İçeriğe atla

Otuzuncu Lem'a/fa: Revizyonlar arasındaki fark

"'''نتیجه این که اگر جهان موجود است و نمی‌توان آن را انکار نمود، حقایق قابل مشاهده‌یی چون حکمت، عنایت، رحمت، جمال، نظام، میزان، و زینت -که در حُکم الوان جهان خلقت، زینت‌ها، روشنایی‌ها، درخشانی‌ها، صفت ها، زندگی‌ها و روابط آن می‌باشند- به هیچ وجه قابل..." içeriğiyle yeni sayfa oluşturdu
("این جهان سرایی‌ست که گویی شهری در آن واقع است که همواره بر اثر تخریب و تعمیر در حال دگرگونی‌ست. باز در آن شهر، مملکتی هست که بر اثر جنگ‌ها و مهاجرت‌ها مدام در غلیان می‌باشد، در آن مملکت نیز عالمی‌هست که همیشه با مرگ و حیات دست به گریبان می‌باشد. بر ای..." içeriğiyle yeni sayfa oluşturdu)
("'''نتیجه این که اگر جهان موجود است و نمی‌توان آن را انکار نمود، حقایق قابل مشاهده‌یی چون حکمت، عنایت، رحمت، جمال، نظام، میزان، و زینت -که در حُکم الوان جهان خلقت، زینت‌ها، روشنایی‌ها، درخشانی‌ها، صفت ها، زندگی‌ها و روابط آن می‌باشند- به هیچ وجه قابل..." içeriğiyle yeni sayfa oluşturdu)
 
(Aynı kullanıcının aradaki diğer 31 değişikliği gösterilmiyor)
108. satır: 108. satır:
  بر این سرا، شهر، مملکت و عالم، چنان موازنه، میزان و توزین حیرت انگیزی حاکم است که با تأمل در آن آشکارا ثابت می‌شود، که تحولات و دخل و خرج‌های بی‌حد و حصری که در شمار نامتناهی موجودات مشاهده می‌شود، براساس میزان ذاتی یگانه، اندازه‌گیری و سنجیده می‌شود، و اوست که در هر لحظه و آنی جهان هستی را می‌بیند و از نظر می‌گذراند. اگر فقط یکی از ماهیان با هزار تخم، و در نباتات فقط یکی از گل‌ها چون گل خشخاش با بیست هزار تخم، و عناصر جاری هم‌چون سیل، با فشار و با شدت هرچه تمام، می‌خواستند موازنه موجود را بر هم زده و خود بر هستی استیلا یابند؛ و اگر این آفریده‌ها در هستی به حال خود رها می‌شدند، و کارشان به تصادف بی هدف و قدرت کور و بدون میزان، و طبیعت بی شعور و ظلمانی سپرده می شد، تعادل بین اشیا و موازنه موجود در هستی چنان به هم می‌ریخت که در عرض یک سال و شاید یک روز هرج و مرج همه جا را می‌گرفت، مثلاً دریا پر می‌شد از مواد درهم برهم، و متعفن می‌شد، هوا براثر گازهای مضر، مسموم می‌شد، سطح زمین نیز به مزبله و منجلاب و قتل‏گاهی تبدیل می‏شد که جهان احساس خفگی می‌کرد.
  بر این سرا، شهر، مملکت و عالم، چنان موازنه، میزان و توزین حیرت انگیزی حاکم است که با تأمل در آن آشکارا ثابت می‌شود، که تحولات و دخل و خرج‌های بی‌حد و حصری که در شمار نامتناهی موجودات مشاهده می‌شود، براساس میزان ذاتی یگانه، اندازه‌گیری و سنجیده می‌شود، و اوست که در هر لحظه و آنی جهان هستی را می‌بیند و از نظر می‌گذراند. اگر فقط یکی از ماهیان با هزار تخم، و در نباتات فقط یکی از گل‌ها چون گل خشخاش با بیست هزار تخم، و عناصر جاری هم‌چون سیل، با فشار و با شدت هرچه تمام، می‌خواستند موازنه موجود را بر هم زده و خود بر هستی استیلا یابند؛ و اگر این آفریده‌ها در هستی به حال خود رها می‌شدند، و کارشان به تصادف بی هدف و قدرت کور و بدون میزان، و طبیعت بی شعور و ظلمانی سپرده می شد، تعادل بین اشیا و موازنه موجود در هستی چنان به هم می‌ریخت که در عرض یک سال و شاید یک روز هرج و مرج همه جا را می‌گرفت، مثلاً دریا پر می‌شد از مواد درهم برهم، و متعفن می‌شد، هوا براثر گازهای مضر، مسموم می‌شد، سطح زمین نیز به مزبله و منجلاب و قتل‏گاهی تبدیل می‏شد که جهان احساس خفگی می‌کرد.


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
از سلول‌های حیوان و گلبول‌های سرخ و سفید خون و تحولاتی که در ذرات هست، و تناسبی که در اندام‌های بدن وجود دارد بگیر تا ورودی و خروجی ‌دریاها و چشمه‏های زیرزمینی و تولد و مرگ حیوانات و نباتات، و تخریبات و تعمیرات پاییز و بهار، تا نوع حرکات و فواید عناصر و ستارگان، و تحول و تضادی که در موت و حیات، نور و ظلمت و برودت و حرارت هست؛ این‌ها با چنان میزان حساس و مقیاس ظریفی تنظیم و ترتیب داده شده‌اند که عقل و خرد انسان هیچ چیز را در حقیقت اضافی و بیهوده نمی‌بیند. حکمت انسان نظمی‌کامل و دقیق، و توازنی زیبا را در همه چیز می‌بیند و نشان می‌دهد. بلکه حکمت انسانیه نیز خود نمود و ترجمانی از همان نظم و توازن است.
İşte cesed-i hayvanînin hüceyratından ve kandaki küreyvat-ı hamra ve beyzadan ve zerratın tahavvülatından ve cihazat-ı bedeniyenin tenasübünden tut tâ denizlerin vâridat ve masarifine tâ zemin altındaki çeşmelerin gelir ve sarfiyatlarına tâ hayvanat ve nebatatın tevellüdat ve vefiyatlarına tâ güz ve baharın tahribat ve tamiratlarına tâ unsurların ve yıldızların hidemat ve harekâtlarına tâ mevt ve hayatın, ziya ve zulmetin ve hararet ve bürudetin değişmelerine ve dövüşmelerine ve çarpışmalarına kadar o derece hassas bir mizan ile ve o kadar ince bir ölçü ile tanzim edilir ve tartılır ki akl-ı beşer hiçbir yerde hakiki olarak hiçbir israf, hiçbir abes görmediği gibi hikmet-i insaniye dahi her şeyde en mükemmel bir intizam, en güzel bir mevzuniyet görüyor ve gösteriyor. Belki hikmet-i insaniye o intizam ve mevzuniyetin bir tezahürüdür, bir tercümanıdır.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
حال بیا و به توازن موجود بین خورشید و دوازده سیاره مختلف بنگر. آیا این موازنه به وضوح نشانگر ذات ذوالجلالی نیست که عدل است و قدیر؟ مخصوصاً توجه داشته باش که سفینه ما یعنی کره زمین نیز که یکی از همان سیارات است در عرض یک سال گرد دایره‌یی بیست و چهار هزار ساله (<ref> مدت زمانی‏ست که اگر یک انسان مدار سنوی زمین را پیاده طی نماید، به طول خواهد انجامید.</ref>) می‌گردد و سیاحت می‌کند، و به رغم سرعتی که دارد هیچ یک از اشیای چیده شده بر روی زمین را نمی‌لرزاند، به هم نمی‌ریزد و به فضا پرتاب نمی‌کند. اگر سرعت زمین مقداری کم یا زیاد می‌شد ساکنان خود را به هوا پرتاب می‌کرد و در فضا نابودشان می‌نمود، و موازنه زمین اگر یک دقیقه حتی یک ثانیه بر هم می‌خورد سراسر دنیای ما به هم می‌ریخت و احتمالاً زمین با سیارات دیگر برخورد می‌کرد و قیامتی بر پا می‏شد.
İşte gel, güneş ile muhtelif on iki seyyarenin muvazenelerine bak. Acaba bu muvazene, güneş gibi, Adl ve Kadîr olan Zat-ı Zülcelal’i göstermiyor mu? Ve bilhassa seyyarattan olan gemimiz yani küre-i arz, bir senede yirmi dört bin senelik bir dairede gezer, seyahat eder. Ve o hârika süratiyle beraber zeminin yüzünde dizilmiş, istif edilmiş eşyayı dağıtmıyor, sarsmıyor, fezaya fırlatmıyor. Eğer sürati bir parça tezyid veya tenkis edilseydi, sekenesini havaya fırlatıp fezada dağıtacaktı. Ve bir dakika, belki bir saniye muvazenesini bozsa dünyamızı bozacak, belki başkasıyla çarpışacak, bir kıyameti koparacak.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
حیات و ممات چهار صد هزار نوعِ نباتی و حیوانی بر روی زمین و موازنه رحیمانه موجود در تغذیه و زندگی آن‌ها، چون خورشید تابان نشانگر ذات یگانه عدل و رحیم است.
Ve bilhassa zeminin yüzünde nebatî ve hayvanî dört yüz bin taifenin tevellüdat ve vefiyatça ve iaşe ve yaşayışça rahîmane muvazeneleri, ziya güneşi gösterdiği gibi bir tek Zat-ı Adl ve Rahîm’i gösteriyor.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
اگر از افراد آن ملت‌های بی‌حد و حصر، فردی را در نظر بگیریم، خواهیم دید، که اعضا و جوارح و حواس او با چنان موازنه‏ی دقیقی در تناسب و توازن هستند که آشکارا نشانگر خالق عدل و حکیم می‌باشند.
Ve bilhassa o hadsiz milletlerin hadsiz efradından bir tek ferdin azası, cihazatı, duyguları o derece hassas bir mizanla birbiriyle münasebettar ve muvazenettedir ki o tenasüp, o muvazene, bedahet derecesinde bir Sâni’-i Adl ve Hakîm’i gösteriyor.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
سلول‌های بدن هر حیوانی و رگ‌ها و گلبول‌های موجود در خون و ذرات موجود در گلبول‌های آن، چنان موازنه دقیق و حساس و عجیبی دارند که موجب می‌شود بالبداهه اثبات گردد
Ve bilhassa her ferd-i hayvanînin bedenindeki hüceyratın ve kan mecralarının ve kandaki küreyvatın ve o küreyvattaki zerrelerin o derece ince ve hassas ve hârika muvazeneleri var, bilbedahe ispat eder ki:
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
'''که خالق عدل و حکیمی‌هست که مهارهمه چیز به دست او و کلید همه چیز نیز در اختیار اوست و هیچ چیز مانع هیچ چیز نمی‏شود. با میزان و قانون و نظام خالقی عدل و حکیم که اداره ی هر چیز به دست اوست همه آفریده‌های هستی هم‌چون شی واحدی به سادگی تحت تربیت و اداره‌اش قرار دارد.'''
Her şeyin dizgini elinde ve her şeyin anahtarı yanında ve bir şey bir şeye mani olmuyor. Umum eşyayı bir tek şey gibi kolayca idare eden bir tek Hâlık-ı Adl ve Hakîm’in mizanıyla, kanunuyla, nizamıyla terbiye ve idare oluyor. Haşrin mahkeme-i kübrasında mizan-ı azîm-i adaletinde cin ve insin muvazene-i a’mallerini istib’ad edip inanmayan, bu dünyada gözüyle gördüğü bu muvazene-i ekbere dikkat etse elbette istib’adı kalmaz.
</div>
کسی که در قبول موازنة اعمال انس و جن در محکمه کبرای حشر و در میزانِ عدالت اعظم او شکی دارد، اگر به موازنه اکبری که در این دنیا هست و با چشمان خود آن را می‌بیند، دقت کند شک و تردیدی برایش باقی نخواهد ماند.


