شعاع یازدهم
MUKADDİME
حجت ایمانیه هشتم هم چنانکه بر وجوب وجود و وحدانیت دلالت دارد با دلایل قطعی بر احاطه ربوبیت و عظمت قدرتش تاکید میکند، و احاطه حاکمیت و شمول رحمتش را نیز اثبات کرده و بر آن دلالت دارد؛ هم چنین احاطه حکمتش و شمول علمش را بر تمام اجزای کائنات اثبات میکند.
خلاصه این که هر یک از مقدمههای حجت ایمانیه هشتم دارای هشت نتیجه میباشد. در این مبحث، هر کدام از مقدمات هشتگانه، هشت نتیجه را با دلایل خود اثبات میکند، و از این نظر حجت ایمانیه هشتم دارای مزایای عالیست.
سعید نورسی
مناجات
بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ
اِنَّ فٖى خَل۟قِ السَّمٰوَاتِ وَال۟اَر۟ضِ وَاخ۟تِلَافِ الَّي۟لِ وَالنَّهَارِ وَال۟فُل۟كِ الَّتٖى تَج۟رٖى فِى ال۟بَح۟رِ بِمَا يَن۟فَعُ النَّاسَ وَمَٓا اَن۟زَلَ اللّٰهُ مِنَ السَّمَٓاءِ مِن۟ مَٓاءٍ فَاَح۟يَا بِهِ ال۟اَر۟ضَ بَع۟دَ مَو۟تِهَا وَبَثَّ فٖيهَا مِن۟ كُلِّ دَٓابَّةٍ وَتَص۟رٖيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ ال۟مُسَخَّرِ بَي۟نَ السَّمَٓاءِ وَال۟اَر۟ضِ لَاٰيَاتٍ لِقَو۟مٍ يَع۟قِلُونَ ([1])
یا الهی، یا ربی!
من از دریچه ایمان و با تعلیم و نوری که از قرآن و درسی که از رسول اکرم گرفتهام و با راهنمایی اسم حکیم، میبینم هیچ حرکت و چرخشی در آسمانها نیست که با نظم خود بر موجودیت تو اشاره و دلالت نداشته باشد.
هیچ یک از اجرام سماوی نیست که با انجام وظیفه بیسر و صدایش و در عین سکوت و ایستادنش بدون هیچ ستونی، بر ربوبیت و وحدت تو اشارت و شهادت نداشته باشد.
هیچ ستارهیی نیست که با خلقت موزون، وضع منظم، تبسم نورانی و با مُهر شباهتش به ستارگان دیگر بر شکوه الوهیت تو اشاره نداشته باشد و گواهی ندهد.
هیچ سیارهیی از دوازده سیاره نیست که با حرکت حکیمانه و تسلیم فرمانبرانه و مسؤولیت منظم و اقمار مهمش بر وجوب وجود تو گواهی ندهد و بر سلطنت الوهیتت اشاره نداشته باشد.
آری، آسمانها با ساکنینشان چنانکه جداگانه گواهی میدهند با هیأت مجموعه خود نیز به طور بدیهی میگویند ای آفریدگاری که زمین و آسمانها را خلق کردی گواهیهای آشکاری بر وجوب وجود تو هست؛ ای که ذرات را با ترکبیات منظمش تدبیر و اداره میکنی و سیارات را با اقمار منظمشان به حرکت درمی آوری و مطیع امر خود قرار میدهی، اینان چنان محکم بر وحدت و یگانگیات شهادت میدهند که براهینی نورانی و دلایلی درخشان به عدد ستارگان آسمان شهادت آنها را تأیید میکنند.
آسمانهای صاف و پاکیزه و زیبا با اجرام فوقالعاده عظیم و شتابان همچون ارتش یا نیروی دریایی باشکوهِ یک سلطنت که با چراغهایی زیور یافتهاند، بر شکوهمندی ربوبیتت و عظمت قدرتت که ایجاد کننده هر چیز است دلالت دارند، و بر حاکمیتت که آسمان لایتناهی را در احاطه خود دارد و بر رحمت بیمنتهایت که هر ذی حیاتی را شامل میگردد با قوت تمام اشاره میکنند، و بر احاطه همه جانبه علمت و شمول حکمتت که متعلق به همه امور و کیفیات مخلوقات آسمانیست و همه آنها را در اختیار خود دارد و امورشان را تنظیم میکند، بیهیچ تردیدی شهادت میدهند. این شهادت و دلالت مانند ستارگان که کلمه شهادت آسمانها و دلایل نورانی مجسماند، کاملاً ظاهر و آشکار میباشد.
ستارگان عرصه و دریا و فضای آسمانها همچون سربازان گوش به فرمان، کشتیهای باعظمت، هواپیماهای غول پیکر و چراغهایی شگفتانگیز، شکوه و جلال سلطنت الوهیت تو را نمایان میسازند.
وظایف خورشید – بهعنوان یکی از نفرات آن لشکر الهی - در زمین و سایر سیّارات منظومهی شمسی دلالت میکند، که قسمتی از ستارگان همچون خورشید نظر به عالم آخرت دارند، و نه تنها بدون وظیفه نیستند، بلکه خورشیدهای عوالم باقیاند.
ای واجب الوجود! ای واحد احد!
این ستارگان شگفت انگیز، این خورشیدهای عجیب، و این ماهها در مُلک تو در سماوات تو تحت فرمانت و با قوَّت و قدرتت و با تدبیر و اداره تو به تسخیر درآمده، امورشان تنظیم شده و وظیفهیی برعهده گرفتهاند. همه آن اجرام عُلوی، خالقی را تسبیح میگویند که آنها را آفریده، به چرخش درآورده و اداره میکند؛ او را تکبیر میگویند و با لسان حال «سبحان الله» و «الله اکبر» سر میدهند.
من نیز با تمام تسبیحات آنان تو را تقدیس میکنم.
ای که به دلیل شدت ظهورش پنهان است و ای کسی که به دلیل عظمت کبریایش در خفا قرار دارد؛ ای قدیر ذوالجلال،
ای قادر مطلق!
با درسی که از قرآن حکیم گرفتم و تحت تعلیم رسول اکرم، دریافتهام هم چنانکه آسمانها و ستارگان بر موجودیت و وحدت تو گواهی میدهند، فضای لایتناهی نیز با ابرها و رعدها و برقها و وزشها و بارشهایش بر وحدت و وجوب وجودت شهادت میدهند.
