette adem, idam, hiçlik, mahv, fena; hakikat noktasında ehl-i imanın dünyasında yoktur ve kâfir münkirlerin dünyaları ademle, firakla, hiçlikle, fânilikle doludur. İşte bu hakikati, umumun lisanında gezen bu gelen darb-ı mesel ders verip der: “Kimin için Allah var, ona her şey var ve kimin için yoksa her şey ona yoktur, hiçtir.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
'''حاشیه دوم:''' پس از آزادی از زندان دنیزلی در طبقه بالای هتل مشهور شهر نشسته بودم. درختان انبوه بید در باغ‏های زیبای مقابل به چشم می‏خورد و شاخ و برگ‏هایشان به نحوی که گویی در حلقه ذکرند به شکل بسیار لطیف با نوازش باد و با حرکاتی جذاب و گیرا در رقص بودند. این منظره بر قلبم که بر اثر تنهایی و مفارقت دوستان، محزون و غمگین بود تأثیر گذاشت. به یکباره پاییز و زمستان به ذهنم خطور کرد و غفلتی بر من مستولی شد. دلم برای بیدهای نازنین و موجودات دیگری که با کمال ذوق و شوق جلوه نمایی می‏کردند چنان به رحم آمد که چشمانم پر از اشک شد. فراق‏ها و رفتن‏هایی را که زیر پرده تزیین شده عالم هستی بود احساس کردم و مملو از فراق و حزن و اندوه حاصل از رفتن شدم.
'''Elhasıl:''' Nasıl ki iman, ölüm vaktinde insanı idam-ı ebedîden kurtarıyor; öyle de herkesin hususi dünyasını dahi idamdan ve hiçlik karanlıklarından kurtarıyor. Ve küfür ise hususan küfr-ü mutlak olsa hem o insanı hem hususi dünyasını ölümle idam edip manevî cehennem zulmetlerine atar. Hayatının lezzetlerini acı zehirlere çevirir. Hayat-ı dünyeviyeyi âhiretine tercih edenlerin kulakları çınlasın. Gelsinler, buna ya bir çare bulsunlar veya imana girsinler. Bu dehşetli hasarattan kurtulsunlar.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
در یک لحظه نور حقیقت محمدیه (ع) به دادم رسید و غم و اندوه فراوان را به شادی و نشاط تبدیل کرد. آن نور مانند هرکس و هر اهل ایمان دیگری میلیون‏ها فیض نصیبم کرده بود، اما من به دلیل یاری و تسلی که در آن لحظه و در آن وضعیت نصیبم گردید تا ابد مدیون ذات محمدیه شدم. مطلب از این قرار بود:
سُب۟حَانَكَ لَا عِل۟مَ لَنَٓا اِلَّا مَا عَلَّم۟تَنَٓا اِنَّكَ اَن۟تَ ال۟عَلٖيمُ ال۟حَكٖيمُ
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
غفلتی که در ابتدا بر من چیره شد موجودات نازنین را در نظرم بی‏مسؤولیت و بی‏نتیجه جلوه داد؛ طوری که احساس کردم در فصلی ظاهر می‏شوند و حرکاتشان نه بر اثر ذوق و شوق که از وحشت فراق و عدم است؛ احساس کردم به وادی عدم سقوط می‏کنند. این حس مانند هر کس دیگری احساسات مرا نیز که عشق بقا و حب محاسن و محبت وجود و شفقت جنسیه و علاقه به زندگی را می‏فهمیدم چنان جریحه‏دار کرد که به نظرم آمد دنیا چون جهنمی‏ست و عقل ابزاری برای عذاب؛ در این جا نوری که محمد (ع) برای بشر به ارمغان آورده بود حجاب را کنار زد و من دیدم هر یک از آن درختان بید به جای نیستی و عدم و پوچی و بی‏مسؤولیتی و بیهودگی و فراق و فنا به تعداد برگ‏هایشان دارای حکمت و معنا هستند و همان طور که در رساله نور اثبات کرده‏ایم از سه قسم نتیجه و وظیفه برخوردارند:
Duanıza çok muhtaç ve size çok müştak kardeşiniz
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
'''قسم اول:''' مربوط به اسماء صانع ذوالجلال است، مثلاً همان طور که اگراستادی ماشین فوق‏العاده‏‏یی بسازد همه از او تعریف و تمجید کرده ماشاءالله و بارک الله خواهند گفت، ماشین مذکور نیز با به نمایش گذاشتن مقاصد و نتایج ساخته شدنش در حقیقت با زبان حال به سازنده خود تبریک می‏گوید و او را تمجید می‏کند. همه ذی حیاتان و اشیا نیز مانند همان ماشین هستند و با تبریک گفتن‏هایشان سازنده خود را تمجید می‏کنند.
'''Said Nursî'''
</div>


'''قسم دومِ''' حکمت‏های مورد بحث نیز متوجه نظر ذی حیاتان و ذی شعوران است. هر یک موردی برای مطالعه و هم‏چون کتاب معرفت می‏شوند، معانی خود را در اذهان ذی شعوران و صورت‏هایشان را در قوه حافظه آن‏ها و الواح مثالی و دفاتر عالم غیب و دایره وجود قرار داده و عالم شهادت را ترک گفته و به عالم غیب منتقل می‏شوند، یعنی وجود صوری را رها کرده، و وجودهای متعدد معنوی و غیبی و علمی را به دست می‏آورند.


