İçeriğe atla

On Birinci Şuâ/fa: Revizyonlar arasındaki fark

"کوتاه‏ترین و سهل‏ترین راه را که مخبران بی‏شمار با قاطعیت و یقین از آن خبر داده‏اند و صد در صد به بهشت و سعادت ابدی منتهی می‏شود، رها کرده و دشوارترین و طولانی‏ترین و بدترین راهی را که به احتمال 99 درصد به محبس جهنم و شقاوت دائمی منتهی می‏شود انتخاب می..." içeriğiyle yeni sayfa oluşturdu
("تصور کنید ما اگر بیست و سه ساعت از شبانه روز را صرف حیات دنیوی - که بسیار کوتاه است - کنیم و یک ساعت را که برای نمازهای واجب کافی‏ست صرف حیات اخروی - که بسیار طولانی‏ست - نکنیم چه اشتباه خلاف عقلی کرده‏ایم، که در آن صورت دچار فشارهای قلبی و روحی به عنوان مک..." içeriğiyle yeni sayfa oluşturdu)
("کوتاه‏ترین و سهل‏ترین راه را که مخبران بی‏شمار با قاطعیت و یقین از آن خبر داده‏اند و صد در صد به بهشت و سعادت ابدی منتهی می‏شود، رها کرده و دشوارترین و طولانی‏ترین و بدترین راهی را که به احتمال 99 درصد به محبس جهنم و شقاوت دائمی منتهی می‏شود انتخاب می..." içeriğiyle yeni sayfa oluşturdu)
56. satır: 56. satır:
مطابق این تمثیل در پشت چوبه دار اجل – که همیشه جلوی چشمانمان است – مراسم بخت آزمایی مقدرات نوع بشر وجود دارد. بی‏تردید باید دریابیم که در این مراسم برای اهل ایمان و طاعت (به شرط حُسن عاقبت) بلیت خزانه‏‏یی جاودان و بی‏پایان فراهم خواهد بود؛ و به احتمال صد در صد برای آنان که بی‏اعتقاد بوده و مشغول عیش و نوش حرام و گردنکشی و فسق بوده‏اند (به شرط توبه نکردن) نیستی همیشگی (برای آنان که معتقد به آخرت نیستند) یا سلول انفرادی تاریک ابدی (برای آنان که بقای روح را قبول دارند اما به لهو و لعب می‏پردازند) تدارک دیده شده است. در ابتدا این را 124 هزار پیامبر (<ref> مسند،246،179،178/5؛ زادالمعاد، 44-43/1.</ref>) که نشانه تصدیق در دست دارند و معجزات فراوان داشته‏اند به احتمال 99 درصد خبر داده‏اند و گفته‏اند که گروه اخیراعلان شقاوت ابدی را اخذ خواهند کرد؛ به همین ترتیب بیش از 124 میلیون ولی (قَدَّسَ اَللهُ اَسرَارهُم) که در پی خبر پیامبران، سایه و اثر آنان را با کشف و ذوق مشاهده نموده، تصدیق و تأیید کرده‏اند و میلیاردها محقق (<ref> تنها یکی از آن محققان، رساله نور است. اجزا و بخش‏های متعدد آن که بیست سال است معاندترین فیلسوفان و متمردترین زندیقان را به سکوت کشانده درمیان است، همه می‏توانند آن را بخوانند و کسی هم اعتراضی نمی‏کند.