آری، ابر بیجان و بیادراک، باران را که آب حیات است به سوی ذی حیاتان نیازمند گسیل میدارد و این با رحمت و حکمت تو انجام میگیرد، تصادف آشفته نمیتواند دخالتی داشته باشد.
صاعقه که کاملترین نوع برق است به فواید روشنایی اشاره دارد و ما را به استفاده از آن تشویق میکند؛ و قدرت تو را در فضا به خوبی نشان میدهد.
رعد که آمدن باران را بشارت میدهد و آسمان پهناور را به سخن وا میدارد و با سر و صدای تسبیحات خود آن را به لرزه درمی آورد، با لسان قال سخن میگوید، و تو را تقدیس میکند و بر ربوبیتت گواهی میدهد.
بادها هم، وظایف بسیاری چون رسانیدن لازمترین نیاز ذی حیاتان – که از نظر استفاده بسیار آسان بوده – (یعنی) نفس دادن و راحتی رساندن به نفوس را بر عهده دارند. آنها پهنه آسمان را گویی بر اساس حکمتی تبدیل به لوحهی محو و اثبات میکنند و آن را به صورت تختهیی درمی آورند که کسی چیزی روی آن مینویسد و بعد پاک میکند. بادها به این ترتیب بر فعالیت قدرتت اشاره دارند و بر وجودت گواهی میدهند. نیز رحمتی که به موجب مرحمت تو از ابرهای فشرده به سوی ذی حیاتان منتقل میگردد با قطراتی موزون و منظم، کلمه وار بر وسعت رحمت و شفقت فراگیرت گواهی میدهد.
ای متصرِّف فعال و ای فیاض متعال!
ابر و برق و رعد و باد و باران که بر وجوب وجود تو شهادت میدهند با این که از نظر کیفیت از هم دور و از نظر ماهیت مخالف یکدیگرند، در هیأت مجموعهشان به سبب یگانگی و همبستگی و همیاری در وظایفِ هم، با قوت تمام بر وحدت و یگانگیات اشاره دارند؛
و بر شکوهمندی ربوبیتت که پهنه آسمان را محشر شگفت انگیزی قرار داده و در روزهایی آن را چندین بار پر و خالی میکند، و بر عظمت قدرتت که آسمان گسترده را چون لوحی وسیع برای نوشتن و اسفنجی پرآب نمود تا زمین را با آن آبیاری کند، اشاره دارند و به همین صورت بر وسعت بینهایت حاکمیت و رحمتت که به تمام مخلوقات روی زمین و آن سوی پرده آسمان نظر دارد و آن را اداره و به تمام امورشان رسیدگی میکند، دلالت میکنند.
هوایی که درفضاست در چنان وظایف حکیمانه و ابر و باران با چنان فواید عالمانهیی به کار گرفته شدهاند که اگر علمی محیط و حکمتی شامل برهر چیز نبود، چنان چیزی امکان نداشت.
ای فعال لما یرید!
قدرت تویی که همواره در جو آسمان نمونهیی از حشر و قیامت را نشان میدهی، تابستان را به زمستان و زمستان را به تابستان تبدیل میکنی، عالمی را میآوری و عالم دیگری را روانه غیب میکنی، اشاره بر این حقیقت دارد که دنیا را مبدل به آخرت خواهی کرد و شئونات سرمدی را در آخرت نشانمان خواهی داد.
ای قدیر ذوالجلال!
هوایی که در جو آسمان است، ابر و باران، رعد و برق همه در تملک تواند، مُسخر امر و قوت و قدرت تواند و تو هر کدامشان را موظف به کاری کرده یی. این مخلوقات آسمانی که به لحاظ ماهیت از هم دورند، امر کننده و حکم کننده خود را که فرامین سریع و آنی و پرشتاب او، آنها را به اطاعت میخواند تقدیس میکنند و رحمتش را حمد و ثنا میگویند.
ای خالق ذوالجلال ارض و سماوات!
با تعلیم قرآن حکیمات و درسی که از رسول اکرم(ع) گرفتهام ایمان آورده، دانستم که: چگونه آسمان با ستارگانش و هر آن چه در فضا هست بر وجوب وجود و یگانگی و وحدت تو گواهی میدهند؛ به همین ترتیب زمین با تمام مخلوقات و احوالش بر موجودیت تو و وحدتت به تعداد موجودات گواهی میدهد و اشاره میکند.
آری، هیچ تحولی در زمین و هیچ تغییر و تحولی در پوشش درختان و حیوانات که سالانه اتفاق میافتد (جزیی یا کلی) نیست که با نظم خود بر وجود و یگانگی تو اشاره نکند.
هیچ حیوانی نیست که با رزق رحیمانهیی که به نسبت ضعف و نیازش میدهی و جهازاتی که با توجه به نیازهای زیستی اش، حکیمانه در اختیارش میگذاری، بر هستی و وحدت تو گواهی ندهد.
هیچ یک از نباتات و حیواناتی که در بهار و در مقابل دیدگانمان خلق میشوند نیست که با صُنع عجیب و زیورهای لطیف و تشخُّص کامل و نظم و ترتیب خود معرّف تو نباشد.
نباتات و حیواناتی که روی زمین را پر کردهاند و از عجایب و معجزات قدرت تو هستند از تخمها و تخمکها، قطرهها و حبهها و دانههای کوچک و هستههایی محدود که ماده اصلی آنها واحد و مشابه هم است، به صورت کامل، زیبا، دارای صفت مشخصه، و بدون هیچ خطایی آفریده میشوند؛ این امر چنان شهادتیست بر وحدت و حکمت و وجود صانع حکیم و قدرت لایزال او که از دلالت نور بر وجود خورشید محکمتر و روشنتر است.
هیچ عنصری اعم از هوا، آب، نور، آتش و خاک نیست که به رغم عدم ادراک، وظایف خود را در نهایت ادراک به انجام نرساند و با وجود بساطت و خصلت استیلاجویانه و بینظم بودن به نحوی که در هر جا پراکنده میشوند، میوهها و محصولاتی کاملاً منظم و متنوع از خزانه غیب نیاورد؛ اینان همه بر یگانگی و وجود تو گواهی میدهند.
ای فاطر قدیر! ای فتاح علام! ای فعال خلاق!
همان طور که زمین با تمام سکنهاش بر واجب الوجود بودن خالقش گواهی میدهد، با مُهری که بر چهره خود و سکنهاش دارد بر وحدت و احدیت تو ای واحد احد، ای حنان منان، ای وهاب رزاق گواهی میدهد و با هماهنگی و برابری و تعاون و هم یاریشان نیز از لحاظ یگانگی اسماء و افعال ربوبیِ ناظر بر آنها به درجه بداهت بر وحدت و احدیت تو به تعداد موجودات گواهی میدهند.