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
ای انسانِ بدبختِ مُسرفِ پلید، ای ناپاک! دستورالعمل همه موجودات و همه کائنات برای حرکت، میانه روی و نظافت و رعایت عدالت است و تا وقتی تو این حقیقت را نادیده بگیری، به دلیل مخالفت با همه موجودات، مورد خشم و نفرت آن‌ها قرار می‌گیری، دل به چه بسته‌یی که با ظلم و بی‌نظمی ‌و اسراف و پلیدی خود، آن‌ها را خشمگین می‌کنی؟
Ey israflı, iktisatsız; ey zulümlü, adaletsiz; ey kirli, nezafetsiz bedbaht insan! Bütün kâinatın ve bütün mevcudatın düstur-u hareketi olan iktisat ve nezafet ve adaleti yapmadığından umum mevcudata muhalefetinle, manen onların nefretlerine ve hiddetlerine mazhar oluyorsun. Neye dayanıyorsun ki umum mevcudatı zulmünle, mizansızlığınla, israfınla, nezafetsizliğinle kızdırıyorsun?
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
آری، حکمت عامه‏ی کائنات -که از جلوه‌های اعظم اسم حکیم است- بر مدار میانه روی و عدم اسراف حرکت می‌کند و به میانه روی نیز فرمان می‌دهد.
Evet, ism-i Hakîm’in cilve-i a’zamından olan hikmet-i âmme-i kâinat, iktisat ve israfsızlık üzerinde hareket ediyor; iktisadı emrediyor.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
نیز عدالت تامه‌یی که در کائنات هست و از جلوه‌های اعظم اسم عدل می‏باشد تدبیر موازنه همه موجودات را به دست دارد و انسان را به عدالت فرمان می‌دهد. درآیات هفتم تا نهم سوره رحمن به چهار مرتبه و چهار نوع میزان اشاره می‌شود:
Ve ism-i Adl’in cilve-i a’zamından gelen kâinattaki adalet-i tamme, umum eşyanın muvazenelerini idare ediyor ve beşere de adaleti emrediyor. Sure-i Rahman’da وَالسَّمَٓاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ ال۟مٖيزَانَ ۝ اَلَّا تَط۟غَو۟ا فِى ال۟مٖيزَانِ ۝ وَاَقٖيمُوا ال۟وَز۟نَ بِال۟قِس۟طِ وَلَا تُخ۟سِرُوا ال۟مٖيزَانَ âyetindeki dört mertebe, dört nevi mizana işaret eden dört defa “mizan” zikretmesi, kâinatta mizanın derece-i azametini ve fevkalâde pek büyük ehemmiyetini gösteriyor. Evet, hiçbir şeyde israf olmadığı gibi hiçbir şeyde de hakiki zulüm ve mizansızlık yoktur.
   
</div>
وَالسَّمَٓاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ ال۟مٖيزَانَ ۝ اَلَّا تَط۟غَو۟ا فِى ال۟مٖيزَانِ ۝ وَاَقٖيمُوا ال۟وَز۟نَ بِال۟قِس۟طِ وَلَا تُخ۟سِرُوا ال۟مٖيزَانَ(<ref> و آسمان را برافراشت و ترازو را گذاشت، تا مبادا از اندازه درگذرید، و وزن را به انصاف برپا دارید و در سنجش مکاهید. (رحمن:9-7)</ref>)


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
این که در آیات مذکور کلمه میزان چهار بار تکرار شده است، نشان‌دهنده درجه عظمت میزان در کائنات و اهمیت فوق العاده آن می‌باشد. آری، همان طور که در هیچ چیز عالم، اسراف و زیاده روی نشده است، در هیچ آفریده‌یی هم ظلم و عدم توازن حقیقی وجود ندارد.
Ve ism-i Kuddüs’ün cilve-i a’zamından gelen tanzif ve nezafet, bütün kâinatın mevcudatını temizliyor, güzelleştiriyor. Beşerin bulaşık eli karışmamak şartıyla hiçbir şeyde hakiki nezafetsizlik ve çirkinlik görünmüyor.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
تنظیف و نظافت -که ریشه در جلوه اعظمی‌از اسم قدوس دارد- تمام موجودات جهان هستی را پاک و زیبا می‌کند. در هیچ چیز، ناپاکی و پلیدی حقیقی مشاهده نمی‌شود، به شرط این که دست آلوده بشر با آن‌ها تماسی نداشته باشد.
İşte hakaik-i Kur’aniyeden ve desatir-i İslâmiyeden olan “adalet, iktisat, nezafet” hayat-ı beşeriyede ne derece esaslı birer düstur olduğunu anla. Ve ahkâm-ı Kur’aniye, ne derece kâinatla alâkadar ve kâinat içine kök salmış ve sarmış bulunduğunu ve o hakaiki bozmak, kâinatı bozmak ve suretini değiştirmek gibi mümkün olmadığını bil! Ve bu üç ziya-yı a’zam gibi rahmet, inayet, hafîziyet misillü yüzer ihatalı hakikatler haşri, âhireti iktiza ve istilzam ettikleri halde, hiç mümkün müdür ki kâinatta ve umum mevcudatta hüküm-ferma olan rahmet, inayet, adalet, hikmet, iktisat ve nezafet gibi pek kuvvetli ihatalı hakikatler; haşrin ademiyle ve âhiretin gelmemesiyle merhametsizliğe, zulme, hikmetsizliğe, israfa, nezafetsizliğe, abesiyete inkılab etsinler? Hâşâ, yüz bin defa hâşâ!
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
از حقایق قرآنی و اصول اسلامی‌دریاب که عدالت، میانه روی و پاکیزگی در زندگانی بشر تا چه حد اصولی می‌باشند؛ و بدان! که احکام قرآن تا چه حد با کائنات مرتبط بوده و تا چه میزان در جهان هستی ریشه دوانده و آن را دربرگرفته است؛ و بدان! که از بین بردن آن حقایق مانند از بین بردن کائنات و تغییر صورت آن، غیرممکن است.
Bir sineğin hakk-ı hayatını rahîmane muhafaza eden bir rahmet, bir hikmet; acaba haşri getirmemekle umum zîşuurların hadsiz hukuk-u hayatlarını ve nihayetsiz mevcudatın nihayetsiz hukuklarını zayi eder mi? Ve tabiri caiz ise rahmet ve şefkatte ve adalet ve hikmette hadsiz hassasiyet ve dikkat gösteren bir haşmet-i rububiyet; ve kemalâtını göstermek ve kendini tanıttırmak ve sevdirmek için bu kâinatı hadsiz hârika sanatlarıyla, nimetleriyle süslendiren bir saltanat-ı uluhiyet, böyle hem umum kemalâtını hem bütün mahlukatını hiçe indiren ve inkâr ettiren haşirsizliğe müsaade eder mi? Hâşâ! Böyle bir cemal-i mutlak, böyle bir kubh-u mutlaka bilbedahe müsaade etmez.
 