</ref>) و مجتهد و صدیقی که آمده‏اند و رفته‏اند، خبر این دو گروه از مشاهیر بشری را به مدد عقل و با براهین قطعی و حجت‏های قوی و با فکر و منطق با یقین و ایمان اثبات و تصدیق نموده‏اند. به واسطه این سه گروه بزرگ و عالیِ جامعه بشری - که چهره‏های تابان نوع انسانند، اهل حقیقتند و چون خورشید و ماه و ستارگان می‏درخشند و در موقعیت فرماندهی قدسی بشر قرار دارند- خبر مذکور به اجماع و تواتر به ما رسیده است؛ حال ببینیم وضعیت کسی را که به این سخنان توجهی نمی‏کند و به صراط مستقیم که آنان نشان می‏دهند و رو به سوی سعادت دارد نمی‏رود و به احتمال 99 درصدِ خطر توجهی ندارد؛ همین فرد در حالت عادی حتی اگر یک نفر بگوید در راهی که می‏روی خطری هست، از آن راه نخواهد رفت و راهی ولو طولانی‏تر را برخواهد گزید. علی ایُّ حال وضع او چنین خواهد بود:
مطابق این تمثیل در پشت چوبه دار اجل – که همیشه جلوی چشمانمان است – مراسم بخت آزمایی مقدرات نوع بشر وجود دارد. بی‏تردید باید دریابیم که در این مراسم برای اهل ایمان و طاعت (به شرط حُسن عاقبت) بلیت خزانه‏‏یی جاودان و بی‏پایان فراهم خواهد بود؛ و به احتمال صد در صد برای آنان که بی‏اعتقاد بوده و مشغول عیش و نوش حرام و گردنکشی و فسق بوده‏اند (به شرط توبه نکردن) نیستی همیشگی (برای آنان که معتقد به آخرت نیستند) یا سلول انفرادی تاریک ابدی (برای آنان که بقای روح را قبول دارند اما به لهو و لعب می‏پردازند) تدارک دیده شده است. در ابتدا این را 124 هزار پیامبر (<ref> مسند،246،179،178/5؛ زادالمعاد، 44-43/1.</ref>) که نشانه تصدیق در دست دارند و معجزات فراوان داشته‏اند به احتمال 99 درصد خبر داده‏اند و گفته‏اند که گروه اخیراعلان شقاوت ابدی را اخذ خواهند کرد؛ به همین ترتیب بیش از 124 میلیون ولی (قَدَّسَ اَللهُ اَسرَارهُم) که در پی خبر پیامبران، سایه و اثر آنان را با کشف و ذوق مشاهده نموده، تصدیق و تأیید کرده‏اند و میلیاردها محقق (<ref> تنها یکی از آن محققان، رساله نور است. اجزا و بخش‏های متعدد آن که بیست سال است معاندترین فیلسوفان و متمردترین زندیقان را به سکوت کشانده درمیان است، همه می‏توانند آن را بخوانند و کسی هم اعتراضی نمی‏کند.</ref>) و مجتهد و صدیقی که آمده‏اند و رفته‏اند، خبر این دو گروه از مشاهیر بشری را به مدد عقل و با براهین قطعی و حجت‏های قوی و با فکر و منطق با یقین و ایمان اثبات و تصدیق نموده‏اند. به واسطه این سه گروه بزرگ و عالیِ جامعه بشری - که چهره‏های تابان نوع انسانند، اهل حقیقتند و چون خورشید و ماه و ستارگان می‏درخشند و در موقعیت فرماندهی قدسی بشر قرار دارند- خبر مذکور به اجماع و تواتر به ما رسیده است؛ حال ببینیم وضعیت کسی را که به این سخنان توجهی نمی‏کند و به صراط مستقیم که آنان نشان می‏دهند و رو به سوی سعادت دارد نمی‏رود و به احتمال 99 درصدِ خطر توجهی ندارد؛ همین فرد در حالت عادی حتی اگر یک نفر بگوید در راهی که می‏روی خطری هست، از آن راه نخواهد رفت و راهی ولو طولانی‏تر را برخواهد گزید. علی ایُّ حال وضع او چنین خواهد بود:


