64.902
düzenleme
("فَلَبِثَ فِى السِّج۟نِ بِض۟عَ سِنٖينَ (<ref>یوسف (ع) چند سال دیگر در زندان ماند. (یوسف: 42).</ref>) براساس اِخبار و سرّ آیه فوق، یوسف پیر زندانیان است و زندان نوعی مدرسه یوسفیه به شمار میرود. حال که دوبار است تعداد زیادی از طلبههای رساله نور وارد این مدرسه می..." içeriğiyle yeni sayfa oluşturdu) |
("تصور کنید ما اگر بیست و سه ساعت از شبانه روز را صرف حیات دنیوی - که بسیار کوتاه است - کنیم و یک ساعت را که برای نمازهای واجب کافیست صرف حیات اخروی - که بسیار طولانیست - نکنیم چه اشتباه خلاف عقلی کردهایم، که در آن صورت دچار فشارهای قلبی و روحی به عنوان مک..." içeriğiyle yeni sayfa oluşturdu) |
||
36. satır: | 36. satır: | ||
== خلاصه مسأله دوم == | == خلاصه مسأله دوم == | ||
همان طور که در بخش راهنمای جوانان در رساله نور به خوبی توضیح داده شده، مرگ چنان قطعی و آشکار است که به شب شدن روز و فرارسیدن زمستان پس از پاییز میماند و به یقین با آن مواجه خواهیم شد؛ هم چنان که این زندان برای وارد شوندگان و خارج شوندگان مانند مسافرخانهییست، روی زمین نیز رباطیست برای قافلههایی که با عجله در حرکتند تا شبی در آن اتراق کنند و فردا به حرکتشان ادامه دهند. مرگ که ساکنان هر شهر را بارها به گورستان انتقال داده است بیتردید خواستهی زیادی از حیات دارد. | |||
رساله نور معمای این حقیقت دهشتناک را حل نموده و کشف کرده است، که خلاصه کوتاهی از آن چنین است: | |||
مادام که مرگ از میان نمیرود و دروازه گور بسته نمیشود؛ بزرگترین مسأله و نگرانی اصلی انسان یافتن چارهیی برای نجات از دست جلاد اجل و سلول انفرادی قبر است. آری، این موضوع چاره دارد و رساله نور با سرّ قرآن آن را به بداهت دو ضرب در دو مساوی با چهار، قاطعانه اثبات کرده است، که خلاصه آن چنین است: | |||
مرگ یا اعدام ابدیست، یعنی چوبه داریست که فرد را با خویشاوندان و دوستانش از بین میبرد؛ یا برگه رخصتیست برای عبور به عالمی دیگر که باقیست، سندی ایمانی برای ورود به سرای سعادت و خوشبختی؛ | |||
و قبر نیز یا سلول انفرادی تاریک و چاهی بیانتهاست، یا معبریست که ما را از محبس دنیا به سوی مهمان سرا و گلستانی نورانی و جاودان میرساند. این حقیقت در «راهنمای جوانان» با تمثیلی اثبات شده است. | |||
برای مثال در حیاط این زندان، چوبههای اعدامی برای به دار آویختن قرار دادهاند و پشت دیوار، مراسم قرعه کشی بزرگی هست که همه عالمیان در آن مشارکت دارند. عدم اشتراک ما پانصد نفری که در این زندان هستیم بدون استثنا غیرممکن است و همه ما را یکی یکی به میدان خواهند برد. ممکن است بگویند: «بیا، گواهی اعدامت را بگیر و بالای چهارپایه برو» یا «تذکره حبس انفرادی همیشگی را بگیر و از این دری که باز است عبور کن.» و شاید بگویند: «مژده! بلیت بخت آزماییات برنده میلیونها سکه طلا شده است، بیا و آن را بگیر!» | |||
ما به چشم خود میبینیم که همه به نوبت به سوی چوبه دار میروند و گروهی اعدام میشوند؛ گروهی دیگر چوبه دار را نردبانی میکنند و خود را به پشت دیوار، همان جا که مراسم بخت آزماییست میرسانند؛ این را مأمورانی جدی با قطع و یقین به ما میگویند و گویی خود شاهد آن بودهایم، در همین اثنا دو هیأت وارد زندان ما میشوند. | |||
