64.902
düzenleme
("تصور کنید ما اگر بیست و سه ساعت از شبانه روز را صرف حیات دنیوی - که بسیار کوتاه است - کنیم و یک ساعت را که برای نمازهای واجب کافیست صرف حیات اخروی - که بسیار طولانیست - نکنیم چه اشتباه خلاف عقلی کردهایم، که در آن صورت دچار فشارهای قلبی و روحی به عنوان مک..." içeriğiyle yeni sayfa oluşturdu) |
("کوتاهترین و سهلترین راه را که مخبران بیشمار با قاطعیت و یقین از آن خبر دادهاند و صد در صد به بهشت و سعادت ابدی منتهی میشود، رها کرده و دشوارترین و طولانیترین و بدترین راهی را که به احتمال 99 درصد به محبس جهنم و شقاوت دائمی منتهی میشود انتخاب می..." içeriğiyle yeni sayfa oluşturdu) |
||
56. satır: | 56. satır: | ||
مطابق این تمثیل در پشت چوبه دار اجل – که همیشه جلوی چشمانمان است – مراسم بخت آزمایی مقدرات نوع بشر وجود دارد. بیتردید باید دریابیم که در این مراسم برای اهل ایمان و طاعت (به شرط حُسن عاقبت) بلیت خزانهیی جاودان و بیپایان فراهم خواهد بود؛ و به احتمال صد در صد برای آنان که بیاعتقاد بوده و مشغول عیش و نوش حرام و گردنکشی و فسق بودهاند (به شرط توبه نکردن) نیستی همیشگی (برای آنان که معتقد به آخرت نیستند) یا سلول انفرادی تاریک ابدی (برای آنان که بقای روح را قبول دارند اما به لهو و لعب میپردازند) تدارک دیده شده است. در ابتدا این را 124 هزار پیامبر (<ref> مسند،246،179،178/5؛ زادالمعاد، 44-43/1.</ref>) که نشانه تصدیق در دست دارند و معجزات فراوان داشتهاند به احتمال 99 درصد خبر دادهاند و گفتهاند که گروه اخیراعلان شقاوت ابدی را اخذ خواهند کرد؛ به همین ترتیب بیش از 124 میلیون ولی (قَدَّسَ اَللهُ اَسرَارهُم) که در پی خبر پیامبران، سایه و اثر آنان را با کشف و ذوق مشاهده نموده، تصدیق و تأیید کردهاند و میلیاردها محقق (<ref> تنها یکی از آن محققان، رساله نور است. اجزا و بخشهای متعدد آن که بیست سال است معاندترین فیلسوفان و متمردترین زندیقان را به سکوت کشانده درمیان است، همه میتوانند آن را بخوانند و کسی هم اعتراضی نمیکند.</ref>) و مجتهد و صدیقی که آمدهاند و رفتهاند، خبر این دو گروه از مشاهیر بشری را به مدد عقل و با براهین قطعی و حجتهای قوی و با فکر و منطق با یقین و ایمان اثبات و تصدیق نمودهاند. به واسطه این سه گروه بزرگ و عالیِ جامعه بشری - که چهرههای تابان نوع انسانند، اهل حقیقتند و چون خورشید و ماه و ستارگان میدرخشند و در موقعیت فرماندهی قدسی بشر قرار دارند- خبر مذکور به اجماع و تواتر به ما رسیده است؛ حال ببینیم وضعیت کسی را که به این سخنان توجهی نمیکند و به صراط مستقیم که آنان نشان میدهند و رو به سوی سعادت دارد نمیرود و به احتمال 99 درصدِ خطر توجهی ندارد؛ همین فرد در حالت عادی حتی اگر یک نفر بگوید در راهی که میروی خطری هست، از آن راه نخواهد رفت و راهی ولو طولانیتر را برخواهد گزید. علی ایُّ حال وضع او چنین خواهد بود: | مطابق این تمثیل در پشت چوبه دار اجل – که همیشه جلوی چشمانمان است – مراسم بخت آزمایی مقدرات نوع بشر وجود دارد. بیتردید باید دریابیم که در این مراسم برای اهل ایمان و طاعت (به شرط حُسن عاقبت) بلیت خزانهیی جاودان و بیپایان فراهم خواهد بود؛ و به احتمال صد در صد برای آنان که بیاعتقاد بوده و مشغول عیش و نوش حرام و گردنکشی و فسق بودهاند (به شرط توبه نکردن) نیستی همیشگی (برای آنان که معتقد به آخرت نیستند) یا سلول انفرادی تاریک ابدی (برای آنان که بقای روح را قبول دارند اما به لهو و لعب میپردازند) تدارک دیده شده است. در ابتدا این را 124 هزار پیامبر (<ref> مسند،246،179،178/5؛ زادالمعاد، 44-43/1.</ref>) که نشانه تصدیق در دست دارند و معجزات فراوان داشتهاند به احتمال 99 درصد خبر دادهاند و گفتهاند که گروه اخیراعلان شقاوت ابدی را اخذ خواهند کرد؛ به همین ترتیب بیش از 124 میلیون ولی (قَدَّسَ اَللهُ اَسرَارهُم) که در پی خبر پیامبران، سایه و اثر آنان را با کشف و ذوق مشاهده نموده، تصدیق و تأیید کردهاند و میلیاردها محقق (<ref> تنها یکی از آن محققان، رساله نور است. اجزا و بخشهای متعدد آن که بیست سال است معاندترین فیلسوفان و متمردترین زندیقان را به سکوت کشانده درمیان است، همه میتوانند آن را بخوانند و کسی هم اعتراضی نمیکند.