64.902
düzenleme
("این جهان سراییست که گویی شهری در آن واقع است که همواره بر اثر تخریب و تعمیر در حال دگرگونیست. باز در آن شهر، مملکتی هست که بر اثر جنگها و مهاجرتها مدام در غلیان میباشد، در آن مملکت نیز عالمیهست که همیشه با مرگ و حیات دست به گریبان میباشد. بر ای..." içeriğiyle yeni sayfa oluşturdu) |
("از سلولهای حیوان و گلبولهای سرخ و سفید خون و تحولاتی که در ذرات هست، و تناسبی که در اندامهای بدن وجود دارد بگیر تا ورودی و خروجی دریاها و چشمههای زیرزمینی و تولد و مرگ حیوانات و نباتات، و تخریبات و تعمیرات پاییز و بهار، تا نوع حرکات و فواید عناصر..." içeriğiyle yeni sayfa oluşturdu) |
||
108. satır: | 108. satır: | ||
بر این سرا، شهر، مملکت و عالم، چنان موازنه، میزان و توزین حیرت انگیزی حاکم است که با تأمل در آن آشکارا ثابت میشود، که تحولات و دخل و خرجهای بیحد و حصری که در شمار نامتناهی موجودات مشاهده میشود، براساس میزان ذاتی یگانه، اندازهگیری و سنجیده میشود، و اوست که در هر لحظه و آنی جهان هستی را میبیند و از نظر میگذراند. اگر فقط یکی از ماهیان با هزار تخم، و در نباتات فقط یکی از گلها چون گل خشخاش با بیست هزار تخم، و عناصر جاری همچون سیل، با فشار و با شدت هرچه تمام، میخواستند موازنه موجود را بر هم زده و خود بر هستی استیلا یابند؛ و اگر این آفریدهها در هستی به حال خود رها میشدند، و کارشان به تصادف بی هدف و قدرت کور و بدون میزان، و طبیعت بی شعور و ظلمانی سپرده می شد، تعادل بین اشیا و موازنه موجود در هستی چنان به هم میریخت که در عرض یک سال و شاید یک روز هرج و مرج همه جا را میگرفت، مثلاً دریا پر میشد از مواد درهم برهم، و متعفن میشد، هوا براثر گازهای مضر، مسموم میشد، سطح زمین نیز به مزبله و منجلاب و قتلگاهی تبدیل میشد که جهان احساس خفگی میکرد. | بر این سرا، شهر، مملکت و عالم، چنان موازنه، میزان و توزین حیرت انگیزی حاکم است که با تأمل در آن آشکارا ثابت میشود، که تحولات و دخل و خرجهای بیحد و حصری که در شمار نامتناهی موجودات مشاهده میشود، براساس میزان ذاتی یگانه، اندازهگیری و سنجیده میشود، و اوست که در هر لحظه و آنی جهان هستی را میبیند و از نظر میگذراند. اگر فقط یکی از ماهیان با هزار تخم، و در نباتات فقط یکی از گلها چون گل خشخاش با بیست هزار تخم، و عناصر جاری همچون سیل، با فشار و با شدت هرچه تمام، میخواستند موازنه موجود را بر هم زده و خود بر هستی استیلا یابند؛ و اگر این آفریدهها در هستی به حال خود رها میشدند، و کارشان به تصادف بی هدف و قدرت کور و بدون میزان، و طبیعت بی شعور و ظلمانی سپرده می شد، تعادل بین اشیا و موازنه موجود در هستی چنان به هم میریخت که در عرض یک سال و شاید یک روز هرج و مرج همه جا را میگرفت، مثلاً دریا پر میشد از مواد درهم برهم، و متعفن میشد، هوا براثر گازهای مضر، مسموم میشد، سطح زمین نیز به مزبله و منجلاب و قتلگاهی تبدیل میشد که جهان احساس خفگی میکرد. | ||
از سلولهای حیوان و گلبولهای سرخ و سفید خون و تحولاتی که در ذرات هست، و تناسبی که در اندامهای بدن وجود دارد بگیر تا ورودی و خروجی دریاها و چشمههای زیرزمینی و تولد و مرگ حیوانات و نباتات، و تخریبات و تعمیرات پاییز و بهار، تا نوع حرکات و فواید عناصر و ستارگان، و تحول و تضادی که در موت و حیات، نور و ظلمت و برودت و حرارت هست؛ اینها با چنان میزان حساس و مقیاس ظریفی تنظیم و ترتیب داده شدهاند که عقل و خرد انسان هیچ چیز را در حقیقت اضافی و بیهوده نمیبیند. حکمت انسان نظمیکامل و دقیق، و توازنی زیبا را در همه چیز میبیند و نشان میدهد. بلکه حکمت انسانیه نیز خود نمود و ترجمانی از همان نظم و توازن است. | |||
< | حال بیا و به توازن موجود بین خورشید و دوازده سیاره مختلف بنگر. آیا این موازنه به وضوح نشانگر ذات ذوالجلالی نیست که عدل است و قدیر؟ مخصوصاً توجه داشته باش که سفینه ما یعنی کره زمین نیز که یکی از همان سیارات است در عرض یک سال گرد دایرهیی بیست و چهار هزار ساله (<ref> مدت زمانیست که اگر یک انسان مدار سنوی زمین را پیاده طی نماید، به طول خواهد انجامید.</ref>) میگردد و سیاحت میکند، و به رغم سرعتی که دارد هیچ یک از اشیای چیده شده بر روی زمین را نمیلرزاند، به هم نمیریزد و به فضا پرتاب نمیکند. اگر سرعت زمین مقداری کم یا زیاد میشد ساکنان خود را به هوا پرتاب میکرد و در فضا نابودشان مینمود، و موازنه زمین اگر یک دقیقه حتی یک ثانیه بر هم میخورد سراسر دنیای ما به هم میریخت و احتمالاً زمین با سیارات دیگر برخورد میکرد و قیامتی بر پا میشد. | ||
</ | |||
<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> | <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> |
düzenleme