İçeriğe atla

Otuz İkinci Söz/fa: Revizyonlar arasındaki fark

"کره زمین نیز به نام حق و به زبان حقیقت با صدایی رعدآسا به او می‏گوید: «یاوه مگو! چگونه ممکن است من بی‏صاحب باشم و حرکاتم دیوانه وار باشد؟ آیا لباس من و کوچک‏ترین نقطه‏‏یی در لباس من و حتی بندی را بی‏نظم و ترتیب، بی‏حکمت و فاقد هنر دیده‏‏یی که مرا بی‏ص..." içeriğiyle yeni sayfa oluşturdu
("آن گاه مدعی رفت و با خود گفت: «شاید بتوانم کره زمین را فریب دهم و در آن جا موقعیتی بیابم.» لذا خطاب به کره زمین (<ref> خلاصه، ذره، مدعی را به گلبول‏های سرخ ارجاع می‏دهد، گلبول‏ها به سلول، سلول به بدن انسان، بدن انسان به نوع انسان، نوع انسان به جامه‏‏یی که ا..." içeriğiyle yeni sayfa oluşturdu)
("کره زمین نیز به نام حق و به زبان حقیقت با صدایی رعدآسا به او می‏گوید: «یاوه مگو! چگونه ممکن است من بی‏صاحب باشم و حرکاتم دیوانه وار باشد؟ آیا لباس من و کوچک‏ترین نقطه‏‏یی در لباس من و حتی بندی را بی‏نظم و ترتیب، بی‏حکمت و فاقد هنر دیده‏‏یی که مرا بی‏ص..." içeriğiyle yeni sayfa oluşturdu)
88. satır: 88. satır:
آن گاه مدعی رفت و با خود گفت: «شاید بتوانم کره زمین را فریب دهم و در آن جا موقعیتی بیابم.» لذا خطاب به کره زمین (<ref> خلاصه، ذره، مدعی را به گلبول‏های سرخ ارجاع می‏دهد، گلبول‏ها به سلول، سلول به بدن انسان، بدن انسان به نوع انسان، نوع انسان به جامه‏‏یی که از انواع ذی حیات بافته شده و زمین دربرکرده است، لباس زمین نیز به کره زمین، کره زمین به خورشید، خورشید نیز به تمام ستارگان حواله می‏دهد. هر یک از آن‏ها می‏گویند: «برو، اگر توانستی موجودی را که فوق من است تسخیر کنی بیا و برای تسخیر من بکوش. تا آن را مغلوب نسازی نمی‏توانی مرا به دست آوری.» پس کسی که سخنش بر تمام ستارگان کارگر نیفتد نمی‏تواند بر حتی ذره‏‏یی حاکمیت یابد.</ref>) باز به نام اسباب و زبان طبیعت می‏گوید: «با این گردش دیوانه وارت معلوم می‏شود صاحبی نداری؛ پس می‏توانی از آن من شوی.»
آن گاه مدعی رفت و با خود گفت: «شاید بتوانم کره زمین را فریب دهم و در آن جا موقعیتی بیابم.» لذا خطاب به کره زمین (<ref> خلاصه، ذره، مدعی را به گلبول‏های سرخ ارجاع می‏دهد، گلبول‏ها به سلول، سلول به بدن انسان، بدن انسان به نوع انسان، نوع انسان به جامه‏‏یی که از انواع ذی حیات بافته شده و زمین دربرکرده است، لباس زمین نیز به کره زمین، کره زمین به خورشید، خورشید نیز به تمام ستارگان حواله می‏دهد. هر یک از آن‏ها می‏گویند: «برو، اگر توانستی موجودی را که فوق من است تسخیر کنی بیا و برای تسخیر من بکوش. تا آن را مغلوب نسازی نمی‏توانی مرا به دست آوری.» پس کسی که سخنش بر تمام ستارگان کارگر نیفتد نمی‏تواند بر حتی ذره‏‏یی حاکمیت یابد.</ref>) باز به نام اسباب و زبان طبیعت می‏گوید: «با این گردش دیوانه وارت معلوم می‏شود صاحبی نداری؛ پس می‏توانی از آن من شوی.»