قافلهیی که ساز و شراب و شیرینیها و باقلواهای به ظاهر لذیذ در دست دارند و سعی میکنند از آنها به ما نیز بخورانند، اما خوراکیهایشان زهرآگین است، و شیاطین انسی آنها را مسموم کردهاند. | |||
جماعت و هیأت دوم تربیت نامه و غذاهای حلال و نوشیدنیهای دل نشین در دست دارند، و به ما اهدا میکنند و همه به اتفاق و خیلی جدی میگویند: «اگر هدایای گروه اول را – که به منظور امتحان به شما پیشنهاد شده - قبول کنید و بخورید مانند کسانی که میبینید بالای دار میروند، به دار آویخته خواهید شد؛ اما اگر هدایای ما را که به فرمان حاکم این دیار برایتان آوردهایم بپذیرید و ادعیه و اذکاری را که در کتابها و تربیتنامههایمان است بخوانید از به دار آویخته شدن نجات خواهید یافت، بدانید و چون مشاهده روز باور کنید که در آن مراسم بخت آزمایی به لطف و احسان شاهانه هرکدامتان برنده یک میلیون سکه طلا خواهید شد. اگر آن شیرینیهای حرام و شبههناک و مسموم را بخورید، تا رفتن به سوی چوبه دار هم درد خواهید کشید. این مسأله را فرامین مذکور و ما با یقین به شما خبر میدهیم.» | |||
مطابق این تمثیل در پشت چوبه دار اجل – که همیشه جلوی چشمانمان است – مراسم بخت آزمایی مقدرات نوع بشر وجود دارد. بیتردید باید دریابیم که در این مراسم برای اهل ایمان و طاعت (به شرط حُسن عاقبت) بلیت خزانهیی جاودان و بیپایان فراهم خواهد بود؛ و به احتمال صد در صد برای آنان که بیاعتقاد بوده و مشغول عیش و نوش حرام و گردنکشی و فسق بودهاند (به شرط توبه نکردن) نیستی همیشگی (برای آنان که معتقد به آخرت نیستند) یا سلول انفرادی تاریک ابدی (برای آنان که بقای روح را قبول دارند اما به لهو و لعب میپردازند) تدارک دیده شده است. در ابتدا این را 124 هزار پیامبر (<ref> مسند،246،179،178/5؛ زادالمعاد، 44-43/1.</ref>) که نشانه تصدیق در دست دارند و معجزات فراوان داشتهاند به احتمال 99 درصد خبر دادهاند و گفتهاند که گروه اخیراعلان شقاوت ابدی را اخذ خواهند کرد؛ به همین ترتیب بیش از 124 میلیون ولی (قَدَّسَ اَللهُ اَسرَارهُم) که در پی خبر پیامبران، سایه و اثر آنان را با کشف و ذوق مشاهده نموده، تصدیق و تأیید کردهاند و میلیاردها محقق (<ref> تنها یکی از آن محققان، رساله نور است. اجزا و بخشهای متعدد آن که بیست سال است معاندترین فیلسوفان و متمردترین زندیقان را به سکوت کشانده درمیان است، همه میتوانند آن را بخوانند و کسی هم اعتراضی نمیکند.</ref>) و مجتهد و صدیقی که آمدهاند و رفتهاند، خبر این دو گروه از مشاهیر بشری را به مدد عقل و با براهین قطعی و حجتهای قوی و با فکر و منطق با یقین و ایمان اثبات و تصدیق نمودهاند. به واسطه این سه گروه بزرگ و عالیِ جامعه بشری - که چهرههای تابان نوع انسانند، اهل حقیقتند و چون خورشید و ماه و ستارگان میدرخشند و در موقعیت فرماندهی قدسی بشر قرار دارند- خبر مذکور به اجماع و تواتر به ما رسیده است؛ حال ببینیم وضعیت کسی را که به این سخنان توجهی نمیکند و به صراط مستقیم که آنان نشان میدهند و رو به سوی سعادت دارد نمیرود و به احتمال 99 درصدِ خطر توجهی ندارد؛ همین فرد در حالت عادی حتی اگر یک نفر بگوید در راهی که میروی خطری هست، از آن راه نخواهد رفت و راهی ولو طولانیتر را برخواهد گزید. علی ایُّ حال وضع او چنین خواهد بود: | |||
<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> | <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> |
düzenleme