زمین چون اردوگاه و نمایشگاه و آموزشگاهیست که در آن تمام امکانات مورد نیاز چهار صد هزار گونه حیوانات جدا جدا عطا میشود؛ این امر بر شکوه ربوبیت و احاطه قدرت تو دلالت دارد؛ به همین ترتیب رزق همه ذی حیاتان به تفکیک و در زمان معین از خاکی خشک و بسیط رحیمانه و کریمانه عطا میشود؛ نیز همه افراد بیشمار مذکور در تسخیر کاملِ اوامرِ ربانیهاند و از او اطاعت میکنند؛ اینها نشانگر شمول رحمت و احاطه حاکمیتت بر همه چیزهاست.
ادارهی قافله مخلوقاتی که در زمین تحول مییابند، مرگ و حیات مداوم آنها و تدبیر کلیه امور حیوانات و نباتات بر علمی دلالت دارد که به همه چیز تعلق مییابد و نشان از حکمتی بیپایان دارد که بر همه چیز حکم میراند و این گواهیست بر محیط بودن علم و حکمت تو.
انسان نیز که قادر به تصرف در موجودات میباشد، و در مدتی کوتاه بر روی زمین وظایف بیشماری را انجام میدهد با استعداد و وسایل معنویای تجهیز شده است که گویی قرار است برای زمانی بسیار طولانی زندگی کند؛ البته و بیتردید عمر کوتاه و غم انگیز و زندگی آمیخته با دلتنگیهای او در این دنیای پربلا و فانی، آموزشگاه، اردوگاه و نمایشگاه موقت زمین، گنجایش این مقدار از اهمیت، هزینههای فراوان، تجلیات بیپایان ربوبی، خطابهای سبحانی بیحد و حصر و احسانهای الهی فراوان را ندارد. انسان برای عمری دیگر که ابدیست و دار سعادتی که باقیست آفریده شده است و این مطلب بر احسانهای اخروی عالم بقا اشارت دارد و بر آن گواهی میدهد.
ای خالق کل شی!
تمام مخلوقات روی زمین در مُلک تو، در زمین تو، با حول و قوت تو و با قدرت و اراده و علم و حکمت تو اداره میشوند و مُسخر تو هستند. ربوبیتی که فعالیتش بر روی زمین مشاهده میگردد چنان احاطه و شمولی دارد و نحوه اداره و تدبیر و تربیت او چنان کامل و حساس است و افعالش در هر سو چنان واحد و توأم و مشابه است که نشان میدهد ربوبیت و تصرفی در حکم کلییی که انقسامش غیرممکن بوده و کلی که قبول جزء نمیکند وجود دارد.
زمین با تمام سکنهاش با زبانهای بیشمار ظاهرتر از لسان قال، خالق خود را تقدیس میکند و تسبیح میگوید و با لسان حالِ نعمتهای بینهایتش، رزاق ذوالجلال را حمد و ثنا و مدح میگوید.
ای ذات اقدسی که به دلیل شدت ظهور وعظمت کبریا پنهان هستی!
با تمام تقدیسها و تسبیحهای زمین، تو را از نقصان و عجز و شریک تقدیس میکنم و با تمام تحمیدات و ثناهایش تو را حمد و ثنا میگویم.
ای ربُّ البَرِّ و البحر!
با درسی که از قرآن و تعلیمی که از رسول اکرم(ع) گرفتهام دانستم:
همان طور که آسمانها و فضا و زمین بر وحدت و وجود تو شهادت میدهند، ’‘'دریاها و نهرها و چشمهها و رودها‘ بر وجوب وجود و یگانگی تو به طور بدیهی گواهی میدهند.
آری، هیچ موجودی و حتی هیچ قطرهیی در دریاها که مانند دیگ بخار منبع عجایب دنیای ما هستند، یافت نمیشود که با وجود و نظم و منافع و وضع خود خالقش را نشناساند.
همه مخلوقات عجیبی که روزیشان در میان دانههای ساده شن یا در آبی معمولی بدانها داده میشود، یا حیوانات دریایی که خلقتشان آکنده از نظم است، به ویژه نوعی از آنها که با میلیونها تخمی که میگذارد دریاها را به وجد میآورد، با نوع آفرینش و وظیفهیی که برعهده دارند و با نشو ونما و تدبیر و تربیتشان به آفریدگار اشاره میکنند و بر رزاق گواهی میدهند.
هم چنین در دریا هیچ گوهر زیبا، باشکوه، و گران بهایی نیست که با خلقت جمیل و فطرت جذاب و خاصیت نافع خود، تو را نشناسد و نشناساند.
آری، آنها یک به یک گواهی میدهند و در هیأت مجموعه نیز همگی باهم، آمیخته در هم، با مُهر خلقت و وحدتی که دارند و سهولتی که در آفرینش آنها هست و تعداد واقعاً کثیرشان، بر یگانگی تو شهادت میدهند. کرهی زمین را به همراه خشکیهایش و دریاهایش که این خشکیها را احاطه کرده، معلق نگاه داشته، و بدون آن که بریزند و متلاشی شوند به دور خورشید گردانده، و خاک را استیلا نداده؛ و از شنی ساده و آب، حیوانات و جواهر متنوع و منتظم را خلق کرده، و تدبیرشان را دیده و دیده نشدن جنازه های فراوان در حالی که ایجاب می کند؛ که هر طرف زمین را احاطه کرده باشند؛ همه به تعداد موجودات روی زمین بر هستی تو و واجب الوجود بودنت اشاره دارند و گواهی میدهند.
همچنان که دلالت اینان بر شکوه سلطنت ربوبی و عظمت قدرتت که بر همه چیز احاطه دارد بسیار آشکار است، ستارگان عظیم در آسمان تا ماهیهای بسیار ریزی که در اعماق دریاها با نظمی خاص روزی داده میشوند نیز بر رحمت بیمنتها و حاکمیت بینهایت گستردهات گواهی میدهند و با نظم و فایده و حکمتهایی که دارند و با میزان و موازنه خود بر علم تو که بر هر چیز محیط است و بر حکمتت که شامل همه چیزهاست اشاره میکنند.