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
آری، مادام که خدا هست و علمش همه چیز را در احاطه خود دارد مواردی چون عدم، نیستی، هیچی، نابود شدن و فنا حقیقتاً در دنیای فردی که اهل ایمان است جایی ندارد، اما دنیای کافران پر است از عدم و فراق و پوچی و از بین رفتن. ضرب المثل زیر که زبانزد عام است حقیقت مذکور را تعلیم می‏دهد:
'''Onuncu Mesele Münasebetiyle Hüsrev’in Üstadına Yazdığı Mektup'''
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
'''«هر کس که خدا را دارد همه چیز دارد و هرکس که خدا را ندارد هیچ چیز ندارد و خود هیچ است.»'''
'''Çok sevgili üstadım efendim!'''
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
'''نتیجه:''' ایمان چنان که در زمان مرگ انسان را از نیستی ابدی می‏رهاند، به همان ترتیب دنیای خصوصی هر کس را نیز از نیستی و ظلمات پوچی نجات می‏دهد. کفر هم به ویژه اگر کفر مطلق باشد انسان و دنیای خصوصی‏اش را به واسطه مرگ نابود می‏کند و موجب سقوط او به ظلمات جهنم می‏شود و لذت‏های زندگی‏اش را به زهر تبدیل می‏کند. آنان که حیات دنیوی را بر آخرت ترجیح می‏دهند هشیار باشند! بیایند برای این مسأله چاره‏‏یی بیابند یا وارد قلمرو ایمان گردند و از خسارات وحشتناک رهایی بیابند.
Cenab-ı Hakk’a hadsiz şükürler olsun, iki aylık iftirak üzüntülerini ve muhaberesizlik ızdıraplarını hafifleştiren ve kalplerimize taze hayat bahşeden ve ruhlarımıza yeni, safi bir nesîm ihda eden Kur’an’ın celalli ve izzetli, rahmetli ve şefkatli âyetlerindeki tekraratın mehasinini ta’dad eden, hikmet-i tekrarının lüzum ve ehemmiyetini izah eden ve Risale-i Nur’un bir hârika müdafaası olan Denizli Meyvesinin Onuncu Meselesi namını alan “Emirdağı Çiçeği”ni aldık. Elhak, takdir ve tahsine çok lâyık olan bu çiçeği kokladıkça ruhumuzdaki iştiyak yükseldi. Dokuz aylık hapis sıkıntısına mukabil, Meyve’nin Dokuz Meselesi nasıl beraetimize büyük bir vesile olmakla güzelliğini göstermiş ise Onuncu Meselesi olan çiçeği de Kur’an’ın îcazlı i’cazındaki hârikaları göstermekle o nisbette güzelliğini göstermektedir.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
سُب۟حَانَكَ لَا عِل۟مَ لَنَٓا اِلَّا مَا عَلَّم۟تَنَٓا اِنَّكَ اَن۟تَ ال۟عَلٖيمُ ال۟حَكٖيمُ(<ref> تو را از هر نقصی منزه می‏دانیم، جز آن چه ما را یاد دادی دانشی نداریم. تو همه چیز را می‏دانی و هر کاری را با حکمت انجام می‏دهی. (بقره: 32).</ref>)
Evet, sevgili üstadım, gülün çiçeğindeki fevkalâde letafet ve güzellik, ağacındaki dikenleri nazara hiç göstermediği gibi; bu nurani çiçek de bize dokuz aylık hapis sıkıntısını unutturacak bir şekilde o sıkıntılarımızı da hiçe indirmiştir.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
برادرتان که مشتاق شما و محتاج دعاهایتان است
Mütalaasına doyulmayacak şekilde kaleme alınan ve akılları hayrete sevk eden bu nurani çiçek, muhtevi olduğu çok güzelliklerinden bilhassa Kur’an’ın tercümesi suretiyle nazar-ı beşerde âdileştirilmek ihanetine mukabil; o tekraratın kıymetini tam göstermekle, Kur’an’ın cihan-değer ulviyetini meydana koymuştur.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
'''سعید نورسی'''
Sâliklerinin her asırda fevkalâde bir metanetle sarılmaları ile ve emir ve nehyine tamamen inkıyad etmeleriyle, güya yeni nâzil olmuş gibi tazeliği ispat edilmiş olan Kur’an-ı Mu’cizü’l-Beyan’ın, bütün asırlarda, zalimlerine karşı şiddetli ve dehşetli ve tekrarlı tehditleri ve mazlumlarına karşı şefkatli ve rahmetli mükerrer taltifleri, hususuyla bu asrımıza bakan tehdidatı içinde zalimlerine misli görülmemiş bir halette, sanki feze’-i ekberden bir numuneyi andıran semavî bir cehennemle altı yedi seneden beri mütemadiyen feryad u figan ettirmesi ve keza mazlumlarının bu asırdaki küllî fertleri başında Risale-i Nur talebelerinin bulunması ve hakikaten bu talebeleri de ümem-i sâlifenin enbiyalarına verilen necatlar gibi pek büyük umumî ve hususi necatlara mazhar etmesi ve muarızları olan dinsizlerin cehennemî azapla tokatlanmalarını göstermesi hem iki güzel ve latîf hâşiyelerle hâtime verilmek suretiyle çiçeğin tamam edilmesi, bu fakir talebeniz Hüsrev’i o kadar büyük bir sürurla sonsuz bir şükre sevk etti ki bu güzel çiçeğin verdiği sevinç ve süruru, müddet-i ömrümde hissetmediğimi sevgili üstadıma arz ettiğim gibi kardeşlerime de kerratla söylemişim.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
Cenab-ı Hak, zayıf ve tahammülsüz omuzlarına pek azametli bâr-ı sakîl tahmil edilen siz sevgili üstadımızdan ebediyen razı olsun. Ve yüklerinizi tahfif etmekle yüzlerinizi ebede kadar güldürsün, âmin!
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
'''نامه‏‏یی که خسرو به مناسبت مسأله دهم برای استادش نوشته است'''
Evet, sevgili üstadım, biz; Allah’tan, Kur’an’dan, Habib-i Zîşan’dan ve Risale-i Nur’dan ve Kur’an dellâlı siz sevgili üstadımızdan ebediyen razıyız. Ve intisabımızdan hiçbir cihetle pişmanlığımız yok. Hem kalbimizde zerre kadar kötülük etmek için niyet yok. Biz ancak Allah’ı ve rızasını istiyoruz. Gün geçtikçe, rızası içinde, Cenab-ı Hakk’a vuslat iştiyaklarını kalbimizde teksif ediyoruz. Bilâ-istisna bize fenalık edenleri Cenab-ı Hakk’a terk etmekle affetmek ve bilakis bize zulmeden o zalimler de dâhil olduğu halde, herkese iyilik etmek, Risale-i Nur talebelerinin kalplerine yerleşen bir şiar-ı İslâm olduğunu, biz istemeyerek ilan eden Hazret-i Allah’a hadsiz hudutsuz şükürler ediyoruz.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
'''استاد و سرور بسیار محبوبم'''
Çok kusurlu talebeniz
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
حضرت حق را بی‏نهایت سپاس که «گل امیرداغ» که «مسأله دهم ثمره دنیزلی» نام گرفته است به دستمان رسید؛ اضطراب دو ماه دوری و بی‏خبری را کم نمود، زندگی دوباره‏‏یی نصیب قلبمان کرد، و نسیمی خوش و تازه به ارواحمان ارزانی داشت. آن نوشته، محاسن تکرار در آیات باشکوه و عزیز، محبت آمیز و مهربانانه قرآن را احصاء نموده، حکمت و لزوم تکرار و اهمیت آن را شرح داده و دفاعیه جانانه‏‏یی از رساله نور است. با استشمام این گل که الحق شایسته کمال تقدیر و تحسین است اشتیاق روحمان تعالی یافت؛ هم‏چنان که ثمره (دنیزلی) با نُه مسأله مندرج در آن در عوض فشار نُه ماه حبس وسیله بزرگی برای آزادی ما شد و زیبایی‏اش را بدین صورت نشان داد، گل آن نیز که دهمین مسأله‏اش است مطالب فوق‏العاده در اعجاز مجمل قرآن را نشان می‏دهد و به همین نسبت زیبایی‏اش را به نمایش می‏گذارد.
'''Hüsrev'''
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
آری، استاد محبوبم! هم‏چنان که لطافت و جمال فوق‏العاده گل اجازه نظر به خارهای آن را نمی‏دهد، این گل نورانی نیز فشارهای نُه ماه زندان را از یاد ما بُرد، طوری که گویی چنین چیزی وجود نداشته است.
== ON BİRİNCİ MESELE ==
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
گل نورانی (ثمره دنیزلی) طوری نگاشته شده که کسی از مطالعه‏اش سیر نمی‏شود، عقول را شگفت زده می‏کند و به دلیل زیبایی‏هایی که دارد – به ویژه در مقابله با اهانت به قرآن، اهانتی که با ترجمه‏ی قرآن قصد عادی سازی قرآن را در نظر مردم داشت- و با نشان دادن ارزش دقیق تکرارها، برتری قرآن را که معادل همه عالم است در میان می‏گذارد.
Meyve’nin On Birinci Mesele’sinin başı, bir meyvesi cennet ve biri saadet-i ebediye ve biri rü’yetullah olan iman şecere-i kudsiyesinin hadsiz, küllî ve cüz’î meyvelerinden yüzer numuneleri Risale-i Nur’da beyan ve hüccetlerle ispat edildiğinden, izahını Siracünnur’a havale edip küllî erkânının değil belki cüz’î ve cüzlerin, cüz’î ve hususi meyvelerinden birkaç numune beyan edilecek.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
نو بودن قرآن معجز بیانی که سالکانش در همه اعصار با متانتی فوق‏العاده بدان دست می‏یازند و به امر و نهی‏هایش کاملاً گردن می‏نهند، در این کتاب به نحوی ثابت شده است که گویی به تازگی نازل گردیده است. قرآن در همه زمان‏ها ظالمان را مکرر و به طرز وحشتناک و شدیدی تهدید می‏کند و به همین ترتیب بارها نسبت به مظلومان اظهار لطف و رحمت و مهربانی دارد. مخصوصاً تهدیداتی که متوجه ظالمان عصر کنونی ماست و نمونه‏اش دیده نشده است، گویی از شش، هفت سال پیش با جهنّمی آسمانی که تمثیلی از فَزَع اکبر (<ref> فزع اکبر: قیامت </ref>) می‏باشد، موجب فریاد و فغان‏شان شده است؛ و نیز وجود طلبه‏های رساله نور در کنار هر یک از مظلومان این عصر در حقیقت این طلاب را مانند نجاتی که به انبیای امت‏های پیشین داده شده بود مظهر نجات‏های بزرگ و کوچک قرار داده و نشان می‏دهد که بی‏دینانی که معارض آنانند با عذابی جهنمی سیلی می‏خورند؛ کتابی که با دو حاشیه لطیف و زیبا خاتمه می‏یابد طلبه فقیرتان، خسرو را با چنان سرور عظیمی به سوی شکر بی‏حد و حصر سوق داد که شادی و نشاط حاصل از مشاهده این گل زیبا را هیچ گاه در طول عمرم احساس نکرده بودم؛ این را چنان که به استاد محبوبم عرض کرده بودم به برادرانم نیز به کرات گفته‏ام.
'''Birisi:''' Bir gün bir duada “Yâ Rabbî! Cebrail, Mikâil, İsrafil, Azrail hürmetlerine ve şefaatlerine, beni cin ve insin şerlerinden muhafaza eyle!” mealinde duayı dediğim zaman, herkesi titreten ve dehşet veren Azrail namını zikrettiğim vakit gayet tatlı ve tesellidar ve sevimli bir halet hissettim. Elhamdülillah, dedim. Azrail’i cidden sevmeye başladım. Melâikeye iman rüknünün bu cüz’î ferdinin pek çok meyvelerinden yalnız bir cüz’î meyvesine gayet kısa bir işaret ederiz.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
حضرت حق از شما استاد محبوب که بار سنگین و بزرگی را بر دوش ضعیف و نحیفتان تحمل می‏کنید تا ابد راضی باشد و با تخفیف این سنگینی تا ابد رخسارتان را بشاش فرماید؛ آمین!
'''Birisi:''' İnsanın en kıymetli ve üstünde titrediği malı, onun ruhudur. Onu zayi olmaktan ve fenadan ve başıboşluktan muhafaza etmek için kuvvetli ve emin bir ele teslimin derin bir sevinç verdiğini kat’î hissettim. Ve insanın amelini yazan melekler hatırıma geldi. Baktım, aynen bu meyve gibi çok tatlı meyveleri var.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
'''آری، استاد محبوبم! ما از خدا، از قرآن، از حبیب ذی شان، از رساله نور و از شما که ترجمان قرآن هستید برای همیشه راضی خواهیم بود و از انتسابمان به شما به هیچ وجه پشیمان نیستیم.''' در وجودمان قصد حتی ذره‏‏یی انجام کار بد نیست؛ ما فقط خواستار خدا و رضای او هستیم و روز به روز در متن رضای او اشتیاق وصلش را در قلبمان محکم‏تر می‏کنیم. ما بدون استثنا همه کسانی را که به ما بدی کرده و می‏کنند به حضرت حق می‏سپاریم، آنان را می‏بخشیم و در عوض به همه کسانی که ظلم کنندگان به ما را نیز شامل می‏شوند خوبی می‏کنیم و این امر به عنوان یک شعار اسلام در قلب طلبه‏های نور جای گرفته است. و حضرت حق را بی‏نهایت سپاس می‏گوییم، که این خصلت را بدون خواست ما بر همگان اعلام می‏دارد.
'''Birisi:''' Her insan kıymetli bir sözünü ve fiilini bâkileştirmek için iştiyakla kitabet ve şiir hattâ sinema ile hıfzına çalışır. Hususan o fiillerin cennette bâki meyveleri bulunsa daha ziyade merak eder. “Kiramen Kâtibîn” insanın omuzlarında durup onları ebedî manzaralarda göstermek ve sahiplerine daimî mükâfat kazandırmak, o kadar bana şirin geldi ki tarif edemem.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
شاگرد سراپا تقصیرتان
Sonra ehl-i dünyanın, beni hayat-ı içtimaiyedeki her şeyden tecrit etmek içinde bütün kitaplarımdan ve dostlarımdan ve hizmetçilerimden ve teselli verici işlerden ayrı düşürmeleriyle beraber, gurbet vahşeti beni sıkarken ve boş dünya başıma yıkılırken melâikeye imanın pek çok meyvelerinden birisi imdadıma geldi. Kâinatımı ve dünyamı şenlendirdi, melekler ve ruhanîlerle doldurdu, âlemimi sevinçle güldürdü. Ve ehl-i dalaletin dünyaları vahşet ve boşluk ve karanlıkla ağladıklarını gösterdi.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
'''خسرو'''
Hayalim bu meyvenin lezzetiyle mesrur iken umum peygamberlere imanın pek çok meyvelerinden buna benzer bir tek meyvesini aldı, tattı. Birden, bütün geçmiş zamanlardaki enbiyalarla yaşamış gibi onlara imanım ve tasdikim, o zamanları ışıklandırdı ve imanımı küllî yapıp genişlendirdi. Ve Âhir Zaman Peygamberimizin imana ait olan davalarına binler imza bastırdı, şeytanları susturdu.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
<span id="ON_BİRİNCİ_MESELE"></span>
'''Birden Hikmetü’l-İstiaze Lem’ası’nda kat’î cevabı bulunan bir sual kalbime geldi ki:'''
== مسأله یازدهم ==
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
ابتدای مسأله یازدهم ثمره، شامل نتایجی چون بهشت، سعادت ابدی، و رؤیت الله از میوه‏های بی‏شمار، کلی و جزیی شجره قدسیه ایمان است که صدها نمونه آن در رساله نور بیان گردیده و با دلایل متقن به اثبات رسیده است. توضیح مطلب را به «سراج النور» ارجاع می‏دهیم و بدون آن که متعرض ارکان کلی آن شویم، فقط چند نمونه از ثمرات خاص و جزیی از جزییات و اجزای موضوع بیان می‏گردد.
“Bu meyveler gibi hadsiz tatlı semereler ve faydalar ve hasenatın gayet güzel neticeleri ve menfaatleri ve Erhamü’r-Râhimîn’in gayet merhametkârane tevfikleri ve inayetleri ehl-i hidayete yardım edip kuvvet verdikleri halde, ehl-i dalalet neden çok defa galebe eder ve bazen yirmisi, yüz tane ehl-i hidayeti perişan eder?” diye manen benden soruldu. Ve bu tefekkür içinde, şeytanın gayet zayıf desiselerine karşı Kur’an’ın büyük tahşidatı ve melâikeleri ve Cenab-ı Hakk’ın yardımını ehl-i imana göndermesi hatıra geldi. Risale-i Nur’un onun hikmetini kat’î hüccetlerle izahına binaen, o sualin cevabına gayet kısa bir işaret ederiz:
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
روزی در دعایی گفتم '''«پروردگارا مرا به حرمت و شفاعت جبرائیل، میکائیل، اسرافیل، و عزرائیل از شر جن و انس محافظت فرما»''' وقتی نام عزرائیل را که موجب ترس و وحشت همه است بر زبان آوردم احساس شیرین، آرامش بخش و دوست داشتنی به من دست داد. گفتم '''«الحمدلله»''' به جد شروع به دوست داشتن عزرائیل کردم. به ثمره‏ی جزیی از ثمرات بسیار ایمان به عزرائیل به عنوان یکی از ملائکه اشاره‏ی مختصری می‏کنیم:
Evet, bazen serseri ve gizli, muzır bir adamın bir saraya ateş atmaya çalışması yüzünden –yüzer adamın yapması gibi– yüzer adamın muhafazası ile ve bazen devlete ve padişaha iltica ile o sarayın vücudu devam edebilir. Çünkü onun vücudu, bütün şeraitin ve erkânın ve esbabın vücuduyla olabilir. Fakat onun ademi ve harap olması bir tek şartın ademiyle vaki ve bir serserinin bir kibritiyle yanıp mahvolduğu gibi, ins ve cin şeytanları az bir fiil ile büyük tahribat ve dehşetli manevî yangınlar yaparlar.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
'''اولاً:''' با ارزش‏ترین دارایی انسان که دست و پایش در ارتباط با آن به لرزه می‏افتد روح اوست. برای جلوگیری از ضایع شدن و نابودی و بلاتکلیفی (روح)، سپردن آن به دستانی قدرتمند و امین، سروری عمیق نصیبم کرد. فرشتگانی را به یاد آوردم که اعمال انسان را ثبت می‏کنند. دیدم مانند همین میوه چه ثمرات دلپذیری دارند.
Evet, bütün fenalıklar ve günahlar ve şerlerin mâyesi ve esasları ademdir, tahriptir. Sureten vücudun altında, adem ve bozmak saklıdır.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
'''ثانیاً:''' هر کس برای باقی ماندنِ سخن یا فعل با ارزش خود، توسط کتابت، شعر و حتی فیلم و سینما مشتاقانه نسبت به حفظ آن می‏کوشد. مخصوصاً اگر افعالی مطرح باشد که در بهشت ثمراتی بار آورد؛ در این صورت فرد علاقمندتر می‏شود. احساس کراماً کاتبین که در طرف چپ و راست انسان نشسته و (اعمال و افعال انسان را) برای نشان دادن در مناظر ابدی و کسب مکافات دایمی (ثبت می‏کنند)؛ در نظرم چنان شیرین و دلچسب آمد که قادر به بیانش نیستم.
İşte cinnî ve insî şeytanlar ve şerirler, bu noktaya istinaden gayet zayıf bir kuvvetle hadsiz bir kuvvete karşı dayanıp, ehl-i hak ve hakikati Cenab-ı Hakk’ın dergâhına ilticaya ve kaçmaya her vakit mecbur ettiğinden, Kur’an onları himaye için büyük tahşidat yapar. Doksan dokuz esma-i İlahiyeyi onların ellerine verir. O düşmanlara karşı sebat etmelerine çok şiddetli emirler verir.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
آن‏گاه که اهل دنیا موجب انزوایم از همه جوانب زندگی اجتماعی، از کتاب‏ها، دوستان، خدمتکاران و همه کارهایی که باعث آرامشم می‏شد گردیدند و زمانی که تحت فشار وحشت غربت بودم و دنیای پوچ بر سرم آوار می‏شد، یکی از ثمرات بی‏شمار ایمان به ملائکه به دادم رسید. جهان هستی و دنیایم را شادمان و پر از فرشتگان و روحانیون کرد و موجب شد جهانی که در آن زندگی می‏کردم با شادی لبخند بزند. در همان موقع نشانم دادند که عالم اهل ضلالت مملو از وحشت و پوچی و گریستن است.
Bu cevaptan, birden pek büyük bir hakikatin ucu ve azametli, dehşetli bir meselenin esası göründü. Şöyle ki:
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
قوه خیالم در همان حال که به سبب لذت حاصل از ثمره مزبور شاد و مسرور بود میوه مشابهی از میوه‏های فراوان ایمان به همه پیامبران را مزه مزه کرد. در یک لحظه احساس کردم همراه همه انبیای گذشته زیسته ام، ایمان و تصدیقم نسبت به آن‏ها، زمان‏های سابق را روشنایی بخشید، ایمانم را وسعت بخشید و کلیت داد. نیز بر ادعاهای پیامبر آخر زمانمان در باره ایمان، گواهی داد و شیاطین را مجبور به سکوت کرد.
Nasıl ki cennet, bütün vücud âlemlerinin mahsulatını taşıyor ve dünyanın yetiştirdiği tohumları bâkiyane sümbüllendiriyor, öyle de cehennem dahi hadsiz dehşetli adem ve hiçlik âlemlerinin çok elîm neticelerini göstermek için o adem mahsulatlarını kavuruyor ve o dehşetli cehennem fabrikası, sair vazifeleri içinde, âlem-i vücud kâinatını âlem-i adem pisliklerinden temizlettiriyor. Bu dehşetli meselenin şimdilik kapısını açmayacağız. İnşâallah sonra izah edilecek.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
ناگهان سؤالی بر قلبم خطور کرد که پاسخ قطعی آن در '''«لمعه حکمةُ الاستعاذه»''' آمده است. سؤال این بود:
'''Hem meleklere iman meyvesinden bir cüzü ve Münker ve Nekir’e ait bir numunesi şudur:'''
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
«در حالی که نتایج و منافع زیبای ثمرات و فواید و حسنات بسیار دلنشینی چون میوه‏های ذکر شده، و توفیقات و عنایات مهربانانه ارحم الراحمین اهل هدایت را یاری می‏کنند و به آن‏ها قوت و نیرو می‏دهند چرا اهل ضلالت در اغلب اوقات چیره می‏شوند و گاه بیست نفر از آن‏ها موجبات پریشانی صد نفر از اهل هدایت را فراهم می‏کنند؟» آری، احساس کردم سؤالی بدین معنا از من پرسیده شد. در چنین اندیشه‏‏یی بودم که به یاد ملائکه و تأکیدهای قرآن افتادم که در برابر دسیسه‏های بسیار ضعیف شیطان یاری جناب حق نصیب اهل ایمان می‏گردد. با توجه به شرح مُدَلَّل و بیان حکمت قطعی این موضوع در رساله نور، اشاره بسیار مختصری به پاسخ سؤال مذکور می‏کنیم:
Herkes gibi ben dahi muhakkak gireceğim, diye mezarıma hayalen girdim. Ve kabirde yalnız, kimsesiz, karanlık, soğuk, dar bir haps-i münferidde bir tecrid-i mutlak içindeki tevahhuş ve meyusiyetten tedehhüş ederken, birden Münker ve Nekir taifesinden iki mübarek arkadaş çıkıp geldiler. Benimle münazaraya başladılar. Kalbim ve kabrim genişlediler, nurlandılar, hararetlendiler; âlem-i ervaha pencereler açıldı. Ben de şimdi hayalen ve istikbalde hakikaten göreceğim o vaziyete bütün canımla sevindim ve şükrettim.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
آری، گاه در برابر تلاش پنهانی فردی دیوانه و آسیب رسان در آتش زدن خانه‏‏یی که صد نفر آن را بنا کرده و صدها نفر از آن محافظت می‏کنند حتی ممکن است به دولت و پادشاه مراجعه شود و به این ترتیب خانه مذکور پابرجا باقی بماند. وجودِ آن خانه به وجود شرایط، ارکان و اسباب لازم بستگی دارد، اما از بین رفتن و تخریب آن با از بین رفتن فقط یکی از شرایط واقع می‏گردد، یعنی با کبریت کشیدن دیوانه‏‏یی می‏سوزد و از بین می‏رود. به همین ترتیب است، که شیاطین انس و جن با کمترین کاری که انجام می‏دهند موجب تخریب‏های بزرگ و آتش سوزی‏های معنوی وحشتناکی می‏شوند.
Sarf ve nahiv ilmini okuyan bir medrese talebesinin vefat edip, kabirde Münker ve Nekir’in مَن رَبُّكَ “Senin Rabb’in kimdir?” diye suallerine karşı, kendini medresede zannedip nahiv ilmi ile cevap vererek: “مَن ۟ mübtedadır, رَبُّكَ onun haberidir; müşkül bir meseleyi benden sorunuz, bu kolaydır.” diyerek hem o melâikeleri hem hazır ruhları hem o vakıayı müşahede eden orada bulunan bir keşfe’l-kubur velisini güldürdü ve rahmet-i İlahiyeyi tebessüme getirdi, azaptan kurtulduğu gibi; Risale-i Nur’un bir şehit kahramanı olan merhum Hâfız Ali, hapiste Meyve Risalesi’ni kemal-i aşkla yazarken ve okurken vefat edip kabirde melâike-i suale mahkemedeki gibi Meyve hakikatleri ile cevap verdiği misillü; ben de ve Risale-i Nur şakirdleri de o suallere karşı Risale-i Nur’un parlak ve kuvvetli hüccetleriyle istikbalde hakikaten ve şimdi manen cevap verip onları tasdike ve tahsine ve tebrike sevk edecekler, inşâallah.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
ریشه و اساس همه بدی‏ها و معاصی و شرور، عدم و نابودی‏ست، و زیر صورت وجود، عدم و تخریب، مخفی‏ست.
'''Hem meleklere imanın saadet-i dünyeviyeye medar cüz’î bir numunesi şudur ki:'''
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
شیاطین و شرور انسی و جنی در استناد به این نقطه با قدرتی بسیار اندک در برابر قدرتی بی‏حد و حصر می‏ایستند و اهل حق و حقیقت را همواره مجبور به فرار به سوی درگاه حضرت حق می‏کنند؛ و قرآن نیز بر حمایت از آنان (اهل حقیقت) همیشه تأکید می‏کند و اسماء نود و نه گانه الهی را در اختیارشان می‏گذارد و دستور اکید می‏دهد که در برابر دشمنان ثابت قدم باشند.
İlmihalden iman dersini alan bir masum çocuğun, yanında ağlayan ve masum bir kardeşinin vefatı için vaveylâ eden diğer bir çocuğa: “Ağlama, şükreyle. Senin kardeşin meleklerle beraber cennete gitti; orada gezer, bizden daha iyi keyfedecek, melekler gibi uçacak, her yeri seyredebilir.” deyip feryat edenin ağlamasını tebessüme ve sevince çevirmesidir.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
با این پاسخ به یک باره نشانه‏های حقیقتی عظیم، و اساس مسأله‏‏یی بزرگ و شگفت انگیز. به ترتیب زیر دیده شد:
Ben de aynen bu ağlayan çocuk gibi bu hazîn kışta ve elîm bir vaziyetimde gayet elîm iki vefat haberini aldım. Biri, hem âlî mekteplerde birinciliği kazanan hem Risale-i Nur’un hakikatlerini neşreden biraderzadem merhum Fuad; ikincisi, hacca gidip sekerat içinde tavaf ederken tavaf içinde vefat eden âlime Hanım namındaki merhume hemşirem. Bu iki akrabamın ölümleri, İhtiyar Risalesi’nde yazılan merhum Abdurrahman’ın vefatı gibi beni ağlatırken; imanın nuruyla o masum Fuad, o saliha Hanım, insanlar yerinde meleklere, hurilere arkadaş olduklarını ve bu dünyanın tehlike ve günahlarından kurtulduklarını manen, kalben gördüm. O şiddetli hüzün yerinde büyük bir sevinç hissedip hem onları hem Fuad’ın pederi kardeşim Abdülmecid’i hem kendimi tebrik ederek Erhamü’r-Râhimîn’e şükrettim. Bu iki merhumeye rahmet duası niyetiyle buraya yazıldı, kaydedildi.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
هم‏چنان که بهشت محصولات تمام عالم وجود را دربردارد و بذرهای رسیده دنیا را به صورت دائمی می‏پرورد، جهنم نیز برای نشان دادن نتایج بسیارالیم عوالم ترسناک و بی‏حد و حصر عدم و پوچی، محصولات عدمی را تهیّه می‏کند و کارخانه وحشتناک جهنم علاوه بر سایر وظایفی که دارد عالم وجود و کائنات را از زشتی‏های عالم عدم پاک و منزه می‏کند. فعلاً نمی‏خواهیم باب این مسأله وحشتناک را بگشاییم. ان شاء الله بعداً توضیح داده خواهد شد.