</div>
در حالی که صدها حقیقت دربرگیرنده چون رحمت، عنایت و حافظیت همانند سه نور اعظم مذکور، مقتضی و مستلزم حشر و آخرتند، مگر ممکن است حقایق فراگیر و پرقدرتی چون رحمت، عنایت، عدالت، حکمت، میانه روی، و نظافت -که حاکم بر کائنات و همه موجودات هستند- با نبود حشر و آخرت، به نامهربانی و ظلم و بی‏حکمتی و اسراف و ناپاکی و بیهودگی تبدیل شوند؟


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
حاشا! صد هزار بار حاشا!
Evet, âhireti inkâr etmek isteyen adam, evvelce bütün dünyayı bütün hakaikiyle inkâr etmeli. Yoksa, dünya bütün hakaikiyle yüz bin lisanla onu tekzip ederek bu yalanında yüz bin derece yalancılığını ispat edecek. Onuncu Söz, kat’î delillerle ispat etmiştir ki âhiretin vücudu, dünyanın vücudu kadar kat’î ve şüphesizdir.
</div>


رحمت و حکمتی که از حق حیات پشه‌یی رحیمانه محافظت می‌کند آیا ممکن است با برپا نکردن حشر، حقوق حیاتی ذی‌شعوران و بی‌نهایت حقوق موجودات عالم را ضایع گرداند؟ و اگر جایز باشد باید گفت آیا ممکن است حشمت ربوبیّه‌یی که در رحمت و شفقت و عدالت و حکمت، بی‌نهایت دقیق و حساس است، و سلطنت الوهیتی که این عالم را با صنایع بدیع و نعمت‌های بی‌حد و حصر تزیین نمود تا کمالات خود را بنمایاند و خود را بشناساند تا دیگران دوستش داشته باشند، اجازه خواهد داد حشری در کار نباشد و مخلوقات و کمالات خود او به هیچ انگاشته شود و در معرض انکار قرار گیرد؟ حاشا! بدیهی‌ست که چنان جمال مطلقی اجازه چنین قبح مطلقی را نخواهد داد.


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
آری، کسی که در پی انکار آخرت است ابتدا باید دنیا را با تمام حقایقش انکار کند؛ و گرنه جهان با تمام حقیقت‌هایش با صدهزار زبان او را تکذیب کرده و کاذب بودن او را در دروغی که می‌گوید صدهزار بار ثابت خواهد نمود. در کلام دهم با دلایل قطعی ثابت شده است که وجود آخرت هم‌چون وجود دنیا قطعی‌ست و تردیدی در آن نیست.
'''İsm-i a’zamın altı nurundan üçüncü nuruna işaret eden'''
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
== Üçüncü Nükte ==
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
'''سومین نکته‌یی که بر نور سوم از انوار ششگانه'''
اُد۟عُ اِلٰى سَبٖيلِ رَبِّكَ بِال۟حِك۟مَةِ âyetinin bir nüktesi ve bir ism-i a’zam veya ism-i a’zamın altı nurundan bir nuru olan '''ism-i Hakem’'''in bir cilvesi ramazan-ı şerifte Eskişehir Hapishanesinde görüldü. Ona yalnız bir işaret olarak beş noktadan ibaret Üçüncü Nükte acele olarak yazıldı, müsvedde halinde kaldı.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
<span id="Üçüncü_Nükte"></span>
=== Üçüncü Nükte’nin Birinci Noktası ===
== سومین نکته ==
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
اسم اعظم اشارت دارد
Onuncu Söz’de işaret edildiği gibi ism-i Hakem’in tecelli-i a’zamı şu kâinatı öyle bir kitap hükmüne getirmiş ki her sahifesinde yüzer kitap yazılmış ve her satırında yüzer sahife dercedilmiş ve her kelimesinde yüzer satır mevcuddur ve her harfinde yüzer kelime var ve her noktasında kitabın muhtasar bir fihristeciği bulunur bir tarza getirmiştir. O kitabın sahifeleri, satırları, tâ noktalarına kadar yüzer cihette nakkaşını, kâtibini öyle vuzuhla gösteriyor ki o kitab-ı kâinatın müşahedesi, kendi vücudundan yüz derece daha ziyade kâtibinin vücudunu ve vahdetini ispat eder. Çünkü bir harf, kendi vücudunu bir harf kadar ifade ettiği halde, kâtibini bir satır kadar ifade ediyor.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
اُد۟عُ اِلٰى سَبٖيلِ رَبِّكَ بِال۟حِك۟مَةِ(<ref> با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن. (نحل: 125)</ref>)
Evet, bu kitab-ı kebirin bir sahifesi, zemin yüzüdür. O sahifede nebatat, hayvanat taifeleri adedince kitaplar, birbiri içinde, beraber, bir vakitte, yanlışsız, gayet mükemmel bir surette bahar mevsiminde yazıldığı gözle görünüyor. Bu sahifenin bir satırı, bir bahçedir. O bahçede bulunan çiçekler, ağaçlar, nebatlar adedince manzum kasideler; beraber, birbiri içinde, yanlışsız yazıldığını gözümüzle görüyoruz. O satırın bir kelimesi, çiçek açmış, meyve vermek üzere yaprağını vermiş bir ağaçtır. İşte bu kelime; muntazam, mevzun, süslü yaprak, çiçek ve meyveleri adedince Hakem-i Zülcelal’in medh ü senasına dair manidar fıkralardır. Güya çiçek açmış her ağaç gibi o ağaç dahi nakkaşının medîhelerini teganni eden manzum bir kasidedir.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
نکته‌یی از آیه فوق و جلوه‌یی از «اسم حَکم» به عنوان اسم اعظم یا نوری از انوار ششگانه اسم اعظم در ماه مبارک رمضان در زندان اسکی شهیر مشاهده شد. نکته سوم که شامل پنج نقطه است فقط با هدف اشاره‌یی به آن، با عجله نوشته شد و به شکل پیش‌نویس باقی ماند، که به شرح زیر می‌باشد:
Hem güya Hakem-i Zülcelal, zeminin meşherinde teşhir ettiği antika ve acib eserlerine binler gözle bakmak istiyor.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
<span id="Üçüncü_Nükte’nin_Birinci_Noktası"></span>
Hem güya o Sultan-ı Ezelî’nin o ağaca verdiği murassa hediye ve nişanları ve formaları, hususi bayramı ve resm-i küşadı olan baharda padişahının nazarına arz etmek için öyle müzeyyen, mevzun, muntazam, manidar bir şekil almış ve öyle hikmetli bir şekil verilmiştir ki her bir çiçeğinde, her bir meyvesinde birbiri içinde çok vecihler ve deliller ile nakkaşının vücuduna ve esmasına şehadet ederler.
=== نقطه اول از سومین نکته ===
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
همان‌طور که در کلام دهم اشاره شد، تجلی اعظم اسم حَکم، کائنات را همانند کتابی می‌نُماید که هر صفحه‌اش حاوی صدها کتاب و هر سطرش در برگیرنده صدها صفحه و هر کلمه‌اش دارای صدها سطر و هر حرف آن دارای صد‌ها واژه و هر نقطه آن شامل فشرده و مختصری از کتاب است. صفحات و سطرها و نقطه‌های این کتاب به صدها شکل، رسّام و کاتب آن را به وضوح نشان می‌دهد به نحوی که مشاهده کتاب کائنات، صدها برابر بیش از آن که وجود کتاب را اثبات کند وجود کاتب و یگانگی آن را اثبات می‌کند، زیرا «حرف» در حالی که وجود خود را به اندازه «حرفی» بیان می‌دارد، به میزان سطری از نویسنده‌اش خبر می‌دهد.
Mesela, her bir çiçekte, her bir meyvede bir mizan var. Ve o mizan, bir intizam içinde ve o intizam, tazelenen bir tanzim ve tevzin içinde ve o tevzin ve tanzim, bir ziynet ve sanat içinde ve o ziynet ve sanat, manidar kokular ve hikmetli tatlar içinde bulunduğundan her bir çiçek, o ağacın çiçekleri adedince Hakem-i Zülcelal’e işaretler ediyor.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
آری، روی زمین یکی از صفحات این کتاب بزرگ است، و انواع و اقسام نباتات و حیوانات را همانند کتاب‏های متعددی می‌توان با هم در یک زمان، بی‌هیچ خطایی و در نهایت کمال با چشم مشاهده کرد که در فصل بهار نگاشته شده‌اند.
Ve bu bir kelime olan bu ağaçta, bir harf hükmünde olan bir meyvede bulunan bir çekirdek noktası, bütün ağacın fihristesini, programını taşıyan küçük bir sandukçadır. Ve hâkeza…
</div>
سطری از این صفحه، باغی‌ست، و به تعداد گل‌ها و درختان این باغ، قصائد منظوم و تودرتویی را که بدون خطایی نوشته شده‌اند، با چشم می‌بینیم.  


