64.622
düzenleme
("وَ اِن۟ مِن۟ شَى۟ءٍ اِلَّا عِن۟دَنَا خَزَٓائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُٓ اِلَّا بِقَدَرٍ مَع۟لُومٍ(<ref> و هیچچیز نیست مگر آنکه گنجینههای آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازهای معین فرو نمیفرستیم. (حجر: 21)</ref>) نکتهیی از آیه فوق و یک اسم اعظم، یا جلوه..." içeriğiyle yeni sayfa oluşturdu) |
("این جهان سراییست که گویی شهری در آن واقع است که همواره بر اثر تخریب و تعمیر در حال دگرگونیست. باز در آن شهر، مملکتی هست که بر اثر جنگها و مهاجرتها مدام در غلیان میباشد، در آن مملکت نیز عالمیهست که همیشه با مرگ و حیات دست به گریبان میباشد. بر ای..." içeriğiyle yeni sayfa oluşturdu) |
||
104. satır: | 104. satır: | ||
نکتهیی از آیه فوق و یک اسم اعظم، یا جلوهیی از اسم عدل -که نوری از انوار ششگانه اسم اعظم است- مانند نکته اول در زندان اسکی شهیر در دوردستها مشاهده گردید، برای تفهیم و توضیح آن باز هم به طریق تمثیل میگوییم: | نکتهیی از آیه فوق و یک اسم اعظم، یا جلوهیی از اسم عدل -که نوری از انوار ششگانه اسم اعظم است- مانند نکته اول در زندان اسکی شهیر در دوردستها مشاهده گردید، برای تفهیم و توضیح آن باز هم به طریق تمثیل میگوییم: | ||
این جهان سراییست که گویی شهری در آن واقع است که همواره بر اثر تخریب و تعمیر در حال دگرگونیست. باز در آن شهر، مملکتی هست که بر اثر جنگها و مهاجرتها مدام در غلیان میباشد، در آن مملکت نیز عالمیهست که همیشه با مرگ و حیات دست به گریبان میباشد. | |||
بر این سرا، شهر، مملکت و عالم، چنان موازنه، میزان و توزین حیرت انگیزی حاکم است که با تأمل در آن آشکارا ثابت میشود، که تحولات و دخل و خرجهای بیحد و حصری که در شمار نامتناهی موجودات مشاهده میشود، براساس میزان ذاتی یگانه، اندازهگیری و سنجیده میشود، و اوست که در هر لحظه و آنی جهان هستی را میبیند و از نظر میگذراند. اگر فقط یکی از ماهیان با هزار تخم، و در نباتات فقط یکی از گلها چون گل خشخاش با بیست هزار تخم، و عناصر جاری همچون سیل، با فشار و با شدت هرچه تمام، میخواستند موازنه موجود را بر هم زده و خود بر هستی استیلا یابند؛ و اگر این آفریدهها در هستی به حال خود رها میشدند، و کارشان به تصادف بی هدف و قدرت کور و بدون میزان، و طبیعت بی شعور و ظلمانی سپرده می شد، تعادل بین اشیا و موازنه موجود در هستی چنان به هم میریخت که در عرض یک سال و شاید یک روز هرج و مرج همه جا را میگرفت، مثلاً دریا پر میشد از مواد درهم برهم، و متعفن میشد، هوا براثر گازهای مضر، مسموم میشد، سطح زمین نیز به مزبله و منجلاب و قتلگاهی تبدیل میشد که جهان احساس خفگی میکرد. | |||
<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> | <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> |
düzenleme