وجود دریای رحمت تو برای مسافران مهمان سرای دنیا و مُسخر بودنش برای انسانی که در سیر و سیاحت است و با کشتی از آن بهره میبرد، اشاره است بر مسافرانی که شبی را در توقف گاهی میمانند و ذاتی که در همان یک شب هدایای فراوان دریایی به آنها اکرام میکند؛ و این که او در مقر سلطنت ابدیاش چنان دریاهای رحمت ابدی دارد که اینها نمونههای کوچک و فانی آن میباشند.
وجود کاملاً شگفت انگیز دریاها در اطراف زمین، و رسیدگی دقیق به امور مخلوقات موجود در آنها، بالبداهه نشان میدهد، که فقط با قوه و قدرت تو و فقط با اداره و تدبیر توست که در ملک تو مسخر تواند و با لسان حال خویش خالقشان را تقدیس کرده «الله اکبر» میگویند.
ای قدیر ذوالجلالی که کوهها را برای سفینه زمین ستونهایی با خزاین قرار دادی!
با تعلیمی که از رسول اکرم(ع) و درسی که از قرآن حکیم گرفتم دانستم: دریاها همانطور که با تمام شگفتیهایشان تو را میشناسند و میشناسانند؛ ’‘'کوهها‘ نیز با حکمتها و خدماتی چون کاستن از تأثیرات زلزله که موجب سکونت زمین شده و با بیرون راندن تلاطم داخلی، سکوت و آرامشش را تأمین میکنند، و با رهایی زمین از استیلای دریاها، و تصفیه هوا از گازهای مضر و تأمین ذخیره آب، و با نگهداری و محافظت از معادن مورد نیاز ذی حیاتان، تو را میشناسند و میشناسانند.
آری، انواع سنگهای موجود در کوهها و اقسام مختلف موادی که علاج بیماریهای گوناگون میباشند و مواد متعدد معدنی که مورد نیاز ذی حیاتان مخصوصاً انسان است و گروه نباتات که کوهها و صحراها را با گلهایشان تزیین میکنند و با میوههایشان به وجد میآورند، همه و همه با حکمتهایی که تصادف بودنشان غیر ممکن است با نظم خود و با حُسن خلقت و فوایدشان و به ویژه با تشابه ظاهری که برخی مواد معدنی مانند نمک، جوهر نمک، اسید سولفوریک و ترکیبی که از سولفات آلومینیم و پتاسیم حاصل میشود دارند، اما طعمشان بسیار متفاوت است، مخصوصاً انواع مختلف گیاهان که از خاکی ساده و معمولی حاصل میشوند و گلها و میوههای گوناگونی میدهند؛ اینها همه بالبداهه بر وجوب وجود قدیری لایزال، حکیمی که حکمتش بینهایت است، رحیم و کریم و صانعی که رحمت و کرم و صُنعش لایتناهیست شهادت میدهند و در عین حال با هیأت مجموعه خود نیز با نقاطی هم چون وحدتِ سرپرستی، وحدتِ تدبیر و وحدتِ منشأ و مسکن و آفرینش و صنع، و با هماهنگی و یکسانی و وفور و سهولت و کثرت و سرعت در سازندگی بر یگانگی و احدیت صانع اشاره میکنند.
انواع مصنوعات موجود در سطح کوهها و درون شان، در هر نقطهیی از زمین در لحظهیی ایجاد میشوند، به گونهیی واحد، دور از خطا، در غایت کمال و سرعت، بدون آن که کار یکی مانع دیگری شود؛ کوهها در عین آمیختگی با سایر انواع بدون این که به هم بیامیزند، ایجاد میشوند و این دلالت دارد بر شکوه ربوبیت تو و عظمت قدرتی که انجام هیچ کاری برایش گران نیست؛
به همین ترتیب پوشاندن سطح و درون کوهها با درختان و گیاهان و مواد معدنی موزون طوری که جوابگوی نیازهای بیشمار همه آفریدگان ذی حیات روی زمین، حتی امراض متنوع آنها یا ذوقها و تمایلات گوناگونشان باشد و مُسَخَّر کردن این نعمتها به نیازمندان، بر رحمت گسترده و بیمنتهای تو و وسعت بینهایت حاکمیتت دلالت دارد و وجود موادی که در طبقات زیرین خاک در تاریکی و به صورت مختلط پنهان است و با دانایی و بینایی و بدون خطا و به شکل منظم نسبت به نیازها ظاهر میگردند، بر احاطه علمی تو که بر هر چیز تعلق مییابد و شمول حکمتت که تنظیم کننده همه امور است و همه چیز را در بر میگیرد دلالت دارد، و ایجاد داروهای کوهستانی و ذخیره سازی مواد معدنی اشاره و دلالت آشکاریست بر محاسن تدابیرِ کریمانه و رحیمانه ربوبیت و لطایف محتاطانه عنایتت.
کوههای بزرگ برای مهمانانی که در سرای این جهان مسافرند انبارهای عظیم ذخایری جهت تأمین نیازها و احتیاجاتشان در آینده هستند، مخازن کاملِ بسیاری از گنجینههای مورد نیاز که ممکن است به کارشان آید؛ لذا اشارتی و بلکه دلالتی یا شهادتی هستند بر این که صانعی چنین کریم و مهمان نواز، حکیم و مهربان، قدیر و ربوبیت پرور، قطعاً برای مهمانان عزیزش در عالم ابدی، دارای احسانهای ابدی و خزاین جاودان است. در برابر کوههای این جهان، در آن جا ستارگان چنین وظیفهیی را برعهده دارند.
ای قادر کل شی!
کوهها و مخلوقات موجودشان، در ملک تو و با قوت و قدرت و علم و حکمت تو مُسخر و انباشته شدهاند. آنها خالقشان را که چنین تسخیرشان کرد و بدانها وظیفه داد تقدیس میکنند و تسبیحش میگویند.
ای خالق رحمن و ای رب رحیم!
با تعلیم رسول اکرم(ع) و درسی که از قرآن حکیم فرا گرفتم دانستم: همان طور که فضا و زمین و آسمان و کوه و دریا با مخلوقاتشان تو را میشناسند و میشناسانند، تمام درختان و گیاهان روی زمین نیز با برگها و گلها و میوههایشان بالبداهه تو را معرفی میکنند و خود میشناسند.
