64.622
düzenleme
("کلام دهم" içeriğiyle yeni sayfa oluşturdu) |
("آری، ذاتی که زمین پهناور را که محشر عجایب است، چون حیوانی بسیار ساده میمیراند، و زنده میکند، و آن را گهوارهیی آرام و کشتی زیبایی برای انسان و حیوان قرار داده، و خورشید را چراغ نورافشان و گرمابخش این مهمانسرا ساخته، و سیّارات را هواپیمای فرشتگان..." içeriğiyle yeni sayfa oluşturdu) |
||
(Aynı kullanıcının aradaki diğer 10 değişikliği gösterilmiyor) | |||
889. satır: | 889. satır: | ||
</div> | </div> | ||
=== حقیقت نهم === | |||
=== | |||
'''باب إحیا و إماته''' | |||
'' | |||
'''و جلوه اسم حیّ قیّوم و مُحیی و مُمیت''' | |||
آیا ممکن است ذاتی که زمین بزرگ را پس از مردن و خشک شدن احیا نموده، و در این احیا بیش از سیصد هزار نوع از انواع مخلوقات را که هر یک از آنان هم چون شگفتیِ حشر و نشرِ بشر، شگفت انگیز است، برانگیخته، و بدین گونه قدرتش را نشان داده است، و در این حشرونشر، با تفریق و جدا کردن هر موجودی از موجود دیگر با وجود درهم آمیختگی آنها، گستردگی احاطهی علم خویش را نشان داده، و با وعده حشر و نشر در همهی فرامین آسمانیاش، نگاه همهی بندگان را به سوی سعادت ابدی برگردانده است، و موجودات را به گونهیی آفریده، که دست به دست، دوش به دوش و پا به پای هم ایستادهاند، و با قرار دادن آنان در چارچوب امر و اراده خویش و با ایجاد پیوند دوستی و همکاری در بین همهی موجودات و مطیع کردن آنها برای یک دیگر، عظمت ربوبیّت خود را نشان داده است، و بشر را به صورت جامعترین، لطیفترین، زیباترین، نازدارترین و نیازمندترین میوهی درخت کاینات آفریده، وهرچیز را مسخّر او کرده، و او را به عنوان مخاطب خود برگزیده، و بدین گونه اهمیت و جایگاه والای انسان را نشان داده است، آیا ممکن است، چنین قدیرِ رحیم و علیمِ حکیمی قیامت را نیاورد، و حشر را برپا ندارد، و بشر را دوباره زنده نکند؟ یا این که از انجام این کار، عاجز و ناتوان باشد؟ و محکمهی کبری را نگشاید، و بهشت و جهنم را خلق نکند؟ حاشا و کلا! | |||
'''آری،''' متصرّف ذیشأن هستی در این زمین محدود و گذرا، درهرعصر و هرسال و هرروز، مثالها، نمونهها و اشارههای زیادی از حشر اکبر و میدان قیامت را ایجاد میکند، '''برای مثال:''' | |||
ما در بهار میبینیم که ظرف پنج، شش روز بیش از سیصدهزار نوع از انواع حیوانات و نباتات کوچک و بزرگ را حشر و نشر میکند، و برخی از حیوانات و ریشههای همهی درختان و گیاهان را «عیناً» احیا نموده، و دوباره بر میگرداند، و دیگران را هم کاملاً شبیه به عینشان ایجاد میکند. با آن که بذرها از لحاظ مادّه تفاوت اندکی با یکدیگر دارند، و کاملاً آمیخته با هماند، اما با کمال امتیاز و تشخُّص و با سرعت و وسعت و سهولت در ظرف شش روز یا شش هفته با انتظام و سنجش دقیق احیا میشوند. | |||
آیا ممکن است برای ذاتی که قادر به انجام چنین کارهاییست، مشکل باشد و نتواند آسمانها و زمین را در شش روز خلق و انسان را با یک صیحهی آسمانی حشر کند؟! حاشا! | |||
اگر نویسندهی معجزه گری پیدا شود، و سیصد هزار کتابی را که حروف آن پاک شده، یا از بین رفته است، فقط در یک صفحه، بدون برهم زدن و بدون اشتباه و کم وکسری، به صورت بینهایت زیبایی در ظرف یک ساعت بنویسد، و به تو گفته شود، که «این نویسنده میتواند کتاب تو را که در آب افتاده است، وتألیف خود اوست، برای باردیگر و در مدت یک دقیقه از حفظ بنویسد.» آیا میتوانی تردید کنی و بگویی: «خیر، نمیتواند، باور نمیکنم!» | |||
یا این که یک پادشاه معجزهگر برای نشان دادن قدرتش یا به خاطر پند و عبرت مردم یا برای تفریح و سرگرمی، با یک اشاره، کوهها را برکند، و شهرها را تغییر دهد، و دریا را به بیابان تبدیل کند، و تو شاهد این صحنهها باشی، و دراین هنگام ببینی که صخرهی بزرگی به درّه سقوط نموده، و راه را به روی مهمانان آن پادشاه بسته است، و شخصی آمده، و به تو گوید: «این پادشاه با یک اشاره، سنگ را هرچند بزرگ هم باشد، از سر راه مهمانانش برخواهد داشت، و آنها را در نیمه راه تنها نخواهد گذاشت.» و تو درجواب بگویی:«خیر برنمیدارد، یا این که نمیتواند بردارد!» چنین پاسخهایی البته حماقت و دیوانگیست. | |||
یا این که فرماندهیی بتواند، در یک روز، از نو، همهی افراد یک لشکر بزرگ را گرد هم آورد، و به تو بگویند: «او قادر است، با یک شیپور، سربازان درحال استراحت و پراکنده یک گردان کوچک را جمع کند، و تحت لوای نظامیاش قرار دهد.» اما تو بگویی: «من باور نمیکنم!» آنگاه خواهی فهمید، که این جواب نشان دیوانگی و حماقت است. | |||
اگر این سه مثال را درک کرده باشی، بیا و ببین، که نقاش ازلی پیش چشمان ما صفحهی سفید زمستان را ورق میزند، و برگهای سبز و خرم بهار و تابستان را میگشاید، ودر صفحهی روی زمین، بیش از سیصد هزار نوع از انواع مختلف مخلوقاتش را با قلمِ قدرت و قَدر، به زیباترین صورت ممکن مینویسد، که با وجود درهم آمیختگی، بازهم درهم نمیآمیزند، و همه را باهم مینویسد، و هیچ یک مانع و مزاحم نوشتن دیگری نمیشود، و با آن که شکل و صورت هرکدام جدا و متفاوت است، اما هیچ خطا و سهوی رخ نمیدهد، و اشتباهی در نوشتن به وجود نمیآید. | |||
آری، آیا کسی میتواند، در مورد ذات حکیمِ حفیظی که برنامهی روحِ بزرگترین درخت را درون هستهی کوچکی محافظت نموده است، سؤال کند و بگوید: او چگونه روح مردگان را محافظت میکند؟ | |||
آیا میتوان درمورد ذات قدیری که کره زمین را با سرعت چشمگیری - به سادگی گرداندن قلاب سنگ- در مدارش به گردش درآورده است، این سؤال را مطرح کرد و گفت: او چگونه زمین را از راه مهمانانی که رهسپار آخرتاند، برخواهد داشت، و متلاشی خواهد کرد؟! | |||
آیا ممکن است، ذات ذوالجلالی که لشکر تمام ذراتِ اجساد را از نیستی، و از نو به وجود آورده، و تمام ذرات اجسادشان را در گردانهای این لشکر با کمال نظم و با فرمان '''«کُن فَیَکُونُ»''' ثبت نموده و جا داده است و لشکرهای مجهز و بزرگی را پدید آورده است، مورد سؤال واقع شود و گفته شود چگونه میتواند ذرّات اساسی و اجزای اصلی باقیمانده از اجسادی را که هم چون یک لشکر یکدیگر را شناختهاند، و تحت آن نظام درآمدهاند، با صیحهیی جمع کند، و گردهم آورد؟ | |||
با چشم خود نقشهای بسیاری از نمونهها ومثالها وعلایم حشر را - که شبیه حشر بهار است- در هر دوره و عصری، حتی در تبدیل شب و روز، و در به وجود آمدن ابرها سپس زدودن آنها از فضا، مشاهده میکنی. | |||
اگر خود را در هزار سال پیش تصور کنی، سپس گذشته و آینده را که دو بال زماناند، روبه روی هم قرار دهی، آنگاه مثالهای حشر و نمونههای قیامت را به تعداد عصرها و روزها خواهی دید. | |||
اگر با وجود این همه مثال و نمونه، بازهم معاد جسمانی را دور از عقل بدانی، و با استبعاد آن را انکار کنی، بیشک خواهی فهمید، که انکار حشر، چه حماقت و نادانی بزرگیست! | |||
ببین! فرمان اعظم (قرآن کریم) در مورد حقیقت مذکور چه میفرماید: | |||
< | فَانْظُرْ اِلٰٓى آثَارِ رَحْمَتِ اللّٰهِ كَيْفَ يُحْيِي الْاَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا اِنَّ ذٰلِكَ لَمُحْيِي الْمَوْتٰى وَهُوَ عَلٰى كُلِّ شَىْءٍ قَد۪يرٌ(<ref> به آثار (باران یعنی) رحمت الهی بنگر که چگونه زمین را پس از مردنش زنده میکند. آن کس (که زمین مرده را این چنین با نزول باران زنده میکند) زنده کنندهی مردگان (در رستاخیز) است و او بر همه چیز توانا است. (روم: 50). </ref>) | ||