Risale-i Nur’daki bütün mizanlar ve muvazeneler, imanın saadet-i dünyeviyeye ve uhreviyeye medar meyvelerini beyan ederler. Ve o küllî ve büyük meyveler, bu dünyada gösterdikleri saadet-i hayatiye ve lezzet-i ömür cihetiyle her mü’minin imanı ona bir saadet-i ebediyeyi kazandıracak belki sümbül verecek ve o surette inkişaf edecek, diye haber verirler.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
نیز، جزیی از ثمره ایمان به ملائکه و نمونه‏‏یی مربوط به نکیر و منکر چنین است:
Ve o küllî ve pek çok meyvelerinden beş meyvesi, meyve-i mi’rac olarak Otuz Birinci Söz’ün âhirinde ve beş meyvesi Yirmi Dördüncü Söz’ün Beşinci Dal’ında numune olarak yazılmış. Erkân-ı imaniyenin her birinin ayrı ayrı pek çok belki hadsiz meyveleri olduğu gibi mecmuunun birden çok meyvelerinden bir meyvesi, koca cennet ve biri de saadet-i ebediye ve biri de belki en tatlısı da rü’yet-i İlahiyedir, diye başta demiştik. Ve Otuz İkinci Söz’ün âhirindeki muvazenede, imanın saadet-i dâreyne medar bir kısım semereleri güzel izah edilmiş.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
در عالم خیال وارد گوری شدم که مانند هر کس دیگری باید وارد آن می‏شدم؛ در حالی که در گور تاریک و سرد که به سلولی انفرادی می‏ماند، تنها و بی‏کس غرق ناامیدی و وحشت و تنهایی مطلق برخود می‏لرزیدم، ناگهان دو دوست عزیز از طایفه نکیر و منکر رخ نمودند و به سویم آمدند، و شروع به گفتگو با من کردند. قلبم و قبرم وسعت یافت، نورانی و گرم شد، و دریچه‏هایی به سوی عالم ارواح گشوده شد. از آن چه در عالم خیال می‏دیدم و قرار بود در آینده واقعاً به سرم آید از جان و دل شاد شدم و شکر گفتم.
İman-ı bi’l-kader rüknünün kıymettar meyveleri bu dünyada bulunduğuna bir delil, umum lisanında مَن۟ اٰمَنَ بِال۟قَدَرِ اَمِنَ مِنَ ال۟كَدَرِ darb-ı mesel olmuştur. Yani “Kadere iman eden, gamlardan kurtulur.” Risale-i Kader’in âhirinde güzel bir temsil ile iki adamın şahane bir sarayın bahçesine girmesiyle, bir küllî meyvesi beyan edilmiş. Hattâ ben kendi hayatımda binler tecrübelerimle gördüm ve bildim ki kadere iman olmazsa hayat-ı dünyeviye saadeti mahvolur. Elîm musibetlerde ne vakit kadere iman cihetine bakardım; musibet gayet hafifleşiyor, görüyordum. Ve kadere iman etmeyen nasıl yaşayabilir, diye hayret ederdim.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
یکی از طلاب علوم دینی که صرف و نحو می‏خوانده از دنیا می‏رود. در قبر نکیر و منکر از او می‏پرسند '''«من ربک؟»''' او که گمان می‏کرده هم‏چنان در مدرسه است براساس علم نحو در پاسخ می‏گوید: «من، مبتدا و ربک خبر آن است. این مطلب آسانی‏ست، سؤالات سخت‏تری بپرسید.» به این ترتیب فرشتگان و ارواح حاضر و ولی‏یی را که در آن جا کشف القبور کرده و شاهد ماجرا بوده است به خنده وامی دارد و رحمت الهی نیز متبسم می‏شود و طلبه ما از عذاب نجات می‏یابد. مرحوم حافظ علی که از شهدای قهرمان رساله نور است در زندان هنگامی که رساله ثمره را با کمال اشتیاق می‏نوشت و مطالعه می‏کرد از دنیا رفت. در قبر به فرشتگانی که مأمور سؤالند مانند جلسه دادگاه با حقایق رساله ثمره جواب می‏داده است. من و طلاب رساله نور نیز سؤالات آنان را در آینده به شکل حقیقی و در حال حاضر به لحاظ معنایی بر اساس حجت‏های قوی و درخشان رساله نور پاسخ داده و ان‏شاءالله آن‏ها را به تصدیق و تحسین و تبریک وا خواهیم داشت.
'''Melâikeye iman rüknünün küllî meyvelerinden birisine, Yirmi İkinci Söz’ün İkinci Makam’ında şöyle işaret edilmiş ki:'''
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
نمونه‏ی جزیی از این که ایمان به ملائکه مدار سعادت دنیوی‏ست:
Azrail aleyhisselâm Cenab-ı Hakk’a münâcat edip demiş: “Kabz-ı ervah vazifesinde senin ibadın benden küsecekler, şekva edecekler.” Ona cevaben denilmiş: “Senin vazifene hastalıkları ve musibetleri perde yapacağım. Tâ ibadımın şekvaları onlara gitsin, sana gelmesin.”
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
کودک معصومی که درس از علم فقه گرفته بود به کودک دیگری که در کنارش بود و برای درگذشت برادرش شیون می‏کرد گفت: '''«گریه نکن، شکر کن... برادر تو همراه فرشتگان به سوی بهشت رفت، در آن جا گشت و گذار می‏کند و بیش از ما لذت می‏برد، مانند فرشتگان بال خواهد زد؛ او حالا می‏تواند همه جا را ببیند.»''' و به این ترتیب گریه او را به تبسم و شادی تبدیل کرد.
Aynen bu perdeler gibi Azrail aleyhisselâmın vazifesi de bir perdedir. Tâ haksız şekvalar Cenab-ı Hakk’a gitmesin. Çünkü ölümdeki hikmet ve rahmet ve güzellik ve maslahat cihetini herkes göremez. Zâhire bakıp itiraz eder, şekvaya başlar. İşte bu haksız şekvalar Rahîm-i Mutlak’a gitmemek hikmetiyle Azrail aleyhisselâm perde olmuş.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
من نیز مانند همان کودکی که می‏گریست در این زمستان حزین و وضعیت الیمی که دارم خبر بسیار دردناک درگذشت دو نفر را شنیدم. یکی از آن‏ها برادر زاده‏ام مرحوم فؤاد بود که در مکتب‏های معتبر و عالی همواره مقام اول را کسب می‏کرد و به نشر حقایق رساله نور اشتغال داشت؛ دیگری نیز همشیره مرحومه‏ام عالمه خانم بود که به سفر حج رفت و در حین سکرات به طواف مشغول بوده و درگذشت. در مرگ این دو هم‏چون درگذشت مرحوم عبدالرحمن که شرح آن در رساله سالمندان آمده است، گریستم اما در عین حال به نور ایمان و در عالم معنا دیدم که فؤاد بی‏گناه و آن بانوی صالحه به جای انسان‏ها با فرشتگان دوست شده‏اند، و از مهالک و معاصی دنیوی نجات یافته‏اند. به جای آن غم و اندوه شدید شادی بزرگی احساس کردم، به آن‏ها، به پدر فؤاد یعنی برادرم عبدالمجید و به خودم تبریک گفتم و شکر خدای ارحم الراحمین را به جا آوردم. این مطلب را به نیت دعای رحمت برای آن دو مرحوم نوشتم و ثبت کردم.
Aynen bunun gibi bütün meleklerin, belki bütün esbab-ı zâhiriyenin vazifeleri, izzet-i rububiyetin perdeleridir. Tâ güzellikleri görünmeyen ve hikmetleri bilinmeyen şeylerde kudret-i İlahiyenin izzeti ve kudsiyeti ve rahmetinin ihatası muhafaza edilsin, itiraza hedef olmasın ve hasis ve ehemmiyetsiz ve merhametsiz şeyler ile kudretin mübaşereti nazar-ı zâhirîde görünmesin. Yoksa hiçbir sebebin hakiki tesiri ve icada hiç kabiliyeti olmadığını, her şeyde tevhid sikkeleri kat’î gösterdiğini, Risale-i Nur hadsiz delilleriyle ispat etmiş.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
'''تمام موازین و موازنه‏های مندرج در رساله نور، ثمرات ایمان را که مدار سعادت دنیوی و اخروی‏ست بیان می‏کند.''' ثمرات و فواید بزرگ و کلی ایمان در این دنیا موجب سعادت حیات و لذت عمر هستند، از این جهت، ایمانِ هر فرد مؤمن برایش سعادت ابدی را نتیجه خواهد داد. بلکه در آخرت به صورت سعادت سنبله خواهد داد، و به آن صورت خواهد شکفت.
Halk etmek, icad etmek ona mahsustur. Esbab, yalnız bir perdedir. Melâike gibi zîşuur olanların, yalnız cüz-i ihtiyarıyla cüz’î, icadsız, kesb denilen bir nevi hizmet-i fıtriye ve amelî bir nevi ubudiyetten başka ellerinde yoktur.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
و پنج فایده از ثمرات کلی و بسیار فراوان مذکور تحت عنوان «میوه معراج» در بخش پایانی کلام سی و یکم و پنج فایده دیگر در شاخه پنجم کلام بیست و چهارم به عنوان نمونه نوشته شده است. در آغاز گفته بودیم همان طور که هر یک از ارکان ایمان دارای ثمراتی جدا جدا، بسیار زیاد و بی‏نهایت می‏باشند، ثمره‏‏یی از ثمرات فراوان آن مجموعه، بهشت برین، ثمره دیگر سعادت ابدی و باز ثمره دیگر و شاید دلچسب‏ترین‏شان رؤیت الهی‏ست. در موازنه بخش پایانی کلام سی و دوم قسمی از ثمرات ایمان که مدار سعادت دو جهان است به وضوح توضیح داده شده است.
Evet, izzet ve azamet isterler ki esbab, perdedar-ı dest-i kudret ola aklın nazarında.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
یکی از دلایل وجود ثمرات با ارزش رکن ایمان به قَدَر در این دنیا، در زبان مردم به این صورت ضرب المثل شده است: '''«مَن آمَنَ بِالقَدَر اَمِنَ مِن الکدَرِ»''' یعنی کسی '''که به تقدیر الهی ایمان داشته باشد از غم و غصه نجات می‏یابد.''' در پایان رساله قَدَر با تمثیل زیبای ورود دو مرد به باغ قصری شاهانه، ثمرة کلی آن بیان شده است. من حتی در زندگی خودم به سبب هزاران تجربه دریافته و دانسته‏ام که '''اگر ایمان به قَدَر الهی نباشد سعادت حیات دنیوی از بین می‏رود. در مصیبت‏های دردناک هر گاه از زاویه ایمان به قَدَر، نگاه می‏کردم می‏دیدم درد مصیبت به مقدار زیادی کم می‏شود، و حیرت می‏کردم از این که چگونه می‏توان بدون ایمان به قَدَر الهی زندگی کرد.'''
Tevhid ve ehadiyet isterler ki esbab, ellerini çeksinler tesir-i hakikiden.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
در مقام دوم کلام بیست و دوم به یکی از ثمرات کلی رکن ایمان به ملائکه چنین اشاره شده است: عزرائیل (ع) در مناجاتی خطاب به حضرت حق می‏گوید:
İşte nasıl ki melekler ve umûr-u hayriyede ve vücudiyede istihdam edilen zâhirî sebepler, güzellikleri görünmeyen ve bilinmeyen şeylerde kudret-i Rabbaniyeyi kusurdan, zulümden muhafaza edip takdis ve tesbih-i İlahîde birer vesiledirler.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
'''«در عمل به وظیفه قبض ارواح، بندگانت از من دلخور می‏شوند و گلایه خواهند کرد.»''' در پاسخ به او گفته می‏شود: '''«بیماری‏ها و مصایب را در برابر انجام وظیفه تو پرده‏‏یی قرار می‏دهم تا شکایت بندگانم از آن‏ها باشد و چیزی متوجه تو نشود.»
Aynen öyle de cinnî ve insî şeytanlar ve muzır maddelerin umûr-u şerriyede ve ademiyede istimalleri dahi yine kudret-i Sübhaniyeyi gadirden ve haksız itirazlardan ve şekvalara hedef olmaktan kurtarmak ile takdis ve tesbihat-ı Rabbaniyeye ve kâinattaki bütün kusurattan müberra ve münezzehiyetine hizmet ediyorlar. Çünkü bütün kusurlar ademden ve kabiliyetsizlikten ve tahripten ve vazife yapmamaktan –ki birer ademdirler– ve vücudî olmayan ademî fiillerden geliyor.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
وظیفه عزرائیل نیز پرده‏‏یی مانند همین پرده‏هاست تا شکوائیه‏های بی‏جا متوجه حضرت حق نگردد، زیرا هر کسی قادر به مشاهده حکمت، رحمت، جمال و مصلحتی که در مرگ وجود دارد نمی‏باشد. ظاهر را می‏بینند و لب به اعتراض می‏گشایند و شروع به گلایه می‏کنند.''' برای آن که چنین شکوائیه‏های نابجایی متوجه رحیم مطلق نگردد، حکمت این است که عزرائیل (ع) پرده و حجاب باشد.
Bu şeytanî ve şerli perdeler, o kusurata merci olup itiraz ve şekvaları bi’l-istihkak kendilerine alarak Cenab-ı Hakk’ın takdisine vesile oluyorlar. Zaten şerli ve ademî ve tahripçi işlerde kuvvet ve iktidar lâzım değil; az bir fiil ve cüz’î bir kuvvet, belki vazifesini yapmamak ile bazen büyük ademler ve bozmaklar oluyor. O şerir fâiller, muktedir zannedilirler. Halbuki ademden başka hiç tesirleri ve cüz’î bir kesbden hariç bir kuvvetleri yoktur. Fakat o şerler ademden geldiklerinden o şerirler hakiki fâildirler. Bi’l-istihkak, eğer zîşuur ise cezayı çekerler. Demek, seyyiatta o fenalar fâildirler.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
به همین ترتیب، وظیفه همه ملائک و بلکه همه اسباب ظاهری آن است که پرده‏‏یی در برابر عزت ربوبی شوند، تا عزت و تقدس قدرت الهی و احاطه رحمتش در چیزهایی که زیبایی آن‏ها دیده نمی‏شود و حکمت‏هایشان دانسته نمی‏شود، محفوظ بماند و آماج اعتراض‏ها واقع نگردد و مباشرت قدرت در چیزهای بی‏ارزش و بی‏ترحم و بی‏ارزش (در ظاهر) دیده نشود؛ وگرنه رساله نور با دلایل بی‏شمار اثبات کرده است که خاتم توحید نشان از آن دارد که هیچ سببی تأثیر حقیقی ندارد و در ایجاد نیز فاقد قابلیت لازم است.
Fakat haseneler ve hayırlarda ve amel-i salihte vücud olmasından, o iyiler hakiki fâil ve müessir değiller. Belki kabildirler, feyz-i İlahîyi kabul ederler ve mükâfatları dahi sırf bir fazl-ı İlahîdir, diye Kur’an-ı Hakîm مَٓا اَصَابَكَ مِن۟ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّٰهِ وَمَٓا اَصَابَكَ مِن۟ سَيِّئَةٍ فَمِن۟ نَف۟سِكَ ferman eder.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
'''آفریدن یا ایجاد کردن خاص اوست. اسباب پرده‏‏یی بیش نیستند. ذی شعورانی چون فرشتگان به سبب اختیارات جزیی شان، جز نوعی خدمت فطری که کسب نامیده می‏شود و عملی جز عبودیت آن هم بدون امکان ایجاد، در اختیار ندارند.'''
'''Elhasıl:''' Vücud kâinatları ve hadsiz adem âlemleri birbirleriyle çarpışırken ve cennet ve cehennem gibi meyveler verirken ve bütün vücud âlemleri اَل۟حَم۟دُ لِلّٰهِ ۝ اَل۟حَم۟دُ لِلّٰهِ ve bütün adem âlemleri سُب۟حَانَ اللّٰهِ ۝ سُب۟حَانَ اللّٰهِ derken ve ihatalı bir kanun-u mübareze ile melekler şeytanlarla ve hayırlar şerlerle tâ kalbin etrafındaki ilham, vesvese ile mücadele ederken birden meleklere imanın bu meyvesi tecelli eder, meseleyi halledip karanlık kâinatı ışıklandırır. اَللّٰهُ نُورُ السَّمٰوَاتِ وَال۟اَر۟ضِ âyetinin envarından bir nurunu bize gösterir ve bu meyve ne kadar tatlı olduğunu tattırır.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
'''آری، عزت و عظمت خواهان این هستند که اسباب، پرده دار دست قدرت حق باشند، در نظر عقل؛'''
'''İkinci bir küllî meyvesine Yirmi Dördüncü ve elifler kerametini gösteren Yirmi Dokuzuncu Sözler işaret edip parlak bir surette meleklerin vücudunu ve vazifesini ispat etmişler.'''
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
'''توحید و احدیت نیز می‏خواهند اسباب، دست خود را از تأثیر حقیقی کوتاه کنند.'''
Evet, kâinatın her tarafında, cüz’î ve küllî her şeyde, her nevide, kendini tanıttırmak ve sevdirmek içinde merhametkârane bir haşmet-i rububiyet, elbette o haşmete, o merhamete, o tanıttırmaya, o sevdirmeye karşı şükür ve takdis içinde bir geniş ve ihatalı ve şuurkârane bir ubudiyetle mukabele etmesi lâzım ve kat’îdir. Ve şuursuz cemadat ve erkân-ı azîme-i kâinat hesabına o vazifeyi ancak hadsiz melekler görebilir ve o saltanat-ı rububiyetin her tarafta, serâda süreyyada, zeminin temelinde, dışında hakîmane ve haşmetkârane icraatını onlar temsil edebilirler.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
پس هم‏چنان که ملائکه و اسباب ظاهری که در امور وجودی و خیریه به کار گرفته می‏شوند، قدرت ربانیه را در چیزهایی که زیبایی‏هایشان دیده و دانسته نمی‏شود، از ظلم و قصور محافظت نموده و هر یک وسیله‏‏یی برای تقدیس و تسبیح الهی به شمار می‏روند،
Mesela, felsefenin ruhsuz kanunları pek karanlık ve vahşetli gösterdikleri hilkat-i arziye ve vaziyet-i fıtriyesini, bu meyve ile nurlu, ünsiyetli bir tarzda Sevr ve Hut namlarındaki iki meleğin omuzlarında, yani nezaretlerinde ve cennetten getirilen ve fâni küre-i arzın bâki bir temel taşı olmak, yani ileride bâki cennete bir kısmını devretmeye bir işaret için Sahret namında uhrevî bir madde, bir hakikat gönderilip Sevr ve Hut meleklerine bir nokta-i istinad edilmiş diye Benî-İsrail’in eski peygamberlerinden rivayet var ve İbn-i Abbas’tan dahi mervîdir. Maatteessüf bu kudsî mana, mürur-u zamanla bu teşbih, avamın nazarında hakikat telakki edilmekle, aklın haricinde bir suret almış.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
به همان ترتیب، کاربرد شیاطین انس و جن و مواد مُضر در امور شرّی و عدمی نیز قدرت سبحانی را از ظلم و ستم و اعتراضات نابجا و شکوائیه‏ها می‏رهاند و به تقدیس و تسبیح ربّانی و منزه و مبرا بودنش از هرگونه قصوری که ممکن است در کائنات باشد خدمت می‏کند، زیرا همه نقصان‏ها از عدم و از نداشتن قابلیت و از تخریب و از انجام ندادن وظیفه - که هر یک از این‏ها نوعی مسأله عدمی‏ست- و از افعال عدمی که فاقد وجودند سرچشمه می‏گیرد.
Madem melekler havada gezdikleri gibi toprakta ve taşta ve yerin merkezinde de gezerler; elbette onların ve küre-i arzın, üstünde duracak cismanî taş ve balığa ve öküze ihtiyaçları yoktur.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
این حجاب‏های شیطانی و مبتنی بر شرّ، مرجع آن نقصان‏ها قرار می‏گیرند و اعتراض‏ها را به سوی خود جلب می‏کنند و به این ترتیب وسیله‏‏یی برای تقدیس حضرت حق می‏شوند. در واقع در امور عدمی و تخریبی و شرّی نیازی به قوت و اقتدار نیست؛ کاری کوچک و قوتی جزیی بلکه انجام ندادن وظیفه کافی‏ست تا گاهی موجب عدم‏ها و تخریب‏های بزرگ گردد. فاعلان شرور گمان می‏رود که مقتدرند؛ در حالی که جز عدم تأثیری ندارند و خارج از کسبی جزیی، قدرتی ندارند، لذا چون شروران مزبور ریشه در عدم دارند پس شروران فاعلان حقیقی‏اند. آن‏ها مستحق آن‏اند که اگر ذی شعورند مجازات را متحمل شوند.
Hem mesela, küre-i arz, küre-i arzın nevileri adedince başlar ve o nevilerin fertleri sayısınca diller ve o fertlerin aza ve yaprak ve meyveleri miktarınca tesbihatlar yaptığı için elbette o haşmetli ve şuursuz ubudiyet-i fıtriyeyi bilerek, şuurdarane temsil edip dergâh-ı İlahiyeye takdim etmek için kırk bin başlı ve her başı kırk bin dil ile ve her bir dil ile kırk bin tesbihat yapan bir melek-i müekkeli bulunacak ki ayn-ı hakikat olarak Muhbir-i Sadık haber vermiş.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
پس شروران در سیئات، فاعلند و فقط در حسنات و امور خیر و اعمال صالحه صحبت از وجود می‏شود و نیکان فاعلان و مؤثران حقیقی نیستند، آن‏ها قابلند و فیض الهی را می‏پذیرند و پاداش‏شان نیز فضلی الهی‏ست لذا قرآن حکیم می‏فرماید:
Ve hilkat-i kâinatın en ehemmiyetli neticesi olan insanlarla münasebat-ı Rabbaniyeyi tebliğ ve izhar eden Cebrail (as) ve zîhayat âleminde en haşmetli ve en dehşetli olan diriltmek ve hayat vermek ve ölümle terhis etmekteki Hâlık’a mahsus olan icraat-ı İlahiyeyi yalnız temsil edip ubudiyetkârane nezaret eden İsrafil (as) ve Azrail (as) ve hayat dairesinde rahmetin en cem’iyetli, en geniş, en zevkli olan rızıktaki ihsanat-ı Rahmaniyeye nezaretle beraber, şuursuz şükürleri şuur ile temsil eden Mikâil (as) gibi meleklerin pek acib mahiyette olarak bulunmaları ve vücudları ve ruhların bekaları, saltanat ve haşmet-i rububiyetin muktezasıdır. Onların ve her birinin mahsus taifelerinin vücudları, kâinatta güneş gibi görünen saltanat ve haşmetin vücudu derecesinde kat’îdir ve şüphesizdir. Melâikeye ait başka maddeler bunlara kıyas edilsin.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
مَٓا اَصَابَكَ مِن۟ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّٰهِ وَمَٓا اَصَابَكَ مِن۟ سَيِّئَةٍ فَمِن۟ نَف۟سِكَ(<ref>(ای پیغمبر!) آنچه از خیر و خوبی (از قبیل: رفاه و نعمت و عافیت و سلامت) به تو می‏رسد، از (فضل) خدا (بر تو) می‏رسد و آنچه بلا و بدی ( از قبیل: سختی و بیماری و درد و رنج) به تو می رسد از خود تو است (و به‏سبب قصور و گناهی است که مرتکب شده‏ای). (نسا: 79).</ref>)
Evet, küre-i arzda dört yüz bin nevileri zîhayattan halk eden, hattâ en âdi ve müteaffin maddelerden zîruhları çoklukla yaratan ve her tarafı onlarla şenlendiren ve mu’cizat-ı sanatına karşı, onlara dilleriyle “Mâşâallah, Bârekellah, Sübhanallah” dedirten ve ihsanat-ı rahmetine mukabil “Elhamdülillah, Ve’ş-şükrü lillah, Allahu ekber” o hayvancıklara söylettiren bir Kadîr-i Zülcelali ve’l-cemal, elbette bilâ-şek velâ-şüphe, koca semavata münasip, isyansız ve daima ubudiyette olan sekeneleri ve ruhanîleri yaratmış, semavatı şenlendirmiş, boş bırakmamış. Ve hayvanatın taifelerinden pek çok ziyade ayrı ayrı nevileri meleklerden icad etmiş ki bir kısmı küçücük olarak yağmur ve kar katrelerine binip sanat ve rahmet-i İlahiyeyi kendi dilleriyle alkışlıyorlar; bir kısmı, birer seyyar yıldızlara binip feza-yı kâinatta seyahat içinde azamet ve izzet ve haşmet-i rububiyete karşı tekbir ve tehlil ile ubudiyetlerini âleme ilan ediyorlar.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
'''نتیجه:''' در حالی که کائنات هستی و عوالم بی‏شمار عدم در مقابله با یک‏دیگر نتایجی چون بهشت و جهنم را حاصل می‏کنند و همه عوالم وجود '''«الحمدلله، الحمدلله»''' و تمام عوالم عدم '''«سبحان الله، سبحان الله»''' سر می‏دهند و با قانون مبارزه‏‏یی فراگیر، ملائکه با شیاطین و خیرها با شرّها در مبارزه‏اند و این رودررویی تا مبارزه الهام و وسوسه در اطراف قلب کشیده می‏شود، به یکباره یکی از ثمرات ایمان به فرشتگان تجلی می‏کند، و مسأله حل شده و عالم ظلمانی، نورانی و درخشان می‏شود؛ نوری از انوار آیه مبارکه اَللّٰهُ نُورُ السَّمٰوَاتِ وَال۟اَر۟ضِ(<ref> خدا روشنگر آسمان‏ها و زمین است.(نور: 35).</ref>) را نشانمان می‏دهد و شیرینی آن را به ما می‏چشاند.
Evet, zaman-ı Âdem’den beri bütün semavî kitaplar ve dinler, meleklerin vücudlarına ve ubudiyetlerine ittifakları ve bütün asırlarda melekler ile konuşmalar ve muhavereler, kesretli tevatür ile insanlar içinde vuku bulduğunu nakil ve rivayetleri ise görmediğimiz Amerika insanlarının vücudları gibi meleklerin vücudlarını ve bizimle alâkadar olduklarını kat’î ispat eder.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
در کلام بیست و چهارم و در کلام بیست و نهم – که دارای کرامت الف‏ها‏ست- به یکی دیگر از ثمرات کلی این مطلب اشاره می‏شود و وجود ملائکه و وظایف آن‏ها به وضوح اثبات می‏گردد.
İşte şimdi gel, iman nuruyla bu küllî ikinci meyveye bak ve tat; nasıl kâinatı baştan başa şenlendirip, güzelleştirip bir mescid-i ekbere ve büyük bir ibadethaneye çeviriyor. Ve fen ve felsefenin soğuk, hayatsız, zulmetli, dehşetli göstermelerine mukabil; hayatlı, şuurlu, ışıklı, ünsiyetli, tatlı bir kâinat göstererek bâki hayatın bir cilve-i lezzetini ehl-i imana derecesine göre dünyada dahi tattırır.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
آری، حشمت ربوبی پرمهر و محبتی که می‏خواهد خود را در هر سوی کائنات، در هر چیز کلی و جزیی، و در هر نوعی معرفی کند تا او را بشناسند و دوست داشته باشند، طبیعی‏ست که در مقابل آن حشمت و مرحمت و معرفی و دوست داشتن باید با عبودیتی گسترده، فراگیر و مبتنی بر معرفت و شعور توأم با شکر و تقدیس مواجه شود؛ این امری لازم و قطعی‏ست. این وظیفه را فقط و فقط ملائکه بی‏شمار هستند که می‏توانند به حساب جمادات و ارکان عظیم فاقد شعور در کائنات انجام دهند و فقط آن‏ها هستند که می‏توانند اجرائیات حکیمانه و باشکوه سلطنت ربوبی را در هر سو، در زمین و آسمان، در عمق زمین، و بیرون آن نمایندگی کنند.
'''Tetimme:''' Nasıl ki vahdet ve ehadiyet sırrıyla kâinatın her tarafında aynı kudret, aynı isim, aynı hikmet, aynı sanat bulunmasıyla Hâlık’ın vahdet ve tasarrufu ve icad ve rububiyeti ve hallakıyet ve kudsiyeti, cüz’î küllî her bir masnûun hal dili ile ilan ediliyor. Aynen öyle de her tarafta melekleri halk edip her mahlukun lisan-ı hal ile şuursuz yaptıkları tesbihatı, meleklerin ubudiyetkârane dilleriyle yaptırıyor.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
برای مثال قوانین بی‏روح فلسفه، خلقت زمین و وضعیت فطری آن را بسیار ظلمانی و وحشت انگیز نشان می‏دهد؛ در حالی که به واسطه این ثمره نورانی، زمین به طرز مأنوسی بر گُرده دو ملک به نام‏های ثور و حوت قرار دارد و در واقع تحت نظارت آن‏هاست؛ یعنی ماده‏‏یی اخروی به نام «صَخرَت» که از بهشت آورده شده و سنگ بنای باقی کره زمینی‏ست که فانی می‏باشد؛ و اشاره‏‏یی‏ست به این که قسمی از آن در آتیه به بهشت باقی منتقل خواهد شد، و برای ملائکه‏‏یی چون ثور و حوت نقطه استناد قرار گرفته است؛ براین اساس از پیامبران قدیم بنی اسرائیل روایاتی هست و از ابن عباس نیز روایت شده است. متأسفانه این معنای قدسی و این تشبیه به مرور زمان در نظر عوام حقیقت تلقی شده و شکلی غیر منطقی به خود گرفته است.
Meleklerin hiçbir cihette hilaf-ı emir hareketleri yoktur. Hâlis bir ubudiyetten başka hiçbir icad ve emirsiz hiçbir müdahale, hattâ izinsiz şefaatleri dahi olmaz. Tam عِبَادٌ مُك۟رَمُونَ ۝ يَف۟عَلُونَ مَا يُؤ۟مَرُونَ sırrına mazhardırlar.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
فرشتگان همان طور که در هوا گشت و گذار می‏کنند در خاک و سنگ و زمین نیز حضور دارند، لذا آن‏ها نیازی به سنگ جسمانی و کره زمین نیز نیازی به ماهی و گاو ندارند که بر رویشان قرار بگیرند.
== HÂTİME ==
 