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
کلمه‌یی از آن سطر، درختی‌ست پر گل که برای میوه دادن، برگ و باری به هم زده است. این کلمه به تعداد میوه‌ها و گل‌ها و برگ‌های موزون و زیبا و منظمش، از لطایف معناداری در مدح و ثنای حَکم ذوالجلال برخوردار است.  
Buna kıyasen kâinat kitabının bütün satırları, sahifeleri böyle ism-i Hakem ve Hakîm’in cilvesiyle yalnız her bir sahifesi değil, belki her bir satırı ve her bir kelimesi ve her bir harfi ve her bir noktası, birer mu’cize hükmüne getirilmiştir ki bütün esbab toplansa bir noktasının nazirini getiremezler, muaraza edemezler.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
همین درخت مانند هر درخت پر گل دیگری، گویا قصیده‌یی منظوم در مدح آفریننده‌اش سر داده است.
Evet, bu Kur’an-ı Azîm-i Kâinat’ın her bir âyet-i tekviniyesi, o âyetin noktaları ve hurufu adedince mu’cizeler gösterdiklerinden elbette serseri tesadüf, kör kuvvet, gayesiz, mizansız, şuursuz tabiat hiçbir cihetle o hakîmane, basîrane olan has mizana ve gayet ince intizama karışamazlar. Eğer karışsaydılar elbette karışık eseri görünecekti. Halbuki hiçbir cihette intizamsızlık müşahede olunmuyor.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
نیز گویی حَکم ذوالجلال با هزاران چشم خواهان تماشای آثار عجیب و حیرت‌انگیزی‌ست که خود در گستره زمین در معرض دید دیگران گذارده است.
=== Üçüncü Nükte’nin İkinci Noktası ===
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
هم‌چنین گویی درخت برای آن که هدایای مُرصع و نشان‌ها و علائمی‌را که آن سلطان ازلی در اختیارش نهاده است در بهار- که عید خاص و زمان شکوفایی اوست- در معرض دید پادشاه قرار دهد، شکل تزیین شده، موزون، منظم و معناداری یافته است و چنان شکل حکیمانه‌یی به آن داده شده که در هر گل و میوه‌اش دلایل و وجوه متعدد تودرتویی بر وجود نقاش آن و نام‌هایش گواهی می‌دهند.
İki meseledir.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
برای مثال در هر گل و میوه‌یی میزانی هست، میزانی در غایت انتظام، انتظامی‌در تنظیم و توزینی مدام نو شونده، توزین و تنظیمی‌غرق در زینت و صُنع، و زینت و صُنعی با رایحه‌ها و طعم‌های حکیمانه؛ این است که هر گل به تعداد همه گل‌های آن درخت بر حَکم ذوالجلال اشاره دارد.
==== Birinci Mesele: ====
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
در این درخت که چون کلمه‌یی‌ست، و میوه‌اش در حکم حرفی، هسته‌یی به مثابه نقطه‌یی هست که هم‌چون صندوقچه‏ی کوچکی خلاصه کاملی از درخت و برنامه‏هایش را دربردارد.
Onuncu Söz’de beyan edildiği gibi nihayet kemalde bir cemal ve nihayet cemalde bir kemal, elbette kendini görmek ve göstermek, teşhir etmek istemesi en esaslı bir kaidedir. İşte bu esaslı düstur-u umumîye binaendir ki bu kitab-ı kebir-i kâinatın Nakkaş-ı Ezelî’si, bu kâinatla ve bu kâinatın her bir sahifesiyle ve her bir satırıyla, hattâ harfleri ve noktalarıyla kendini tanıttırmak ve kemalâtını bildirmek ve cemalini göstermek ve kendisini sevdirmek için en cüz’îden en küllîye kadar her bir mevcudun müteaddid lisanlarıyla cemal-i kemalini ve kemal-i cemalini tanıttırıyor ve sevdiriyor.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
به این ترتیب و برهمین قیاس، همه سطرها و صفحات کتاب کائنات به واسطه تجلی اسم حَکم و حکیم، نه تنها هر صفحه، بلکه هر سطر و هر کلمه و هر حرف و هر نقطه‌اش چنان معجزه‌یی‌ست که اگر تمام اسباب جمع شوند نمی توانند نقطه ای نظیر آن را ایجاد کنند، و با آن به معارضه برخیزند.
İşte ey gafil insan! Bu Hâkim-i Hakem-i Hakîm-i Zülcelali ve’l-cemal, sana karşı kendisini her bir mahlukuyla böyle hadsiz ve parlak tarzlarda tanıttırmak ve sevdirmek istediği halde, sen onun tanıttırmasına karşı imanla tanımazsan ve onun sevdirmesine mukabil ubudiyetinle kendini ona sevdirmezsen ne derece hadsiz muzaaf bir cehalet, bir hasaret olduğunu bil, ayıl!
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
آری، هر یک از آیات تکوینی قرآن عظیم کائنات، به تعداد نقطه‌ها و حروف هر آیه، حاوی معجزاتی‌ست، که صُدفه (<ref> تصادف، اتفاق و امری که بدون برنامه قبلی رخ می‌دهد.م </ref>) یا طبیعت بی‌شعور و بی‌نظم و بی‌غایت یا قدرت کور به هیچ وجه نمی‌توانند در نظم و ترتیب خاص و بی‏نهایت حکیمانه و بصیرانه آن دخل و تصرف داشته باشند که اگر دخالت داشتند اثرات بی‌نظمی در آن مشاهده می‌شد؛ ولی در طبیعت هیچ بی‌نظمی ‌و به هم ریختگی دیده نمی‌شود.
==== İkinci Noktanın İkinci Meselesi: ====
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
<span id="Üçüncü_Nükte’nin_İkinci_Noktası"></span>
Bu kâinatın Sâni’-i Kadîr ve Hakîm’inin mülkünde iştirak yeri yoktur. Çünkü her şeyde nihayet derecede intizam bulunduğundan şirki kabul edemez. Çünkü müteaddid eller bir işe karışırsa o iş karışır. Bir memlekette iki padişah, bir şehirde iki vali, bir köyde iki müdür bulunsa o memleket, o şehir, o köyün her işinde bir karışıklık başlayacağı gibi; en edna bir vazifedar adam, o vazifesine başkasının müdahalesini kabul etmemesi gösteriyor ki hâkimiyetin en esaslı hâssası, elbette istiklal ve infiraddır. '''Demek intizam vahdeti ve hâkimiyet infiradı iktiza eder.'''
=== نقطه دوم از سومین نکته ===
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
شامل دو مسأله به شرح زیر می‌باشد:
Madem hâkimiyetin bir muvakkat gölgesi, muavenete muhtaç ve âciz insanlarda böyle müdahaleyi reddederse elbette derece-i rububiyette hakiki bir hâkimiyet-i mutlaka, bir Kadîr-i Mutlak’ta bütün şiddetiyle müdahaleyi reddetmek gerektir. Eğer zerre kadar müdahale olsaydı intizam bozulacaktı.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
<span id="Birinci_Mesele:"></span>
Halbuki bu kâinat öyle bir tarzda yaratılmış ki bir çekirdeği halk etmek için bir ağacı halk edebilir bir kudret lâzımdır. Ve bir ağacı halk etmek için de kâinatı halk edebilir bir kudret gerektir. Ve kâinat içinde parmak karıştıran bir şerik bulunsa en küçük bir çekirdekte de hissedar olmak lâzım gelir. Çünkü o, onun numunesidir. O halde, koca kâinatta yerleşmeyen iki rububiyet, bir çekirdekte belki bir zerrede yerleşmek lâzım gelir. Bu ise muhalatın ve bâtıl hayalatın en manasız ve en uzak bir muhalidir. Koca kâinatın umum ahval ve keyfiyatını mizan-ı adlinde ve nizam-ı hikmetinde tutan bir Kadîr-i Mutlak’ın aczini, hattâ bir çekirdekte dahi iktiza eden şirk ve küfür ne kadar hadsiz derecede muzaaf bir hilaf, bir hata, bir yalan olduğunu ve tevhid ne derece hadsiz muzaaf bir derecede hak ve hakikat ve doğru olduğunu bil, اَل۟حَم۟دُ لِلّٰهِ عَلَى ال۟اٖيمَانِ de.
==== مسأله اول: ====
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
چنان‌که در کلام دهم بیان گردید قاعده‏یی اساسی‌ست که جمالی در نهایت کمال و کمالی در نهایت جمال بخواهد خود را ببیند و بروز دهد و به دیگران بنمایاند. بنا بر همین قاعده اصولی عام است که نقاش ازلی کتاب کبیر کائنات، برای آن که با این عالم و هر صفحه این جریده و با هر سطر و حتی با هر حرف و نقطه‌اش خود را بشناساند و کمالات خویش را به دیگراند بفهماند و جمال خویش را ظاهر کند تا دیگران دوستش داشته باشند، با زبان‌های متعددِ همه موجودات اعم از جزیی و کلی، جمال کمال و کمالِ جمال خویش را می‏شناساند و موجب می‌شود دوستش داشته باشند.
=== Üçüncü Nokta ===
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
'''حال‌ ای انسان غافل!''' حاکمِ حَکمِ حکیمِ ذوالجلال و الجمال بر آن است تا با هر یک از آفریدگانش و با شیوه‌های بی‌شمار و درخشان، خود را به تو بشناساند و تو او را دوست داشته باشی؛ بدان و آگاه باش! اگر در برابر خواست او برای معرفی اش، او را مؤمنانه نشناسی و با عبودیت خود نتوانی کاری کنی که او تو را دوست داشته باشد، خسارت و جهالت بی‌حد و حصری در انتظارت خواهد بود.