برگ درختان و گیاهان که در حرکت ذکریه جذبه دارانهی خویشاند، و گلهایشان که با زیبایی خود اسماء صانع را توصیف و تعریف میکنند، و میوههایشان که بر اثر لطافت و تجلی مرحمت خنداناند غیر ممکن است ناشی از تصادف باشند؛ نظمی در صنعتی متعالی، میزانی در نظم، زینتی در میزان، نقشهایی در زینت، رایحههایی دلنشین و جداگانه در نقشها، و طعمهای مختلف میوهها در رایحهها بالبداهه بر وجوب وجود صانعی بینهایت کریم و رحیم شهادت میدهند؛ به همین ترتیب موارد مذکور در هیأت مجموعه خود و با نقاطی همچون وحدت و همبستگی در کل زمین، تشابه و مشابهت در سکه خلقت، تناسب در تدبیر و اداره امور، موافقت در افعال ایجادیِ متعلق به مخلوقات و اسماء ربانی، اداره افراد بیشمار صد هزار نوع مذکور به یکباره و بدون آن که خطایی صورت گیرد، همه بالبداهه بر وحدت و احدیت صانع واجب الوجود شهادت میدهند.
چنانکه آنها بر وجوب وجود و یگانگیات شهادت میدهند، اعاشه و ادارهی افراد بی شمار لشگر ذی حیاتان – که متشکل از چهارصد هزار ملت مختلف بر روی زمین بوده - و ایجاد بینقصشان بدون خطا و هرج و مرج، بر شکوه وحدانیت ربوبیتت و عظمت قدرتت که موجب آفرینش بهار به آسانی خلق یک گل میگردد و به همه چیز تعلق مییابد دلالت دارد؛ به همین ترتیب به وسعت بینهایت رحمتت که انواع و اقسام خوراکیها را در هر سوی زمین پهناور برای بیشمار حیوان و انسان تأمین میکند، اشاره کرده و جریان امور بیحد و حصر و اِنعامها و ادارهها و اعاشهها و افعالی که در نهایت نظم و ترتیب به انجام میرسند و این که همه چیز حتی ذرات کوچک، مطیع و مُسخر اوامر و اجرات مذکور هستند، به یقین بر وسعت بیانتهای حاکمیتت دلالت دارند. این که همهی امور مربوط به شاخ و برگ و ریشه و میوه و گل درختان و گیاهان با بینایی و دانایی، و ناظر بر فواید و مصالح و حکمتها به انجام میرسد مطلبیست که بر علم محیط تو و شمول حکمتت بر هر چیز کاملاً آشکارا دلالت دارد و با انگشتان بیشمار اشاره میکند؛ و بر زیبایی صُنع تو که در غایت کمال است و کمال نعمتت که در نهایت جمال قرار دارد با زبانهای بیشمار ثنا و مدح میگویند.
در این سرسرای گذرا و مهمانکده فانی در مدتی کوتاه و عمری اندک، احسانها و نعمتهای با ارزش و اکرامها و پذیراییهایی که با دستان درختان و گیاهان صورت میگیرد همه اشارهاند و گواهی میدهند،
که ذات رحیم و کریم قدرتمندی که در این جا چنین با محبت به مهمانانش رسیدگی میکند تمام احسانها و ضیافتها را برای شناساندن خود و برای این که بندگان، او را دوست بدارند معمول میدارد؛ برای جلوگیری از عکس مطلب و برای این که آفریدگانش نگویند «شیرینیاش را به ما چشاند اما قبل از این که تناول کنیم از بین مان برد» و باعث نشوند دیگران نیز چنین بیاندیشند و برای این که سلطنت الوهیتش هم چنان باعظمت بماند و منکر رحمت بیمنتهایش نشوند و اجازه انکارش را به دیگران نیز ندهند و برای این که دوستانش را به سبب محرومیت، تبدیل به دشمن نکند قطعاً در جهانی ماندگار و دیاری باقی برای بندگان جاودانش از خزاین و جنات ابدی متناسب با بهشت جاودان، درختان پرثمر و نباتات پرگل فراهم کرده است. آن چه در این جهان دیده میشود نمونههایی برای نشان دادن به مشتریان ابدیست.
درختان و گیاهان همگی با کلمات برگ و گل و میوههایشان تو را تقدیس میکنند و تسبیح و تحمید میگویند؛ هر یک از آن کلمات نیز جداگانه تو را تقدیس میکنند؛ به ویژه میوهها به صورتی بدیع در حالی که مواد اصلی آنها بسیار متفاوت، خلقتشان شگفت انگیز و دانههایشان فوقالعاده است، چون طبقهای خوراکی به دست درختان داده شده و بر سر گیاهان گذاشته میشوند و به منظور ارسال برای ذی حیاتان مهمان، تسبیحاتشان که به لسان حال بود در حالت ظهور به مرتبه لسان قال درمی آید. همه آنها در ملک تو و با قوه و قدرت تو، با اراده و احسان تو و با حکمت و رحمت تو مُسخر شدهاند و مطیع همه اوامرت هستند.
ای صانع حکیم و ای خالق رحیم! ای که بر اثر شدت ظهور پنهان هستی و به دلیل عظمت کبریایت دیده نمیشوی! به زبان همه برگها و گلها و میوههای درختان و گیاهان و به تعداد تمام آنها تو را از ناتوانی و عجز و داشتن شریک تقدیس میکنم و حمد و ثنایت میگویم.
ای فاطر قدیر! ای مدبّر حکیم! ای مربی رحیم!
با تعلیم رسول اکرم(ع) و درسی که از قرآن حکیمات گرفتم دانستم و ایمان آوردم که درختان و گیاهان تو را میشناسند و به همین ترتیب صفات قدسی و اسماء حسنای تو را به دیگران میشناسانند. نیز هر یک از انسانها و حیوانها به عنوان گروهی از ذی حیاتان که دارای روح میباشند با اعضای داخلی و خارجی موجود در بدن خود که مانند ساعتهای کاملاً دقیق و منظم کار میکنند و به کار گرفته میشوند، و با جوارح و حواسی که با نظمی بسیار پیچیده و ظریف، میزانی کاملاً حساس و با فایدههایی بسیار مهم در وجودشان قرار داده شده و با اعضایی که با آفرینشی کاملاً ماهرانه در پیکرشان نهاده شده و با تفریشی در غایت حکمت و موازنهیی بسیار دقیق خلق شدهاند، بر وجوب وجود تو و تحقق صفاتت گواهی میدهند،
زیرا قدرت کور و بیادراک طبیعت یا تصادف و اتفاق، نمیتواند در صُنعی تا این حد ظریف و آگاهانه و عالمانه و حکمتی چنین مدبِّرانه و در اوج توازن دخالتی کند؛ نه، آفرینش نمیتواند کار آنها باشد، این امکان ندارد. این که مخلوقات به خودی خود آفریده شده باشند نیز صدبار محال در محال است. زیرا در آن صورت هر ذره از وجود انسان باید هر چیز دخیل در شکل گیری وجودش را بداند و حتی میبایست از همه چیزهای مرتبط با او در جهان خبر داشته باشد، آن را ببیند و دارای دانشی و قدرتی فراگیر (هم چون علم و قدرت خداوند) باشد. در آن صورت ایجاد بدن انسان به او سپرده میشود و میتوان گفت به خودی خود موجود میشود.