Gayet ehemmiyetli bir nükte-i i’caziyeye dair, birden, ihtiyarsız, mağribden sonra kalbe ihtar edilen ve Sure-i قُل۟ اَعُوذُ بِرَبِّ ال۟فَلَقِ ın zâhir bir mu’cize-i gaybiyesini gösteren uzun bir hakikate kısa bir işarettir.
یا مثلاً کره زمین که به تعداد سرهای انواع (موجودات) و به تعداد زبان افراد انواع مذکور و همین طور به تعداد اعضا و برگ‏ها و میوه‏های آن افراد تسبیح می‏گوید، بی‏شک با آگاهی از آن عبودیت باشکوه و فاقد شعور فطری و برای این که آن‏ها را با معرفت نمایندگی و تقدیم درگاه الهی کند به فرشته موکلی نیاز دارد که دارای چهل هزار سر باشد؛ هر سر چهل هزار زبان داشته باشد و با هر زبان چهل هزار تسبیح بگوید. این مطلب را که عین حقیقت است مخبر صادق خبر داده است.
</div>
 
فرشتگانی چون جبرائیل که مناسبات ربّانی را به مهم‏ترین نتیجه آفرینش کائنات یعنی انسان تبلیغ و اظهار می‏کند، و اسرافیل و عزرائیل (ع) که اجرائیات الهی و خاص آفریدگار هم‏چون زنده کردن، حیات بخشیدن و آماده ساختن برای مرگ را - که در عالم ذی حیاتان موارد وحشتناک و با حشمتی به شمار می‏روند - نمایندگی می‏کنند و با عبودیت تمام بر آن‏ها نظارت دارند؛ و هم چنین میکائیل (ع) که بر احسان‏های رحمانی در رزق و روزی به عنوان جامع‏ترین، گسترده‏ترین، و لذت‏بخش‏ترین امور در دایره حیات نظارت دارد و شکر و سپاس‏های فاقد شعور را با شعور و معرفت نمایندگی می‏کند، ماهیت‏های بسیار عجیبی دارند و بقای روح و وجودشان مقتضای سلطنت و حشمت ربوبی‏ست. وجود آن‏ها و هر یک از طوائف مخصوص آن‏ها به اندازه وجود حشمت و سلطنتی که در هستی چون خورشید ظاهر است، قطعی و یقینی می‏باشد. مسایل دیگر مربوط به ملائکه را باید با همین مطالب قیاس نمود.
 