Sâni’-i Kadîr, ism-i Hakem ve Hakîm’iyle bu âlem içinde binler muntazam âlemleri dercetmiştir. O âlemler içinde en ziyade kâinattaki hikmetlere medar ve mazhar olan insanı bir merkez, bir medar hükmünde yaratmış. Ve o kâinat dairesinin en mühim hikmetleri ve faydaları, insana bakıyor. Ve insan dairesi içinde dahi rızkı bir merkez hükmüne getirmiş. Âlem-i insanîde ekser hikmetler, maslahatlar o rızka bakar ve onunla tezahür eder. Ve insanda şuur ve rızıkta zevk vasıtasıyla ism-i Hakîm’in cilvesi parlak bir surette görünüyor. Ve şuur-u insanî vasıtasıyla keşfolunan yüzer fenlerden her bir fen, Hakem isminin bir nevide bir cilvesini tarif ediyor.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
<span id="İkinci_Noktanın_İkinci_Meselesi:"></span>
Mesela, tıp fenninden sual olsa: “Bu kâinat nedir?” Elbette diyecek ki: “Gayet muntazam ve mükemmel bir eczahane-i kübradır. İçinde her bir ilaç güzelce ihzar ve istif edilmiştir.”
==== مسأله دوم:  ====
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
در مُلک صانع قادر و حکیم کائنات جایی برای اشتراک نیست، همه چیز در نهایت نظم است از این رو شرک‌پذیر نیست. اگر دستان متعددی اقدام به انجام کاری کنند، کار ناقص و بی‌نظم انجام خواهد شد، و اگر مملکتی دو پادشاه داشته باشد، و شهری دو والی و روستایی دو کدخدا، طبیعی‌ست که امور آن مملکت یا شهر یا روستا درهم خواهد ریخت؛ به همین ترتیب هر فردی که کم‌ترین مسؤولیتی داشته باشد دخالت دیگران در مسؤولیتش را نمی‌پذیرد. این‌ها نشان می‌دهند که '''اساسی‌ترین ویژگی حاکمیت، بی‌تردید استقلال و فردیت است، به عبارت دیگر وحدت، لازمه نظم و فردیت، لازمه حاکمیت است.'''
Fenn-i kimyadan sorulsa: “Bu küre-i arz nedir?” Diyecek: “Gayet muntazam ve mükemmel bir kimyahanedir.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
مادام که سایه‏ی موقتی از حاکمیت، در انسانی که عاجز و نیازمند معاونت است، این چنین مداخله‏ی (غیر) را رد می‏کند، بی تردید حاکمیتی مطلق و حقیقی (در درجه‏ی ربوبیّت) نزد قدیر مطلق دخالت و مداخله را به شدت رد خواهد کرد. چون اگر ذره‌یی دخالت در کار بود، نظمی‌باقی نمی‌ماند.
Fenn-i makine diyecek: “Hiçbir kusuru olmayan gayet mükemmel bir fabrikadır.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
در حقیقت جهان هستی طوری آفریده شده است '''که در آن برای آفریدن هسته‌یی، قدرتی لازم است که توانایی خلق درختی را داشته باشد؛ و برای خلق درختی، قدرتی لازم است که توان آفریدن کائنات را داشته باشد؛ و اگر در جهان هستی شریکی باشد که دخالت کند، در موجودیت کوچک‌ترین هسته نیز سهیم خواهد شد،''' زیرا هسته، نمونه‌یی از آن خواهد بود. در آن صورت دو ربوبیتی که در این عالم بزرگ جای نمی‌گیرند باید در هسته‌یی یا ذره‌یی جاگیر شوند؛ و این دورترین و بی‌معناترین محال در میان محالات و خیالات باطل است. شرک و کفر مقتضی عجز قادر مطلق (حتی در هسته‌یی) است، قادری که احوال عام و کیفیات کائنات عظیم را در میزان عدل و نظام حکمت خویش نگاه می‌دارد. آگاه باش! که شرک و کفر تا چه حد خلاف و خطا و دروغ است و توحید تا چه میزان حق و حقیقت می‌باشد و '''«الحمَدُللهِ عَلی الایمَان»''' بگو. (<ref> سپاس خدایی را که نعمت ایمان را ارزانی داشت.</ref>)
Fenn-i ziraat diyecek: “Nihayet derecede mahsuldar, her nevi hububu vaktinde yetiştiren muntazam bir tarladır ve mükemmel bir bahçedir.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
<span id="Üçüncü_Nokta"></span>
Fenn-i ticaret diyecek: “Gayet muntazam bir sergi ve çok intizamlı bir pazar ve malları çok sanatlı bir dükkândır.”
=== نقطه سوم ===
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
صانع قادر با اسم حَکم و حکیم خود هزاران عالم منظم را در متن این جهان گنجانده است. او در درون این عوالم، انسان را مدار و مرکز قرار داد. انسانی که بیشتر از همه‏ی (موجودات) مظهر و مدار حکمت‏های موجود در کائنات می باشد. در دایره انسان نیز «رزق» حکم مرکزی یافته است؛ در عالم انسانی غالب حکمت‌ها و مصلحت‌ها متوجه همین «رزق»‌اند و با آن ظهور می‌یابند. تجلی اسم حکیم به واسطه وجود شعور در انسان و ذوق در رزق، آشکارا مشاهده می‌گردد؛ و هر فن از فنون بی‌شماری که به واسطه شعور انسانی کشف می‌شود، مُعرف جلوه‌یی از اسم حَکم می‌باشد.
Fenn-i iaşe diyecek: “Gayet muntazam, bütün erzakın envaını câmi’ bir ambardır.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
برای نمونه اگر از دانش پزشکی درباره چیستی کائنات سؤال شود چنین پاسخ خواهد داد: «داروخانه بزرگی‌ست در بالاترین حد کمال و نظم، داروخانه‌یی که انواع داروها در آن به شکل کامل و منظمی‌وجود دارد.»
Fenn-i rızık diyecek: “Yüz binler leziz taamlar, beraber kemal-i intizam ile içinde pişirilen bir matbah-ı Rabbanî ve bir kazan-ı Rahmanîdir.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
اگر از دانش شیمی‌پرسیده شود که کره زمین چیست؟ پاسخ خواهد داد:«کیمیا خانه‌یی‌ست در غایت کمال و نظم»
Fenn-i askeriye diyecek ki: “Arz bir ordugâhtır. Her bahar mevsiminde yeni taht-ı silaha alınmış ve zemin yüzünde çadırları kurulmuş dört yüz bin muhtelif milletler o orduda bulunduğu halde; ayrı ayrı erzakları, ayrı ayrı libasları, silahları, ayrı ayrı talimatları, terhisatları kemal-i intizamla hiçbirini unutmayarak ve şaşırmayarak bir tek Kumandan-ı A’zam’ın emriyle, kuvvetiyle, merhametiyle, hazinesiyle gayet muntazam yapılıp idare ediliyor.”
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
فن مکانیک خواهد گفت: «کارخانه‌یی‌ست کامل و بی‌نقص.»
Ve Fenn-i elektrikten sorulsa elbette diyecek: “Bu muhteşem saray-ı kâinatın damı, gayet intizamlı, mizanlı hadsiz elektrik lambalarıyla tezyin edilmiştir. Fakat o kadar hârika bir intizam ve mizan iledir ki başta güneş olarak küre-i arzdan bin defa büyük o semavî lambalar, mütemadiyen yandıkları halde muvazenelerini bozmuyorlar, patlak vermiyorlar, yangın çıkarmıyorlar. Sarfiyatları hadsiz olduğu halde, vâridatları ve gaz yağları ve madde-i iştialleri nereden geliyor? Neden tükenmiyor? Neden yanmak muvazenesi bozulmuyor? Küçük bir lamba dahi muntazam bakılmazsa söner. Kozmoğrafyaca küre-i arzdan bir milyondan ziyade büyük ve bir milyon seneden ziyade yaşayan güneşi (Hâşiye<ref>'''Hâşiye:''' Acaba dünya sarayını ısındıran Güneş sobasına veyahut lambasına ne kadar odun ve kömür ve gaz yağı lâzım olduğu hesap edilsin. Her gün yanması için –kozmoğrafyanın sözüne bakılsa– bir milyon küre-i arz kadar odun yığınları ve binler denizler kadar gaz yağı gerektir. Şimdi düşün; onu odunsuz, gazsız daimî ışıklandıran Kadîr-i Zülcelal’in haşmetine, hikmetine, kudretine Güneşin zerreleri adedince '''“Sübhanallah, mâşâallah, bârekellah”''' de.</ref>) kömürsüz, yağsız yandıran, söndürmeyen Hakîm-i Zülcelal’in hikmetine, kudretine bak, ‘Sübhanallah’ de. Güneşin müddet-i ömründe geçen dakikalarının âşiratı adedince ‘Mâşâallah, bârekellah, lâ ilahe illâ hû’ söyle.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
فن زراعت خواهد گفت: «باغی در حد کمال؛ مزرعه‌یی پر محصول و منظم که مناسب کشت همه نوع حبوبات است.»
Demek bu semavî lambalarda gayet hârika bir intizam var ve onlara çok dikkatle bakılıyor. Güya o pek büyük ve pek çok kitle-i nâriyelerin ve gayet çok kanadil-i nuriyelerin buhar kazanı ise harareti tükenmez bir cehennemdir ki onlara nursuz hararet veriyor. Ve o elektrik lambalarının makinesi ve merkezî fabrikası, daimî bir cennettir ki onlara nur ve ışık veriyor. İsm-i Hakem ve Hakîm’in cilve-i a’zamıyla, intizamla yanmakları devam ediyor.” Ve hâkeza…
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
