64.622
düzenleme
("یعنی طرح مغرضانهیی در پیش گرفته و مثلاً خواسته است دیگران به جای قرآن ترجمه او را بخوانند و تکرارهای غیر ضروری قرآن را ببینند، اما حجتهای خدشه ناپذیر رساله نور با یقین اثبات کرده است که برگردان حقیقی قرآن غیرممکن است و هیچ زبان دیگری قادر به حفظ مزا..." içeriğiyle yeni sayfa oluşturdu) |
("'''قسم دومِ''' حکمتهای مورد بحث نیز متوجه نظر ذی حیاتان و ذی شعوران است. هر یک موردی برای مطالعه و همچون کتاب معرفت میشوند، معانی خود را در اذهان ذی شعوران و صورتهایشان را در قوه حافظه آنها و الواح مثالی و دفاتر عالم غیب و دایره وجود قرار داده و عالم..." içeriğiyle yeni sayfa oluşturdu) |
||
765. satır: | 765. satır: | ||
یعنی طرح مغرضانهیی در پیش گرفته و مثلاً خواسته است دیگران به جای قرآن ترجمه او را بخوانند و تکرارهای غیر ضروری قرآن را ببینند، اما حجتهای خدشه ناپذیر رساله نور با یقین اثبات کرده است که برگردان حقیقی قرآن غیرممکن است و هیچ زبان دیگری قادر به حفظ مزایا و نکات قرآن که به زبان عربیست نمیباشد. کلمات قرآنی از ده تا هزار ثواب دربردارند و با ترجمههای عادی و جزیی بشر نمیتوان تعابیر جامع و اعجازآمیز قرآنی را منتقل کرد. رساله نور با این ادعا که نمیتوان ترجمه مذکور را به جای قرآن در مساجد قرائت کرد طرح وحشتناک مورد اشاره را عقیم گذاشت، اما منافقانی که از آن زندیق درس میگرفتند با محاسبات شیطانی خواستند همچون کودکان نادان خورشید قرآن را با فوت کردن خاموش کنند؛ کارهای دیوانه وار و احمقانهیی کردند. احساس میکنم حکمت این بود که در حالت روحی سخت و آزار دهنده و حساسی «مسأله دهم» برمن القا شود تا آن را بنگارم. چون با دیگران دیداری نداشتم قادر به درک حقیقت حال نیستم. | یعنی طرح مغرضانهیی در پیش گرفته و مثلاً خواسته است دیگران به جای قرآن ترجمه او را بخوانند و تکرارهای غیر ضروری قرآن را ببینند، اما حجتهای خدشه ناپذیر رساله نور با یقین اثبات کرده است که برگردان حقیقی قرآن غیرممکن است و هیچ زبان دیگری قادر به حفظ مزایا و نکات قرآن که به زبان عربیست نمیباشد. کلمات قرآنی از ده تا هزار ثواب دربردارند و با ترجمههای عادی و جزیی بشر نمیتوان تعابیر جامع و اعجازآمیز قرآنی را منتقل کرد. رساله نور با این ادعا که نمیتوان ترجمه مذکور را به جای قرآن در مساجد قرائت کرد طرح وحشتناک مورد اشاره را عقیم گذاشت، اما منافقانی که از آن زندیق درس میگرفتند با محاسبات شیطانی خواستند همچون کودکان نادان خورشید قرآن را با فوت کردن خاموش کنند؛ کارهای دیوانه وار و احمقانهیی کردند. احساس میکنم حکمت این بود که در حالت روحی سخت و آزار دهنده و حساسی «مسأله دهم» برمن القا شود تا آن را بنگارم. چون با دیگران دیداری نداشتم قادر به درک حقیقت حال نیستم. | ||
'''حاشیه دوم:''' پس از آزادی از زندان دنیزلی در طبقه بالای هتل مشهور شهر نشسته بودم. درختان انبوه بید در باغهای زیبای مقابل به چشم میخورد و شاخ و برگهایشان به نحوی که گویی در حلقه ذکرند به شکل بسیار لطیف با نوازش باد و با حرکاتی جذاب و گیرا در رقص بودند. این منظره بر قلبم که بر اثر تنهایی و مفارقت دوستان، محزون و غمگین بود تأثیر گذاشت. به یکباره پاییز و زمستان به ذهنم خطور کرد و غفلتی بر من مستولی شد. دلم برای بیدهای نازنین و موجودات دیگری که با کمال ذوق و شوق جلوه نمایی میکردند چنان به رحم آمد که چشمانم پر از اشک شد. فراقها و رفتنهایی را که زیر پرده تزیین شده عالم هستی بود احساس کردم و مملو از فراق و حزن و اندوه حاصل از رفتن شدم. | |||