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
کوتاه‏ترین و سهل‏ترین راه را که مخبران بی‏شمار با قاطعیت و یقین از آن خبر داده‏اند و صد در صد به بهشت و سعادت ابدی منتهی می‏شود، رها کرده و دشوارترین و طولانی‏ترین و بدترین راهی را که به احتمال 99 درصد به محبس جهنم و شقاوت دائمی منتهی می‏شود انتخاب می‏کند؛ بیچاره‏‏یی که در دنیا نیز کوتاه‏ترین راه را براساس خبر احتمالاً دروغ فردی و با احتمال یک در صد خطر و مثلاً یک ماه حبس رها کرده و راه طولانی‏تر بدون منفعتی را فقط با این توجیه که بی‏خطر است انتخاب می‏کند؛ مانند دیوانه‏های سرمست به اژدهاهایی که در دوردست دیده می‏شوند و راه را بر او خواهند گرفت اهمیتی نمی‏دهد، و مشغول پشه‏ها می‏شود و آن‏ها را مهم می‏داند و عقل و قلب و روح و انسانیت خود را از دست می‏دهد.
İki yolun –hadsiz muhbirlerin kat’î ihbarlarıyla– en kısa ve kolayı ve yüzde yüz cennet ve saadet-i ebediyeyi kazandıranı bırakıp en dağdağalı ve uzun ve sıkıntılı ve yüzde doksan dokuz cehennem hapsini ve şakavet-i daimeyi netice veren yolunu ihtiyar ettiği halde, dünyada iki yolun, bir tek muhbirin yalan olabilir haberiyle yüzde bir tek ihtimal tehlike ve bir ay hapis imkânı bulunan kısa yolu bırakıp, menfaatsiz –yalnız zararsız olduğu için– uzun yolu ihtiyar eden bedbaht, sarhoş divaneler gibi dehşetli ve uzakta görünen ve ona musallat olan ejderhalara ehemmiyet vermez, sineklerle uğraşıyor, yalnız onlara ehemmiyet verir derecede aklını, kalbini, ruhunu, insaniyetini kaybetmiş oluyor.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
این واقعیتِ مطلب است؛ ما زندانیان برای گرفتن انتقام کامل از این مصیبت باید هدایای هیأت دوم را بپذیریم، همان طور که لذت یک دقیقه انتقام یا چند دقیقه یا چند ساعتِ عیش و نوش باعث شد ما دچار این مصیبت شویم و پانزده سال یا پنج سال یا ده سال یا دو سه سال در زندان بمانیم و دنیا برایمان زندان شود، باید در ضدیت و مخالفت با این مصیبت یکی دو ساعت از زمان حبس را تبدیل به عبادت یکی دو روزه کنیم و مجازات دو سه ساله خود را با هدایای متبرک آن قافله مبارک، تبدیل به عمری بیست سی ساله و ماندگار نماییم و ده یا بیست سال حبس مان را وسیله‏‏یی قرار دهیم برای خلاصی از میلیون‏ها سال حبس در زندان جهنم. در برابر گریه دنیای فانی باید بر لبان حیات اخروی مان لبخند بنشانیم و به این ترتیب از مصیبتی که گرفتارش شده‏ایم انتقام بگیریم. باید زندان را محلی برای تربیت شدن بدانیم و برای وطن و ملتمان افرادی مفید، مطمئن، و با تربیت شویم. مأموران و مدیران و مسؤولان زندان هم کسانی را که گمان می‏کنند جانی و شقی و لاابالی و قاتل و تبهکار و مُضر به حال وطن هستند باید طلبه‏هایی ببینند که در آموزشگاه مبارکی مشغول فعالیت‏اند و باید با افتخار خداوند را شکر بگویند.
Madem hakikat-i hal budur; biz mahpuslar, bu hapis musibetinden intikamımızı tam almak için o mübarek ikinci heyetin hediyelerini kabul etmeliyiz. Yani, nasıl ki bir dakika intikam lezzeti ve birkaç dakika veya bir iki saat sefahet lezzetleriyle bu musibet, bizi on beş ve beş ve on ve iki üç sene bu hapse soktu, dünyamızı bize zindan eyledi. Biz dahi bu musibetin rağmına ve inadına, bir iki saat müddet-i hapsi bir iki gün ibadete ve iki üç sene cezamızı –mübarek kafilenin hediyeleriyle– yirmi otuz sene bâki bir ömre ve on ve yirmi sene hapiste cezamızı milyonlar sene cehennem hapsinden affımıza vesile edip fâni dünyamızın ağlamasına mukabil bâki hayatımızı güldürerek bu musibetten tam intikamımızı almalıyız. Hapishaneyi terbiyehane gösterip vatanımıza ve milletimize birer terbiyeli, emniyetli, menfaatli adam olmaya çalışmalıyız. Ve hapishane memurları ve müdürleri ve müdebbirleri dahi cani ve eşkıya ve serseri ve kātil ve sefahetçi ve vatana muzır zannettikleri adamları, bir mübarek dershanede çalışan talebeler görsünler ve müftehirane Allah’a şükretsinler.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
<span id="ÜÇÜNCÜ_MESELE"></span>
== ÜÇÜNCÜ MESELE ==
== مسأله سوم ==
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
خلاصه حادثه‏‏یی عبرت انگیز که تفصیل آن در «راهنمای جوانان»
Gençlik Rehberi’nde izahı bulunan ibretli bir hâdisenin hülâsası şudur:
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
آمده، چنین است:
Bir zaman, Eskişehir Hapishanesinin penceresinde bir Cumhuriyet Bayramı’nda oturmuştum. Karşısındaki lise mektebinin büyük kızları, onun avlusunda gülerek raks ediyorlardı.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
زمانی در عید جمهوریت کنار پنجره سلولم در زندان اسکی شهیر نشسته بودم. دختران دانش آموز در حیاط دبیرستان مقابل می‏خندیدند و می‏رقصیدند.
Birden manevî bir sinema ile elli sene sonraki vaziyetleri bana göründü. Ve gördüm ki o elli altmış kızlardan ve talebelerden kırk ellisi kabirde toprak oluyorlar, azap çekiyorlar. Ve on tanesi, yetmiş seksen yaşında çirkinleşmiş, gençliğinde iffetini muhafaza etmediğinden sevmek beklediği nazarlardan nefret görüyorlar, kat’î müşahede ettim. Onların o acınacak hallerine ağladım. Hapishanedeki bir kısım arkadaşlar ağladığımı işittiler. Geldiler, sordular. Ben dedim: Şimdi beni kendi halime bırakınız, gidiniz.
 
</div>
در یک آن، وضعیت پنجاه سال بعد آن‏ها هم چون سینمایی معنوی بر من آشکار شد. دیدم چهل پنجاه تن از آن دختران دانش آموز که تعدادشان پنجاه شصت نفر بود، در قبر خاک می‏شوند و عذاب می‏کشند. ده نفر از آن‏ها را دیدم که هفتاد هشتاد ساله و بسیار زشت شده‏اند و چون در جوانی مراقب عفت خود نبوده‏اند از نگاه‏هایی که انتظار محبت دارند نفرت می‏بینند. این‏ها را با قطع و یقین مشاهده کردم، و به حال و روز رقت بارشان گریستم. تعدادی از دوستان زندانی، صدای گریستنم را شنیدند، آمدند و جویای موضوع شدند، گفتم: «فعلاً مرا به حال خود رها کنید و بروید.»


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">