وحدت تدبیر و اداره، و وحدتِ نوعیه و جنسیهی هیأت مجموعهی (انسان و حیوان)، و یگانگی خاتم فطرتی که در مشابهت نقاطی چون گوش و چشم و دهان مشاهده میگردد، و اتحاد در سکهی([2]) حکمتی که در سیمای افراد هر نوع دیده میشود و همبستگییی که در اعاشه و ایجاد وجود دارد. هیچیک از چنین کیفیاتی نیست؛ مگر اینکه بر وحدت تو شهادت قطعی میدهد. در هر یک از موارد ذکر شده تجلی اسماء ناظر بر کائناتت را میتوان مشاهده کرد که بر احدیت موجود در واحدیتات اشاره دارد.
صدها هزار نوع از حیوانات و انسانهایی که بر روی زمین پراکندهاند چون لشکری منظم و مطیع و مجهز و تحت فرمان که کوچکترین تا بزرگترینشان را شامل میشود، از فرامین دقیق ربوبی تبعیت میکنند و بدین ترتیب بر شکوه ربوبیت دلالت دارند؛ نیز با این که کثیرند و بسیار با ارزش و در غایت کمال، وجود یافتنشان سریع است و درعین حال که از بینهایت صنعت برخوردار میباشند، آفریدنشان بسیار سهل است؛ آنها با چنین حقایقی بر عظمت قدرت تو دلالت دارند و بر رحمت گستردهات اشاره دارند که رزق میکروب تا کرگدن، کوچکترین حشره تا بزرگترین پرنده را از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب تأمین میکنی، و هر کدامشان همچون سربازی مطیع به وظیفه فطری خود عمل میکنند و روی زمین در هر بهار به جای همه آنهایی که در فصل پاییز مرخص شده بودند اردوگاهی برای آن لشکر میشود و همه از نو زیر پرچم قرار میگیرند، که همگی بر وسعت بینهایت حاکمیتات دلالت دارند.
Hem nasıl ki hayvanattan her birisi, kâinatın bir küçük nüshası ve bir misal-i musağğarı hükmünde gayet derin bir ilim ve gayet dakik bir hikmetle, karışık eczaları karıştırmayarak ve bütün hayvanların ayrı ayrı suretlerini şaşırmayarak, hatasız, sehivsiz, noksansız yapılmalarıyla, ilminin her şeye ihatasına ve hikmetinin her şeye şümulüne, adetlerince işaretler ederler.
Öyle de her biri birer mu’cize-i sanat ve birer hârika-i hikmet olacak kadar sanatlı ve güzel yapılmasıyla, çok sevdiğin ve teşhirini istediğin sanat-ı Rabbaniyenin kemal-i hüsnüne ve gayet derecede güzelliğine işaret ve her birisi, hususan yavrular, gayet nazdar, nâzenin bir surette beslenmeleriyle ve heveslerinin ve arzularının tatmini cihetiyle, senin inayetinin gayet şirin cemaline hadsiz işaretler ederler.
Ey Rahmanu’r-Rahîm! Ey Sadıku’l-Va’di’l-Emin! Ey Mâlik-i Yevmi’d-din!
Senin Resul-i Ekrem aleyhissalâtü vesselâmının talimiyle ve Kur’an-ı Hakîm’inin irşadıyla anladım ki: Madem kâinatın en müntehab neticesi hayattır. Ve hayatın en müntehab hülâsası ruhtur. Ve zîruhun en müntehab kısmı zîşuurdur. Ve zîşuurun en câmii insandır. Ve bütün kâinat ise hayata musahhardır ve onun için çalışıyor. Ve zîhayatlar, zîruhlara musahhardır, onlar için dünyaya gönderiliyorlar. Ve zîruhlar, insanlara musahhardır, onlara yardım ediyorlar. Ve insanlar fıtraten Hâlık’ını pek ciddi severler ve Hâlık’ları onları hem sever hem kendini onlara her bir vesile ile sevdirir. Ve insanın istidadı ve cihazat-ı maneviyesi, başka bir bâki âleme ve ebedî bir hayata bakıyor. Ve insanın kalbi ve şuuru, bütün kuvvetiyle beka istiyor. Ve lisanı, hadsiz dualarıyla beka için Hâlık’ına yalvarıyor.
Elbette ve herhalde, o çok seven ve sevilen ve mahbub ve muhib olan insanları dirilmemek üzere öldürmekle, ebedî bir muhabbet için yaratılmış iken, ebedî bir adâvetle gücendirmek olamaz ve kabil değildir. Belki başka bir ebedî âlemde mesudane yaşaması hikmetiyle, bu dünyada çalışmak ve onu kazanmak için gönderilmiştir. Ve insana tecelli eden isimlerin, bu fâni ve kısa hayattaki cilveleriyle âlem-i bekada onların âyinesi olan insanların, ebedî cilvelerine mazhar olacaklarına işaret ederler.
Evet, ebedînin sadık dostu, ebedî olacak. Ve bâkinin âyine-i zîşuuru, bâki olmak lâzım gelir.
Hayvanların ruhları bâki kalacağı ve Hüdhüd-ü Süleymanî (as) ve Neml’i; ve Naka-i Salih (as) ve Kelb-i Ashab-ı Kehf gibi bazı efrad-ı mahsusa hem ruhu hem cesediyle bâki âleme gideceği ve her bir nev’in ara sıra istimal için bir tek cesedi bulunacağı rivayat-ı sahihadan anlaşılmakla beraber; hikmet ve hakikat hem rahmet ve rububiyet öyle iktiza ediyorlar.
Ey Kādir-i Kayyum!
Bütün zîhayat, zîruh, zîşuur; senin mülkünde, yalnız senin kuvvet ve kudretinle ve ancak senin irade ve tedbirinle ve rahmet ve hikmetinle, rububiyetinin emirlerine teshir ve fıtrî vazifelerle tavzif edilmişler. Ve bir kısmı, insanın kuvveti ve galebesi için değil belki fıtraten zaafı ve aczi için rahmet tarafından ona musahhar olmuşlar. Ve lisan-ı hal ve lisan-ı kāl ile Sâni’lerini ve Mabud’larını kusurdan, şerikten takdis ve nimetlerine şükür ve hamdederek, her biri ibadet-i mahsusasını yapıyorlar.
