64.622
düzenleme
("آن گاه مدعی رفت و با خود گفت: «شاید بتوانم کره زمین را فریب دهم و در آن جا موقعیتی بیابم.» لذا خطاب به کره زمین (<ref> خلاصه، ذره، مدعی را به گلبولهای سرخ ارجاع میدهد، گلبولها به سلول، سلول به بدن انسان، بدن انسان به نوع انسان، نوع انسان به جامهیی که ا..." içeriğiyle yeni sayfa oluşturdu) |
("کره زمین نیز به نام حق و به زبان حقیقت با صدایی رعدآسا به او میگوید: «یاوه مگو! چگونه ممکن است من بیصاحب باشم و حرکاتم دیوانه وار باشد؟ آیا لباس من و کوچکترین نقطهیی در لباس من و حتی بندی را بینظم و ترتیب، بیحکمت و فاقد هنر دیدهیی که مرا بیص..." içeriğiyle yeni sayfa oluşturdu) |
||
88. satır: | 88. satır: | ||
آن گاه مدعی رفت و با خود گفت: «شاید بتوانم کره زمین را فریب دهم و در آن جا موقعیتی بیابم.» لذا خطاب به کره زمین (<ref> خلاصه، ذره، مدعی را به گلبولهای سرخ ارجاع میدهد، گلبولها به سلول، سلول به بدن انسان، بدن انسان به نوع انسان، نوع انسان به جامهیی که از انواع ذی حیات بافته شده و زمین دربرکرده است، لباس زمین نیز به کره زمین، کره زمین به خورشید، خورشید نیز به تمام ستارگان حواله میدهد. هر یک از آنها میگویند: «برو، اگر توانستی موجودی را که فوق من است تسخیر کنی بیا و برای تسخیر من بکوش. تا آن را مغلوب نسازی نمیتوانی مرا به دست آوری.» پس کسی که سخنش بر تمام ستارگان کارگر نیفتد نمیتواند بر حتی ذرهیی حاکمیت یابد.</ref>) باز به نام اسباب و زبان طبیعت میگوید: «با این گردش دیوانه وارت معلوم میشود صاحبی نداری؛ پس میتوانی از آن من شوی.» | آن گاه مدعی رفت و با خود گفت: «شاید بتوانم کره زمین را فریب دهم و در آن جا موقعیتی بیابم.» لذا خطاب به کره زمین (<ref> خلاصه، ذره، مدعی را به گلبولهای سرخ ارجاع میدهد، گلبولها به سلول، سلول به بدن انسان، بدن انسان به نوع انسان، نوع انسان به جامهیی که از انواع ذی حیات بافته شده و زمین دربرکرده است، لباس زمین نیز به کره زمین، کره زمین به خورشید، خورشید نیز به تمام ستارگان حواله میدهد. هر یک از آنها میگویند: «برو، اگر توانستی موجودی را که فوق من است تسخیر کنی بیا و برای تسخیر من بکوش. تا آن را مغلوب نسازی نمیتوانی مرا به دست آوری.» پس کسی که سخنش بر تمام ستارگان کارگر نیفتد نمیتواند بر حتی ذرهیی حاکمیت یابد.</ref>) باز به نام اسباب و زبان طبیعت میگوید: «با این گردش دیوانه وارت معلوم میشود صاحبی نداری؛ پس میتوانی از آن من شوی.» | ||
کره زمین نیز به نام حق و به زبان حقیقت با صدایی رعدآسا به او میگوید: «یاوه مگو! چگونه ممکن است من بیصاحب باشم و حرکاتم دیوانه وار باشد؟ آیا لباس من و کوچکترین نقطهیی در لباس من و حتی بندی را بینظم و ترتیب، بیحکمت و فاقد هنر دیدهیی که مرا بیصاحب میخوانی و حرکتم را بیهدف توصیف میکنی؟ تو اگر بتوانی مالک حقیقی دایرهی بزرگی باشی که من براساس حرکت سالانهام تقریباً در هر سال مسافتی بیست و پنج هزار ساله (<ref> اگر تقریباً نیمی از قطر دایرهیی 180 میلیون کیلومتر باشد، خود دایره تقریباًَ معادل مسافتی 25 هزار ساله میشود.</ref>) را در آن طی میکنم و در کمال نظم و حکمت خدمتِ خود را به جا میآورم؛ و اگر از حکمتی بینهایت و قدرتی لایزال برخوردار هستی که بتوانی همه دایرههایی را که ده سیاره برادرم همچون من موظف به کاری هستند و دور آنها در گردشند خلق کنی و خورشید را که امام ماست و ما به واسطه جاذبه رحمت به آن وابستهایم ایجاد کنی و من و سیارات و ستارگان را چون قلاب سنگ دور آن بگردانی و در کمال نظم و حکمت به کار بگیری، میتوانی ادعای ربوبیت مرا داشته باشی؛ وگرنه از این جا دور شو و برو! من مشغول انجام وظایفم هستم. | |||
در ضمن، نظم فوقالعاده و حرکات دهشت انگیز و امور حکیمانه در ما، نشان میدهد که استادمان ذاتیست که همه موجودات از ذرات تا ستارگان و خورشیدها مانند سربازان فرمانبردار، مطیع و مُسخر اویند. او حکیم ذوالجلال و حاکم مطلقیست که به همان سادگی که درخت را با میوههایش تنظیم و تزیین میکند، خورشید را نیز با سیارات هماهنگ میسازد.» | |||
<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> | <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> |
düzenleme