آری، قدیر ذوالجلال و الجمالی که بر روی کره زمین چهارصد هزار نوع ذی حیات آفرید، و حتی از متعفن‏ترین و ساده‏ترین مواد، بسیاری از ذی روحان را خلق کرد و هر سو را به وجود آنان مبارک گرداند و طوری تدبیر نمود که در مقابل صُنع معجزاتش به زبان خویش '''«ماشاء الله، بارک الله، سبحان الله»''' بگویند و در برابر احسان‏های رحمتش '''«الحمدلله، والشکر لله، الله اکبر»''' بر زبان آورند، البته و بدون هیچ شک و شبهه‏یی، ساکنان و روحانیونی دائماً در عبودیت و به دور از عصیان و گردنکشی و مناسب با آسمان‏های بزرگ خلق نموده و سماوات را به وجودشان مبارک گردانده و خالی رها ننموده است. بسیار بیش‏تر از انواع حیوانات، انواع ملایکه‏‏یی آفرید که قسمی از آن‏ها بسیار کوچکند و سوار بر دانه‏های برف و باران با زبان خود آفرینش و رحمت الهی را تقدیر می‏کنند؛ قسمی دیگر سوار بر ستارگان سیار و در حال گشت و گذار در کائنات، در برابر عظمت و عزت و حشمت ربوبی، تکبیر و تهلیل سر می‏دهند و به این ترتیب عبودیت‏شان را به عالمیان اعلام می‏دارند.
 
آری، از زمان آدم تاکنون همه کتاب‏ها و ادیان سماوی بر وجود ملائکه و عبودیت‏شان اتفاق نظر داشته‏اند؛ نیز روایت‏های فراوان و متواتری مبنی بر وقوع گفتگو و محاوره با فرشتگان در تمام اعصار وجود داشته است. این مطالب، وجود ملائک و این که با ما مرتبط هستند را به همان ترتیبی که مردم آمریکا را ندیده‏ایم، اما به وجودشان اطمینان داریم، برایمان به صورت قطعی ثابت می‏کند.
 
اینک بیا و با نور ایمان به دومین ثمره کلی بنگر و آن را بچش؛ و ببین چگونه سرتاسر عالم هستی را مُزین ساخته، زیبا نموده و تبدیل به بزرگ‏ترین مسجد و معبد پهناوری کرده است و در برابر نمایش سرد و مرده و تاریک و وحشتناک فن و فلسفه، عالمی دلنشین، مأنوس، نورانی، باشعور و زنده را نشان می‏دهد و جلوه‏‏یی از لذت حیات باقی را نسبت به درجات اهل ایمان در همین دنیا به آن‏ها می‏چشاند.
 
'''تتمه:''' هم چنان که در هر سوی کائنات به سرّ وحدت و احدیت، عین قدرت، عین اسم، عین حکمت، و عین صنعت وجود دارد، و هر آفریده‏‏یی به زبان حال خویش بر وحدت و تصرف و ایجاد و ربوبیت و خلاقیت و قدسیت آفریدگار گواهی می‏دهد؛ به همان ترتیب، فرشتگان را خلق کرد و تسبیحاتی را که هر مخلوق به زبان حال و بدون ادراک بیان می‏دارد توسط ملائکه با زبانی مبتنی بر عبودیت به انجام می‏رساند.
 
فرشتگان به هیچ وجه بر خلاف فرامین الهی حرکتی نمی‏کنند، جز عبودیتی خالص کار دیگری ندارند و بی‏فرمان الهی در هیچ کاری دخالتی ندارند، آن‏ها حتی بدون رخصت قادر به شفاعت نیز نیستند. ملائکه به تمام معنا مظهر سرّ عِبَادٌ مُك۟رَمُونَ(<ref> بلکه بندگان گرامی و محترمی هستند. (انبیا: 26).</ref>)؛ يَف۟عَلُونَ مَا يُؤ۟مَرُونَ(<ref> و آن‏چه را مأمورند انجام می دهند. (نحل: 50)</ref>)هستند.
 
== خاتمه ==
اشاره مختصری‏ست بر حقیقتی مفصل که یکی از معجزات غیبی و آشکارسوره قُل۟ اَعُوذُ بِرَبِّ ال۟فَلَقِ را نشان می‏دهد. اشارتی که پس از مغرب ناگهان و بی‏اختیار بر قلبم الهام شد که شامل نکته‏‏یی اعجاز آمیز و به غایت مهم می‏باشد.


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
بِس۟مِ اللّٰهِ الرَّح۟مٰنِ الرَّحٖيمِ
بِس۟مِ اللّٰهِ الرَّح۟مٰنِ الرَّحٖيمِ
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
قُل۟ اَعُوذُ بِرَبِّ ال۟فَلَقِ ۝ مِن۟ شَرِّ مَا خَلَقَ ۝ وَمِن۟ شَرِّ غَاسِقٍ اِذَا وَقَبَ ۝ وَمِن۟ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِى ال۟عُقَدِ ۝ وَمِن۟ شَرِّ حَاسِدٍ اِذَا حَسَدَ(<ref>بگو: پناه می‏برم به خداوندگار سپیده دم * از شرّ هرآنچه خداوند آفریده است * و از شرّ شب بدان‏گاه که کاملاً فرا می‏رسد ( و جهان را به زیر تاریکی خود می‏گیرد.) * و از شرّ کسانی که در گره‏ها می‏دمند ( و با نیرنگ‏سازی و حُقّه ‏بازی خود، اراده‏ها، ایمانها، عقیده‏ها، محبّتها، و پیوندها را سست می‏نمایند و فساد و تباهی می‏کنند). * و از شرّ حسود بدان‏گاه که حسد می‏ورزد. (فلق: 5-1).</ref>)
قُل۟ اَعُوذُ بِرَبِّ ال۟فَلَقِ ۝ مِن۟ شَرِّ مَا خَلَقَ ۝ وَمِن۟ شَرِّ غَاسِقٍ اِذَا وَقَبَ ۝ وَمِن۟ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِى ال۟عُقَدِ ۝ وَمِن۟ شَرِّ حَاسِدٍ اِذَا حَسَدَ
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
صرفاً به لحاظ معنای اشاری، در این سوره عظیم و خارق‏العاده به پیامبر و امت او فرمان داده می‏شود: '''«از شرور و شیاطین انسی و جنی که در کائنات به حساب عوالم عدمی فعالند خود را حفظ کنید.»''' این فرمان همه اعصار را شامل می‏شود و مخصوصاً با معنای اشاری که دارد دوران عجیب روزگار ما را آشکارا مورد خطاب قرار می‏دهد و خدمتگزاران قرآن را به استعاذه فرا می‏خواند. این معجزه غیبی با پنج اشاره به طور خلاصه بیان می‏شود.
İşte yalnız mana-yı işarî cihetinde bu sure-i azîme-i hârika “Kâinatta adem âlemleri hesabına çalışan şerirlerden ve insî ve cinnî şeytanlardan kendinizi muhafaza ediniz.” Peygamberimize ve ümmetine emrederek, her asra baktığı gibi mana-yı işarîsiyle bu acib asrımıza daha ziyade, belki zâhir bir tarzda bakar; Kur’an’ın hizmetkârlarını istiazeye davet eder. Bu mu’cize-i gaybiye, beş işaretle kısaca beyan edilecek. Şöyle ki:
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
هر یک از آیات این سوره معانی فراوانی دارد. این که در معنای اشاری، در پنج جمله آن، چهار بار کلمه «شر» تکرار می‏شود و با مناسبتی معنوی و با قوت، به چهار نوع از شرور و انقلابات و مبارزات مادی و معنوی دهشت انگیز و توفانی این عصر اشاره می‏شود و در معنا فرمان داده می‏شود که '''«از این موارد دور شوید.»''' بی‏تردید ارشادی غیبی‏ست که شایسته اعجاز قرآن می‏باشد.
Bu surenin her bir âyetinin manaları çoktur. Yalnız mana-yı işarî ile beş cümlesinde dört defa “şer” kelimesini tekrar etmek ve kuvvetli münasebet-i maneviye ile beraber dört tarzda bu asrın emsalsiz dört dehşetli ve fırtınalı maddî ve manevî şerlerine ve inkılablarına ve mübarezelerine aynı tarihiyle parmak basmak ve manen “Bunlardan çekininiz!” emretmek, elbette Kur’an’ın i’cazına yakışır bir irşad-ı gaybîdir.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
مثلاً قُل۟ اَعُوذُ بِرَبِّ ال۟فَلَقِ در ابتدای سوره براساس حساب ابجد و جفر اشاره است به تاریخ 1352 یا 1354 که نشان از آمادگی پرحرص و حسد نوع بشر برای وقوع جنگ جهانی دوم بعد از جنگ اول دارد. این آیه به لحاظ معنا به امت محمدیه می‏گوید: '''«وارد این جنگ نشوید و به خدایتان پناه ببرید.»''' در معنایی رمزی نیز به شاگردان رساله نور که خدمتکاران قرآن هستند با توجهی ویژه خبر می‏دهد که در تاریخ مذکور از زندان اسکی شهیر و شرّی وحشتناک نجات یافته و طرح نابود کردن‏شان عقیم خواهد ماند، لذا به زبان رمز به آن‏ها امر می‏کند به خدا پناه ببرند و استعاذه کنند.
Mesela, başta قُل۟ اَعُوذُ بِرَبِّ ال۟فَلَقِ cümlesi, bin üç yüz elli iki veya dört (1352-1354) tarihine hesab-ı ebcedî ve cifriyle tevafuk edip nev-i beşerde en geniş hırs ve hasedle ve Birinci Harb’in sebebiyle vukua gelmeye hazırlanan İkinci Harb-i Umumî’ye işaret eder. Ve ümmet-i Muhammediyeye (asm) manen der: “Bu harbe girmeyiniz ve Rabb’inize iltica ediniz!” Ve bir mana-yı remziyle, Kur’an’ın hizmetkârlarından olan Risale-i Nur şakirdlerine hususi bir iltifat ile onların Eskişehir hapsinden, dehşetli bir şerden aynı tarihiyle kurtulmalarına ve haklarındaki imha planının akîm bırakılmasına remzen haber verir; manen “İstiaze ediniz!” emreder gibi bir remiz verir.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
یا آیه مِن۟ شَرِّ مَا خَلَقَ بدون شمارش تشدید، می‏شود 1361؛ که اشاره‏‏یی‏ست به خسارات ظالمانه و بی‏رحمانه این جنگ بی‏نظیر با تاریخ‏های هجری و رومی؛ و در عین حال با معنایی رمزی، به شاگردان نور که با تمام توان‏شان در راه خدمت به قرآن تلاش می‏کنند اشاره دارد که از طرح گسترده نابودی و بلایی الیم و وحشتناک و زندان دنیزلی نجات می‏یابند. به زبان اشاره به آن‏ها می‏گوید: '''«خود را از شر خلق محافظت کنید.»'''
Hem mesela مِن۟ شَرِّ مَا خَلَقَ cümlesi –şedde sayılmaz– bin üç yüz altmış bir (1361) ederek bu emsalsiz harbin merhametsiz ve zalimane tahribatına Rumî ve hicrî tarihiyle parmak bastığı gibi; aynı zamanda bütün kuvvetleriyle Kur’an’ın hizmetine çalışan Nur şakirdlerinin geniş bir imha planından ve elîm ve dehşetli bir beladan ve Denizli hapsinden kurtulmalarına tevafukla, bir mana-yı remzî ile onlara da bakar. “Halk’ın şerrinden kendinizi koruyunuz!” gizli bir îma ile der.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
نمونه دیگر عبارت اَلنَّفَّاثَاتِ فِى ال۟عُقَدِ است (تشدیدها شمرده نمی‏شوند.) که می‏شود 1328؛ اگر لامی را که همراه تشدید هست به حساب آوریم عدد 1358 اشاره‏یی به سال 1358 زمانی که غدّاران اجنبی با حرص و حسد و با فکر نابود کردن نتایج انقلاب آزادی خواهانة ما – که در حمایت از قرآن صورت گرفته بود – سلطنت را تبدیل کرده و با راه اندازی جنگ‏های بالکان و ایتالیا و (جنگ‏های جهانی) اوّل و دوّم، شرارت‏های مادّی و معنوی خود را با دمیدن افکار زهرآلود دیپلمات‏هایشان از طریق رادیو در اذهان هرکس جای دادند؛ و طرح‏های پنهان خود را به نقاط حساس مقدّرات بشر تلقین کردند. اشراری را به میدان آوردند تا مقدمات نابودی وحشیانه پیشرفت‏های هزارساله تمدن را فراهم آورند. این نکات کاملاً مطابق معنای اَلنَّفَّاثَاتِ فِى ال۟عُقَدِ است.
Hem mesela اَلنَّفَّاثَاتِ فِى ال۟عُقَدِ cümlesi –şeddeler sayılmaz– bin üç yüz yirmi sekiz (1328) eğer şeddedeki (lâm) sayılsa bin üç yüz elli sekiz (1358) adediyle bu umumî harpleri yapan ecnebi gaddarların hırs ve hasedle bizdeki Hürriyet İnkılabı’nın Kur’an lehindeki neticelerini bozmak fikriyle tebeddül-ü saltanat ve Balkan ve İtalyan Harpleri ve Birinci Harb-i Umumî’nin patlamasıyla maddî ve manevî şerlerini, siyasî diplomatların radyo diliyle herkesin kafalarına sihirbaz ve zehirli üflemeleriyle ve mukadderat-ı beşerin düğme ve ukdelerine gizli planlarını telkin etmeleriyle bin senelik medeniyet terakkiyatını vahşiyane mahveden şerlerin vücuda gelmeye hazırlanmaları tarihine tevafuk ederek اَلنَّفَّاثَاتِ فِى ال۟عُقَدِ in tam manasına tetabuk eder.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
به همین ترتیب وَمِن۟ شَرِّ حَاسِدٍ اِذَا حَسَدَ (بدون در نظر گرفتن تشدید و تنوین) معادل رقم 1347 است که در این تاریخ به موجب اجبار معاهدات اجنبی، بحران عجیبی در این وطن صورت گرفت و به‏سبب تحکم فلسفه، در میان این ملت دیندار تحولات مهمی ایجاد شد و درعین حال حسادت‏ها و رقابت‏های وحشتناک دولت‏ها موجب وقوع جنگ جهانی دوم گردید. توافق و تطابق معنای اشاری آیه فوق با حوادث ذکر شده بی‏شک لمعه‏‏یی از اعجاز غیبی آن است.
Hem mesela وَمِن۟ شَرِّ حَاسِدٍ اِذَا حَسَدَ cümlesi –şedde ve tenvin sayılmaz– yine bin üç yüz kırk yedi (1347) edip aynı tarihte, ecnebi muahedelerin icbarıyla bu vatanda ehemmiyetli sarsıntılar ve felsefenin tahakkümüyle bu dindar millette ehemmiyetli tahavvüller vücuda gelmesine ve aynı tarihte, devletlerde İkinci Harb-i Umumî’yi ihzar eden dehşetli hasedler ve rekabetlerin çarpışmaları tarihine bu mana-yı işarî ile tam tamına tevafuku ve manen tetabuku, elbette bu kudsî surenin bir lem’a-i i’caz-ı gaybîsidir.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
'''یادآوری:'''
'''Bir İhtar:'''
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
هر آیه معانی متعددی دارد. نیز هر معنایی، کلی‏ست و ممکن است در هر دوره‏‏یی افرادی را شامل شود. در این بحث صرفاً معنای اشاری آیات که متوجه دوره کنونی ماست مد نظر است. در برابر معنای کلی آیه، عصر و زمانه ما یکی از افراد آن به شمار می‏رود، لیکن به سبب خصوصیاتی که کسب کرده است موجب می‏شود که آیه به تاریخ آن حادثه بنگرد. من چهار سال است که نه می‏دانم این جنگ چه وقایع یا چه نتایجی داشته و نه پرسیده‏ام که صلح شده است یا نه؛ لذا هیچ گاه به این سوره قدسی از آن نظر مراجعه نکردم تا بدانم چه قدر به زمانه ما و به این جنگ اشاره دارد؛ و گرنه در بخش‏های مختلف رساله نور مخصوصاً در رسائل ثمانیه بیان و اثبات گردیده است که این خزانه چه اسرار فراوان دیگری دارد. بحث را در این جا کوتاه می‏کنم و خواننده را به همان جا ارجاع می‏دهم.
Her bir âyetin müteaddid manaları vardır. Hem her bir mana küllîdir. Her asırda efradı bulunur. Bahsimizde bu asrımıza bakan yalnız mana-yı işarî tabakasıdır. Hem o küllî manada, asrımız bir ferttir. Fakat hususiyet kesbetmiş ki ona tarihiyle bakar. Ben dört senedir, bu harbin ne safahatını ve ne de neticelerini ve ne de sulh olmuş olmamış bilmediğimden ve sormadığımdan, bu kudsî surenin daha ne kadar bu asra ve bu harbe işareti var, diye daha onun kapısını çalmadım. Yoksa bu hazinede daha çok esrar var olduğu, Risale-i Nur’un eczalarında hususan Rumuzat-ı Semaniye Risalelerinde beyan ve ispat edildiğinden onlara havale edip kısa kesiyorum.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
'''پاسخ سؤالی که ممکن است به ذهن خطور کند:'''
'''Hatıra gelebilen bir sualin cevabıdır'''
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
در این لمعه اعجازیه، به مناسبتی بسیار ظریف و لطیف و به سبب رمز و اشاره است که در مِن۟ شَرِّ مَا خَلَقَ ابتدای آیه هم مِن۟ و هم شَرِّ را در محاسبه آورده‏ایم، و در وَمِن۟ شَرِّ حَاسِدٍ اِذَا حَسَدَ پایانی فقط شَرِّ را حساب نموده و وَمِن۟ را نادیده گرفته‏ایم، نیز در وَمِن۟ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِى ال۟عُقَدِ هر دوی آن‏ها را به حساب نیاورده‏ایم، زیرا در مخلوقات جز شر، خیرهایی هم هست و همه شرها متوجه هرکسی نمی‏شود. «من» که تبعیضیه است و معنای «بعضی» را می‏دهد و «شر» به صورت رمز، وارد این مطلب شده است، اما فقط حسود حسد می‏ورزد، و کاملاً شرّ می‏شود و لزومی به مفهوم «بعضی» نیست. در رمـز اَلنَّفَّاثَاتِ فِى ال۟عُقَدِ که گفتیم شامل دیپلمات‏های ساحری می‏شود که برای منافع‏شان آتش به کره زمین می‏دمند که هرچه می‏کنند برای تخریب و نابودی‏ست، لذا لزومی به واژه «شرّ» نمی‏ماند، زیرا همه کارهایشان «شرّ» است.
Bu lem’a-i i’caziyede, baştaki مِن۟ شَرِّ مَا خَلَقَ da hem مِن۟ hem شَرِّ kelimeleri hesaba girmesi ve âhirde وَمِن۟ شَرِّ حَاسِدٍ اِذَا حَسَدَ yalnız شَرِّ kelimesi girmesi وَمِن۟ girmemesi ve وَمِن۟ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِى ال۟عُقَدِ ikisi de hesap edilmemesi gayet ince ve latîf bir münasebete îma ve remiz içindir. Çünkü halklarda, şerden başka hayırlar da var. Hem bütün şer herkese gelmez. Buna remzen, bazıyeti ifade eden مِن۟ ve شَرِّ girmişler. Hâsid, hased ettiği zaman bütün şerdir, bazıyete lüzum yoktur. Ve اَلنَّفَّاثَاتِ فِى ال۟عُقَدِ remziyle, kendi menfaatleri için küre-i arza ateş atan üfleyicilerin ve sihirbaz o diplomatların tahribata ait bütün işleri ayn-ı şerdir, diye daha شَرِّ kelimesine lüzum kalmadı.
</div>