''' | |||
در یک لحظه نور حقیقت محمدیه (ع) به دادم رسید و غم و اندوه فراوان را به شادی و نشاط تبدیل کرد. آن نور مانند هرکس و هر اهل ایمان دیگری میلیونها فیض نصیبم کرده بود، اما من به دلیل یاری و تسلی که در آن لحظه و در آن وضعیت نصیبم گردید تا ابد مدیون ذات محمدیه شدم. مطلب از این قرار بود: | |||
غفلتی که در ابتدا بر من چیره شد موجودات نازنین را در نظرم بیمسؤولیت و بینتیجه جلوه داد؛ طوری که احساس کردم در فصلی ظاهر میشوند و حرکاتشان نه بر اثر ذوق و شوق که از وحشت فراق و عدم است؛ احساس کردم به وادی عدم سقوط میکنند. این حس مانند هر کس دیگری احساسات مرا نیز که عشق بقا و حب محاسن و محبت وجود و شفقت جنسیه و علاقه به زندگی را میفهمیدم چنان جریحهدار کرد که به نظرم آمد دنیا چون جهنمیست و عقل ابزاری برای عذاب؛ در این جا نوری که محمد (ع) برای بشر به ارمغان آورده بود حجاب را کنار زد و من دیدم هر یک از آن درختان بید به جای نیستی و عدم و پوچی و بیمسؤولیتی و بیهودگی و فراق و فنا به تعداد برگهایشان دارای حکمت و معنا هستند و همان طور که در رساله نور اثبات کردهایم از سه قسم نتیجه و وظیفه برخوردارند: | |||
'''قسم اول:''' مربوط به اسماء صانع ذوالجلال است، مثلاً همان طور که اگراستادی ماشین فوقالعادهیی بسازد همه از او تعریف و تمجید کرده ماشاءالله و بارک الله خواهند گفت، ماشین مذکور نیز با به نمایش گذاشتن مقاصد و نتایج ساخته شدنش در حقیقت با زبان حال به سازنده خود تبریک میگوید و او را تمجید میکند. همه ذی حیاتان و اشیا نیز مانند همان ماشین هستند و با تبریک گفتنهایشان سازنده خود را تمجید میکنند. | |||
''' | |||
'''قسم دومِ''' حکمتهای مورد بحث نیز متوجه نظر ذی حیاتان و ذی شعوران است. هر یک موردی برای مطالعه و همچون کتاب معرفت میشوند، معانی خود را در اذهان ذی شعوران و صورتهایشان را در قوه حافظه آنها و الواح مثالی و دفاتر عالم غیب و دایره وجود قرار داده و عالم شهادت را ترک گفته و به عالم غیب منتقل میشوند، یعنی وجود صوری را رها کرده، و وجودهای متعدد معنوی و غیبی و علمی را به دست میآورند. | |||
''' | |||
آری، مادام که خدا هست و علمش همه چیز را در احاطه خود دارد مواردی چون عدم، نیستی، هیچی، نابود شدن و فنا حقیقتاً در دنیای فردی که اهل ایمان است جایی ندارد، اما دنیای کافران پر است از عدم و فراق و پوچی و از بین رفتن. ضرب المثل زیر که زبانزد عام است حقیقت مذکور را تعلیم میدهد: | |||
'''«هر کس که خدا را دارد همه چیز دارد و هرکس که خدا را ندارد هیچ چیز ندارد و خود هیچ است.»''' | |||
''' | |||
'''نتیجه:''' ایمان چنان که در زمان مرگ انسان را از نیستی ابدی میرهاند، به همان ترتیب دنیای خصوصی هر کس را نیز از نیستی و ظلمات پوچی نجات میدهد. کفر هم به ویژه اگر کفر مطلق باشد انسان و دنیای خصوصیاش را به واسطه مرگ نابود میکند و موجب سقوط او به ظلمات جهنم میشود و لذتهای زندگیاش را به زهر تبدیل میکند. آنان که حیات دنیوی را بر آخرت ترجیح میدهند هشیار باشند! بیایند برای این مسأله چارهیی بیابند یا وارد قلمرو ایمان گردند و از خسارات وحشتناک رهایی بیابند. | |||
< | سُب۟حَانَكَ لَا عِل۟مَ لَنَٓا اِلَّا مَا عَلَّم۟تَنَٓا اِنَّكَ اَن۟تَ ال۟عَلٖيمُ ال۟حَكٖيمُ(<ref> تو را از هر نقصی منزه میدانیم، جز آن چه ما را یاد دادی دانشی نداریم. تو همه چیز را میدانی و هر کاری را با حکمت انجام میدهی. (بقره: 32).</ref>) | ||
</ | |||
برادرتان که مشتاق شما و محتاج دعاهایتان است | |||
''' | |||
'''سعید نورسی''' | |||
düzenleme