فن تجارت پاسخ خواهد داد: «نمایشگاهی به غایت منظم و بازاری پررونق که اجناسش بسیار هنرمندانه است.»
Bunlara kıyasen yüzer fennin her birisinin kat’î şehadetiyle noksansız bir intizam-ı ekmel içinde hadsiz hikmetler, maslahatlarla bu kâinat tezyin edilmiştir. Ve o hârika ve ihatalı hikmetle, mecmu-u kâinata verdiği intizam ve hikmetleri, en küçük bir zîhayat ve bir çekirdekte küçük bir mikyasta dercetmiştir.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
فن تغذیه و اعاشه خواهد گفت: «انبار بزرگی که همه نوع ارزاق در آن یافت می‌شود.»
Ve malûm ve bedihîdir ki intizam ile gayeleri ve hikmetleri ve faydaları takip etmek, ihtiyar ile irade ile kasd ile meşiet ile olabilir, başka olamaz. İhtiyarsız, iradesiz, kasıdsız, şuursuz esbab ve tabiatın işi olmadığı gibi müdahaleleri dahi olamaz. Demek bu kâinatın bütün mevcudatındaki hadsiz intizamat ve hikmetleriyle iktiza ettikleri ve gösterdikleri bir Fâil-i Muhtar’ı, bir Sâni’-i Hakîm’i bilmemek veya inkâr etmek, ne kadar acib bir cehalet ve divanelik olduğu tarif edilmez.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
فن طباخی خواهد گفت: «مطبخی رحمانی و مخزنی ربانی‌ست که صدها هزار طعام لذیذ در کمال نظم در آن حاصل می‌گردد.»
Evet, dünyada en ziyade hayret edilecek bir şey varsa o da bu inkârdır. Çünkü kâinatın mevcudatındaki hadsiz intizamat ve hikmetleriyle, vücud ve vahdetine şahitler bulunduğu halde; onu görmemek, bilmemek, ne derece körlük ve cehalet olduğunu, en kör cahil de anlar. Hattâ diyebilirim ki ehl-i küfrün içinde, kâinatın vücudunu inkâr ettiklerinden ahmak zannedilen sofestaîler, en akıllılarıdır. Çünkü kâinatın vücudunu kabul etmekle Allah’a ve Hâlık’ına inanmamak kabil ve mümkün olmadığından kâinatı inkâra başladılar. Kendilerini de inkâr ettiler. “Hiçbir şey yok.” diyerek akıldan istifa ederek akıl perdesi altında sair münkirlerin hadsiz akılsızlıklarından kurtulup bir derece akla yanaştılar.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
فن نظامی‌ خواهد گفت: «زمین اردوگاهی‌ست که هر بهار مسلح می‌شود و بر زمین چادرهایی می‏زنند. با این که چهار صد هزار ملّت از ملل مختلف در این اردوگاه به‌سر می‌برند، اما ارزاق و البسه و سلاح و تعلیمات و ترخیص آن‌ها در کمال نظم و ترتیب، بی‌آن که یکی از آن‌ها فراموش یا اشتباه شود، به امر و قدرت و لطف فرماندهی واحد و از خزانه او در نهایت نظم اداره می‌شود.»
=== Dördüncü Nokta ===
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
اگراز فن برق و الکتریسیته سؤال شود که این عالم چیست خواهد گفت: «سقف کاخی که آن را کائنات می‌نامیم با چراغ‌های برقی بی‌نهایت منظم و متعادل و بی‌حد و حصری تزیین شده است، با چنان نظم و میزان عجیبی که چراغ‌های سماویِ هزاران بار بزرگ‌تر از کره زمین و در رأس همه آن‌ها خورشید، با این که مدام روشنند و نورافشانی می‌کنند، هیچ‏گاه موازنه خود را از دست نمی‌دهند، منهدم نمی‌شوند، و موجب آتش سوزی نمی‌گردند. با این که خرج و مصرف‌شان بی‌حد و حصر است سوخت‌شان و ماده اشتعال‌شان از کجا می‌آید؟ چرا پایان نمی‌پذیرد؟ چرا معادله سوختن در این جا به پایان نمی‌رسد؟ حتی اگر به چراغ کوچکی درست و منظم رسیدگی نشود خاموش خواهد شد. حکمت و قدرت حکیم ذوالجلال را ببین که خورشید را که – باتوجه به علم نجوم- از زمین یک میلیون مرتبه بزرگ‌تر است و یک میلیون سال بیش‌تراز آن عمر کرده است (<ref> اگر حساب کنیم خورشیدی که کاخ جهان را گرما و روشنی می بخشد، چقدر هیزم و زغال و یا روغن سوخت لازم دارد، براساس یافته های دانش نجوم، باید بگوئیم معادل یک میلیون کره زمین به هیزم، و به اندازه هزاران دریا به روغن سوخت احتیاج است. اینک بیندیش و در برابر حشمت و حکمت و قدرت قدیر ذوالجلالی که خورشید را بدون هیزم و سوخت همواره روشن نگاه می دارد به تعداد ذرات موجود در خورشید سبحان الله، ماشاءالله و بارک الله بگو.</ref>)، بدون زغال و روغن، افروخته می‌دارد و خاموش نمی‌کند؛ تسبیح خدای گو؛ به تعداد عاشرات دقایقی که از مدت عمر خورشید می‌گذرد '''«ماشاءَ الله و بارَکَ الله و لا اِله اِلاّ هُو»''' بگو.
Onuncu Söz’de işaret edildiği gibi bir sâni’-i hakîm ve gayet hikmetli bir usta, bir sarayın her bir taşında yüzer hikmeti hassasiyetle takip etse, sonra o saraya dam yapmayıp boşu boşuna harap olmasıyla takip ettiği hadsiz hikmetleri zayi etmesini hiçbir zîşuur kabul etmediği ve bir hakîm-i mutlak, kemal-i hikmetinden bir dirhem kadar bir çekirdekten yüzer batman faydaları, gayeleri, hikmetleri dikkatle takip ettiği halde; dağ gibi koca ağaca bir dirhem kadar bir tek fayda, bir tek küçük gaye, bir tek meyve vermek için o koca ağacın pek çok masarifini yapmakla, kendi hikmetine bütün bütün zıt ve muhalif olarak müsrifane bir sefahet irtikâb etmesi hiçbir cihetle imkânı olmadığı gibi; aynen öyle de bu kâinat sarayının her bir mevcudatına yüzer hikmet takan ve yüzer vazife ile teçhiz eden, hattâ her bir ağaca meyveleri adedince hikmetler ve çiçekleri adedince vazifeler veren bir Sâni’-i Hakîm, kıyameti getirmemekle ve haşri yapmamakla, bütün hadd ü hesaba gelmeyen hikmetleri ve nihayetsiz vazifeleri manasız, abes, boş, faydasız zayi etmesi, o Kadîr-i Mutlak’ın kemal-i kudretine acz-i mutlak verdiği gibi; o Hakîm-i Mutlak’ın kemal-i hikmetine hadsiz abesiyet ve faydasızlığı ve o Rahîm-i Mutlak’ın cemal-i rahmetine nihayetsiz çirkinliği ve o Âdil-i Mutlak’ın kemal-i adaletine nihayetsiz zulmü vermek demektir. Âdeta kâinatta herkese görünen hikmet, rahmet, adaleti inkâr etmektir. Bu ise en acib bir muhaldir ki hadsiz bâtıl şeyler, içinde bulunur.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
بی‏تردید این چراغ‌های آسمانی دارای نظم بی‌نهایت حیرت‏انگیزی هستند و با دقت فراوان از آن‌ها مراقبت می‌شود. به نظر می‌رسد مخزن بخار اجرام آتشین آسمانی که بزرگند و بی‌شمار، و همه قندیل‌های نورانی، چون جهنمی‌دائمی‌‌ست که حرارتش هیچ گاه پایان نمی‌پذیرد و گرمایی بی‌نور به آن‌ها ارزانی می‌کند؛ گویا کارخانه مرکزی و موتور آن چراغ‌های برقی، بهشتی همیشگی‌ست که به آن‌ها نور و روشنایی می‌دهد، که فروزش آن‌ها با نظم همیشگی و به‌واسطه تجلی اعظم اسم حَکم و حکیم ادامه می‌یابد.
Ehl-i dalalet gelsin, baksın; gireceği ve düşündüğü kendi kabri gibi kendi dalaletinde ne derece dehşetli bir zulmet, bir karanlık ve yılanların, akreplerin yuvası bir kuyu olduğunu görsün. Ve âhirete iman ise cennet gibi güzel ve nurani bir yol olduğunu bilsin, imana girsin.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
به همین ترتیب و بر همین قیاس و براساس گواهی قطعی فنون انسانی، جهان بر مبنای مصالح و حکمت‌های بی‌شمار و در متن نظم و ترتیبی بی‌نقص تزیین یافته است؛ و نظم حکیمانه‌یی را که با تدبیرهای خارق العاده و فراگیرش به کائنات ارزانی داشته در مقیاسی کوچک در درون یک هسته و در متن کوچکترین موجود زنده قرار داده است.
=== Beşinci Nokta ===
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
آشکار و بدیهی‌ست که تداوم منظم غایات و حکمت‌ها و فواید، با اختیار و اراده و قصد و مشیت ممکن است و لاغیر. این کار، کار اسباب و عوامل و طبیعت بی‌اختیار و بی‌اراده و بی‌قصد و بی‌شعور نیست؛ آن‌ها مداخله‌یی نمی‌توانند در این کار داشته باشند.  
İki meseledir.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
پس نظم و حکمت بی‌نهایتی که در همه موجودات عالم دیده می‌شود، وجود فاعلی مختار و صانعی حکیم را نشان داده و اقتضا دارد؛ و انکار و عدم قبول او جهالت و جنون غیرقابل وصفی‌ست.
==== Birinci Mesele: ====
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
