İçeriğe atla

Otuz İkinci Söz/fa: Revizyonlar arasındaki fark

"آن گاه مدعی رفت و با خود گفت: «شاید بتوانم کره زمین را فریب دهم و در آن جا موقعیتی بیابم.» لذا خطاب به کره زمین (<ref> خلاصه، ذره، مدعی را به گلبول‏های سرخ ارجاع می‏دهد، گلبول‏ها به سلول، سلول به بدن انسان، بدن انسان به نوع انسان، نوع انسان به جامه‏‏یی که ا..." içeriğiyle yeni sayfa oluşturdu
("آن گاه پیراهن (<ref> این قالیچه دارای حیات است و از حرکتی منظم برخوردار می‏باشد. نقوش آن همواره در کمال حکمت و نظم متحول می‏گردد تا جلوه‏های مختلف نساجش را یک به یک نمایان سازد.</ref>) و قالیچه به زبان حق و حقیقت و به زبان حکمت به مدعی می‏گوید: «اگر آن چنان قد..." içeriğiyle yeni sayfa oluşturdu)
("آن گاه مدعی رفت و با خود گفت: «شاید بتوانم کره زمین را فریب دهم و در آن جا موقعیتی بیابم.» لذا خطاب به کره زمین (<ref> خلاصه، ذره، مدعی را به گلبول‏های سرخ ارجاع می‏دهد، گلبول‏ها به سلول، سلول به بدن انسان، بدن انسان به نوع انسان، نوع انسان به جامه‏‏یی که ا..." içeriğiyle yeni sayfa oluşturdu)
86. satır: 86. satır:
سکه وحدت و طغرای احدیت ما ایجاب می‏کند کسی که می‏خواهد صاحبمان باشد و در اموراتمان دخالت کند باید تمام کائنات را در قبضه تصرف خویش داشته باشد، قادر به دیدن همه موجودات و شئونات‏شان در آن واحد باشد، کارهای بی‏شمار را با هم به انجام برساند، همه جا حاضر و ناظر و منزه از مکان بوده، و دارای حکمت و علم و قدرت بی‏نهایت باشد.»
سکه وحدت و طغرای احدیت ما ایجاب می‏کند کسی که می‏خواهد صاحبمان باشد و در اموراتمان دخالت کند باید تمام کائنات را در قبضه تصرف خویش داشته باشد، قادر به دیدن همه موجودات و شئونات‏شان در آن واحد باشد، کارهای بی‏شمار را با هم به انجام برساند، همه جا حاضر و ناظر و منزه از مکان بوده، و دارای حکمت و علم و قدرت بی‏نهایت باشد.»


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
آن گاه مدعی رفت و با خود گفت: «شاید بتوانم کره زمین را فریب دهم و در آن جا موقعیتی بیابم.» لذا خطاب به کره زمین (<ref> خلاصه، ذره، مدعی را به گلبول‏های سرخ ارجاع می‏دهد، گلبول‏ها به سلول، سلول به بدن انسان، بدن انسان به نوع انسان، نوع انسان به جامه‏‏یی که از انواع ذی حیات بافته شده و زمین دربرکرده است، لباس زمین نیز به کره زمین، کره زمین به خورشید، خورشید نیز به تمام ستارگان حواله می‏دهد. هر یک از آن‏ها می‏گویند: «برو، اگر توانستی موجودی را که فوق من است تسخیر کنی بیا و برای تسخیر من بکوش. تا آن را مغلوب نسازی نمی‏توانی مرا به دست آوری.» پس کسی که سخنش بر تمام ستارگان کارگر نیفتد نمی‏تواند بر حتی ذره‏‏یی حاکمیت یابد.</ref>) باز به نام اسباب و زبان طبیعت می‏گوید: «با این گردش دیوانه وارت معلوم می‏شود صاحبی نداری؛ پس می‏توانی از آن من شوی.»
Sonra o müddeî gider. “Belki '''küre-i arzı''' kandırıp orada bir yer bulurum.” der. Gider, küre-i arza (Hâşiye-1<ref>'''Hâşiye-1:''' Elhasıl: zerre, o müddeîyi küreyvat-ı hamraya havale eder. Küreyvat-ı hamra onu hüceyreye, hüceyre dahi beden-i insana, beden-i insan ise nev-i insana, nev-i insan onu zîhayat envaından dokunan arzın gömleğine, arzın gömleği dahi küre-i arza, küre-i arz onu güneşe, güneş ise bütün yıldızlara havale eder. Her biri der: “Git, benden yukarıdakini zapt edebilirsen sonra gel, benim zaptıma çalış. Eğer onu mağlup etmezsen beni ele geçiremezsin.” <br> '''Demek, bütün yıldızlara sözünü geçiremeyen, bir tek zerreye rububiyetini dinletemez.''' </ref>)yine esbab namına ve tabiat lisanıyla der ki: “Böyle serseri gezdiğinden, sahipsiz olduğunu gösteriyorsun. Öyle ise sen benim olabilirsin.”
</div>


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">