<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
'''حاشیه‏‏یی بر یک نکته اعجازی این سوره'''
'''Bu Sureye Ait Bir Nükte-i İ’caziyenin Hâşiyesidir'''
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
هم چنان که این سوره با چهار جمله از پنج جمله خود با معنای اشاری چهار انقلاب و توفان بزرگ شرارت انگیز عصر ما را در نظر دارد، با چهار مرتبه تکرار مِن۟ شَرِّ (تشدید حساب نمی‏شود) در واقع با چهار معنای اشاری و در مقام جفر، به وحشتناک‏ترین فتنه عالم اسلام یعنی حمله چنگیز و هلاکو و عصر فروپاشی دولت عباسی نظر دارد و بر آن تأکید می‏کند.
Nasıl bu sure, beş cümlesinden dört cümlesi ile bu asrımızın dört büyük şerli inkılablarına ve fırtınalarına mana-yı işarî ile bakar; aynen öyle de dört defa tekraren مِن۟ شَرِّ –şedde sayılmaz– kelimesiyle âlem-i İslâm’ca en dehşetli olan Cengiz ve Hülâgu fitnesinin ve Abbasî Devleti’nin inkıraz zamanının asrına, dört defa mana-yı işarî ile ve makam-ı cifrî ile bakar ve parmak basar.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
آری، شَرِّ بدون تشدید معادل 500 است و مِن۟ 90؛ بسیاری از آیات ناظر بر آینده در واقع هم به دوره‏های گذشته و هم زمانه فعلی ما نظر دارند. امام علی و غوث اعظم (قَدَّسَ الله سِرَّه) نیز که از آینده خبر داده‏اند؛ به همین ترتیب با توجه به دوره‏های گذشـته و زمـانه و دوره فعلی ما خبـر داده‏انـد.
Evet –şeddesiz– شَرِّ beş yüz (500) eder; مِن۟ doksandır (90). İstikbale bakan çok âyetler hem bu asrımıza hem o asırlara işaret etmeleri cihetinde, istikbalden haber veren İmam-ı Ali (ra) ve Gavs-ı A’zam (ks) dahi aynen hem bu asrımıza hem o asra bakıp haber vermişler.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
غاسـق در غَاسِقٍ اِذَا وَقَبَ معادل 1161 و اِذَا وَقَبَ 810 است؛ لذا این آیه به شرارت‏های مهم مادی و معنوی آن روزگاران اشاره دارد نه زمانه فعلی. جمع این دو رقم 1971 میلادی می‏شود و خبر از شرّی وحشتناک در آن تاریخ می‏دهد. اگر سی سال بعد محصول بذرهای فعلی اصلاح نشود، بی‏شک باید منتظر سیلی‏های دهشت انگیزی بود.
غَاسِقٍ اِذَا وَقَبَ kelimeleri bu zamana değil belki غَاسِقٍ bin yüz altmış bir (1161) ve اِذَا وَقَبَ sekiz yüz on (810) ederek, o zamanlarda ehemmiyetli maddî manevî şerlere işaret eder. Eğer beraber olsa miladî bin dokuz yüz yetmiş bir (1971) olur. O tarihte dehşetli bir şerden haber verir. Yirmi sene sonra, şimdiki tohumların mahsulü ıslah olmazsa elbette tokatları dehşetli olacak.
</div>




<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
'''لاحقه‏‏یی بر حاشیه مسأله یازدهم'''
'''On Birinci Mesele’nin Hâşiyesinin Bir Lâhikasıdır'''
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
بِس۟مِ اللّٰهِ الرَّح۟مٰنِ الرَّحٖيمِ
بِس۟مِ اللّٰهِ الرَّح۟مٰنِ الرَّحٖيمِ
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
حساب (ابجدی) عبارات پایانی آیت الکرسی به ترتیب زیر است:
Âyetü’l-Kürsî’nin tetimmesi olan
 
1928 veya 1929                    1350
لَٓا اِك۟رَاهَ فِى {الدّٖينِ قَد۟ تَبَيَّنَ الرُّش۟دُ} مِنَ ال۟غَىِّ (<ref>اجبار و اکراهی در (قبول) دین نیست. چرا که هدایت و کمال از گمراهی و ضلال مشخص شده است. (بقره: 256)</ref>) 1350.
لَٓا اِك۟رَاهَ فِى {الدّٖينِ قَد۟ تَبَيَّنَ الرُّش۟دُ} مِنَ ال۟غَىِّ {فَمَن۟ يَك۟فُر۟ بِالطَّاغُوتِ}
 
1347                            946 (Risale-i Nur ismine muvafık)
{فَمَن۟ يَك۟فُر۟ بِالطَّاغُوتِ}(<ref>بنابراین کسی که از طاغوت (شیطان و بتها و معبودهای پوشالی و هر موجودی که بر عقل بشورد و آن را از حق منصرف کند) نافرمانی کند. (بقره:256)</ref>)  –1929 یا 1928.
{وَيُؤ۟مِن۟ بِاللّٰهِ فَقَدِ اس۟تَم۟سَكَ} {بِال۟عُر۟وَةِ ال۟وُث۟قٰى} لَا ان۟فِصَامَ لَهَا وَاللّٰهُ
 
1372          eğer beraber olsa 1012;
وَيُؤ۟مِن۟ بِاللّٰهِ فَقَدِ اس۟تَم۟سَكَ (<ref>و</ref>) – 946، مطابق نام رساله نور.
-şeddesiz- eğer beraber olmazsa 945 -bir şedde sayılmaz-
 
سَمٖيعٌ عَلٖيمٌ ۝ {اَللّٰهُ}{وَلِىُّ الَّذٖينَ اٰمَنُوا} يُخ۟رِجُهُم۟ مِنَ {الظُّلُمَاتِ}
بِال۟عُر۟وَةِ ال۟وُث۟قٰى(<ref>و به خدا ایمان بیاورد، به محکم‏ترین دستاویز در آویخته است. (بقره:256)</ref>) 1347.
1417
 
اِلَى النُّورِ وَالَّذٖينَ كَفَـرُٓوا اَو۟لِيَٓاؤُهُمُ {الطَّاغُوتُ}
{وَيُؤ۟مِن۟ بِاللّٰهِ فَقَدِ اس۟تَم۟سَكَ} {بِال۟عُر۟وَةِ ال۟وُث۟قٰى} لَا ان۟فِصَامَ لَهَا وَاللّٰ (<ref>اصلاً گسستن ندارد و خداوند شنوا و دانا است. ( و سخنان پنهان و آشکار مردمان را می‏شنود و از کردار کوچک و بزرگ همگان آگاهی دارد). خداوند متولّی و عهده‏دار (امور) کسانی است که ایمان آورده‏اند. (بقره:256)</ref>) – اگر باهم خوانده شود 1012، درغیر این صورت 945 (یکی از تشدیدها محاسبه نمی‏شود).
1338 -şedde sayılmaz-
 
{يُخ۟رِجُونَهُم۟ مِنَ النُّورِ اِلَى} الظُّلُمَاتِ
يُخ۟رِجُهُم۟ مِنَ (الظُّلُمَاتِ) اِلَى النُّورِ(<ref>ایشان را از تاریکیهای (زمخت گمراهی شکِ و حیرت) بیرون می‏آورد و به‏سوی نور (حق و اطمینان) رهنمون می‏شود. (بقره:257)</ref>) 1372 (بدون تشدید).
1295 -şedde sayılır-
 
{اُولٰٓئِكَ اَص۟حَابُ النَّارِ هُم۟ فٖيهَا خَالِدُونَ}
وَالَّذٖينَ كَفَـرُٓوا اَو۟لِيَٓاؤُهُمُ {الطَّاغُوتُ} اِلَى النُّورِ (<ref>و (امّا) کسانی که کفر ورزیده اند، طاغوت (شیاطین و داعیان شرّ و ضلال) متولّی و سرپرست ایشانند. (بقره:257)</ref>) 1417.
de Risaletü’n-Nur’un hem iki kere ismine hem suret-i mücahedesine hem tahakkukuna ve telif ve tekemmül zamanına tam tamına tevafukuyla beraber ehl-i küfrün bin iki yüz doksan üç (1293) harbiyle âlem-i İslâm’ın nurunu söndürmeye çalışması tarihine ve Birinci Harb-i Umumî’den istifade ile bin üç yüz otuz sekizde (1338) bilfiil nurdan zulümata atmak için yapılan dehşetli muahedeler tarihine tam tamına tevafuku ve içinde mükerreren nur ve zulümat karşılaştırılması ve bu mücahede-i maneviyede Kur’an’ın nurundan gelen bir nur, ehl-i imana bir nokta-i istinad olacağını mana-yı işarî ile haber veriyor, diye kalbime ihtar edildi. Ben de mecbur oldum, yazdım. Sonra baktım ki manasının münasebeti bu asrımıza o kadar kuvvetlidir ki hiç tevafuk emaresi olmasa da yine bu âyetler her asra baktığı gibi mana-yı işarî ile bizimle de konuşuyor, kanaatim geldi. Evet,
 
</div>
{يُخ۟رِجُونَهُم۟ مِنَ النُّورِ اِلَى} الظُّلُمَاتِ (<ref>آنان را از نور(ایمان و فطرت پاک) بیرون آورده به‏سوی تاریکیهای (زمخت کفر و فساد) می‏کشانند. (بقره:257)</ref>) 1338 (تشدید محاسبه نمی‏شود).
 
اُولٰٓئِكَ اَص۟حَابُ النَّارِ هُم۟ فٖيهَا خَالِدُونَ (<ref>آنان دوزخیانند و در آنجا جاودانه می‏مانند. (بقره:257)</ref>) 1295 (با محاسبه تشدید).
 
بر قلبم الهام شد که درآیات فوق علاوه بر این که نام رساله نور دوبار ذکر می‏شود، به صورت مجاهده و تحقّق و تألیف و زمان تکامل آن تطابق کاملی وجود دارد. جز آن، بر کوشش کافران اشاره می‏شود که با جنگ 1293 می‏خواستند نور عالم اسلام را خاموش کنند؛ هم چنین با زمان معاهدات وحشتناکی که به واسطه جنگ اول (1338) تنظیم شد و عملاً درصدد انتقال از نور به ظلمات بودند کاملاً مطابق است؛ آیات مزبور همین طور با ذکرمواجهه مکرر نور و ظلمات، دراین مجاهدت معنوی با معنای اشاری، از نوری یاد می‏کند که برخاسته از نور قرآن است و نقطه اتکای اهل ایمان خواهد شد.
 
من هم مجبور شدم بنویسم، سپس دیدم مناسبت معنای آیات مذکور با اوضاع زمانه ما آن قدر زیاد است که حتی اگر هیچ نشانه تناسبی وجود نداشته باشد، چون مربوط به همه زمان‏هاست قطعاً با زبان اشاری با ما نیز گفتگو می‏کند.
 
آری، اولاً جمله لَٓا اِك۟رَاهَ فِى الدّٖينِ قَد۟ تَبَيَّنَ الرُّش۟دُ (<ref> اجبار و اکراهی در (قبول) دین نیست. چرا که هدایت و کمال از گمراهی و ضلال مشخص شده است. (بقره: 256).</ref>) براساس حساب ابجد و جفر بر تاریخ 1350 انگشت می‏نهد و با معنای اشاری می‏گوید: هر چند در آن تاریخ در پی جدایی دین از دنیا، آزادی وجدان – که با اکراه و اجبار در دین و مجاهده‏ی دینی و جهاد با سلاح برای دین مخالف است – به‏عنوان قانون اساسی حکومت‏ها، و به‏عنوان یک اصل سیاسی مورد قبول واقع شده و حکومت به جمهوری لائیک تبدیل خواهد شد. امّا به‏جای آن یک جهاد دینی معنوی با شمشیر ایمان تحقیقی صورت خواهد گرفت. آری، عبارت فوق با نشان دادن لمعه‏‏یی از اعجاز، خبر می‏دهد که نوری برخاسته از قرآن رشد و ارشاد و حق و حقیقت دین را با براهین محکم در مقابل دیدگان ظاهر می‏کند و آن را شرح و توضیح می‏دهد.
 
آیات فوق تا کلمه «خالدون» نشانه پنهانی‏ست که با مواجهه مکرر نور و ظلمات، و ایمان و تاریکی‏ها - که منبع و اصل همه موازنه‏های رساله نور است - به مبارزه و جهاد معنوی در تاریخ مذکور و قهرمان بزرگ آن یعنی «رساله نور» اشاره دارد؛ رساله‏‏یی که صدها طلسم دینی را می‏گشاید و شمشیر الماس آن نیازی به شمشیرهای مادی دیگر باقی نمی‏گذارد.
 
آری، بی‏نهایت سپاس که بیست سال است رساله نور بالفعل نمایانگر این اخبار غیبی و لمعه اعجازی بوده است، و به دلیل همین سرّ اعظم است که شاگردان رساله نور در سیاست دنیا و جریاناتش و مجادلات مادی آن دخالتی ندارند و برایش اهمیتی قائل نیستند و مرتبه خود را تا آن حد تنزل نمی‏دهند. نیز شاگردان حقیقی رساله نور به بدترین دشمن خود و در مقابل تجاوزات تحقیرآمیزش می‏گویند:
 
«ای بیچاره! ما سعی می‏کنیم تو را از نابودی همیشگی برهانیم و از پایین‏ترین و دردناک‏ترین درجه حیوانیت فانی به سعادت باقی انسانیت انتقال دهیم،‏اما تو برای نابودی و از بین بردن ما تلاش می‏کنی، لذات تو در این دنیا بسیار ناچیز، کوتاه و مجازاتت در آخرت بسیار زیاد و طولانی‏ست. مرگ ما آزاد شدن است، برو! ما خود را با تو مشغول نمی‏کنیم، هر چه می‏خواهی بکن!»
 
شاگردان رساله نور از دشمن ظالم عصبانی نیستند، برای او دل می‏سوزانند و به او محبت می‏کنند و با امید نجات او برای اصلاحش تلاش می‏کنند.