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
کره زمین نیز به نام حق و به زبان حقیقت با صدایی رعدآسا به او می‏گوید: «یاوه مگو! چگونه ممکن است من بی‏صاحب باشم و حرکاتم دیوانه وار باشد؟ آیا لباس من و کوچک‏ترین نقطه‏‏یی در لباس من و حتی بندی را بی‏نظم و ترتیب، بی‏حکمت و فاقد هنر دیده‏‏یی که مرا بی‏صاحب می‏خوانی و حرکتم را بی‏هدف توصیف می‏کنی؟ تو اگر بتوانی مالک حقیقی دایره‏ی بزرگی باشی که من براساس حرکت سالانه‏ام تقریباً در هر سال مسافتی بیست و پنج هزار ساله (<ref> اگر تقریباً نیمی از قطر دایره‏‏یی 180 میلیون کیلومتر باشد، خود دایره تقریباًَ معادل مسافتی 25 هزار ساله می‏شود.</ref>) را در آن طی می‏کنم و در کمال نظم و حکمت خدمتِ خود را به جا می‏آورم؛ و اگر از حکمتی بی‏نهایت و قدرتی لایزال برخوردار هستی که بتوانی همه دایره‏هایی را که ده سیاره برادرم هم‏چون من موظف به کاری هستند و دور آن‏ها در گردشند خلق کنی و خورشید را که امام ماست و ما به واسطه جاذبه رحمت به آن وابسته‏ایم ایجاد کنی و من و سیارات و ستارگان را چون قلاب سنگ دور آن بگردانی و در کمال نظم و حکمت به کار بگیری، می‏توانی ادعای ربوبیت مرا داشته باشی؛ وگرنه از این جا دور شو و برو! من مشغول انجام وظایفم هستم.
O vakit küre-i arz, hak namına ve hakikat diliyle, gök gürültüsü gibi bir sadâ ile ona der ki: “Halt etme! Ben, nasıl serseri, sahipsiz olabilirim? Benim elbisemi ve elbisemin içindeki en küçük bir noktayı, bir ipi intizamsız bulmuş musun ve hikmetsiz ve sanatsız görmüş müsün ki bana sahipsiz, serseri dersin. Eğer hareket-i seneviyem ile takriben yirmi beş bin senelik (Hâşiye-2<ref>'''Hâşiye-2:''' Bir dairenin takriben nısf-ı kutru, yüz seksen milyon kilometre olsa o daire (kendisi) takriben yirmi beş bin senelik mesafe olur. </ref>)bir mesafede, bir senede gezdiğim ve kemal-i mizan ve hikmetle vazife-i hizmetimi gördüğüm o daire-i azîmeye hakiki mâlik olabilirsen ve kardeşlerim ve benim gibi vazifedar olan on seyyareye ve gezdikleri bütün dairelere ve bizim imamımız ve biz onunla bağlı ve cazibe-i rahmetle ona takılı olduğumuz güneşi icad edip yerleştirecek ve sapan taşı gibi beni ve seyyarat yıldızları ona bağlayacak ve kemal-i intizam ve hikmetle döndürüp istihdam edecek bir nihayetsiz hikmet ve nihayetsiz kudret sende varsa bana rububiyet dava et. Yoksa haydi cehennem ol, git! Benim işim var. Vazifeme gidiyorum. Hem bizlerdeki haşmetli intizamat ve dehşetli harekât ve hikmetli teshirat gösteriyor ki bizim ustamız öyle bir zattır ki bütün mevcudat, zerrelerden yıldızlara ve güneşlere kadar emirber nefer hükmünde ona mutî ve musahhardırlar. Bir ağacı, meyveleriyle tanzim ve tezyin ettiği gibi kolayca güneşi, seyyaratla tanzim eder bir Hakîm-i Zülcelal ve Hâkim-i Mutlak’tır.
</div>
در ضمن، نظم فوق‏العاده و حرکات دهشت انگیز و امور حکیمانه در ما، نشان می‏دهد که استادمان ذاتی‏ست که همه موجودات از ذرات تا ستارگان و خورشیدها مانند سربازان فرمانبردار، مطیع و مُسخر اویند. او حکیم ذوالجلال و حاکم مطلقی‏ست که به همان سادگی که درخت را با میوه‏هایش تنظیم و تزیین می‏کند، خورشید را نیز با سیارات هماهنگ می‏سازد.»


<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">
<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr">