64.622
düzenleme
("ذره نیز با زبان حقیقت و حکمت ربّانی میگوید: من وظایف بیشماری دارم. وارد هر مخلوقی میشوم و کاری میکنم. تو آیا از چنان علم و قدرتی برخوردار هستی که مرا در همة آن وظایف بهکار گماری؟ ذرات بسیار زیادی چون من وجود دارند که تعدادشان قابل شمارش نیست، ما ک..." içeriğiyle yeni sayfa oluşturdu) |
("مدعی طبق قول مادیون گفت: «پس مالک خود باش؛ چرا به حساب دیگران کار میکنی؟»" içeriğiyle yeni sayfa oluşturdu) |
||
28. satır: | 28. satır: | ||
من وظایف بیشماری دارم. وارد هر مخلوقی میشوم و کاری میکنم. تو آیا از چنان علم و قدرتی برخوردار هستی که مرا در همة آن وظایف بهکار گماری؟ | من وظایف بیشماری دارم. وارد هر مخلوقی میشوم و کاری میکنم. تو آیا از چنان علم و قدرتی برخوردار هستی که مرا در همة آن وظایف بهکار گماری؟ | ||
ذرات بسیار زیادی چون من وجود دارند که تعدادشان قابل شمارش نیست، ما کارهایمان را باهم انجام میدهیم (<ref> آری هر چیز متحرک از ذرات تا سیارات با خاتم صمدیتی که در خود دارد بر وحدت دلالت میکند؛ و با حرکات خویش هر کجا که درآید آن را به نام وحدت ضبط و وارد ملک مالک خود میکند. مخلوقاتی که فاقد حرکت اند از نباتات تا نجوم ثوابت، هر یک در حکم مُهر وحدانیتاند، و مکان خویش را چون مکتوبی از مکتوبات صانع مینمایانند. پس هر نبات و میوهیی مُهر وحدانیت و سکه وحدت است و مکان و موطن خویش را به نام وحدت و به عنوان مکتوبی از صانع خویش نشان میدهد. خلاصه این که هر چیزی با حرکت خود همه چیزها را به نام وحدت ضبط میکند، پس باید گفت آن که همه ستارهها را در اختیار ندارد نمیتواند ذرهیی را پروردگار باشد.</ref>). | ذرات بسیار زیادی چون من وجود دارند که تعدادشان قابل شمارش نیست، ما کارهایمان را باهم انجام میدهیم (<ref> آری هر چیز متحرک از ذرات تا سیارات با خاتم صمدیتی که در خود دارد بر وحدت دلالت میکند؛ و با حرکات خویش هر کجا که درآید آن را به نام وحدت ضبط و وارد ملک مالک خود میکند. مخلوقاتی که فاقد حرکت اند از نباتات تا نجوم ثوابت، هر یک در حکم مُهر وحدانیتاند، و مکان خویش را چون مکتوبی از مکتوبات صانع مینمایانند. پس هر نبات و میوهیی مُهر وحدانیت و سکه وحدت است و مکان و موطن خویش را به نام وحدت و به عنوان مکتوبی از صانع خویش نشان میدهد. خلاصه این که هر چیزی با حرکت خود همه چیزها را به نام وحدت ضبط میکند، پس باید گفت آن که همه ستارهها را در اختیار ندارد نمیتواند ذرهیی را پروردگار باشد.</ref>). تو آیا از چنان حکم و اقتداری برخوردار هستی که همه ذرات مانند مرا زیر فرمان خود قرار دهی و به کار بگیری؟ | ||
اگر بتوانی مالک حقیقی و متصرف موجوداتی مانند گلبلولهای سرخ شوی که من ذرهیی از اجزایشان هستم میتوانی ادعا کنی پروردگار من هستی و میتوانی موجودیت مرا به کسی جز حضرت حق نسبت دهی؛ در غیر این صورت باید ساکت شوی! | |||
تو پروردگار من نیستی و دخالتی هم نمیتوانی داشته باشی، زیرا در وظایف و حرکات امثال من چنان نظم دقیقی وجود دارد که تا کسی از حکمت بیمنتها و دانشی محیط بر همه چیز برخوردار نباشد نمیتواند دخالتی کند. اگر دخالت کند همه چیز را بر هم خواهد زد. کسی چون تو بیجان و عاجز و نابینا که دو دستش در سیطره دو نابینای دیگر چون تصادف و طبیعت است به هیچ وجه نمیتواند در این موارد دخالتی کند. | |||
مدعی طبق قول مادیون گفت: «پس مالک خود باش؛ چرا به حساب دیگران کار میکنی؟» | |||
ذره در پاسخ گفت: «اگر عقلی به بزرگی خورشید داشتم و از دانشی فراگیر چون شعاعهای نور خورشید برخوردار بودم و قدرتی گسترده مانند گرمای آن داشتم و از حواسی محیط مانند هفت رنگ موجود در روشنایی خورشید برخوردار بودم، اگر در هر موجودی که در آن کار میکنم، و در هر جایی که از آن میگذرم فرمانی نافذ، و چشمی بینا که متوجه هر چیز است داشته باشم؛ شاید مانند تو حماقت میکردم و مدعی میشدم که مالک خویشم، حالا زودتر از این جا برو که از من خیری به تو نخواهد رسید.» | |||
نماینده شریکها وقتی از ذره مأیوس شد با این امید که ممکن است بتواند از گلبولهای سرخ فایدهیی نصیب خود کند با یکی از آنها رو به رو شد و به نام اسباب و با زبان طبیعت و فلسفه رو به او گفت: «من مالک و پروردگار تو هستم.» | |||
گلبول سرخ یعنی همان موجود گرد و سرخ رنگ با زبان حقیقت و حکمت الهی مطالب زیر را میگوید و او را طرد میکند: | |||
من تنها نیستم، اگر میتوانی مالک همه ما شوی که وظیفه و مأموریت و ساختارمان در خون، مشابه هم است، و اگر از چنان حکمت دقیق و قدرت عظیمی برخوردار هستی که بتوانی مالک همه سلولهای بدن گردی که ما در آنها جریان داریم و با کمال حکمت خدمتگزارشان میباشیم، این توانایی را نشان بده! اگر قادر به این کار باشی ممکن است ادعایت معنایی بیابد، اما ابلهی چون تو با طبیعت ناشنوا و قدرت کوری که ادعای در اختیار داشتنش را میکنی نه تنها نمیتواند مالک چیزی شود، بلکه به اندازه ذرهیی دخالت هم نمیتواند بکند. | |||
زیرا نظم موجود در ما چنان دقیق است که فقط ذات بینای هر چیز، شنوای هر چیز، دانای هر چیز و قادر بر انجام هر کار میتواند بر ما حکم براند. پس خاموش باش! وظیفه من آن قدر مهم و نظمم چنان کامل و دقیق است که زمان پاسخ دادن به سخنان درهم و پریشان تو را ندارم. | |||
آن گاه مدعی که نتوانسته بود او را فریب دهد از آن جا میرود و با منزلگاههای کوچکی که در بدن، سلول نامیده میشوند مواجه میشود. با زبان طبیعت و فلسفه میگوید: «نتوانستم ذره و گلبول را مجاب کنم. امیدوارم تو سخنم را درک کنی، زیرا تو مانند منزلی بسیار کوچک از چند چیز ساخته شده یی. من قادر به ایجاد تو هستم. مُلک حقیقی و مصنوع من شو.» | |||
<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> | <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> |
düzenleme