</ | |||
'''نتیجه:''' هیچ چیز مانع وقوع حشر نمیشود، بلکه همه چیز مقتضی و خواستار آناند. | |||
''' | |||
< | آری، ذاتی که زمین پهناور را که محشر عجایب است، چون حیوانی بسیار ساده میمیراند، و زنده میکند، و آن را گهوارهیی آرام و کشتی زیبایی برای انسان و حیوان قرار داده، و خورشید را چراغ نورافشان و گرمابخش این مهمانسرا ساخته، و سیّارات را هواپیمای فرشتگانش قرار داده است، بیشک، چنین ربوبیّت شکوهمند و سرمدی و چنین حاکمیت معظّم و محیط را فقط بر پایهی امور این دنیای زودگذر، بیدوام، بیقرار، بیاهمیت، متغیر، بیبقا و ناقص، بنا و منحصر نخواهد کرد. | ||
</ | حتماً دیاری در آخرت وجود دارد، که دایمی، برقرار، بیزوال و شکوهمند است، البته شایستهی اوست؛ و مملکتی باقی و ماندگار دارد، که ما را به خاطر آن، به کار و تلاش وا میدارد و به آن سو فرا میخواند، وما را به آن جا منتقل میسازد، و بر این امر، همهی برگزیدگان دارای ارواح نیّره (پیامبران) و همهی اقطاب دارای قلوب منوّره و همهی صاحبان عقول نورانی که از ظاهر به حقیقت نفوذ نموده، و به قُرب وحضور الهی مشرف شدهاند، گواهی میدهند، و به اتفاق، ابلاغ میدارند که پروردگار متعال پاداش و کیفری را آماده نموده است، و همواره از وعدههای مکرر و تهدیدهای شدید او خبر میدهند. | ||
خلف وعده هرگز نمیتواند در جلال قدسی او جایی داشته باشد، زیرا هم ذلّت است، و هم تذلّل. خلف وعده یا از عفو و گذشت ناشی میشود یا از عجز و ناتوانی، حال آن که کفر جنایت مطلقیست (<ref> آری، از آن جا که «کفر»، ارزش موجودات را پایین آورده، و آنان را به بیمعنایی متهم میسازد، توهین و تحقیری در حق همهی کاینات است. و از آن جا که جلوههای اسماء الهی را در آیینههای موجودات انکار میکند، تحقیری ست، در برابر همهی اسماء حسنای الهی. و از این لحاظ که شهادت موجودات را بر وحدانیت الهی رد میکند، تکذیبی ست، در حق همهی مخلوقات؛ از این رو، استعداد و توانمندیهای انسان را به گونهیی فاسد میسازد که قدرت پذیرفتن خیر و صلاح را از او سلب میکند؛ علاوه بر این، «کفر» ظلمی عظیم است، چون تجاوزی ست، در حق تمام مخلوقات و همهی اسماء حسنای الهی.<br>پس حفاظت و پاسداری از این حقوق و ناتوان بودن نفس کافر از پذیرفتن خیر، سبب محروم ماندن او از عفو و بخشش میشود، و آیهی اِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ نیز همین معنی را میرساند.</ref>)، و سزاوار عفو و بخشش نمیباشد. | |||
قدیر مطلق نیز، از عجز و ناتوانی منزّه و مقدّس است. | |||
گواهان و خبردهندگان هم با آن که در مسلک و مشرب و مذهبشان اختلاف دارند، اما در اساس این مسأله کاملاً متفقاند، و از لحاظ کثرت به درجهی تواتر واز لحاظ کیفیت، به قوّت اجماع رسیدهاند، و از نظر جایگاه و منزلت هم ستارگان و نوردیدهی بشریت هستند، و عزیزان یک ملّت و از حیث اهمیت نیز در این مسأله اهل تشخیص و اهل اثباتاند. | |||
میدانیم، در علم و صنعت، حکم دو متخصص بر هزاران غیر متخصص ترجیح دارد، و در خبر نیز دو ثابت کننده، بر هزاران نفی کننده ترجیح داده میشود، برای مثال: دو نفرکه از ثبوت رؤیت هلال رمضان خبرمیدهند، انکار هزاران منکر را نقش برآب میسازند. | |||
'''نتیجه''' این که در دنیا، خبری راستتر، مدعایی محکمتر و حقیقتی آشکارتر از این وجود ندارد. | |||
'''پس بیشک دنیا مزرعهییست، محشر نیز خرمن گاه، و جنت و جهنم، هرکدام مخزنی.''' | |||
<div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> | <div lang="tr" dir="ltr" class="mw-content-ltr"> |
düzenleme