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
'''ثانیاً،'''
'''Evvela:''' Başta لَٓا اِك۟رَاهَ فِى الدّٖينِ قَد۟ تَبَيَّنَ الرُّش۟دُ cümlesi, makam-ı cifrî ve ebcedî ile bin üç yüz elli (1350) tarihine parmak basar ve mana-yı işarî ile der: Gerçi o tarihte, dini dünyadan tefrik ile dinde ikraha ve icbara ve mücahede-i diniyeye ve din için silahla cihada muarız olan hürriyet-i vicdan, hükûmetlerde bir kanun-u esasî, bir düstur-u siyasî oluyor ve hükûmet laik cumhuriyete döner. Fakat ona mukabil manevî bir cihad-ı dinî, iman-ı tahkikî kılıncıyla olacak. Çünkü dindeki rüşd ü irşad ve hak ve hakikati gözlere gösterecek derecede kuvvetli bürhanları izhar edip tebyin ve tebeyyün eden bir nur Kur’an’dan çıkacak, diye haber verip bir lem’a-i i’caz gösterir.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
با دقت به دو عبارت قدسی:
Hem tâ خَالِدُونَ kelimesine kadar Risale-i Nur’daki bütün muvazenelerin aslı, menbaı olarak aynen o muvazeneler gibi mükerreren nur ve zulümat ve iman ve karanlıkları karşılaştırmasıyla gizli bir emaredir ki o tarihte bulunan cihad-ı manevî mübarezesinde büyük bir kahraman; Nur namında Risale-i Nur’dur ki dinde bulunan yüzer tılsımları keşfeden onun manevî elmas kılıncı, maddî kılınçlara ihtiyaç bırakmıyor.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
وَيُؤ۟مِن۟ بِاللّٰهِ فَقَدِ اس۟تَم۟سَكَ(<ref>و</ref>) بِال۟عُر۟وَةِ ال۟وُث۟قٰى(<ref>و به خدا ایمان بیاورد، به محکم‏ترین دستاویز در آویخته است. (بقره: 256).</ref>)
Evet, hadsiz şükürler olsun ki yirmi senedir Risale-i Nur bu ihbar-ı gaybı ve lem’a-i i’cazı bilfiil göstermiştir. Ve bu sırr-ı azîm içindir ki Risale-i Nur şakirdleri dünya siyasetine ve cereyanlarına ve maddî mücadelelerine karışmıyorlar ve ehemmiyet vermiyorlar ve tenezzül etmiyorlar ve hakiki şakirdleri en dehşetli bir hasmına ve hakaretli tecavüzüne karşı ona der:
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
می‏بینیم که با مناسبت معنوی قوی و براساس حساب ابجد و جفر، اولی بر نام رساله نور و دومی بر تحقق و تکامل و فتوحات درخشان آن به طور کامل مطابقت دارد؛ و با معنایی رمزی خبر می‏دهد که رساله نور در زمانه فعلی و در حال حاضر یک ﭿﰑﰒﭾ است، یعنی ریسمان و حبل الهی بسیارمحکم است و کسی که دست در آن آویزد و بدان متوسل شود نجات می‏یابد.
“Ey bedbaht! Ben seni idam-ı ebedîden kurtarmaya ve fâni hayvaniyetin en süflî ve elîm derecesinden bir bâki insaniyet saadetine çıkarmaya çalışıyorum. Sen benim ölümüme ve idamıma çalışıyorsun. Senin bu dünyada lezzetin pek az, pek kısa ve âhirette ceza ve belaların pek çok ve pek uzundur. Ve benim ölümüm bir terhistir. Haydi def’ol; senin ile uğraşmam, ne yaparsan yap!” der. O zalim düşmanına hiddet değil belki acıyor, şefkat ediyor, keşke kurtulsa idi diyerek ıslahına çalışır.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
ثالثاً، عبارت اَللّٰهُ وَلِىُّ الَّذٖينَ اٰمَنُوا(<ref>خداوند متولّی و عهده‏دار (امور) کسانی است که ایمان آورده‏اند. (بقره: 257).</ref>) به لحاظ معنا و براساس حساب جفر اشاره‏‏یی رمزی به رساله نور دارد، به این شکل...
'''Sâniyen:'''
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
(در این مقام پرده فرو آمد و به ادامه نگارش اجازه داده نشد، پس به زمان دیگری موکول می‏شود.)(<ref>دلیل این که اجازه داده نشد قسم باقی این نکته در این لحظه نوشته شود، ارتباطی است که تا حدودی با دنیا و سیاست داشت، ما از نگاه به این عرصه منع شده‏ایم. آری، «اِنَّ الانسَانَ لَیَطغی» ناظر به این طاغوت است و به آن توجه می‏دهد.</ref>)
{ وَيُؤ۟مِن۟ بِاللّٰهِ فَقَدِ اس۟تَم۟سَكَ }{ بِال۟عُر۟وَةِ ال۟وُث۟قٰى }
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
اِنَّ ال۟اِن۟سَانَ لَيَط۟غٰى
Bu iki kudsî cümleler, kuvvetli münasebet-i maneviye ile beraber makam-ı cifrî ve ebcedî hesabıyla birincisi Risaletü’n-Nur’un ismine, ikincisi onun tahakkukuna ve tekemmülüne ve parlak fütuhatına manen ve cifren tam tamına tetabukları bir emaredir ki Risaletü’n-Nur bu asırda, bu tarihte bir “urvetü’l-vüska”dır. Yani çok muhkem, kopmaz bir zincir ve bir “hablullah”tır. Ona elini atan yapışan necat bulur, diye mana-yı remziyle haber verir.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
'''سعید نورسی'''
'''Sâlisen:''' اَللّٰهُ وَلِىُّ الَّذٖينَ اٰمَنُوا cümlesi hem mana hem cifir ile Risaletü’n-Nur’a bir remzi var. Şöyle ki: …
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
'''Hâşiye:''' Bu nüktenin bâki kısmı şimdilik yazdırılmadığının sebebi, bir derece dünyaya, siyasete temasıdır. Biz de bakmaktan memnûuz. Evet اِنَّ ال۟اِن۟سَانَ لَيَط۟غٰى bu tağuta bakar ve baktırır.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
'''بخشی از نامه خسرو، قهرمان رساله نور که درباره مسأله یازدهم «ثمره» نوشته است:'''
'''Said Nursî'''
</div>