Ey şiddet-i zuhurundan gizlenmiş ve ey azamet-i kibriyasından perdelenmiş olan Zat-ı Akdes! Bütün zîruhların tesbihatıyla, seni takdis etmek niyet edip سُب۟حَانَكَ يَا مَن۟ جَعَلَ مِنَ ال۟مَاءِ كُلَّ شَى۟ءٍ حَىٍّ diyorum.
Yâ Rabbe’l-âlemîn! Yâ İlahe’l-evvelîne ve’l-âhirîn!
Yâ Rabbe’s-semavati ve’l-aradîn!
Resul-i Ekrem aleyhissalâtü vesselâmın talimiyle ve Kur’an-ı Hakîm’in dersiyle anladım ve iman ettim ki: Nasıl sema, feza, arz, berr ve bahir, şecer, nebat, hayvan; efradıyla, eczasıyla, zerratıyla seni biliyorlar, tanıyorlar ve varlığına ve birliğine şehadet ve delâlet ve işaret ediyorlar. Öyle de kâinatın hülâsası olan zîhayat ve zîhayatın hülâsası olan insan ve insanın hülâsası olan enbiya, evliya, asfiyanın hülâsası olan kalplerinin ve akıllarının müşahedat ve keşfiyat ve ilhamat ve istihracat ile, yüzer icma ve yüzer tevatür kuvvetinde bir kat’iyetle senin vücub-u vücuduna ve senin vahdaniyet ve ehadiyetine şehadet edip, ihbar ediyorlar. Mu’cizat ve keramat ve yakînî bürhanlarıyla haberlerini ispat ediyorlar.
Evet kalplerde, perde-i gaybda ihtar edici bir zata bakan hiçbir hatırat-ı gaybiye ve ilham edici bir zata baktıran hiçbir ilhamat-ı sadıka ve hakkalyakîn suretinde sıfât-ı kudsiye ve esma-i hüsnanı keşfeden hiçbir itikad-ı yakîne ve enbiya ve evliyada bir Vâcibü’l-vücud’un envarını aynelyakîn ile müşahede eden hiçbir nurani kalp ve asfiya ve sıddıkînde, bir Hâlık-ı külli şey’in âyât-ı vücubunu ve berahin-i vahdetini ilmelyakîn ile tasdik eden, ispat eden hiçbir münevver akıl yoktur ki senin vücub-u vücuduna ve sıfât-ı kudsiyene ve senin vahdetine ve ehadiyetine ve esma-i hüsnana şehadet etmesin, delâleti bulunmasın ve işareti olmasın.
Ve bilhassa bütün enbiya ve evliya ve asfiya ve sıddıkînin imamı ve reisi ve hülâsası olan Resul-i Ekrem aleyhissalâtü vesselâmın ihbarını tasdik eden hiçbir mu’cizat-ı bâhiresi ve hakkaniyetini gösteren hiçbir hakikat-i âliyesi ve bütün mukaddes ve hakikatli kitapların hülâsatü’l-hülâsası olan Kur’an-ı Mu’cizü’l-Beyan’ın hiçbir âyet-i tevhidiye-i kātıası ve mesail-i imaniyeden hiçbir mesele-i kudsiyesi yoktur ki senin vücub-u vücuduna ve kudsî sıfatlarına ve senin vahdetine ve ehadiyetine ve esma ve sıfâtına şehadet etmesin ve delâleti olmasın ve işareti bulunmasın.
Hem nasıl ki bütün o yüz binler muhbir-i sadıklar, mu’cizatlarına ve keramatlarına ve hüccetlerine istinad ederek, senin varlığına ve birliğine şehadet ederler. Öyle de her şeye muhit olan arş-ı a’zamın külliyat-ı umûrunu idareden, tâ kalbin gayet gizli ve cüz’î hatıratını ve arzularını ve dualarını bilmek ve işitmek ve idare etmeye kadar cereyan eden rububiyetinin derece-i haşmetini ve gözümüz önünde hadsiz muhtelif eşyayı birden icad eden hiçbir fiil, bir fiile; bir iş, bir işe mani olmadan, en büyük bir şeyi, en küçük bir sinek gibi kolayca yapan kudretinin derece-i azametini icma ile ittifak ile ilan ve ihbar ve ispat ediyorlar.
Hem nasıl ki bu kâinatı, zîruha hususan insana mükemmel bir saray hükmüne getiren ve cenneti ve saadet-i ebediyeyi cin ve inse ihzar eden ve en küçük bir zîhayatı unutmayan ve en âciz bir kalbin tatminine ve taltifine çalışan rahmetinin hadsiz genişliğini ve zerrattan tâ seyyarata kadar bütün enva-ı mahlukatı emirlerine itaat ettiren ve teshir ve tavzif eden hâkimiyetinin nihayetsiz vüs’atini haber vererek, mu’cizat ve hüccetleriyle ispat ederler. Öyle de kâinatı, eczaları adedince risaleler içinde bulunan bir kitab-ı kebir hükmüne getiren ve Levh-i Mahfuz’un defterleri olan İmam-ı Mübin ve Kitab-ı Mübin’de bütün mevcudatın bütün sergüzeştlerini kaydedip yazan ve umum çekirdeklerde umum ağaçlarının fihristlerini ve programlarını ve zîşuurun başlarında bütün kuvve-i hâfızalarda, sahiplerinin tarihçe-i hayatlarını yanlışsız, muntazaman yazdıran ilminin her şeye ihatasına ve her bir mevcuda çok hikmetleri takan, hattâ her bir ağaçta meyveleri sayısınca neticeleri verdiren ve her bir zîhayatta azaları, belki eczaları ve hüceyratları adedince maslahatları takip eden hattâ insanın lisanını çok vazifeler ile tavzif etmekle beraber, taamların tatları adedince, zevkî olan mizancıklar ile teçhiz ettiren hikmet-i kudsiyenin her bir şeye şümulüne hem bu dünyada numuneleri görülen celalî ve cemalî isimlerinin tecellileri, daha parlak bir surette ebedü’l-âbâdda devam edeceğine ve bu fâni âlemde numuneleri müşahede edilen ihsanatının daha şaşaalı bir surette dâr-ı saadette istimrarına ve bekasına ve bu dünyada onları gören müştakların ebedde dahi refakatlerine ve beraber bulunmalarına bi’l-icma, bi’l-ittifak şehadet ve delâlet ve işaret ederler.