آری، اگر در دنیا امر حیرت‌انگیزی وجود داشته باشد، همین انکار است. حکمت‌ها و نظم بی‌شماری که در خلایق عالم هست بر وجود و یگانگی او گواهی می‌دهند، و این را نابیناترین نادان هم می‌داند که ندیدن و نشناختن او تا چه حد جهالت و نابینایی‌ست، حتی می‌توانم بگویم سوفسطائیانی که در زمره اهل کفرند و به دلیل انکار وجود کائنات، احمق پنداشته می‌شوند، عاقل‌ترین‌اند، زیرا با قبول وجود کائنات، انکار خدا و خالق جهان امکان ندارد؛ این است که شروع به انکار کائنات کردند، حتی منکر خود نیز شدند و با گفتن «هیچ چیز نیست» دست از عقل و خرد شستند و زیر پردة عقل، از بی‏خردی فراوان منکران دیگر رهایی یافته و درجه‏ای به عقل نزدیک شدند.
Sâni’-i Zülcelal, ism-i Hakîm’in muktezasıyla her şeyde en hafif sureti, en kısa yolu, en kolay tarzı, en faydalı şekli ehemmiyetle takip ettiği gösteriyor ki israf, abesiyet, faydasızlık fıtratta yoktur. İsraf ise ism-i Hakîm’in zıddı olduğu gibi iktisat, onun lâzımıdır ve düstur-u esasıdır.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
<span id="Dördüncü_Nokta"></span>
Ey iktisatsız israflı insan! Bütün kâinatın en esaslı düsturu olan iktisadı yapmadığından, ne kadar hilaf-ı hakikat hareket ettiğini bil!
=== نقطه چهارم ===
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
همان طور که در کلام دهم بیان گردید، اگر صانعی حکیم و استادی ماهر، هر سنگ کاخی را با حساسیت زیاد و صدها حکمت بنا کند اما برای آن کاخ سقفی قرار ندهد و موجب تخریب آن شود به معنای ضایع کردن حکمت‌هایی خواهد بود که در بنای آن کاخ به کار گرفته است و این امر از نظر هیچ ذی شعوری پذیرفتنی نیست؛ به همین ترتیب حکیم مطلقی که براساس کمال حکمت خود قادر است در هسته‌یی به اندازه یک درهم، صدها فایده و غایت و حکمت را قرار دهد، غیر ممکن است برای این که از درختی بزرگ فایده‌یی به اندازه یک درهم، و میوه‌یی خرد تحصیل کند و در پی هدفی حقیر، مصارف فراوانی هزینه کند، و مرتکب کارهای مُسرفانه و بی‌خردانه‌یی گردد که کاملاً با حکمت خویش در تضاد است و مخالفت دارد؛ درست به همین صورت، چگونه ممکن است صانع حکیمی‌که در هریک از موجودات عالم صدها حکمت نهاده و هر کدام از آن‌ها را با صدها وظیفه مسؤول قرار داده و حتی درهر درخت به تعداد میوه‌هایش حکمت‌هایی قرار داده و به تعداد شکوفه‌هایش به آن وظیفه داده است، قیامت و حشر را در نظر نگیرد و با این کار همه حکمت‌ها و مسؤولیت‌های بی‌حد و حصر رابی‌معنا و عبث و بی‌فایده و ضایع کند؟ این امر همانگونه که عجزی‌ست در کمالِ قدرتِ قادرِ مطلق، نشان از بیهودگی و بی‌فایدگی بی‌نهایت در کمالِ حکمتِ آن حکیمِ مطلق دارد؛ این موضوع، زشتی بی‌انتهایی‌ست در حق جمالِ رحمت آن رحیم مطلق، و ظلمی‌عظیم است بر کمالِ عدالت آن عادل مطلق؛ به عبارت دیگر، انکار حکمت، رحمت و عدالتی‌ست که در جهان هستی دیده می‌شود، و در واقع  عجیب‌ترین محالی‌ست که مطلقاً باطل می‌باشد.
كُلُوا وَ اش۟رَبُوا وَ لَا تُس۟رِفُوا âyeti ne kadar esaslı, geniş bir düsturu ders verdiğini anla!
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
گمراهان بیایند و ببینند در چه ضلالتی قرار گرفته‌اند؛ ضلالتی که تاریکی و ظلمتی دهشت انگیز دارد، و چاهی‌ست که لانه ماران و عقربان است، هم‌چون قبری که وارد آن خواهند شد و خود می‌دانند؛ آگاه باشند که ایمان به آخرت راهی‌ست زیبا و نورانی چون بهشت، و ایمان بیاورند.
==== İkinci Mesele: ====
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
<span id="Beşinci_Nokta"></span>
İsm-i Hakem ve Hakîm, bedahet derecesinde Resul-i Ekrem aleyhissalâtü vesselâmın risaletine delâlet ve istilzam ediyor denilebilir. Evet, madem gayet manidar bir kitap, onu ders verecek bir muallim ister. Ve gayet güzel bir cemal, kendini görecek ve gösterecek bir âyine iktiza eder. Ve gayet kemalde bir sanat, teşhirci bir dellâl ister. Elbette her bir harfinde yüzer manalar, hikmetler bulunan bu kitab-ı kebir-i kâinatın muhatabı olan nev-i insan içinde elbette bir rehber-i ekmel, bir muallim-i ekber bulunacak. Tâ ki o kitapta bulunan kudsî ve hakiki hikmetleri ders verecek belki kâinattaki hikmetlerin vücudunu bildirecek belki kâinatın hilkatindeki makasıd-ı Rabbaniyenin zuhuruna, belki husulüne vesile olacak ve umum kâinatta Hâlık tarafından gayet ehemmiyetle izharını irade ettiği kemal-i sanatını, cemal-i esmasını bildirecek, âyinedarlık edecek ve o Hâlık, bütün mevcudatla kendini sevdirmek ve zîşuur mahluklarından mukabele istediğinden, o zîşuurların namına birisi o geniş tezahürat-ı rububiyete karşı geniş bir ubudiyet ile mukabele edip berr ve bahri cezbeye getirecek, semavat ve arzı çınlatacak bir velvele-i teşhir ve takdis ile o zîşuurların nazarını, o sanatların Sâni’ine çevirecek ve kudsî dersler ve talimatla bütün ehl-i aklın kulaklarını kendine çevirecek bir Kur’an-ı Azîmüşşan’la, o Sâni’-i Hakem-i Hakîm’in makasıd-ı İlahiyesini en güzel bir surette gösterecek ve bütün hikmetlerinin tezahürüne ve tezahürat-ı cemaliye ve celaliyesine karşı en ekmel bir mukabele edecek bir zat, güneşin vücudu gibi bu kâinata lâzımdır, zarurîdir. Ve öyle eden ve en ekmel bir surette o vazifeleri yapan, bilmüşahede Resul-i Ekrem aleyhissalâtü vesselâmdır. Öyle ise güneş ziyayı, ziya gündüzü istilzam ettiği derecede; kâinattaki hikmetler, risalet-i Ahmediyeyi (asm) istilzam eder.
=== نقطه پنجم ===
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
شامل دو مسأله به شرح زیر می‌باشد:
Evet, nasıl ki ism-i Hakem ve Hakîm’in cilve-i a’zamı ile a’zamî derecede risalet-i Ahmediyeyi iktiza ediyor; öyle de esma-i hüsnadan Allah, Rahman, Rahîm, Vedud, Mün’im, Kerîm, Cemil, Rab gibi çok isimlerin her biri, kâinatta görünen bir cilve-i a’zamla a’zamî derecede ve mertebe-i kat’iyette risalet-i Ahmediyeyi (asm) istilzam ederler.
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
<span id="Birinci_Mesele:"></span>
Mesela, ism-i Rahman’ın cilvesi olan rahmet-i vâsia, o Rahmeten li’l-âlemîn ile tezahür eder. Ve ism-i Vedud’un cilvesi olan tahabbüb-ü İlahî ve taarrüf-ü Rabbanî, o Habib-i Rabbü’l-âlemîn ile netice verir, mukabele görür. Ve ism-i Cemil’in bir cilvesi olan bütün cemaller; yani cemal-i zat, cemal-i esma, cemal-i sanat, cemal-i masnuat dahi o âyine-i Ahmediyede görülür, gösterilir. Ve haşmet-i rububiyet ve saltanat-ı uluhiyetin cilveleri dahi o dellâl-ı saltanat-ı rububiyet olan Zat-ı Ahmediye’nin risaletiyle bilinir, görünür, anlaşılır, tasdik edilir. Ve hâkeza… Bu misaller gibi ekser esma-i hüsnanın her biri, risalet-i Ahmediyeye birer parlak bürhandır.
==== مسأله اول: ====
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
صانع ذوالجلال به اقتضای اسم حکیم خود در هر چیز، ساده‌ترین صورت، کوتاه‌ترین راه، آسان‏ترین شیوه و مفیدترین شکل را برگزیده است و این نشان می‌دهد که فطرت فاقد اسراف و بیهودگی و خسران است. اسراف با اسم حکیم در تضاد است و میانه روی، قاعده اساسی و لازمه آن می‌باشد.
'''Elhasıl:''' Madem kâinat mevcuddur ve inkâr edilmiyor; elbette kâinatın renkleri, ziynetleri, ışıkları, ziyaları, sıfatları, hayatları, rabıtaları hükmünde olan hikmet, inayet, rahmet, cemal, nizam, mizan, ziynet gibi meşhud hakikatler hiçbir cihetle inkâr edilmez. Madem bu sıfatların, fiillerin inkârı mümkün değildir; elbette o sıfatların mevsufu ve o fiillerin fâili ve o ziyaların güneşi olan Zat-ı Vâcibü’l-vücud, Hakîm, Kerîm, Rahîm, Cemil, Hakem, Adl dahi hiçbir cihetle inkâr edilmez ve inkârı kabil olmaz. Ve elbette o sıfatların ve o fiillerin medar-ı zuhurları, belki medar-ı kemalleri, belki medar-ı tahakkukları olan rehber-i ekber, muallim-i ekmel ve dellâl-ı a’zam ve tılsım-ı kâinatın keşşafı ve âyine-i Samedanî ve Habib-i Rahmanî olan Muhammed aleyhissalâtü vesselâmın risaleti hiçbir cihetle inkâr edilmez. Âlem-i hakikatin ve hakikat-i kâinatın ziyaları gibi bunun risaleti dahi kâinatın en parlak bir ziyasıdır.
 