بِاسمِهِ سُبحَانَهُ؛ وَ اِن مِن شَیَ ءٍ اِلاً یُسَبِّحُ بِحَمدِهِ


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
اَلسَّلاَمُ عَلَیکُم وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ
'''Risale-i Nur kahramanı Hüsrev’in “Meyve’nin On Birinci Mesele’si” münasebetiyle yazdığı mektubun bir parçasıdır.'''
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
'''استاد و سرور بسیار ارزشمند، محبوب و عزیزمان!'''
بِاس۟مِهٖ سُب۟حَانَهُ وَ اِن۟ مِن۟ شَى۟ءٍ اِلَّا يُسَبِّحُ بِحَم۟دِهٖ
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
«ثمره» که با نُه مسأله‏اش حاوی مطالب مفیدی برای مملکت و ملت است، در زمانه‏‏یی شگفت، و در میان عاصیان سرمست و دشمنانی خطرناک، به شکلی حیرت افزا به نجات شاگردانش اکتفا نکرده، بلکه با مسأله‏های دهم و یازدهمش مخصوصاً طلبه‏های رساله نور را در طی طریق حق تشویق می‏کند و از احوال قبر – مکانی که حقیقتاً عازمش هستند و یادش لرزه بر اندام هرکس می‏اندازد و به ویژه برای اهل غفلت منزلی بسیار ترسناک و دردآور و عذاب دهنده در زیر خاک است - آگاه می‏نماید و موجب می‏شود فرشتگانی را که قرار است ببینند و با آن‏ها گفتگو کنند دوست بدارند؛ و با آن مکان بیش‏تر مأنوس شوند. نیز وحشت فوق‏العاده درباره قبر را که نخستین منزل ترسناک انسان پس از مردن است تعدیل می‏کند و باعث می‏شود انسان نفس راحتی بکشد. به ویژه این رساله برای کسانی مانند من که آن عالم نورانی را ندیده‏اند در حکم چراغ درخشانی‏ست که شعاع‏های آن فاصله‏های هزاران ساله را روشن می‏کند. این رساله چون بوستانی نمونه و پُر گل است که همواره باید آن را بوئید.
اَلسَّلَامُ عَلَي۟كُم۟ وَ رَح۟مَةُ اللّٰهِ وَ بَرَكَاتُهُ
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
آری، ما به استاد محبوبمان عرض می‏کنیم هم‏چون طلبه‏‏یی که هر روز در برابر استاد درس پس می‏دهد، فیوضاتی را که از رساله نور کسب می‏کنیم همواره خدمت استاد عزیزمان عرضه می‏داریم، لیکن استاد محبوب ما فعلاً بیانات خویش را به‏حال تعطیل در آورده‏اند.
'''Çok mübarek, çok kıymettar, çok sevgili üstadımız efendimiz!'''
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
استاد عزیزم!
Millet ve memleket için çok büyük güzellikleri ihtiva eden “Meyve” dokuz meselesiyle dehşetli bir zamanda, müthiş âsiler içinde, en büyük düşmanlar arasında, hayret-feza bir surette şakirdlerine necat vermeye vesile olmakla kalmamış, Onuncu ve On Birinci Meseleleri ile hususuyla Nur’un şakirdlerini hakikat yollarında alkışlamış. Ve gidecekleri hakiki mekânları olan kabirdeki ahvallerinden ve herkesi titreten ve bilhassa ehl-i gaflet için çok korkunç, çok elemli, çok acıklı bir menzil olan toprak altında göreceği ve konuşacağı melâikelerle konuşmayı ve refakati sevdirerek bu mekâna daha çok ünsiyet izhar etmekle bu korkulu ilk menzil hakkındaki fevka’l-had korkularımızı ta’dil etmiş, nefes aldırmış. Hususuyla o âlemin nurani hayatını benim gibi göremeyenlerin ellerinde şuâatı, yüz binlerle senelik mesafelere uzanan bir elektrik lambası hükmüne geçmiş. Hem de daima koklanılacak numunelik bir çiçek bahçesi olmuştur.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
حقیقت رساله نور و زیبایی‏های مجموعه «ثمره» و فیضی که از گل‏هایش نصیب ما می‏شود مرا واداشته است، که به عنوان فردی از افراد جامعه سخن بگویم، و به قلب بسیاری از کسانی که چون من سخن می‏گویند حیات بخشیده است. حال، گام‏هایی که در محیط فعلی به سوی رساله نور برداشته می‏شود و دستانی که به سویش دراز می‏شوند، با یازدهمین گل رساله ثمره، متانت بیش‏تری کسب کرده، بروز یافته و به فعالیت می‏پردازند.
Evet, biz sevgili üstadımıza arz ediyoruz ki her gün dersini hocasına okuyan bir talebe gibi Nur’dan aldığımız feyizlerimizi, her vakit için sevgili üstadımıza arz edelim. Fakat sevgili üstadımız şimdilik konuşmalarını tatil buyurdular.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
طلبه بسیار حقیرتان
Ey aziz üstadım! Risale-i Nur’un hakikati ve Meyve’nin güzelliği ve çiçeğinin feyzi, beni minnettarane bir parça memleketim namına konuşturmuş ve benim gibi konuşan çok kalplere hayat vermiş. Şimdi muhitimizde Risale-i Nur’a karşı atılan adımlar ve uzatılan eller, Meyve’nin On Birinci çiçeği ile daha çok metanet kesbetmiş, inkişaf etmiş, faaliyete başlamıştır.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
'''خسرو'''
Çok hakir talebeniz
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
'''مطلب زیر مکتوبی‏ست که به مناسبت تبریک ماه رمضان، به نام همه طلبه‏های رساله نور در اسپارتا نوشته و در سیزده بند تنظیم شده است.'''
'''Hüsrev'''
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
بِاسمِهِ سُبحَانَهُ، و اِن مِن شَی ءٍ اِلاَّ یُسِّبحُ بِحَمدِهِ
'''Isparta’daki umum Risale-i Nur talebeleri namına ramazan tebriği münasebetiyle yazılmış ve on üç fıkra ile ta’dil edilmiş bir mektuptur.'''
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
حضرت استاد و سرور گرامی!
بِاس۟مِهٖ سُب۟حَانَهُ وَ اِن۟ مِن۟ شَى۟ءٍ اِلَّا يُسَبِّحُ بِحَم۟دِهٖ
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
ای که برای سلامت جهان اسلام در دنیا و آخرت، به واسطه فیض قرآن و حقیقت رساله نور و همت شاگردان صادق، با چشمان مبارک خویش به جای اشک خون می‏گریید؛
Ey âlem-i İslâm’ın dünya ve âhirette selâmeti için Kur’an’ın feyziyle ve Risale-i Nur’un hakikatiyle ve sadık şakirdlerin himmetiyle mübarek gözlerinden yaş yerine kan akıtan;
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
و در بحبوحه پردغدغه و توفانی فتنه آخر زمان بیش از حضرت ایوب گرفتار بیماری‏ها و دردهایید
Ve ey fitne-i âhir zamanın şu dağdağalı ve fırtınalı zamanında Hazret-i Eyyüb aleyhisselâmdan ziyade hastalıklara, dertlere giriftar olan;
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
و به نور قرآن و براهین رساله نور و تلاش شاگردان، امراض مادی و معنوی عالم اسلام را مانند لقمان حکیم مداوا می‏کنید
Ve Kur’an’ın nuruyla ve Risale-i Nur’un bürhanlarıyla ve şakirdlerin gayretiyle âlem-i İslâm’ın maddî ve manevî hastalıklarını Hekîm-i Lokman gibi tedaviye çalışan;
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
و ای کسی که با کرامات عَلَویه و غوثیه و به موجب سی و سه آیه از آیات قرآن ثابت کردید که اجزای نوری که در دستان مبارک خود دارید حق و حقیقت است؛
Ve ey mübarek ellerinde mevcud olan Nur parçalarının hak ve hakikat olduğunu Kur’an’ın otuz üç âyetiyle ve keramet-i Aleviye ve Gavsiye ile ispat eden;
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
و ای کسی که با حال سالمندی و زار و نحیف و ضعیف و ترحم انگیز خود بیش از هرکس دیگری تا حد فدا کردن جان خویش نگران جهان اسلام هستید و برای کسانی که درصدد آزارتان هستند، با حقیقت قرآن و براهین رساله نور و صداقت و راستی طلبه‏های نور دعای خیر می‏کنید و پاسخ‏شان را به نیکی می‏دهید؛
Ve ey kendisi hasta ve ihtiyar ve zayıf ve gayet acınacak bir halde olduğuna göre herkesten ziyade âlem-i İslâm’a can feda eder derecesinde acıyarak kendine fenalık etmek isteyenlere Kur’an’ın hakikatiyle ve Risale-i Nur’un hüccetleriyle, Nur talebelerinin sadakatleriyle hayırlı dualar ve iyilik etmek ile karşılayan;
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
خود و طلبه‏هایتان به سبب انتشار آیت الکبرا از آثار مهم تان، مصیبت دیدید و زندانی شدید و شما تحت ارشادات قرآن و دروس رساله نور و اشتیاق شاگردان،
Ve yazdığı mühim eserlerinden Âyetü’l-Kübra’nın tabıyla kendi zatına ve talebelerine gelen musibette hapishanelere düşen;
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
زندان را به مدرسه یوسفیه تبدیل نمودید و آن را آموزشگاهی کردید
Ve o zindanları Kur’an’ın irşadıyla ve Risale-i Nur’un dersiyle ve şakirdlerin iştiyakı ile bir medrese-i Yusufiyeye çeviren ve bir dershane yapan;
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
و موجب شدید همه ناآگاهانی که در بین ما بودند در آن آموزشگاه قرآن را ختم کنند و آزاد شوند؛
Ve içimizde bulunan cahil olanların hepsini Kur’an’ı o dershanede hatmettirerek çıkaran;
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
و در آن مصیبت، با نیروی قدسی قرآن و تسلی رساله نور و تحمل برادران، با این که ضعیف و سالمند بودید همه دردها و مصائب مان را به دوش کشیدید
Ve o musibette Kur’an’ın kuvve-i kudsiyesiyle ve Risale-i Nur’un tesellisiyle ve kardeşlerin tahammülleriyle ihtiyar ve zayıf olduğu halde bütün ağırlıklarımızı ve yüklerimizi üzerine alan;
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
و با رساله‏های «ثمره» و«دفاعیات» که تحریر نمودید به واسطه اعجاز قرآن معجز بیان و براهین محکم رساله نور و اخلاص شاگردان و به اذن الهی درهای زندان را گشودید و موجب آزادی محبوسان شدید
Ve yazdığı Meyve ve Müdafaaname risaleleriyle Kur’an-ı Mu’cizü’l-Beyan’ın i’cazıyla ve Risale-i Nur’un kuvvetli bürhanlarıyla ve şakirdlerin ihlası ile izn-i İlahî ile o zindan kapılarını açtırıp beraet kazandıran;
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
و آن روز را برای ما و برای عالم اسلام عید کردید
Ve o günde bize ve âlem-i İslâm’a bayram yaptıran;
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
و حقیقتاً اثبات نمودید که رساله‏های نور «نور علی نور» است و حق نوشته و خوانده شدن آزادانه‏اش را تا قیامت کسب نمودید؛
Ve hakikaten Risale-i Nurları “Nurun alâ nur” olduğunu ispat ederek kıyamete kadar serbest okunup ve yazılmasına hak kazandıran;
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
و اثبات کردید که عالم اسلام با غذای قدسی قرآن عظیم الشأن و طعام اخروی رساله نور و اشتهای شاگردان، هم‏چون نان و آب و هوا به این رساله‏ها محتاج است؛ و هزاران فرد با خواندن و نوشتن این رساله‏ها مؤمنانه از دنیا می‏روند؛
Ve âlem-i İslâm’ın Kur’an-ı Azîmüşşan’ın gıda-i kudsîsiyle ve Nur’un uhrevî taamıyla ve şakirdlerinin iştihasıyla ekmek, su ve hava gibi bu Nurlara pek çok ihtiyacı olduğunu ve bu Nurları okuyup yazanlardan binler kişi imanla kabre girdiğini ispat eden;
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
ای که طلاب خود را هیچ کجا مغلوب و سرشکسته نمی‏کنید
Ve kendisine mensup talebelerini hiçbir yerde mağlup ve mahcup etmeyen;
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
و امروز با دروس قرآن آسمانی و اساس رساله نور و ذکاوت شاگردان و هم چنین با مسأله‏های دهم و یازدهم و گل‏های رساله ثمره، عطش قلوب مان را که در آتش فراقتان می‏سوزد با مسایل و گل‏های مبارک آن چون آب حیات و شراب کوثرفرومی نشانید و به سوی شادی و سرور سوق می‏دهید؛
Ve elyevm Kur’an’ın semavî dersleriyle ve Risale-i Nur’un esasatıyla ve şakirdlerinin zekâvetleriyle ve Meyve’nin Onuncu ve On Birinci Mesele ve çiçekleriyle firak ateşiyle gece gündüz yanan kalplerimizi âb-ı hayat ve şarab-ı kevser gibi o mübarek “Mesele” ve “Çiçekler” ile kalplerimizin ateşini söndürüp sürur ve feraha sevk eden;
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
ای که مرگ را براساس وعد و وعیدهای قطعی قرآن عظیم الشأن و کشف قطعی رساله نور و مشاهده شاگردان درگذشته و مشاهدات صاحبان کشف القبور، در نظر اهل ایمان نجات از نابودی ابدی خواندید و تذکره‏‏یی برای رهایی از ناامیدی؛ مرگی را که جهانیان بیش از هر چیز دیگر از آن واهمه دارند؛
Ve ey âlemin (Kur’an-ı Azîmüşşan’ın kat’î vaadiyle ve tehdidi ile ve Risale-i Nur’un keşf-i kat’îsiyle ve merhum şakirdlerinin müşahedesiyle ve onlardaki keşfe’l-kubur sahiplerinin görmesiyle) en çok korktuğu ölümü ehl-i iman için idam-ı ebedîden kurtarıp bir terhis tezkeresine çeviren;
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
اثبات کردید که زیباترین سفر برای رفتن به سوی نور است
Ve âlem-i Nur’a gitmek için güzel bir yolculuk olduğunu ispat eden;
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
و درعین حال برای کفار و منافقان چیزی جز نابودی همیشگی نیست.
Ve kâfir ve münafıklar için idam-ı ebedî olduğunu bildiren;
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
ای که با اخبار قطعی قرآن معجز البیان – تحت تصدیق چهل وجه اعجازیش و هزاران معجزة احمدی (ع) - و با حجّت‏های رساله نور برآمده از آن (قرآن) که معاند‏ترین دشمنان را مغلوب می‏کند، و با نشانه‏ها و تجربه‏ها و اعتقادات فراوان شاگردان رساله نور اثبات نمودید که گور تنگ و سرد و تاریک و ترسناک برای مؤمنان مأوایی در بهشت و دری به بوستان جنت است
Kur’an-ı Mu’cizü’l-Beyan’ın, bin mu’cizat-ı Ahmediye aleyhissalâtü vesselâm ve kırk vech-i i’cazının tasdiki altında ihbarat-ı kat’iyesiyle, ondan çıkan Risale-i Nur’un en muannid düşmanlarını mağlup eden hüccetleriyle ve Nur şakirdlerinin çok emarelerin ve tecrübelerin ve kanaatlerinin teslimi ile o korkunç, karanlık, soğuk ve dar kabri, ehl-i iman için cennet çukurundan bir çukur ve cennet bahçesinin bir kapısı olduğunu ispat eden;
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
و برای کفار و زندیقان منافق دالانی از جهنم و پر از مار و عقرب؛ و دو فرشته نکیر و منکر که به آن جا می‏آیند مونس و رفیقی برای رهروان طریق حق و حقیقت‏اند؛
Ve kâfir ve münafık zındıklar için cehennem çukurundan yılan ve akreplerle dolu bir çukur olduğunu ispat eden ve oraya gelecek olan Münker Nekir isminde melâikeleri ehl-i hak ve hakikat yolunda gidenler için birer munis arkadaş yapan;
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
ای کسی که طلبه‏های رساله نور را از صنف طلاب علوم دانسته و با درگذشت مرحوم شهید قهرمان «حافظ علی» کشف نمودید که آنان سؤالات نکیر و منکر را با رساله نور پاسخ می‏دهند،
Ve Risale-i Nur’un şakirdlerini talebe-i ulûm sınıfına dâhil edip Münker Nekir suallerine Risale-i Nur ile cevap verdiklerini merhum kahraman şehit Hâfız Ali’nin vefatıyla keşfeden;
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
و از درگاه رحمت الهی مسألت کردید که زندگان مان نیز پاسخ‏های لازم را براساس رساله نور دهند.
Ve hayatta bulunanlarımızın da yine Risale-i Nur’la cevap vermemizi rahmet-i İlahiyeden dua ve niyaz eden;
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
ای که نشان دادید قرآن برای هر طبقه از طبقات چهل گانه (بشر) دارای معجزه است و کلام ازلی‏ست که ناظر بر کل کائنات است، و این را در رساله‏های معجزات قرآنیه و رساله ثمانیه‏ی رساله نور – که تفسیر قرآن است - اثبات کردید؛ و با عنایت به غیرت و حمیت فوق‏العاده برادران و شاگردان که چون گردانندگان کارگاه نورند، از آن‏ها خواستید رساله‏ها نگاشته شوند؛ نگارشی که از زمان حیات رسول الله(ع) تاکنون کسی این چنین قادر به انجام اعجازآمیز آن نبوده است. با این حال به خسرو کاتب قهرمان رساله نور گفتید «بنویس» و قرآنی همانند آن که در لوح محفوظ نوشته شده، نوشته شد؛ و به صورتی بی‏نظیر و زیبا و خارق‏العاده که نظیر آن نه دیده شده و نه شنیده شده تعریف و اثبات کردید که قرآن عظیم الشأن حقاً کلام الله است و در مرتبه بالاتری از همه کتاب‏های آسمانی دیگر قرار دارد و از همه آن‏ها با فضیلت‏تر است و در یک فاتحه آن هزاران فاتحه و در یک سوره اخلاصش هزاران اخلاص هست و با هر حرفش ده و صد و هزار و هزاران ثواب و حسنه نصیب انسان می‏شود.
Ve Hazret-i Kur’an’ı, Kur’an-ı Azîmüşşan’ın kırk tabakadan her tabakaya göre bir nevi i’caz-ı manevîsini göstermesiyle ve umum kâinata bakan kelâm-ı ezelî olmasıyla ve tefsiri olan Risale-i Nur’un Mu’cizat-ı Kur’aniye ve Rumuzat-ı Semaniye risaleleriyle ve Risale-i Nur Gül Fabrikasının serkâtibi gibi kahraman kardeşlerin ve şakirdlerin fevkalâde gayretleriyle asr-ı saadetten beri böyle hârika bir surette mu’cizeli olarak yazılmasına hiç kimse kādir olmadığı halde Risale-i Nur’un kahraman bir kâtibi olan Hüsrev’e “Yaz!” emir buyurulmasıyla, Levh-i Mahfuz’daki yazılan Kur’an gibi yazılması ve Kur’an-ı Azîmüşşan’ın hak kelâmullah olduğunu ve bütün semavî kitapların en büyüğü ve en efdali ve bir Fatiha içinde binler Fatiha ve bir İhlas içinde binler İhlas ve hurufatının birden on ve yüz ve bin ve binler sevap ve hasene verdiklerini hiç görülmedik ve işitilmedik pek güzel ve hârika bir surette tarif ve ispat eden;
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
با نشان دادن معجزات قرآن معجز بیان که از هزار و سیصد سال تاکنون ادامه داشته و با شکست دادن مخالفان آن و با دلایل آشکار همان‏طور که چشم نور را تشخیص می‏دهد و با قلم‏های الماس شاگردان رساله نوری که تاکنون همتایش دیده نشده با «بیست و پنجمین کلام» و ضمایمش که عالم را تحت فرمان خود می‏خواند و متمردترین و معاندترین افراد را وادار به سکوت می‏کند به چهل وجه اعجاز قرآن را اثبات می‏نمایید؛
Ve Kur’an-ı Mu’cizü’l-Beyan’ın bin üç yüz seneden beri i’cazını göstermesiyle ve muarızlarını durdurmasıyla ve Nur’un gözlere gösterir derecede zâhir delilleri ile ve Nur şakirdlerinin elmas kalemleriyle bu zamana kadar misli görülmedik Risale-i Nur’un dünyaya ferman okuyan ve en mütemerrid ve muannidleri susturan Yirmi Beşinci Söz ve zeylleri kırk vecihle i’caz-ı Kur’anî olduğunu ispat eden;
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
هم چنین ثابت می‏کنید که حضرت پیغمبر(ع) رسول برحق است و افضل صد و بیست و چهار هزار پیامبر پیشین، و سید آنان است و هزاران معجزه او را در رساله‏‏یی به نام «معجزات احمدیه (ع)» به شکل نیکویی برمی شمرید و نیز با توجه به این که قرآن عظیم الشأن رسول اکرم (ع) را رحمة للعالمین خوانده و رساله نور از ابتدا تا انتها این مطلب را با براهین اثبات می‏کند، همواره بیان می‏دارید که افعال و احوال رسول اکرم باید نمونه همه باشد، زیرا مطمئن‏ترین و کامل‏ترین رهبر و هدایت کننده اوست و این را حتی به نابینایان نیز ابلاغ می‏کنید؛ از آن جا که هنگام انتشار رساله نور در آناتولی و ممالک دیگر همواره بلایا، دفع و زمان ممانعت از انتشارش مردم با مصایب مواجه می‏شده‏اند و شاگردان رساله نور به رغم مواجهه با مشکلات واقعاً سنگین و با کمال متانت به خدمت‏شان ادامه داده و با ارتباطات‏شان از سنت سنیه پیامبر(ع) پیروی کرده‏اند، گوشزد کرده‏اید که این کار تا چه حد سودمند و نافع است؛ می‏گویید تبعیت از سنت رسول در زمانه فعلی پاداش صد شهید را دارد
Ve ey Hazret-i Peygamber aleyhissalâtü vesselâmın hak peygamber olduğuna ve umum yüz yirmi dört bin peygamberlerin efdali ve seyyidi olduğuna dair binler mu’cizelerini “Mu’cizat-ı Ahmediye” (asm) namındaki Risale-i Nur’u ile güzel bir surette ispat eden ve Kur’an-ı Azîmüşşan’ın Resul-i Ekrem aleyhissalâtü vesselâmın rahmeten li’l-âlemîn olduğunu kâinatta ilan etmesiyle ve Nur’un baştan nihayete kadar onun rahmeten li’l-âlemîn olduğunu bürhanlarla ispat etmesiyle ve o resulün ef’al ve ahvali, kâinatta numune-i iktida olacak en sağlam, en güzel rehber olduğunu hattâ körlere de göstermesiyle ve Anadolu ve hususi memleketlerde Nur’un intişarı zamanında belaların ref’i ve susturulmasıyla musibetlerin gelmesi şehadetiyle ve Nur şakirdlerinin gayet ağır müşkülatlar içinde kemal-i metanetle hizmet ve irtibatlarıyla o zatın (asm) sünnet-i seniyesine ittiba etmek, ne kadar kârlı olduğunu ve bir sünnete bu zamanda ittibada yüz şehidin ecrini kazandığını bildiren;
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
و همان طور که صدقه دافع قضا و بلاست رساله نور هم بیست سال است که قضا و بلایی را که ممکن بود آناتولی را گرفتار کند دفع کرده است؛ این را به عین الیقین اثبات کرده‏اید، ای استاد ارجمند و سرور گرامی ما!
Ve sadaka, kaza ve belayı nasıl def’ediyorsa Risale-i Nur’un da Anadolu’ya gelecek kazayı, belayı, yirmi senedir def’ettiğini aynelyakîn ispat eden üstad-ı ekremimiz efendimiz hazretleri!
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
اینک رفع توقیف رساله نور، شما استاد محبوب و بعد ما طلبه‏های عاجز و گناهکار سپس عالم اسلام را بسیار شاد و خرسند کرد؛ طوری که امروز دومین عید بزرگ مان به شمار می‏رود. این عید شریف را به استاد عزیزمان تبریک می‏گوییم و عید سومتان یعنی رمضان مبارک و لیلة القدرتان را گرامی می‏داریم. از خداوند می‏خواهیم امثال این اعیاد را فراوان فرماید و از تقصیرات ما قاصران درگذرد. همه دوستان خدمت شما سلام می‏رسانند و بر دستان مبارکتان بوسه می‏زنند و از سرور گرامی خود التماس دعا دارند.
Şimdi şu Risale-i Nur’un beraeti, başta siz sevgili üstadımızı, sonra biz âciz, kusurlu talebelerinizi, sonra âlem-i İslâm’ı sürura sevk ederek ikinci büyük bir bayram yaptırdığından siz mübarek üstadımızın bu büyük bayram-ı şerifinizi tebrik ile ve yine üçüncü bayram olan ramazan-ı şerifinizi ve Leyle-i Kadrinizi tebrik, emsal-i kesîresiyle müşerref olmaklığımızı niyaz ve biz kusurluların kusurlarımızın affını rica ederek umumen selâm ile mübarek ellerinizden öper ve dualarınızı temenni ederiz, efendimiz hazretleri.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
'''طلبه‏های نور در اسپارتا و حومه'''
'''Isparta ve havalisinde bulunan Nur talebeleri'''
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
عدم قبول متواضعانه مطالب این نامه که صد بار بیش از حد و حدود من است کفران نعمت و نادیده گرفتن حُسن ظن همه شاگردان عزیز است، در عین حال پذیرش آن نیز ممکن است موجب غرور و منیت و تکبر گردد، لذا تصویری از این مکتوب مفصل را که کاتب رساله نور به نام همه شاگردان نگاشته، به‌علاوة سيزده‌بندي را که اضافه کرده‌ام برایتان ارسال می‏کنم تا هم شکر و سپاسگزاری کرده باشم و هم دچارغرور و کفران نعمت نشده باشم. آن را تحت عنوان «نامه‏‏یی از طلبه‏های رساله نور در اسپارتا و حومه» در پایان مسأله یازدهم رساله ثمره قرار دهید.
Haddimden yüz derece ziyade olan bu mektup muhteviyatını tevazu ile reddetmek bir küfran-ı nimet ve umum şakirdlerin hüsn-ü zanlarına karşı bir ihanet olması ve aynen kabul etmek bir gurur, bir enaniyet ve benlik bulunması cihetiyle, umum namına Risale-i Nur kâtibinin yazdığı bu uzun mektubu –on üç fıkraları ilâve edip– hem bir şükr-ü manevî hem gururdan hem küfran-ı nimetten kurtulmak için size bir suretini gönderiyorum ki Meyve’nin On Birinci Mesele’sinin âhirinde “Risale-i Nur’un Isparta ve civarı talebelerinin bir mektubudur” diye ilhak edilsin.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
وقتی مشغول جرح و تعدیل و نگارش این نامه بودم کبوتری دو مرتبه بر پنجره کناری اتاقم نشست. می‏خواست داخل بیاید، اما سر جیلان (جیلان چالیشکان از شاگردان سعید نورسی.م) را دید و نیامد. چند دقیقه بعد کبوتر دیگری به همین شکل آمد و درآن جا نشست، باز هم کاتب را دید و وارد نشد. گفتم: حتماً مانند پرنده قدوس اول بشارت دهنده است، یا از این که نامه‏های متعددی مانند این نامه را می‏نویسیم آمده است تا مبارکی جرح و تعدیل‏ها را تبریک بگوید.
Ben bu mektubu, bu tadilat ile yazdığımız halde iki defa bir güvercin yanımızdaki pencereye geldi. İçeriye girecekti, Ceylan’ın başını gördü, girmedi. Birkaç dakika sonra başkası aynen geldi. Yine yazanı gördü, girmedi. Ben dedim: Herhalde evvelki serçe ve kuddüs kuşu gibi müjdecilerdir. Veyahut bu mektup gibi müteaddid mektupları yazdığımızdan, mübarek mektubun ta’dili ile mübarekiyetini tebrik için gelmişler, kanaatimiz geldi.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
'''سعید نورسی'''
'''Said Nursî'''
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">