Hem yüzer mu’cizat-ı bâhiresine ve âyât-ı kātıasına istinaden, başta Resul-i Ekrem aleyhissalâtü vesselâm ve Kur’an-ı Hakîm’in olarak, bütün ervah-ı neyyire ashabı olan enbiyalar ve kulûb-ü nuraniye aktabı olan evliyalar ve ukûl-ü münevvere erbabı olan asfiyalar; bütün suhuf ve kütüb-ü mukaddesede, senin çok tekrar ile ettiğin vaadlerine ve tehditlerine istinaden ve senin kudret ve rahmet ve inayet ve hikmet ve celal ve cemalin gibi kudsî sıfatlarına ve şe’nlerine ve izzet-i celaline ve saltanat-ı rububiyetine itimaden ve keşfiyat ve müşahedat ve ilmelyakîn itikadlarıyla, saadet-i ebediyeyi cin ve inse müjdeliyorlar. Ve ehl-i dalalet için cehennem bulunduğunu haber verip ilan ediyorlar ve iman edip şehadet ediyorlar.
Ey Kadîr-i Hakîm! Ey Rahman-ı Rahîm! Ey Sadıku’l-Va’di’l-Kerîm! Ey izzet ve azamet ve celal sahibi Kahhar-ı Zülcelal!
Bu kadar sadık dostlarını ve bu kadar vaadlerini ve bu kadar sıfât ve şuunatını tekzip edip, saltanat-ı rububiyetinin kat’î mukteziyatını ve sevdiğin ve onlar dahi seni tasdik ve itaatle kendilerini sana sevdiren hadsiz makbul ibadının hadsiz dualarını ve davalarını reddederek, küfür ve isyan ile ve seni vaadinde tekzip etmekle, senin azamet-i kibriyana dokunan ve izzet-i celaline dokunduran ve uluhiyetinin haysiyetine ilişen ve şefkat-i rububiyetini müteessir eden ehl-i dalalet ve ehl-i küfrü, haşrin inkârında tasdik etmekten yüz bin derece mukaddessin ve hadsiz derece münezzeh ve âlîsin!
Böyle nihayetsiz bir zulümden, bir çirkinlikten, senin nihayetsiz adaletini ve cemalini ve rahmetini takdis ediyorum!
سُب۟حَانَهُ وَ تَعَالٰى عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوًّا كَبٖيرًا âyetini, vücudumun bütün zerratı adedince söylemek istiyorum!
Belki senin o sadık elçilerin ve o doğru dellâl-ı saltanatının hakkalyakîn, aynelyakîn, ilmelyakîn suretinde senin uhrevî rahmet hazinelerine ve âlem-i bekada ihsanatının definelerine ve dâr-ı saadette tamamıyla zuhur eden güzel isimlerinin hârika güzel cilvelerine şehadet, işaret, beşaret ederler. Ve bütün hakikatlerin mercii ve güneşi ve hâmisi olan “Hak” isminin en büyük bir şuâı, bu hakikat-i ekber-i haşriye olduğunu iman ederek, senin ibadına ders veriyorlar.
Ey Rabbü’l-enbiya ve’s-sıddıkîn! Bütün onlar; senin mülkünde, senin emrin ve kudretin ile senin irade ve tedbirin ile senin ilmin ve hikmetin ile musahhar ve muvazzaftırlar. Takdis, tekbir, tahmid, tehlil ile küre-i arzı bir zikirhane-i a’zam, bu kâinatı bir mescid-i ekber hükmünde göstermişler.
Yâ Rabbî ve yâ Rabbe’s-semavati ve’l-aradîn! Yâ Hâlıkî ve yâ Hâlık-ı külli şey!
Gökleri yıldızlarıyla, zemini müştemilatıyla ve bütün mahlukatı bütün keyfiyatıyla teshir eden kudretinin ve iradetinin ve hikmetinin ve hâkimiyetinin ve rahmetinin hakkı için nefsimi bana musahhar eyle! Ve matlubumu bana musahhar kıl! Kur’an’a ve imana hizmet için insanların kalplerini Risale-i Nur’a musahhar yap! Ve bana ve ihvanıma iman-ı kâmil ve hüsn-ü hâtime ver. Hazret-i Musa aleyhisselâma denizi ve Hazret-i İbrahim aleyhisselâma ateşi ve Hazret-i Davud aleyhisselâma dağı, demiri ve Hazret-i Süleyman aleyhisselâma cinni ve insi ve Hazret-i Muhammed aleyhissalâtü vesselâma şems ve kameri teshir ettiğin gibi Risale-i Nur’a kalpleri ve akılları musahhar kıl! Ve beni ve Risale-i Nur talebelerini, nefis ve şeytanın şerrinden ve kabir azabından ve cehennem ateşinden muhafaza eyle ve cennetü’l-firdevste mesud kıl, âmin âmin âmin!
سُب۟حَانَكَ لَا عِل۟مَ لَنَٓا اِلَّا مَا عَلَّم۟تَنَٓا اِنَّكَ اَن۟تَ ال۟عَلٖيمُ ال۟حَكٖيمُ
وَ اٰخِرُ دَع۟وٰيهُم۟ اَنِ ال۟حَم۟دُ لِلّٰهِ رَبِّ ال۟عَالَمٖينَ
Kur’an’dan ve münâcat-ı Nebeviye olan Cevşenü’l-Kebir’den aldığım bu dersimi, bir ibadet-i tefekküriye olarak, Rabb-i Rahîm’imin dergâhına arz etmekte kusur etmişsem, kusurumun affı için Kur’an’ı ve Cevşenü’l-Kebir’i şefaatçi ederek rahmetinden affımı niyaz ediyorum.
Said Nursî
- ↑ راستى كه در آفرينش آسمانها و زمين و در پى يك ديگر آمدن شب و روز و كشتيهايى كه در دريا روانند با آن چه به مردم سود مىرساند و [هم چنين] آبى كه خدا از آسمان فرو فرستاده و با آن زمين را پس از مردنش زنده گردانيده و در آن هر گونه جنبندهيى را پراكنده كرده و [نيز در] گردانيدن بادها و ابرى كه ميان آسمان و زمين آرميده است براى گروهى كه مىانديشند، واقعاً نشانههايى [گويا] وجود دارد. (بقره: 164).
- ↑ سکّه: مُهر - خاتم