64.902
düzenleme
("خورشید به نام حق و زبان حقیقت و حکمت الهی سرزنش کنان به او میگوید: «حاشا! صدهزار بار حاشا و کلّا! من مأموری مُسخر و چراغداری در مهمان سرای سرورم هستم. قادر نیستم مالک حقیقی یک پشه، حتی بال یک پشه باشم، زیرا در وجود پشه چنان گوهرهای معنوی و صنایع بدیع چون گ..." içeriğiyle yeni sayfa oluşturdu) |
("مدعی آنگاه نزد خود گفت: «شمار ستارگان فراوان است و بسیار پراکنده و درهم برهم دیده میشوند، شاید در میان آنها به نام موکلانم چیزی به دست بیاورم.» و وارد جمع ستارگان شد. به نام اسباب و به حساب شرکشان و به زبان فلسفه طغیانگر همچون صائبیان ستاره پرست..." içeriğiyle yeni sayfa oluşturdu) |
||
98. satır: | 98. satır: | ||
مدعی بازمی گردد و با زبان فرعونی فلسفه میگوید: «حال که مالک و صاحب خویش نیستی حتماً خدمتکار هستی، پس به نام اسباب، از آن منی.» | مدعی بازمی گردد و با زبان فرعونی فلسفه میگوید: «حال که مالک و صاحب خویش نیستی حتماً خدمتکار هستی، پس به نام اسباب، از آن منی.» | ||
آن گاه خورشید به نام حق و حقیقت و با زبان عبودیت میگوید: «من از آن ذاتی میتوانم باشم که به وجود آورنده همه ستارگان بزرگ مانند من است، کسی که ستارگان را با کمال حکمت در آسمانهایش جا میدهد و با کمال حشمت آنها را به گردش درمی آورد و در کمال زیبایی زینت میکند.» | |||
مدعی آنگاه نزد خود گفت: «شمار ستارگان فراوان است و بسیار پراکنده و درهم برهم دیده میشوند، شاید در میان آنها به نام موکلانم چیزی به دست بیاورم.» و وارد جمع ستارگان شد. به نام اسباب و به حساب شرکشان و به زبان فلسفه طغیانگر همچون صائبیان ستاره پرست گفت: «شما بسیار متفرق و پراکندهاید و تحت فرمان حاکمان متعددی قرار دارید.» | |||
<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> | <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> |
düzenleme