</ref>) و مجتهد و صدیقی که آمدهاند و رفتهاند، خبر این دو گروه از مشاهیر بشری را به مدد عقل و با براهین قطعی و حجتهای قوی و با فکر و منطق با یقین و ایمان اثبات و تصدیق نمودهاند. به واسطه این سه گروه بزرگ و عالیِ جامعه بشری - که چهرههای تابان نوع انسانند، اهل حقیقتند و چون خورشید و ماه و ستارگان میدرخشند و در موقعیت فرماندهی قدسی بشر قرار دارند- خبر مذکور به اجماع و تواتر به ما رسیده است؛ حال ببینیم وضعیت کسی را که به این سخنان توجهی نمیکند و به صراط مستقیم که آنان نشان میدهند و رو به سوی سعادت دارد نمیرود و به احتمال 99 درصدِ خطر توجهی ندارد؛ همین فرد در حالت عادی حتی اگر یک نفر بگوید در راهی که میروی خطری هست، از آن راه نخواهد رفت و راهی ولو طولانیتر را برخواهد گزید. علی ایُّ حال وضع او چنین خواهد بود: | ||
کوتاهترین و سهلترین راه را که مخبران بیشمار با قاطعیت و یقین از آن خبر دادهاند و صد در صد به بهشت و سعادت ابدی منتهی میشود، رها کرده و دشوارترین و طولانیترین و بدترین راهی را که به احتمال 99 درصد به محبس جهنم و شقاوت دائمی منتهی میشود انتخاب میکند؛ بیچارهیی که در دنیا نیز کوتاهترین راه را براساس خبر احتمالاً دروغ فردی و با احتمال یک در صد خطر و مثلاً یک ماه حبس رها کرده و راه طولانیتر بدون منفعتی را فقط با این توجیه که بیخطر است انتخاب میکند؛ مانند دیوانههای سرمست به اژدهاهایی که در دوردست دیده میشوند و راه را بر او خواهند گرفت اهمیتی نمیدهد، و مشغول پشهها میشود و آنها را مهم میداند و عقل و قلب و روح و انسانیت خود را از دست میدهد. | |||
این واقعیتِ مطلب است؛ ما زندانیان برای گرفتن انتقام کامل از این مصیبت باید هدایای هیأت دوم را بپذیریم، همان طور که لذت یک دقیقه انتقام یا چند دقیقه یا چند ساعتِ عیش و نوش باعث شد ما دچار این مصیبت شویم و پانزده سال یا پنج سال یا ده سال یا دو سه سال در زندان بمانیم و دنیا برایمان زندان شود، باید در ضدیت و مخالفت با این مصیبت یکی دو ساعت از زمان حبس را تبدیل به عبادت یکی دو روزه کنیم و مجازات دو سه ساله خود را با هدایای متبرک آن قافله مبارک، تبدیل به عمری بیست سی ساله و ماندگار نماییم و ده یا بیست سال حبس مان را وسیلهیی قرار دهیم برای خلاصی از میلیونها سال حبس در زندان جهنم. در برابر گریه دنیای فانی باید بر لبان حیات اخروی مان لبخند بنشانیم و به این ترتیب از مصیبتی که گرفتارش شدهایم انتقام بگیریم. باید زندان را محلی برای تربیت شدن بدانیم و برای وطن و ملتمان افرادی مفید، مطمئن، و با تربیت شویم. مأموران و مدیران و مسؤولان زندان هم کسانی را که گمان میکنند جانی و شقی و لاابالی و قاتل و تبهکار و مُضر به حال وطن هستند باید طلبههایی ببینند که در آموزشگاه مبارکی مشغول فعالیتاند و باید با افتخار خداوند را شکر بگویند. | |||
< | <span id="ÜÇÜNCÜ_MESELE"></span> | ||
== | == مسأله سوم == | ||
خلاصه حادثهیی عبرت انگیز که تفصیل آن در «راهنمای جوانان» | |||
آمده، چنین است: | |||
زمانی در عید جمهوریت کنار پنجره سلولم در زندان اسکی شهیر نشسته بودم. دختران دانش آموز در حیاط دبیرستان مقابل میخندیدند و میرقصیدند. | |||
در یک آن، وضعیت پنجاه سال بعد آنها هم چون سینمایی معنوی بر من آشکار شد. دیدم چهل پنجاه تن از آن دختران دانش آموز که تعدادشان پنجاه شصت نفر بود، در قبر خاک میشوند و عذاب میکشند. ده نفر از آنها را دیدم که هفتاد هشتاد ساله و بسیار زشت شدهاند و چون در جوانی مراقب عفت خود نبودهاند از نگاههایی که انتظار محبت دارند نفرت میبینند. اینها را با قطع و یقین مشاهده کردم، و به حال و روز رقت بارشان گریستم. تعدادی از دوستان زندانی، صدای گریستنم را شنیدند، آمدند و جویای موضوع شدند، گفتم: «فعلاً مرا به حال خود رها کنید و بروید.» | |||
<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> | <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> |
düzenleme