</div>
ای انسان مُسرف و افراطی! بدان که با رعایت نکردن اساسی‌ترین قاعده جهان هستی یعنی میانه روی، تا چه حد در مخالفت با حقیقت حرکت کرده‌یی،
 
پس قاعده مبنایی و گسترده‌یی را که آیه:
 
كُلُوا وَ اش۟رَبُوا وَ لَا تُس۟رِفُوا(<ref> بخورید و بنوشید ولی اسراف و زیاده‏روی مکنید. (اعراف:31)</ref>) می‏آموزد، درک نما و بدان و عمل کن.
 
<span id="İkinci_Mesele:"></span>
==== مسأله دوم: ====
 
می‌توان گفت اسم حَکم و حکیم آشکارا و واضح بر رسالت رسول اکرم  (ع) دلالت دارد و آن را اثبات می‌کند.
 
آری، وقتی کتابی به غایت معنادار باشد، قطعاً معلمی‌لازم است تا آن را درس بدهد. نیز جمالی به غایت زیبا آیینه‌یی لازم دارد تا خود را در آن ببیند و بنمایاند؛ هم‌چنین هنری در اوجِ کمال، نیازمند کسی‌ست که آن را به دیگران بشناساند. بی‌تردید چنین کتاب بزرگی که در هر حرفش صدها معنا و حکمت نهفته است، باید در میان نوع انسان که مخاطب آن است راهبری اکمل و معلمی‌اکبر داشته باشد تا حکمت‌های قدسی و حقیقی کتاب را به دیگران بیاموزد، و از وجود حکمت‌های مندرج در کائنات یاد کند، و وسیله ظهور مقاصد ربانی در خلقت عالم و حصول آن گردد؛ و کمال صنعت و جمال اسماء خالق را که اظهار آن با اهمیت تمام در سراسر هستی اراده شده است به دیگران بیاموزد و آیینه داری کند. خالق نیز به‌واسطه موجودات می‌خواهد دوست داشته شود و در مقابل، خواهان واکنش مخلوقات ذی شعور خویش است، لذا باید کسی به نام ذی شعوران مذکور در برابر ظهورات ربوبی، عبودیتی گسترده داشته باشد با ولوله‏ی تشهیر و تقدیس که در آسمانها و زمین طنین انداز می شود و برّ و بحر را به جذبه درمی‏آورد، نظر خلایق را متوجه صانع مخلوقات کند. او می‌بایست با درس‏ها و تعالیم قدسی خود و با قرآن عظیم الشأن- که توجه همه‏ی اهل عقل را به خود جلب می کند- مقاصد الهی آن صانع حکم و حکیم را به بهترین وجه نشان دهد. وجود چنین شخصی که به کامل‌ترین صورت مخاطب ظهور تمام حکمت‌ها و تجلی جمال و جلال او قرار گیرد، هم‌چون وجود خورشید برای این عالم لازم و ضروری‌ست. کسی که چنین عمل می‌کند و آن مسؤولیت‏ها را به کامل‌ترین شکلی به انجام می‌رساند، بالمشاهده رسول اکرم (ع) است. همان‌طور که نور مستلزم خورشید است و روز مستلزم نور و روشنایی؛ حکمت‌های موجود در عالم هستی نیز مستلزم رسالت احمدیه (ع) می‌باشند.
 
پس همان طور که اسم حَکم و حکیم با تجلی اعظم خود در بالاترین درجه، مقتضی رسالت احمدیه است، هر یک از اسماء الحسنی مانند الله، رحمان، رحیم، ودود، مُنعم، کریم، جمیل و رب نیز در کائنات با تجلی قابل شهودی در بالاترین درجه و مرتبه‏ی قطعی مستلزم رسالت احمدیه (ع) می‌باشند.
 
برای نمونه، رحمت واسعه که تجلی اسم رحمان است با او که '''رحمة للعالمین''' است ظهور می‌یابد، نیز حب الهی و تعرّف ربانی که تجلی اسم ودود است با او که '''حبیب رب العالمین''' است نتیجه می‌دهد و بازتاب می‌یابد؛ و همه زیبایی‌ها که یکی از تجلیات اسم جمال می‌باشند، یعنی جمال ذات، جمال اسماء، جمال آفرینش و جمال آفریدگان، در آیینه احمدیه روئیت می‌شوند و ظهور می‌یابند؛ به همین ترتیب تجلیات حشمت ربوبیت و سلطنت الوهیت با رسالت ذات احمدیه -که منادی سلطنت ربوبیت است- دانسته می‌شود، مشاهده می‌گردد، ادراک می‌شود و تصدیق می‌گردد؛ هم‌چنین بیش‌تر اسما الحسنی مانند همین مثال‌ها برهان‌های واضحی در اثبات رسالت احمدیه (ع) می‌باشند.
 
'''نتیجه این که اگر جهان موجود است و نمی‌توان آن را انکار نمود، حقایق قابل مشاهده‌یی چون حکمت، عنایت، رحمت، جمال، نظام، میزان، و زینت -که در حُکم الوان جهان خلقت، زینت‌ها، روشنایی‌ها، درخشانی‌ها، صفت ها، زندگی‌ها و روابط  آن می‌باشند- به هیچ وجه قابل انکار نخواهند بود. حال که انکار این صفات و افعال امکان ندارد موصوف آن صفات و فاعل آن افعال و خورشید آن انوار یعنی ذات واجب الوجود، خدای حکیم، کریم، رحیم، جمیل، حَکم، و عدل نیز به هیچ وجه قابل انکار نخواهد بود؛ که البته رسالت کسی که مدار ظهور صفات و افعال مذکورمی‌باشد و شاید مدار کمال آن‌ها و مدار تحقق‌شان، راهبر بزرگ، معلم اکمل، منادی اعظم، کشاف طلسم کائنات، آیینه صمدانی و حبیب رحمانی یعنی محمد  نیز غیرقابل انکار خواهد بود. رسالت او مانند انوار عالم حقیقت و حقیقت کائنات، درخشان‌ترین نور جهان وجود است.'''


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
عَلَي۟هِ وَعَلٰى اٰلِهٖ وَ صَح۟بِهِ الصَّلَاةُ وَالسَّلَامُ بِعَدَدِ عَاشِرَاتِ ال۟اَيَّامِ وَذَرَّاتِ ال۟اَنَامِ
عَلَي۟هِ وَعَلٰى اٰلِهٖ وَ صَح۟بِهِ الصَّلَاةُ وَالسَّلَامُ بِعَدَدِ عَاشِرَاتِ ال۟اَيَّامِ وَذَرَّاتِ ال۟اَنَامِ
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
سُب۟حَانَكَ لَا عِل۟مَ لَنَٓا اِلَّا مَا عَلَّم۟تَنَٓا اِنَّكَ اَن۟تَ ال۟عَلٖيمُ ال۟حَكٖيمُ
سُب۟حَانَكَ لَا عِل۟مَ لَنَٓا اِلَّا مَا عَلَّم۟تَنَٓا اِنَّكَ اَن۟تَ ال۟عَلٖيمُ ال۟حَكٖيمُ
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">